پاورپوینت کامل پاییز پرستو ۲۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پاییز پرستو ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پاییز پرستو ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پاییز پرستو ۲۲ اسلاید در PowerPoint :
>
در خانه را محکم می¬کوبم و می¬روم حیاط. کفش¬های طوسی¬ام را از جاکفشی برمی¬دارم و با حرص می¬اندازم زمین. صدای بابا می¬آید: «دختره¬ی خیره! تو چشم من زل زده. ..»
بند کفش¬ها را می¬بندم و حوض را دور می¬زنم و به سمت در کوچه می¬روم. روی آب حوض چند برگ زرد، شناور است. در خانه باز می¬شود و صدای لرزان مامان می¬آید: «پرستو…»
سرم را بر می¬گردانم و نگاهش می¬کنم. مامان دمپایی می-پوشد و می¬آید طرفم.
ـ چرا بهش گفتی؟ بابات می¬گوید یک بار دیگر، اسم آن پسره را بیاوری، نمی¬گذارد پایت را از خانه بگذاری بیرون! گفت الان هم نمی¬خواهد بروی دانشگاه، برگرد خانه!
دستم را به¬طرف مامان تکان می¬دهم و می¬گویم: «مامان جان تو هم بهش بگو الان دیگر زمان این حرف¬ها گذشته! می¬خواهد مرا در خانه زندانی کند؟ بنشینم توی خانه که چی؟ که پیمان بیاید سراغم؟ این همه منتظرش نشستم، چه غلطی کرد؟»
در را باز می¬کنم و می¬روم بیرون. صدای خش¬دار بابا را می¬شنوم:
ـ هر چه من می¬گویم این دختر برعکسش را می¬کند…
سوار تاکسی می¬شوم و سرم را تکیه می¬دهم به شیشه. اعصابم خرد است. سرم درد می¬کند. هیچ کاری غیر از اعصاب خرد کردن آدم ندارد! هنوز هم فکر می¬کند، عهد دقیانوس است که دخترها بنشینند کنج خانه، پای دار قالی بپوسند، تا یک ننه¬قمری بیاید و دست¬شان را بگیرد و ببرد! برای من مادر بزرگش را مثال می¬زند! اصلاً با همین حرف¬ها مرا ۲۳ سال نگه داشت توی خانه و به همه¬ی خواستگارهایم جواب رد داد که: «ناف دختر من را به نام پسرعمویش بریده¬اند!»
که چی؟ که آخرش آن پیمان بی¬شرف، که اسمش توی سرش بخورد، بزند زیر همه¬ی این حرف¬ها و برود برای خودش عاشق شود؟
هرچه می¬گویم: «بابا الان قرن و بیست و یک است. الان دیگر هر کس، خودش جفتش را پیدا می¬کند! دیگر کسی زیر بار این حرف¬های شما نمی¬رود! مگر ندیدید پیمان چه کار کرد؟»
می¬گوید: «پیمان بی¬خود کرد! تو هم بی¬خود کرده¬ای، با آن پسره¬ی جُعَلَّق!»
می¬گویم: «من امیر را یک روز نبینم دیوانه می¬شوم!»
داد می¬زند: «دختره¬ی بی¬حیا!»
گوشی را از کیفم در می¬آورم. حتماً الان امیر منتظرم است. او که خانواده¬اش مشکلی ندارند. آن قدرuptodate هستند که با این مسائل این طوری برخورد نکنند! حتما الان ok را از پدر و مادرش گرفته. شماره¬اش را می¬گیرم. گوشی¬اش زنگ می¬خورد اما جواب نمی¬دهد.
دوباره سرم را به شیشه تکیه می¬دهم و گوشی را در دستم می¬چرخانم. اگر بابا نگذارد؟ اصلاً اگر پایش بیفتد، اگر امیر بخواهد، باهاش می¬روم به هر جای دنیا که بخواهد. همراهش می¬روم به جایی که برای عاشق بودن این حرف¬ها را نشنوم!
می¬رسم دانشگاه. درخت¬های دانشگاه همه زرد شده¬اند. باد می¬پیچد لای شاخه¬ها. برگ¬های نارنجی در هوا می¬رقصند و می-افتند زمین. زیر درخت چنار منتظرش می¬ایستم. هیچ کس نیست. دوباره شماره¬اش را می¬گیرم. گوشی¬اش خاموش است!
به آسمان نگاه می¬کنم. یک دسته از پرستوهای مهاجر دارند می¬روند. می¬روم به سمت کلاس و صدای خرد شدن برگ¬ها زیر کفش¬هایم بلند می¬شود.
از دانشگاه خارج می¬شوم. گوشی امیر باز هم خاموش است. چرا نیامد سر قرار؟ او که هیچ وقت گوشی¬اش خاموش نبود!
می¬ترسم به تلفن خانه¬شان زنگ بزنم. با تردید شماره را می¬گیرم. زنی می¬گوید که اشتباه است. فکرهای مختلف به سرم هجوم می¬آورند. سرم سنگین می¬شود. خودم را آرام می-کنم: «شاید اتفاقی شماره را اشتباه داده! اصلاً شاید یادش رفته قرارمان دانشگاه من بوده، شای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 