پاورپوینت کامل آدامس بادکنکی ۲۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آدامس بادکنکی ۲۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آدامس بادکنکی ۲۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آدامس بادکنکی ۲۸ اسلاید در PowerPoint :

>

انسیه موهای طلایی اش را زیر روسری آبی نفتی اش پنهان می کند، لبش را ورمی چیند و می گوید: «من ناراضی نیستم؛ اما بدون آلما نمی شه. بچه م مریضه. نمی تونه از عهده ی خودش بربیاد.» سوسن نگاهی نافذ می اندازد و جواب می دهد: «سه ماهه دارم این حرفا رو بهت می زنم. برادر منو از دست نده. می گه بچه ی عقب افتاده ت رو نمی خوام بگو چَشم. بسپرش به فامیلی، آشنایی، چیزی. هر کی بود این فرصت رو روی هوا قاپ می زد؛ اما تو با این شرایط افتضاحت کلی هم ادا داری. تو دوستمی، دلم برای جوونی ت می سوزه.» انسیه روی نیمکت پارک کمی جابه جا می شود و دوروبرش را نگاه می کند و می گوید: «تو می گی چی کار کنم؟ کسی رو ندارم.» سوسن بازدمی عمیق می دهد بیرون و می گوید: «ای بابا! آلما عقب افتاده س، چیزی از دنیا حالیش نیست! هر جا باشه بهش خوش می گذره.» انسیه تا می آید چیزی بگوید، سوسن دستش را می گذارد روی دهان او.

ـ به فکر فردات باش؛ به فکر اون صاحب خونه که چشم ناپاکش شبانه روز دنبالته. اصلاً بیا اول خودت رو نجات بده؛ بعداً که جات قرص شد آلما رو نجات بده.

انسیه دستش را به نشانه ی ناچاری می گذارد روی سرش و می گوید: «مگه آلما چی کار داره به وحید؟» سوسن چشم و ابرو می آید: «تو که توقع نداری وحید اول زندگی بشه پرستار یه دختر یازده ساله ی عقب افتاده؟» انسیه نمی تواند از آلما بگذرد؛ اما گذشتن از این زندگی برایش آسان است. ادای دخترهای چهارده ساله را درمی آورد و جواب می دهد: «خُب اگه منو می خواد، باید بچه ی منم بخواد.» سوسن دلسوزانه خودش را می سُراند سمت انسیه.

***

این صحنه را در یک فیلم دیده است و می خواهد ادای بازیگر معروفش را درآورد. از نظر او تمام زندگی ها فیلم هستند؛ به خاطر همین فکر می کند روزی مثل یکی دیگر از فیلم ها او و دخترش آلما با چند اتفاق ساده به هم می رسند. مادر صاحب خانه اش، همیشه می گوید هرچه سرت بیاید حقت است؛ چون خیال باف هستی! راستش عقلت از عقل این آلمای عقب افتاده هم کم تر است. حتی همین حرف ها هم از نظر انسیه شبیه دیالوگ های یکی دیگر از فیلم هاست. بی توجه به فصل ها و سکانس های تکراری کتاب ‎ها و فیلم ها که در حال چرخیدن در سرش است، دنبال شناس نامه اش می گردد و زیر لب غر می زند. از کنار آینه، رژلب ته کشیده ای را برمی دارد و لب های سفیدشده اش را قرمز می کند. آلما مثل همیشه روی ویلچرش مشغول بازکردن گره دست و پاهایش است.

ـ من آدامس می خوام.

بعد آب دهانش می ریزد روی دستش و کمی از آن روی دسته ی ویلچر و انسیه فریاد می کشد: «ای خدا! مُردم از کارهای این بچه.» دستمال نم داری برمی دارد و محکم می کشد دور دهان آلما و جیغش را درمی آورد؛ بعد هم دلش می سوزد. سر آلما را می بوسد و می گوید: «مگه بهت نگفتم هر کی به حرف مامانش گوش نده، جن ها میان توی قوری هاشون عروسی می گیرن؟» آلما می پرسد: «جن ها هم بچه ی ویلچری دارن؟» انسیه دستی به سر آلما می کشد: «ویلچر توی قوری جا نمی شه.» آلما با صدایی نه چندان واضح می گوید: «آدامس می خوام.» انسیه برمی گردد و نگاهی می اندازد توی آینه، ویلچر آلما را هل می دهد و می گوید: «ده تا پاورپوینت کامل آدامس بادکنکی ۲۸ اسلاید در PowerPoint برات می خرم.» آلما دست های در هوا شناورش را به سختی به هم می کوبد و هر دو از خانه می روند بیرون.

سر چهارراه ششم می ایستند تا چراغ قرمز شود. این صحنه چند باری در همان فیلم تکرار شده بود، و انسیه موبه مو سکانس ها را اجرا می کند. آلما می پرسد: «پاورپوینت کامل آدامس بادکنکی ۲۸ اسلاید در PowerPoint قرمزم داریم؟» انسیه همان طور که ویلچر را هل می دهد با انگشت دو بار می زند روی شانه ی آلما. هر وقت در خیابان آلما سؤالی بپرسد که جوابش بله باشد انسیه همین کار را می کند. آلما باز می پرسد: «چراغ بادکنکی هم داریم؟» و انسیه هیچ واکنشی نشان نمی دهد. از خط عابر پیاده رد می شوند و می رسند آن طرف خیابان، زیر یک درخت توت بزرگ. انسیه روی دو پا جلوی ویلچر آلما می نشیند: «همین جا صبر کن تا من برم آدامس بخرم.» آلما از ذوقش ریسه می رود از خنده و می گوید: «آدامس داشته باشم، بچه ها باهام دوست می شن؟» انسیه لب ولوچه ی آویزان دخترش را پاک می کند و جواب می دهد: «اگه بعد از رفتن من گریه کنی، قورباغه ها میان دندوناتو می کشن دیگه نمی تونی آدامس بخوری ها!» آلما سرش را بی اختیار می چرخاند سمت مخالف و به زور برمی گرداندش سر جای اول.

ـ گریه نمی کنم. مواظب جن ها و قورباغه ها هستم.

انسیه نمی تواند مثل بازیگر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.