پاورپوینت کامل کنوانسیون منع کلیه اَشکال تبعیض علیه زنان، مخالفت، سکوت یا الحاق فعال و منتقد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل کنوانسیون منع کلیه اَشکال تبعیض علیه زنان، مخالفت، سکوت یا الحاق فعال و منتقد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کنوانسیون منع کلیه اَشکال تبعیض علیه زنان، مخالفت، سکوت یا الحاق فعال و منتقد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل کنوانسیون منع کلیه اَشکال تبعیض علیه زنان، مخالفت، سکوت یا الحاق فعال و منتقد ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

[لایحه الحاق جمهوری اسلامی ایران به کنوانسیون منع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان اگر چه توسط مجلس شورای اسلامی در دوره ششم به تصویب رسیده اما با مخالفت شورای محترم نگهبان هنوز به نتیجه نهایی نرسیده است. با این حال به مناسبت طرح این مسئله در کشور، مباحث مفیدی پیرامون مسائل زنان در سطح نخبگان مطرح شده است که صرف نظر از سرنوشت این لایحه در جای خود ارزشمند می باشد.

مجله در شماره های گذشته، بدون موضع گیری خاص، دیدگاه مخالفان و موافقان را انعکاس داده، سعی کرده است از این طریق بر غنای مباحث بیفزاید. اینک به لحاظ اهمیت موضوع و تأثیر تعیین کننده ای که این گونه مباحث بر وضعیت زنان در جمهوری اسلامی به جای خواهد گذاشت، یکی از دیدگاهها در این زمینه تقدیم خوانندگان شده است. بدیهی است این نگاه نیز همچون گذشته می تواند مورد نقد و ارزیابی صاحب نظران قرار گیرد. نویسنده در این مقاله شیوه های مواجهه با کنوانسیون را تبیین کرده، نظریه پیشنهادی خود تحت عنوان الحاق فعال و منتقدانه را مستدل می کند و با طرح دیدگاههای مخالفین به نقد آنها می پردازد لازم به ذکر است که به خاطر طولانی بودن مقاله و نیز برخی ملاحظات، حدود یک سوم اصل مقاله، در بررسی مجله حذف شده است.]

پیشگفتار

تصویب لایحه الحاق به کنوانسیون منع کلیه اَشکال تبعیض علیه زنان از طرف مجلس ششم شورای اسلامی، مخالفت ها و موافقت های بسیاری را برانگیخت.

گرچه بعضی موافقان در دفاع از این کنوانسیون راه افراط پیش گرفته و با غرب شیفتگی، پیوستن به آن را خواستار بودند، ولی بسیاری از موافقان با دقت و رعایت مصالح اسلام و نظام اسلامی، الحاق به آن را خواستار بودند. اینان کلیت کنوانسیون را پذیرفته و در مصداق های آن با غربیان اختلاف می دیدند که برخورد با آن موارد را جز با الحاق فعال، ممکن و موفق نمی دیدند. در مقابل گروه دیگری که قریب به اتفاق آنان گرایش دینی و مذهبی داشتند، کنوانسیون را کلاً یا غالباً مخالف اسلام پنداشتند و پیوستن به آن را به معنای دست کشیدن از اصول و فروع اسلام و پذیرفتن فرهنگ و سیطره، تبلیغ کرده و در مقابل اقدام مجلس به شدت مخالفت کردند.

نویسنده این سطور در مقاله ای در مجله پیام زن شماره ۱۴۰ (آبان ۱۳۸۲) به بررسی مخالفت ها پرداخت و دلایل مخالفان الحاق را نقد کرد. با توجه به گستردگی مباحث مربوط به کنوانسیون در مجلات چند سال گذشته و بازتاب وسیع آن در مطبوعات و پیامدهای الحاق یا عدم الحاق، مناسب به نظر می رسد بحثی دوباره در این باره صورت گیرد. امید است این گفتار در روشن شدن اذهان عمومی و حرکت به سوی موضع گیری مفید به حال نظام و اسلام مؤثر باشد.

قبل از اینکه به بحث اصلی (الحاق فعال و منتقد) بپردازیم، مهم ترین دلایل مخالفان الحاق را ذکر می کنیم:

۱- روح کنوانسیون سبب ترویج فرهنگ فمینیستی است؛

۲- روح کنوانسیون مبتنی بر الگوی «تساوی مطلق» زن و مرد است؛

۳- روح کنوانسیون مبتنی بر دین ستیزی است، بنابراین با اسلام در تضاد می باشد و ما به عنوان مسلمان و کشور اسلامی نمی توانیم مصوّبه چنین کنوانسیونی را بپذیریم.

۴- پذیرش کنوانسیون یعنی شرکت دادن دیگر کشورها و مجامع جهانی غیر مسلمان در حاکمیت ملی کشور اسلامی، با اصل «نفی سبیل» و «حق حاکمیت ملی» در تعارض است و ما به حکم قرآن نمی توانیم دخالت مجامع و کشورهای غیر اسلامی در امور کشور خویش را بپذیریم.

۵- موارد خلاف شرع کنوانسیون فراوان است و ما با تحفظ و حق شرط، با مصوبه کنوانسیون و موارد بسیاری از آن مخالفت می کنیم اما چنین شرطی پذیرفته نیست.

۶- این کنوانسیون و کنوانسیون های مشابه نشأت گرفته از فرهنگ غرب است و سبب متلاشی شدن نظام خانواده می شوند.

این دلایل به بیان های مختلف مطرح شده و در مقاله یادشده به بررسی دلیل ها پرداختیم. در این مقاله نیز بیان های دیگری در این زمینه آمده است.

راههای رویارویی با کنوانسیون

ابتدا گونه های مختلف رویارویی با کنوانسیون را مطرح کرده و آن گاه نحوه مطلوب از نظر نویسنده روشن می شود. با کنوانسیون به چهار صورت می توان رو در رو شد:

اوّل – سکوت و سکون؛ به این معنا که اصلاً توجه نکنیم چنین کنوانسیونی تصویب شده و هیچ لزومی در پیوستن به آن نبینیم و پیامد و بازتاب موضع ما در جهان و موضع گیری جهانیان نسبت به ما، برایمان بی اهمیت باشد. طبیعی است که هیچ کشوری در جهان امروز نمی تواند چنین رفتار کند. رفتار کشورها در مقابل کنوانسیون های جهانی واکنش های مثبت یا منفی فراوانی از جانب کشورهای دیگر و افکار عمومی جهانی دارد. در جهان امروز که روابط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، همه کشورها را به هم ربط داده و به قول معروف دهکده جهانی ساخته است، نمی توان بریده از دنیا زندگی کرد.

کشوری مثل ایران نمی تواند نسبت به پیمان های جهانی، راه سکون و سکوت را پیش بگیرد؛ زیرا مدعی مکتب و دین جهانی است و می خواهد با جهان تعامل داشته باشد و زمینه تحقق حاکمیت اسلام در دنیا را فراهم آورد. بنابراین باید نسبت به پیمان های جهانی ابراز نظر کند و آنها را بپذیرد یا رد کند. قضاوت افکار عمومی جهانی اهمیت بسیار دارد؛ زیرا در مقابل عموم جهانیان مسئولیت هدایتگری برای نظام اسلامی مطرح است. اگر افکار عمومی جهانی بر ضد کشور ما باشد، خود را موظف می داند به طریق درست، افکار عمومی را قانع کند و حقانیت و درستی موضع گیری خویش را اثبات نماید.

دوم – قبول مطلق؛ این استراتژی و طریق رویارویی مربوط به کشورهایی است که دارای ایده و فرهنگ مستقل و غنی و قابل دفاع نیستند. اینان فرهنگ دیگران را پذیرفته و دستاوردهای آن فرهنگ را به تمامی در راستای رشد و ترقی بشر می دانند. این نظریه که متأسفانه در کشور ما نیز کم و بیش طرفدارانی دارد، طریق قبول مطلق را پیشنهاد می کند، ولی برای کشورها و امت هایی که دارای اندیشه، ایده و مکتب استوار، مقبول و قابل دفاع هستند و فرهنگ بیگانه به ویژه غرب را معیوب و بیمار می دانند، قابل پذیرش نیست.

سوم – انکار مطلق؛ این رفتار عکس رفتار گذشته است. طرفداران مسلمان این راه، غرب و دستاوردهای فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی آن را کاملاً ضد بشری، شیطانی، مادی، شهوانی و مانع رشد و تکامل انسانی می دانند. آنها معتقد به تضاد کامل مبانی فکری – فرهنگی غرب با مبانی فکری – فرهنگی اسلام هستند و همه این محصولات را ناشی از مبانی غلط و باطل دانسته که در نتیجه فاسد و بیماری زا و فسادآفرین می باشد. از نظر این افراد چون مبانی فکری و فرهنگی غرب در تضاد با مبانی فکری و فرهنگی اسلام است، نقطه اشتراکی بین آنها نمی توان یافت. این گونه افراد باور دارند دانش های عقلی و تکنولوژی (فناوری) غربی نیز دربردارنده همان اندیشه و فرهنگ است و نباید آنها را پذیرفت و باید خودمان فیزیک، ریاضی، هندسه، شیمی، نجوم، تکنولوژی، اقتصاد، علوم تربیتی و حقوق بشر تولید کنیم.

تفکرات و مبانی ای که خاستگاه طرح کنوانسیون هستند، با مبانی دینی ما کاملاً ناسازگارند و نمی توان این میوه و ثمره ناخوشایند را که نتیجه آن مبانی است، با رنگ و لعاب و توجیهات گوناگون به کام دینداران و موحدان، شیرین کرد و آگاهانه یا ناآگاهانه به اهداف غرب از طرح کنوانسیون (که جهانی شدن آموزه و افکارهای غربیان در باره انسان و به ویژه زنان است) کمک کرد. کشورهای اسلامی به جای برخوردهای منفعلانه و توجیه گرایانه با این گونه معاهدات و کنوانسیون ها، باید سعی کنند نقش تأثیرگذارتری در سازمان های بین المللی داشته باشند تا از این طریق عهدنامه ها و کنوانسیون هایی را مطابق با مبانی اسلام پی ریزی کنند.[۱]

اصولاً این معاهده بر اساس یک نگاه خاص به زن، خانواده و جامعه طراحی شده است که آن را قبول نداریم. دیگر آنکه بندهای معاهده با یکدیگر یک کل ترکیبی را نشان می دهند، یعنی به گونه ای با همدیگر هماهنگ هستند که باید با یک نظام تفسیر شوند.[۲]

یکی از مخالفان، رویکردهای مخالف به کنوانسیون را سه نوع می داند: رویکرد اوّل که زن را فرومایه تر از مرد می داند و چون کنوانسیون در صدد بالا آوردن شأن زن در حد مرد است، با آن مخالفت می شود.

رویکرد دوم که معتقد است احکام فقهی میان مرد و زن تفاوت هایی قائل شده و این با نظریه «تشابه محوری» که در کنوانسیون دنبال می شود، ناهمخوانی دارد، از این رو کنوانسیون از نظر فقهی قابل قبول نیست.

رویکرد سوم می گوید: نگاه این رویکرد به کنوانسیون نه صرفاً از جهت چند ماده حقوقی، بلکه به لحاظ یک نظام حقوقی است که مبانی و مفاهیم بنیادی و اهداف کارکردی ویژه ای دارد و در رویارویی با نظام حقوقی اسلامی قرار می گیرد. از این نگرش، یک نظام حقوقی، مبانی انسان شناسی خود را دارد و از یک زاویه خاص به سرنوشت و کمال آدمی و به حقوق وی می نگرد. از این نگاه، کافی نیست که بحث شود آیا فلان ماده کنوانسیون با فلان حکم فقهی منافات دارد یا ندارد، یا اینکه آیا با اجتهاد پویا و در نظر گرفتن تأثیر زمان و مکان می توان هماهنگی میان این مواد با احکام فقهی ایجاد کرد، بلکه سخن در این است که آیا آموزه های حقوقی اسلام و درخواست های دین از انسان و خواسته انسان از دین با مطالبی که در نظام حقوقی غربی مطرح شده و در کنوانسیون تجلی پیدا کرده است، هماهنگی دارد یا ندارد؟ در این صورت اگر قرار باشد احکام حقوقی اسلام را با کنوانسیون هماهنگ کنیم، دیگر حتی اجتهاد در مبانی کافی نیست، بلکه باید در تمام قواعد و اصول دین، تجدید نظر کرد.[۳]

اگر مبانی فکری و فرهنگی غرب را دقیقاً متضاد با مبانی دینی تصور کردیم، معلوم است که نمی توان به هیچ وجه با محصولات فکری و فرهنگی و حتی تکنولوژیک آن کنار آمد و ما باید جهانی از نو بسازیم با مناسباتی جدید و دانش ها و فکر و فرهنگ و فناوری جدید.

چهارم – الحاق فعال، روشنگرانه و منتقدانه؛ بنا بر این نظر، ما کشوری هستیم صاحب فکر و تمدن و به ویژه معتقد به دیانتی هستیم که مدعی جهانی و جاوید بودن است. با توجه به این اندیشه و ایده و عقیده ای که داریم نمی توانیم راه سکون و سکوت پیش گیریم. پذیرش مطلق نیز مورد قبول ما نیست، زیرا دستاوردهای بشری در همه زمینه ها گرچه تا حدودی برگرفته از فطرت خداجو و خداشناس اوست و عقلانیت هدایتگر در آن سهم دارد، ولی چون این دستاوردها از غرب سرازیر شده و آنان به هر دلیل – بخصوص آمیختگی با ادیان تحریف شده و غیر عقلانی و بلکه عقل ستیز – از وحی دور افتاده و به عقل فردی و جمعی و خواست و اراده عمومی تکیه کرده اند، از این رو دستاوردهای فکری فرهنگی آنان عیب و کاستی فراوان دارد و پذیرفتن مطلق آن یعنی در افتادن به ورطه خطرناکی که الان غربیان در آن دست و پا می زنند. اما انکار مطلق نیز درست نیست، زیرا بشر غربی بخصوص اندیشوران آنها به مقتضای فطرت و عقل خداداد درصدد یافتن راه کمال و سعادت هستند و حقوق بشر غربی یا کنوانسیون رفع کلیه اَشکال تبعیض علیه زنان، اقدامی برای نفی خودکامگی، ستم، اجحاف و بی عدالتی در حق انسان ها و زنان می باشد. کلیت اقدام برای احقاق حقوق بشر و نفی و رفع تبعیض علیه افراد و اقشار انسانی، اقدامی درست و پسندیده است و ما به عنوان انسان مؤمن و یکتاپرست باید از هر اقدام حق طلبانه ای حمایت کنیم. البته چون بانیان این اعلامیه ها، کنوانسیون ها و عهدنامه ها به دلیل دسترسی نداشتن و متمسک نبودن به وحی و آسمان، در مصادیق، اشتباهات آشکار و فراوان دارند، باید رویارویی، فعال و روشنگرانه و منتقدانه باشد. ما باید ضمن قبول کلیت حقوق بشر، حقوق زن و نفی و برطرف کردن تمامی گونه های تبعیض، در مصادیق آن با غربیان وارد گفتگوی فعال گردیم و با سلاح منطق و استدلال و با استناد به تفاوت های فطری و طبیعی، نادرستی تشابه محوری در حقوق را اثبات و عدالت حقیقی را تعریف و اثبات کنیم که تفاوت های حقوقی موجود بین زن و مرد در نظام اسلام، مصداق تبعیض نبوده، بلکه مصداق رعایت تناسب و اعتدال می باشند.

چرا الحاق فعال و روشنگرانه و منتقدانه؟

به نظر ما اتخاذ این رویکرد نه تنها مناسب، بلکه ضروری و لازم است زیرا:

۱ – ایده جهانی سازی مثبت است؛

مخالفان پیوستن، اصرار و تأکید دارند غرب در صدد تحمیل مبانی فکری و فرهنگی خود بر جهان و حاکم کردن ایده «جهانی سازی» است. آنان می خواهند به کمک سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل و زیرمجموعه های فراوان آن نظام فکری و فرهنگی خود را بر جهان چیره کنند. این مطلب اگر از یک جهت منفی است اما از یک جهت مهم تر مثبت است.

جهت منفی آن کاستی، انحراف و کژی فرهنگی است که غرب درصدد جهانی کردن آن است. غرب می خواهد فرهنگی را بر جهان چیره کند که نه تنها جهان را به بهشت تبدیل نمی کند، بلکه از جهت های دیگر بشر را گرفتار نابسامانی ساخته و مشکلات بسیاری برای او فراهم می آورد؛ پس این فرهنگ شایستگی جهانی شدن ندارد.

اما جهت مثبت این است که همه متفکران غربی به این نتیجه رسیده اند که جهان باید تحت یک فرهنگ و یک نظام اداره شود. بسیار مهم است که چنین اتفاق نظر و اجماعی حاصل شده و بخصوص متفکران غربی که خود را پیشرو می دانند به این ایده رسیده اند. خوشبختانه این اندیشه و باور اسلام است و چهارده قرن پیش اعلام شده و بشر غربی بعد از قرن ها گرفتاری و مصیبت و رنج از حاکمیت فرهنگ ها و ایده های گوناگون به این نتیجه رسیده که برای حاکم شدن صلح و عدالت جهانی باید یک نظام و فرهنگ یکسانی حاکم شود. ما به عنوان مسلمان باید بسیار شادمان باشیم که این ایده ارائه شده در چهارده قرن پیش توسط اسلام، امروز جهانی شده و توسط همه متفکران پذیرفته شده است.

ما به رغم معتقدان به ادیان و مذاهب و فرهنگ های وارونه و تحریف شده و ناتوان (که از ایستادگی در مقابل غرب عاجزند و خود را در تهاجم فرهنگ غرب شکست خورده می دانند و ناچار غرب را از توسل به ایده جهانی سازی نهی می کنند و می خواهند غرب حاکمیت فرهنگ های مختلف را حتی اگر انسانی و عقلانی و عادلانه نباشند بپذیرد و به آنها احترام بگذارد)، باید طرفدارترین کشور و امت نسبت به ایده جهانی سازی باشیم اما مقتدرانه و استوار و مستدل و منطقی، به متفکران و افکار عمومی غرب و جهانیان اعلام و اثبات کنیم که گرچه ایده جهانی سازی صحیح است، گرچه باید جهان تحت یک فرهنگ و نظام اداره شود و کنوانسیون ها و پیمان های جهانی باید معتبر باشد و تصویب شود و اجرا گردد، اما فرهنگ غرب شایستگی جهانی شدن را ندارد. فرهنگ جدید غربی گرچه نقاط قوّت و مثبتی دارد، ولی نارسا و وارونه و یک عیب بزرگ دارد و آن غیر مستند بودن به وحی است. فرهنگی است که از خِرَد انسان ها و تفکر جمعی آنها پدید آمده و با وجود نقاط قوّت، دارای تناقضات، تضادها و کاستی های فراوان است. تمدنی یک چشم است که فقط در صدد آباد کردن دنیای انسان ها و آماده کردن هر چه بیشتر زمینه لذت جویی آنهاست؛ آن هم بدون اینکه لذت واقعی را بشناسد و جایگاه و حکمت دنیا را بداند. این فرهنگ نمی تواند جهان بدون ظلم، ناحقی، ستم و پُر از صلح، سعادت و بهروزی را به بشر هدیه بدهد، همچنان که در غرب چنین جهانی ظهور نکرده است. باید به جهانیان اعلام و اثبات کنیم عقل باید دست به دامن وحی شود و به پشتوانه وحی و دین آسمانی ناب و تحریف نشده در صدد ارائه ایده جهانی برآید. برای دستیابی به این مهم باید سراغ دین حقیقی و وحی ناب و پیراسته از تحریف رفت. چنین دین و متن وحیانی فقط در اسلام وجود دارد. ایده جهانی سازی زمانی قرین موفقیت می گردد که از آبشخور ناب وحی قرآنی سیراب گردد. پس باید با الحاق فعال، در این هماورد فرهنگی وارد شویم و جایگزین فرهنگ غرب را ارائه کنیم. مطمئن باشیم فرهنگ ناب دین به عنوان جایگزین فرهنگ غرب قدرت و توان جذب انسان ها را دارد. سال ها است که غربیان به شدت علیه اسلام تبلیغ می کنند و آن را دینی ضد آزادی، ضد مردم سالاری و بخصوص ضد زن معرفی می نمایند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این تلاش چندین برابر شده و هر از چند گاه جمهوری اسلامی ایران را به خاطر نقض حقوق زنان محکوم می کنند، ولی به اعتراف همه رسانه های غرب، موج اسلام گرایی بعد از پیروزی انقلاب و مطرح شدن اسلام اصیل، گسترش وسیعی یافته و سیاستمداران غرب را به شدت نگران کرده و جالب اینجاست که تعداد زنان گرایش یافته به اسلام در این مدت بیش از مردان است. این خود بهترین آیت و نشانه است بر این که باید در نبرد فرهنگی با غرب وارد شویم و پیروز این رزم هم بی شک ما هستیم.

«الاسلام یعلو و لا یعلی علیه؛[۴]

اسلام برتر است و چیزی بر آن برتری نمی یابد.»

۲ – دین ستیزی در غربیان اصل نیست؛

اگر با نگاهی همه جانبه به فرهنگ غرب نظر افکنیم، در این فرهنگ نقاط مثبت و قابل تأملی وجود دارد. این گونه نیست که عموم غربیان و متفکران آنها و قدرتمندان و سیاستمداران، ضد خدا، ضد اخلاق، ناهمخوان با ارزش ها و ضد انسانیت باشند. برخی از آنها انسان واقعی هستند و از فطرت بشری برخوردارند و عقل خداداد که دعوت کننده به پرستش و بندگی و مخالف نفس و شیطان است، در آنان نیز وجود دارد. میان آنان نیز به اقتضای فطرت انسانی، عدالت خواهی و عدالت طلبی وجود دارد؛ از خیر و خوبی خوش شان می آید و ظلم و زورگویی را انکار می کنند. اما حاکمیت کلیسا و دین تحریف شده و غیر عقلانی بلکه عقل ستیز مسیحیت، نیز تاریخ سیاه حکومت کلیسا در غرب، آنان را از دین و مذهب زده کرده و به بسندگی به عقل جمعی فراخوانده است. این واکنش در مقابل استبداد کلیسا، آنان را از آموزه ها و ثمرات نیکوی دین بی بهره ساخته و به میوه های تلخ اومانیسم (انسان محوری) و لیبرالیسم و.. . دچار کرده است. مخالفت موجود در غرب با مذهب، دین و وحی بسان مخالفت مارگزیده ای است که از هر ریسمان سیاه و سفیدی می ترسد. چنین کسی را نباید سرزنش و نکوهش کرد، بلکه باید ضمن تأیید ترس او برایش ثابت کرد هر ریسمان سیاه و سفیدی، مار گزنده و کشنده نیست. هر چه نام وحی و دین دارد، سراسر عقل ستیز، پشتیبان خودکامگی، ضد آزادی، گریزاننده از لذت و بهره گیری از دنیا و دعوت کننده به رهبانیت نمی باشد. آری، ادیان تحریف شده، قابل پذیرش و سعادت زا و کمال آور نمی باشند، زیرا فقط منتسب به آسمان و پیامبران هستند اما در واقع جعلیات و آفریده های بشری اند که از ذهن ناقص و معیوب جاعلان و تحریفگران نشأت گرفته است. کدام خردمند و متفکر و اندیشوری است که یهودیت، مسیحیت و دیگر مذاهب غربی و شرقی امروز را به عنوان ایده های سعادت زا و خوشبختی آور و مقبول و معقول بپذیرد؟!

بعضی از مخالفان کنوانسیون مطرح می کنند: این پیمان هر گونه تفاوت و تمایزی را که مستند به دین و مذهب باشد، نفی می کند. این کاستی را به عنوان نقطه ضعف مهم و اصولی قلمداد می کنند و بر آن مانور می دهند، اما آیا حاضرند به تبعیض و تمایزاتی که منتسب به ادیان و مذاهب مختلف است، پای بند باشند و آنها را بپذیرند؟ وقتی سخن از ادیان و مذاهب است، فقط مصداق آن اسلام و شیعه نیست بلکه هزاران نحله و گرایش گوناگون در جهان هست که خود را دین و مذهب درست می دانند و احکام غیر انسانی و غیر عقلانی و ناعادلانه در موارد مختلف از جمله در مورد زنان ارائه می دهند. آیا معتقدان به آن ادیان و مذاهب را فقط به خاطر اینکه احکام ناعادلانه و غیر عقلانی را منتسب به دین و مذهب و آسمان می کنند، معذور می شماریم و از باور به آن احکام بازشان نمی داریم و نهی شان نمی کنیم؟ معلوم است که مبارزه فرهنگی با ادیان و مذاهب جعلی، وظیفه انسانی هر صاحب فطرت سالم است.

ما هم باید تمایزات ناعادلانه و غیر عاقلانه در مورد زن و مرد را حتی اگر منتسب به دین باشد، نکوهش کنیم. دین حقیقی و دین آسمانی که از جانب خداوند نازل شده جز بر عدل و احسان امر نمی کند:

«إنّ الله یأمر بالعدل و الاحسان؛ (نحل، آیه: ۹۰)

خداوند به عدل و احسان امر می کند.»

هر دین راستین و هر قانون خردگرا و منطقی با توجه به ویژگی های گوناگون صنف زن و مرد برای آنها احکام مختلف دارد، ولی احکام متفاوت داشتن غیر از احکام ناعادلانه است.

۳- فطرت و عقل، معیار تعامل جهانی؛

گرچه به عنوان مسلمان، وحی را مسلط و چیره بر عقل می دانیم و باور داریم برای در امان ماندن از آفات و آسیب ها، باید عقل را در چارچوب وحی به جولان در آوریم و انکار این چارچوب، ما را از ثمرات عقل نیز کم بهره یا بی بهره خواهد کرد، ولی برای تعامل با جهانی که مسلمان و مؤمن به وحی نیست، باید دنبال معیار و ملاکی پذیرفته شده بگردیم که همه جهانیان (مؤمن و مسلمان و غیر مسلمان) آن را قبول داشته باشند و آن جز فطرت و عقل نیست. فطرت حق طلب، عدالت خواه و عقل حق شناس، معیار و محوری است که در همه انسان ها وجود دارد، گرچه بسیاری آن را نهان کرده اند اما با اندک توجهی، این گنج مدفون آشکار می گردد و نورانیتش هدایتگر می شود. ما مسلمانان و شیعیان و افراد امت اسلامی و شهروندان جمهوری اسلامی ایران، وارث پیامبرانی هستیم که در جوامع جاهلی برانگیخته شدند و با اتکا به فطرت و عقل و منطق به رویارویی با قدرتمندان سلطه گر پرداختند. اینان توانستند فطرت های مدفون را آشکار و عقل های خمود و ایستا را شکوفا سازند و فرهنگ جاهلیت را شکست دهند. هیچ پیامبری جز با منطق، استدلال و سخن فطری برانگیخته نشد.

خداوند علاوه بر اینکه آنان را به دعوت با حکمت، موعظه نیکو و جدال احسن امر فرمود،[۵] معارف و احکام خردمندانه و مستدل و منطقی بر آنان نازل کرد تا آنها را برای مردم توضیح دهند و روشن سازند[۶] تا کسی را حجت و بهانه بر گمراهی نماند و حق برای همه روشن و اثبات گردد.[۷] در ابتدا همه پیامبران با سلاح کلام به دعوت قوم پرداختند. هیچ پیامبری در آغاز به ارائه معجزه متوسل نشد، بلکه بعد از دعوت منطقی و عقلانی و موعظه و جدال احسن، وقتی با درخواست عموم یا ستیزگران روبه رو گشت یا نشان دادن معجزه را آخرین راه دید، بدان اقدام کرد. جالب است که حق تعالی در ارائه معجزه هم پیامبرانش را موظف به رعایت فهم و درک عموم کرد. هر پیامبری که برای قانع ساختن عموم بر درستی ادعای نبوتش، معجزه ارائه کرده، معجزه ای متناسب با اوضاع زمان و فهم عموم نشان داده است؛ زیرا اگر معجزه همخوان با اوضاع روز و فهم عموم نباشد، یقین آور نخواهد بود. اگر پیامبران موفق نشدند، نه از این حیث بود که پیام و سخن شان معقول، مفهوم، پذیرفته و استوار نبود، بلکه امت به تمامی فاسد شده بود (مانند قوم نوح و) یا سخن پیامبر در گلو خفه می شد و ایمان آورندگان به شدت مجازات می شدند تا دیگری جرئت گرایش یافتن به پیامبر را نکند.

ما امت اسلام امروز مستظهر و پشت گرم به نصرت و یاری بی پایان خداوندیم و باید در هماوردها و جنگ فرهنگی، با قدرت وارد شویم و با تمسک به قرآن و عترت که از عصا و ید بیضای موسی(ع) برتر است، برتری فرهنگ خود را بر غرب اثبات کنیم. سکون و سکوت یا فرار و انکار مطلق، شیوه کسانی است که در چنته خود سخن محکم و قابل ارائه ندارند یا خود را در دفاع ضعیف می بینند و شکست خود را حتمی می پندارند. پس چاره ای جز گوشه گیری یا انکار مطلق نمی یابند اما امتی که آراسته به دین عقلانی و فطری، استوار و با پشتوانه است، متن وحیانی اش بسان تابنده ترین گوهر مورد تصدیق و پذیرش جهانیان است و میراث علمی پیشوایان معصومش، روشنگر همه زوایای ناشناخته و تاریک می باشد، از حضور فعالانه و پیوستن منتقدانه به پیمان نامه های جهانی که در صدد تحقق عدالت هستند با همه کژی و کاستی هایشان باکی ندارد. تنها چنین امتی سزاوار پرچمداری نهضت عدالت طلبی و حق خواهی است و با تکیه بر میراث وَحْیانی و دینی معقول که دارد، می تواند کژی های حرکت حق طلبانه جهانی برای تحقق حقوق بشر و حقوق زن و انکار همه تبعیض ها و بی عدالتی ها را بر عهده بگیرد و زمینه تحقق و پیاده شدن ایده جهانی شدن و ظهور موعود منتظر را فراهم کند.

۴- روح کنوانسیون نفی تبعیض و برقراری عدالت است؛

روح کنوانسیون در موضع گیری نسبت به آن اثر محوری دارد. اگر روح مفاد و محتوای آن را در جهت نفی هر گونه تمایز و تفاوت و تساوی مطلق، بدون لحاظ ویژگی ها و تفاوت ها و در جهت گسترش فساد و فحشا و لذت جویی و خداگریزی و دین ستیزی بدانیم، طبیعی است که رویکرد انکار مطلق را پیش خواهیم گرفت اما اگر روح و مصادیق و موارد را همگی در جهت حق و عدالت بدانیم، تأیید مطلق را توصیه خواهیم کرد. چنانچه روح و هدف کنوانسیون را نفی تبعیض و برقراری عدالت بدانیم و به کژی و انحراف در مفاهیم و اشتباه در مصادیق آن باور داشته باشیم، رویه پیوستن فعال و منتقد را توصیه خواهیم کرد.

می توان گفت کنوانسیون برآیند و نتیجه تلاش بشر برای نفی بی عدالتی ها و تبعیض های فراوان علیه صنف زن است که در بسیاری از فرهنگ ها و مجامع وجود دارد و همه انسان های حق طلب و عدالت جو، از مشاهده آن رنج می برند.

اینکه قشر زن در جوامع، فرهنگ ها و ادیان تحریف شده موجود مظلوم واقع شده و تبعیض فراوان در حق او صورت می گیرد، مورد انکار هیچ کس نیست. جاهلیت اوّل قبل از اسلام و کشورهای عقب مانده از فرهنگ و تمدن بشری در امروز و جاهلیت مدرن و جدید غرب، همه به شیوه های مختلف زن را مورد ظلم و ستم قرار داده و می دهند! خوشبختانه این مطلب هیچ منکری ندارد. همه کسانی که دم از انسانیت و عدالت می زنند، اعم از غیر متدین یا متدین، غربی یا شرقی، اسلامی یا غیر اسلامی قبول دارند که زن در تاریخ مورد ستم بوده و باید از حقوق انسانی وی دفاع کرد. ما به عنوان مسلمان مدعی هستیم اسلام زن را از ذلت و زبونی و ستم دامنه دار و دیرینه نجات داد و تعالی بخشید و حقوق انسانی را به او هدیه کرد، چنان که احکام اسلام در مورد زن و مرد عادلانه است و در احکام دین، نه زن و نه مرد مورد ستم و بیداد قرار نگرفته اند. این ادعای ما و همه دلسوزانی است که با الحاق به کنوانسیون مخالفند. باید گفت در اینکه دین اسلام، حقوق انسانی زن و مرد را رعایت کرده و احکام آن عادلانه است، شک نیست، ولی آیا آنان انکار می کنند اسلام ناب و مفسران معصوم دین از ابتدا مقهور و خانه نشین شدند و دیگرانی رجال دین و مفسر قرآن و سنت رسول خدا(ص) گشتند که صلاحیت نداشتند و بسیاری از برداشت ها و هواهای خود را به نام دین به خورد اجتماع دادند؟! وقتی در جهان امروز صحبت از اسلام می شود، فقط شیعه و جمهوری اسلامی ایران به ذهن نمی آید، بلکه تاریخ چهارده سده حکومت هایی در نظر مجسم می شود که به نام اسلام بیدادهای فراوان مرتکب شده و حقوق همه افراد از جمله زنان را زیر پا گذارده، احکامی به نام اسلام در مورد زنان مطرح کرده و احادیثی به نام پیامبر در باره بانوان جعل نموده اند، که هیچ انسان درستکاری آنها را نمی پذیرد. وقتی حاکمیت اسلام از دست معصومین(ع) خارج شد و به خلفای اموی و عباسی رسید و آخوندهای درباری مفسر اسلام گشتند، نمی توان انتظار تحریف نداشت. امروز نیز در گوشه و کنار جهان اسلام، احکامی به نام دین اجرا می شود که زشت و شرم آور است.

رفتار حکومت طالبان با زنان در جهان به اسم اسلام ثبت شده و استکبار قصد دارد اسلام طالبانی را در برابر اسلام ناب قرار دهد. در ایران بسیاری از حقوقی که امروز در قانون برای زنان وضع شده، پیش از این وجود نداشت. به هنگام تصویب این حقوق، گروهی آنها را مخالف شرع دانسته و با پذیرش آنها به شدت مخالفت کردند اما خوشبختانه نقش اصلی در دفاع و تصویب این قوانین را، رجال دینی بر دوش داشته و روحانیون آگاه و روشن بین به دفاع استوار و منطقی پرداخته و این حقوق را وضع کردند. حق انتخاب کردن و برگزیده شدن، طلاق قضایی، حق حضانت اطفال پسر و دختر تا هفت سالگی برای مادران طلاق گرفته، اجرت المثل ایام زناشویی برای زنانی که از جانب همسران شان طلاق داده می شوند، محدود کردن حق طلاق مردان به اجازه دادگاه، محاسبه مهریه به نرخ روز و.. . از حقوقی بود که پیشتر به عنوان احکام شرعی به رسمیت شناخته نمی شد. هنوز هم در احکام و مقررات کشوری، احکامی در مورد زنان وجود دارد که مورد ایراد و مناقشه رجال دین است و اصلاح آنها لازم می باشد. بنابراین آنچه به عنوان فقه اسلام در کتب فقهی و میراث فقهی وجود دارد، گرچه برآیند استنباطات و برداشت های علمای بزرگوار و شخصیت های سترگ علمی و دینی ما است، اما این گونه نیست که همه آنها عین اسلام و دین و حق و عدل باشد. چه بسا احکام و استنباطاتی هست که درست نبوده و با استناد به احادیث ضعیف و برداشت های نادرست صادر شده است و یا در زمان خود، احکام مناسبی بوده اما امروز با توجه به دگرگونی شرایط، حکمی عادلانه نیست.

گزیده کلام اینکه گرچه قرآن و عترت بیان کننده احکام عادلانه در مورد زن و مرد هستند، ولی حتی به نام اسلام (به دلیل خانه نشینی عترت و حاکمیت بی کفایتان و بر عهده گرفتن کرسی تفسیر دین توسط عالمان جاهل یا درباری) احکام ظالمانه و غیر عادلانه در مورد زن کم نیست! طبیعی است که عدالت خواهان و فطرت های پاک در جهان درصدد ایجاد راهکارهایی برای منع اَشکال ظلم و تبعیض علیه زنان باشند. کنوانسیون رفع کلیه اَشکال تبعیض علیه زنان اقدامی، گرچه نارسا و ناقص در این راستا است که در کلیت خود قابل تحسین می باشد اما در موارد و مصادیق خارجی یا مفهومی مورد مناقشه فراوان می باشد.

تشابه محوری حقوق

مطلب دیگری که به شدت در کشور ما بر آن مانور داده می شود و به عنوان دلیلی محکم برای مخالفت با پیوستن به کنوانسیون مطرح می گردد، «تشابه محوری حقوق» در کنوانسیون است. مخالفان محترم در این مورد دو حرف دارند:

اوّل – کنوانسیون هر گونه تمایزی را تبعیض دانسته، در حالی که تبعیض و تمایز، نسبت مساوی ندارند. بعضی تمایزها، تبعیض هستند و بعضی تبعیض نیستند. همان گونه که عدالت در بعضی موارد به تشابه و تساوی ظاهری است و در بعضی جاها به عدم تشابه و تفاوت. بنابراین چون تبعیض در کنوانسیون به عدم تشابه معنا شده و محور و اصل کنوانسیون رفع تبعیض است، پس کنوانسیون در صدد نفی هر گونه تفاوتی است اما این اقدامی است که در خیلی جاها غیر عادلانه می باشد و ما نمی توانیم به آن ملحق گردیم.

دوم – اصولاً با توجه به مورد اوّل کنوانسیون تشابه محور است و حقوق متساوی و مشابه برای زن و مرد می خواهد و تمایز و تفاوت حقوقی را نمی پذیرد؛ این مطلب با بسیاری از احکام اسلام منافات دارد. در اسلام بسیاری از احکام زن و مرد با هم تفاوت دارند و همه این تفاوت ها از نظر کنوانسیون، تبعیض تلقی می شود، در نتیجه نمی توانیم به چنین کنوانسیونی ملحق شویم، چون باید از احکام متفاوت اسلام دست بکشیم، یا کنوانسیون را مشروط به «عدم رعایت آن در احکام مزبور» بپذیریم که چون احکام یادشده بسیار هستند، چنین شرطی معقول و پذیرفتنی نیست و به قول اصولیون «تخصیص اکثر» را لازم دارد، که قبیح است، پس راهی برای الحاق به کنوانسیون نداریم.

پاسخ:

در مورد اوّل باید بگوییم که ادعایی غیر قابل قبول و بدون پشتوانه است. خوشبختانه عنوان کنوانسیون در فارسی به درستی «محو کلیه اشکال تبعیض علیه زنان» ترجمه شده و کلمه تبعیض معنایی روشن و پذیرفته شده در بین همه انسان ها دارد. تبعیض به معنای ظلم و تفاوت نابجا و در مقابل عدالت است. شاید یکی از عللی که سبب شده مخالفان محترم، تبعیض را در کنوانسیون به هر گونه تفاوت و تمایزی اطلاق کنند، ترجمه عربی عنوان کنوانسیون مزبور باشد. عنوان کنوانسیون در انگلیسی «Discrimination against women» می باشد که در عبارت مشهور عربی به «التمییز ضد المرأه» ترجمه شده است. البته کلمه ضد تا حدودی معنای صحیح را می رساند، ولی کلمه «تمییز» به معنای مطلق تفاوت است و غلطانداز می باشد. نویسنده کتاب «موقف الاسلام مِن اتفاقیه القضا علی جمیع اشکال التمییز ضد المرأه» می گوید: از پروفسور «ع – طیب» رئیس مجمع زبان عربی در سودان راجع به ترجمه عنوان کنوانسیون سؤال کردم و او گفت:

«شایسته است که به «القضا علی جمیع اَشکال الظلم و الاجحاف ضد المرأه» ترجمه شود.»[۸]

فرهنگ black,s هم تبعیض را به «عدم رفتار مساوی در جایی که تمایز عقلایی بین افراد بهره مند و افراد محروم نباشد» تعریف کرده است.[۹]

عبارات زیر بعضی از اظهار نظرهای متفکران غربی و غیر مسلمان در تعریف تبعیض، تساوی و عدالت است، قاضی تا ناکا می گوید:

«اصل تساوی در برابر قانون به معنای تساوی مطلق یعنی رفتار یکسان نسبت به انسان ها بدون توجه به شرایط خاص فردی نیست، بلکه به معنای تساوی نسبی می باشد؛ یعنی اصل رفتار مساوی با امور مساوی و عدم تساوی نسبت به امور نامساوی، رفتار متفاوت نسبت به امور نامساوی بر حسب عدم تساوی آنها نه فقط مجاز بلکه ضروری است.»[۱۰]

در فصل دوم راهنمای آموزشی «اقدام محلی، تغییر جهانی» که از جانب سازمان ملل به آموزش حقوق انسانی زنان و دختران همت دارد آمده است:

در سیاق عبارت های مربوط به حقوق بشر، برابری الزاماً به این معنا نیست که با همه افراد به شیوه های یکسان رفتار شود. هنگامی که مردم در موقعیت های نابرابر قرار دارند، رفتار با آنها به شیوه ای یکسان همواره بی عدالتی را به جای ریشه کن ساختن، تداوم می بخشد. زنان برای بهره مند شدن از حقوق یکسان بیش از مردان به رفتار متفاوت نیاز دارند. نقش حقوق در راه حل های آنها را نمی توان بدون در نظر گرفتن موقعیت های نابرابر مردان و زنان جامعه به بحث گذاشت.[۱۱]

الوین تافلر معتقد است که تبعیض جنسی و نژادی کم و بیش اعتقاداتی هستند که سلطه یک جنس را بر جنس دیگر و یک نژاد را بر نژاد دیگر توجیه می کند. وی می افزاید:

«استفاده از اصطلاحات تبعیض جنسی و تبعیض نژادی معنایش این نیست که مردان و زنان مثل هم هستند یا تمایزهای نژادی بی اهمیتند؛ اما میان امر شناسایی تنوع نوع انسانی و تدارک یا تحمّل نظام های ستمی که بر این تنوع مبتنی است، گردابی حایل است.»[۱۲]

کوپیتورن، گزارشگر ویژه حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران در خصوص ماهیت برابری در گزارش های خود اظهار می دارد: این موضوع نیز پذیرفته شده است که برابری میان جنسیت زن و مرد مستلزم برابری رفتار در تمامی زمینه ها نیست بلکه در حقیقت ممکن است دستیابی به برابری واقعی نیازمند رفتارهایی متفاوت باشد.[۱۳]

پس این گونه نیست که غربیان و مدافعان پیمان ن های جهانی حقوق بشر هر اختلاف و تفاوتی را تبعیض بدانند، علاوه بر این، آنان خودشان به گونه های تمایز و تفاوت بین زن و مرد قائل هستند. یکی از محققان تصریح می کند: هیچ کس نه در غرب و نه در هیچ فرهنگ و ایدئولوژی دیگر منکر اختلاف بین زن و مرد نیست. بحث بر سر آن است که به رغم تفاوت های موجود طبیعی و بیولوژیک میان زن و مرد، چگونه می توان میان آن دو در زمینه حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی برابری و مساوات برقرار کرد! اگر منظور از تساوی [کنوانسیون]، تساوی مطلق بود نه رفع تبعیض، بر نتیجه یا هدف تمایزات و محدودیت ها تأکید نمی کرد و تبعیض و تمایز را مقید نمی نمود.[۱۴]

یکی از مخالفان نیز تصریح می کند که در ماده اوّل [که تبعیض را معنا کرده] متقاضی نفی هر گونه تمایزی است که آزادی های زن را به عنوان بشر و فرد انسانی محدود می کند.[۱۵]

در ماده نخست تصریح شده: «تبعیض به هر گونه تمایز، استثنا (محرومیت) یا محدودیت بر اساس جنسیت که نتیجه یا هدف آن خدشه دار کردن یا لغو شناسایی، بهره مندی یا اِعمال حقوق بشر و آزادی های اساسی در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و یا هر زمینه دیگر توسط زنان، صرف نظر از وضعیت زناشویی ایشان و بر اساس تساوی میان زنان و مردان اطلاق می گردد».

اصولاً عموم غربیان – جز عده معدودی فمینیست افراطی که حرف آن ها خریدار چندانی ندارد – تفاوت های طبیعی و خلقتی بین زن و مرد و لحاظ حقوق متناسب با این تفاوت ها را قبول دارند. همان مخالف محترم تصریح می کند:

وجود تفاوت های اساسی در خلقت مردانه و زنانه امری است که از نظر سند پکن نیز مورد تأیید کامل است. توجه به نقش سترگ زنان در امر خانواده و زادآمدی، صحه نهادن بر آسیب پذیرتر بودن زنان در خشونت ها و جنگ های مسلحانه و مشاغل طاقت فرسا و شرایط ویژه فقر، همه و همه تلویحاً یا تصریحاً اشاره به وجود تفاوت های ساختاری در جسم و روان زنان با مردان دارد که جامعه جهانی را به سمت تمهید قواعد خاص و حمایتگر بیشتر دعوت می کند.[۱۶]

سند پکن خودداری از استخدام زنان و اخراج آنان به علت آبستنی یا شیردهی و یا درخواست استفاده از روش های جلوگیری از آبستنی را ممنوع می شمارد و خود این سند اعطای حقوق نابرابر [تشابه کامل] و ملاحظه تفاوت ها در راستای حمایت از زنان را عین عدالت می شمارد.[۱۷]

یکی دیگر از مخالفان می گوید:

فمینیست های جدید حرف های پر مغزی می زنند از جمله درک کرده اند که بایستی حق متناسب با تفاوت ها و تمایزها تعریف بشود، نه اینکه هر تمایزی را نفی کرده و سپس از حقوق یکسان بگویند. فمینیست های جدید این نکته را مطرح می کنند که زنان ماهیت، جوهر و ذاتی خاص دارند و باید متناسب با آن حقوق ویژه ای دریافت کنند. عجیب است که به تازگی به این سخن شهید مطهری رسیده اند که ما تشابه نداشته و تساوی داریم. در تشابه روح یکسان پنداری حاکم است که حتی با تحولات فکری و اجتماعی جدید خود غرب هم ناسازگار است.[۱۸]

ایشان تصریح می کند:

به طور مسلّم این کنوانسیون نقاط قوّتی هم دارد که ما نه منکر نقاط قوّت آن هستیم و نه در اصل و نه در ضرورت چنین عهدنامه ها و میثاق هایی که می باید از حقوق زنان دفاع کند، تردید داریم.

بنابراین با توجه به آنچه گفته شد غربی ها و تهیه کنندگان کنوانسیون مزبور هم در مفهوم عدالت با ما همراه هستند و هم به وجود ویژگی ها و تفاوت های فطری و طبیعی بین زن و مرد اعتراف دارند. آنان هم در صدد مخالفت با تبعیض و بی عدالتی هستند. البته در بعضی مفهوم ها و مصداق های عدالت به طور طبیعی با هم اختلاف داریم که مسئله ای فرعی و دست دوم است و باید در مناقشات فرهنگی دو سویه به تفاهم برسیم. ما می توانیم با استناد به براهین محکم قرآن و سنت، آنان را به اعتراف به کج فهمی و اشتباه در آن موارد وا داریم.

مطلب دومی که در همین راستا مطرح کردند این بود که در اسلام حقوق زن و مرد با هم تفاوت های فراوان دارد و چون غرب هر تفاوتی را تبعیض می داند، پس موارد بسیاری از نظر آنان تبعیض آمیز است و حق شرط در این مورد قابل قبول نیست، زیرا نفی روح کنوانسیون یا به بیان دیگر تخصیص اکثر است، که قبیح و نامقبول می باشد، یعنی ما باید بگوییم مخالف تفاوت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.