پاورپوینت کامل رساله تولی و تبری ۳۹ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رساله تولی و تبری ۳۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رساله تولی و تبری ۳۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل رساله تولی و تبری ۳۹ اسلاید در PowerPoint :

>

۲۹

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین وصلواته علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.

هر که خواهد دین دار باشد، او را از دو چیز چاره نبود: یکی تولا و دیگری تبرا.

چنانکه فرموده اند: «الدین هو الحب فی الله والبغض فی الله ». یعنی: دین،دوستی است در راه خدا و دشمنی در راه خدا.

و چون برادر دینی، نجیب الدین حسن وفقه الله لما یرضیه، از این ضعیف محمد طوسی التماس کرد که در این باب
شرحی بنویسد، و تاکید فرمود، چاره ندید از آنکه کلمه ای چند از سخن پیشوایان دین و معلمان اهل یقین، خصوصا معلم
وقت پادشاه بزرگوار «ناصرالدنیا والدین شهریار ایران عبدالرحیم بن ابی منصور» اعلی الله امره، و حرس ظله المبارک!
جهت آن برادر دینی ثبت کرد.

اکنون گوییم:

مردم را دو قوت است که آن دو قوت در وی از فروع و شاخه های نفس بهیمی است، وآن شهوت و غضب است. یعنی آرزو و
خشم. که در دیگر جانوران نیز این دو قوت موجوداست، و بایست و نبایست عبارت ازین دو قوت است.

و لکن مردم را نفسی دیگر است، که دیگر جانوران را نیست، و آن را «نفس ناطقه » خوانند، یعنی «نفس گویا» و عقلی است
که آن را به پارسی «خرد»خوانند. و می باید که نفس بهیمی که آرزو و خشم از قوتهای آنست، در فرمان نفس گویای انسانی
باشد، و نفس گویا در فرمان عقل، و عقل در فرمان فرمانده حقیقت.

که او را «معلم دین » خوانند، تا حرکت بر استقامت بود. و اگر به خلاف این باشد، حرکت منکوس و نگون سار بود، یعنی:
خرد در فرمان نفس گویا بود و نفس گویادر فرمان نفس بهیمی، تا بر پی آرزو و خشم شود، و به هاویه یعنی به دوزخ بود.

نعوذ بالله منه.

پس هر گاه نفس بهیمی در فرمان نفس گویا آید، آن شهوت و غضب از آنچه بوده اند،لطیف تر شوند. شهوت از شهوتی
فراتر آید و به درجه شوقی برسد و غضب از غضبی فراتر آید و به درجه اعراض رسد. پس در آن کس که نفس گویای او بر
نفس بهیمی غالب شود، به جای شهوت و غضب، شوق و اعراض بود. و چون نفس گویا در فرمان عقل باشد، آن شوق و
اعراض لطیف تر و کامل تر شود، به ارادت و کراهت بدل شود. وهمچنین چون عقل در فرمان فرمانده حقیقت آید، آن
ارادت و کراهت به تولا و تبرابدل شود. و حقیقت تولا روی فراکسی کردن است، و حقیقت تبرا از جز او بیزار شدن.

و او آنگاه باشد که آرزو و خشم او به دوستی مودی و روی فرا او کردن، و دشمنی و از هر چه جز اوست بیزار شدن، مبدل
شود.

واگرنه چنین باشد، چون نفس گویا تبع نفس بهیمی شود، یا آرزو و خشم دو چیزدیگر به آن اضافت شود. از آن باب یکی
حب مال و دیگر حب جاه. و چون خرد تبع نفس گویا شود، دو چیز دیگر با آن اضافت شود: یکی حرص و دیگر کبر. و دیگر
اخلاق بداز این اخلاق برخیزد، تا مردم را به جایی رساند که هیچ خلق بد در وجود نباشد،الا که درو موجود باشد و آنگاه
به هلاکت ابدی انجامد. نعوذ بالله منه.

اما آن کس که حرکت او مستقیم بود، اگر نفس بهیمی او فرا شهوت دارد، نفس گویاچون برو غالب بود، آن شهوت را با
عفت بدل کند. عفت یعنی، پاک نفسی.

و چون او را فرا غضب دارد، نفس گویا آن غضب را با حلم بدل کند. یعنی مداراه وسکون.

و چون نفس گویا او را فرا حب مال دارد، عقل آن را با ایثار بدل کند. یعنی دیگران را بر خود برگزیدن.

و چون نفس گویا او را فرا حب جاه دارد، عقل آن را با عزلت و انقطاع، یعنی ازخلق ببریدن بدل کند.

و چون او را فرا حرص دارد، امر آمر آن حرص را با قناعت بدل کند.

و چون او را فرا کبر دارد، آمر آن را با تواضع بدل کند.

و این اخلاق ستوده، اصول دیگر اخلاق شوند، تا هر خلق نیک که در مردم ممکن بوددرو حاصل شود و آنگاه به سعادت
ابدی رسد. ان شاء مولانا.

و تولا و تبرا را ظاهری است و باطنی.

تولا را ظاهر آن است که روی فرانیکان کنند و تبرا را ظاهر آنکه از بدان بیزارشوند.

و تولا را باطن آنکه روی فرا مرد خدا کنند، یعنی محقق یگانه که اصل همه نیکی هااوست و تبرا را باطن آنکه از هر چه
جز اوست بیزار شوند.

و تولا به دو چیز ممکن شود:

به معرفت و محبت، چه تا مردم خدا را نشناسند و او را دوست ندارند، روی فرا اونکنند. و معرفت، شناخت است و محبت،
دوستی.

و تبرا به دو چیز ممکن شود:

هجرت و جهاد.

هجرت از غیر او ببریدن است، و جهاد کوشش کردن. چه تا از غیر او نبرند، و بادشمنان او کوشش نکنند، تبرا تمام نشود.

و این چهار چیز که تولا و تبرا بی آن تمام نیست، یعنی معرفت و محبت، و هجرت وجهاد، هر یکی را ظاهری و باطنی
باشد.

ظاهر معرفت آن است که خدا بشناسد، و باطنش آنکه جز او را نشناسد.

و ظاهر محبت آنکه او را دوست دارند، و باطنش آنکه جز او را دوست ندارند.

و ظاهر هجرت آنکه از دشمنان او ببرند، و باطنش آنکه از هر چه جز اوست خاصه ازخود و هوای خود ببرند.

و ظاهر جهاد آنکه با دشمنان او کوشش کنند و مال و جاه و زن و فرزند در راه اوبذل کنند، و باطنش آنکه شهوت و
غضب و حب مال و حب جاه و بایست و نبایست در راه او نیست گردانند.

و چون این جمله کرده باشند، شرط تولا و تبرا به جای آورده باشند، بعد از آن کمال دین داری در رضا و تسلیم باشد.

و رضا و تسلیم بعد از آن حاصل آید، که تولا و تبرا یکی شده باشد. و آن چنان بود که تبرا در تولا مستغرق گردانند.
همچنانکه اضافت در حقیقت، و مستاءنف درمفروغ، و شریعت در قیامت.

تا تولای صرف حاصل شود، که آن تولا و تبرا که در اول داشت درین تولا و تبرای آخرحاصل باشد.

و این آنگاه میسر شود که بایست و نبایست، هر دو یکی شوند، نبایست در بایست مستغرق گردد، و محبت و معرفت هر دو
یکی شود، محبت در معرفت مستغرق گردد، مردجز او را نبیند، از که تبرا کند؟ و جز او را نشناسد و چون چنین باشد،
همه حالات دنیا او را یکسان شود، به هر چه آید راضی باشد، به هیچ شادی خوش دل نگردد، ازهیچ اندوه دلتنگ نشود، بر
هیچ گذشته حسرت نخورد، به هیچ آینده امید ندارد.

و چون چنین باشد، درجه رضا که در آن درجه خوشنودی باشد، بیافته باشد.

یعنی، به آنچه آید خرسند و راضی باشد و از خدای تعالی خ