پاورپوینت کامل سفرنامه شلمچه ۱۴ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سفرنامه شلمچه ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سفرنامه شلمچه ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل سفرنامه شلمچه ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

>

زنجیره مسائل درسی باعث شده بود از این سفر معنوی باز بمانیم اما به لطف خدا این زنجیره پاره شد و لطف خدا شامل
حال این حقیر شد.

اتوبوس با نوار حاج صادق آهنگران و زمزمه بچه ها حال و هوای خاصی داشت. دیگر دل بیچاره از این همه ماندن خسته
شده بود. بدون اجازه جلوتر از جسم مادی حرکت می کرد. دیگر صبر نداشت تا مسافت طی شود. نود دل چه می خواست
که من مانده و جامانده نمی فهمیدم خدا خواست من همراه گروهی شوم به جایی بروم تا بفهمم هیچ نیستم، تا درس
بگیرم که انسان بودن و شدن فقط و فقط نماز خواندن و حجاب نیست.

وقت نماز همه برای رسیدن به جماعت از یکدیگر سبقت می گرفتند و عجله برای خواندن نماز اول وقت، و چه زیبا بود
جماعت آنها، چه در نماز، چه در شلمچه و چه در تمام سفر، آن قدر از شلمچه شنیده بودم که مشتاقانه منتظر رسیدن به
آن وادی مقدس بودم، برایم سؤال بود که آنجا چه جایی است که اینقدر مشتاق دارد.

وقتی به شلمچه رسیدیم بوی عطر شهیدان فضا را پرکرده بود گویی به میقات رفته بودیم. وق تی به مشهد ۴۰۰ تن از
شهدا رسیدیم همه با پای برهنه درحالی که کفشهای خود را در آورده بودند به سوی جایگاه دویدند.

همه خود را به روی زمین انداختند و زار زار می گریستند نوار آهنگران روشن شده بود هرچند بود و نبود آن، فرقی
نمی کرد آنقدر همه از خود بی خود شده بودند که گویی عزیزانشان در آن مناطق و زیر خاک بودند، نمی دانم چه مدت. اما
مدت طولانی بدون هیچ حرف و سخن از اعماق وجود گریه کردند، خاک شلمچه با آنان حرف می زد.

من در شلمچه تماشاگر صحنه های زیبایی بودم و خود با چشم خود دیدم قبل از نماز بچه ها چفیه ها را از گردن باز کردند
و تمام جایگاه چهار صد شهید را غبار روبی کردند. بوی عود و نور شمع در غروب شلمچه دیدنی بود. زیاد شنیده بودم که
غروب شلمچه دیدنی است اما این بار بجای شنیدن، دیدم. در شلمچه شهیدان با انسان حرفها داشتند فقط گوش دل
می خواست تا بشنود. در شلمچه گوش و چشم ظاهر بکار نمی آید، فقط «دل » این دل است که می گرید، می سوزد و ناله
می کند. آنجاست که می فهمیم جنگ یعنی چه؟ نماز شب یعنی چه! اصلا شهید که هزاران بار شنیده ایم، چه کسی است.
به قول راوی، شهیدانی در آ