پاورپوینت کامل قضاوت شگفت انگیز ۲۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قضاوت شگفت انگیز ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قضاوت شگفت انگیز ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قضاوت شگفت انگیز ۲۲ اسلاید در PowerPoint :

>

باد موافق که وزید همه خوشحال شدند.ولوله ای در کشتی افتاد. به دستور ناخدا ملاحان با سرعت بادبانهای
بزرگ رابرافراشتند. کشتی بحر پیما خسته از سکون چند روزه دل آبهای نیلگون را شکافت و به مسیرخود ادامه
داد.

شب هنگام کسی به جز ناخدا روی عرشه نبود. سکان بزرگ کشتی را در دست گرفته بود و گاه به گاه در
ستاره های بیشمار آسمان خیره می شد. نسیم خنکی می وزید و رطوبت دریا را برای گونه های چروکیده ناخدا
به ارمغان می آورد. در این هنگام پیرمردی به اونزدیک شد. از مسافران کشتی بود و عازم سفرحج. محاسنی
سفید و صورتی نورانی داشت.

– سلام ناخدا! خسته نباشی.

– علیکم السلام جناب شیخ

– کی به جده می رسیم؟

– چیزی نمانده. امروز حوالی غروب جزایرفرسان را پشت سرگذاشتیم. اگر خدا یاری کند و باد موافق قطع نشود
دو هفته دیگر درجده لنگر می اندازیم. دعا کنید.

– ان شاءالله. ترسم از این است بمیرم وموفق به زیارت خانه خدا نشوم. از بصره که حرکت کردیم روز به روز و
ساعت به ساعت شوقم افزون شده.

ناخدا دوباره نگاهش را به آسمان دوخت وبا دقت ستاره ها را زیر نظر گرفت.

– از ستاره ها چه استفاده ای می کنید؟

– جهت را تشخیص می دهیم. اگر آن هانبودند شاید به جای پیاده شدن در سواحل عربستان از خلیج بنگال سر
در می آوردیم!

پیرمرد تبسمی کرد و از ناخدا دور شد. به گوشه عرشه رفت و نگاهی به دریا انداخت.ناخدا او را زیر نظر گرفت.
پیرمرد با صفایی بودوقتی در بندر بصره می خواست سوار کشتی شود مردم به او احترام زیادی می گذاشتند.
می گفتند: از یاران حضرت علی علیه السلام است.زمان آن حضرت را درک کرده. اسمش اصبغ بن نباته است.
پیرمرد برگشت. ناخدا پرسید:

– جناب شیخ؟

– بله.

– من بیشتر عمرم را روی دریا گذرانده ام.خبر شهادت حضرت علی علیه السلام را هم در زنگباراز زبان بازرگانی
مصری شنیدم. اصلا آن حضرت را زیارت نکردم. یعنی توفیقش راپیدا نکردم. در بصره از زبان مردم شنیدم
که شما جزو یاران آن حضرت بوده اید. آیا این مساله حقیقت دارد؟

– اگر خدا قبول کند، بله!

– سؤالی از شما دارم.

– بپرس.

– داستانهایی که در مورد قضاوتهای حضرت امیرعلیه السلام گفته می شود، حقیقت دارد؟

– بله ناخدا. خود من در سرزمین شام شاهد یکی از شگفت ترین آنها بوده ام.

– برایم تعریف کنید.

– می گویم. می گویم. اما دلم را آتش زدی ناخدا. مرا به یاد مولایم انداختی. داغ دلم تازه شد. دوباره به یاد محراب
مسجد کوفه افتادم.خدا لعنت کند ابن ملجم مرادی را.

من وعده ای دیگر به همراه مولا به شام رفته بودیم. داخل مسجد شام بودیم. ناگاه صدای گریه جوانی بلند شد.
مثل زنان فرزندمرده گریه می کرد. عده زیادی گرد او جمع شدند.

امام مرا صدا زد:

– اصبغ

– بله یا امیرالمؤمنین.

– برو و علت گریه این جوان را جویا شو.

– چشم مولای من.

به سراغ جوان رفتم. هرچه از او پرسیدم چیزی نگفت. با عصبانیت گفتم:

– جوان حضرت علی علیه السلام مرا فرستاده!

تا این جمله را گفتم ساکت شد. اشکها را ازپهنای صورتش پاک کرد و به من خیره شد.

– آقا کجاست؟

– بیا با هم به نزد او برویم.

جوان را پیش حضرت بردم.

– فرزندم برای چه گریه می کنی؟

جوان دست حضرت را گرفت و بر آن بوسه زد. حلقه ای بزرگ از جمعیت دورما حلقه زدند. سکوت سنگینی
مسجد شام را فراگرفت. همه منتظر بودند جوان سخن بگوید.

– یا امیرالمؤمنین! شریح قاضی درباره من وبر عل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.