پاورپوینت کامل امام هادی مشعلدار هدایت ۹۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل امام هادی مشعلدار هدایت ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام هادی مشعلدار هدایت ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل امام هادی مشعلدار هدایت ۹۳ اسلاید در PowerPoint :

>

طلیعه

خداوند متعال روح و جان انسان را گنجینه ای از گرایشها و بینشها قرار داده. حسّ حقیقت جویی یا گرایش به کشف
حقایق نمونه ای از آن گرایشهاست. این حسّ و پاره ای دیگر از احساسات و تمایلات در گفتار روانکاوان به عنوان
«تمایلات عالی انسان» نام گرفته است.

انسان با وجود این گرایش همواره بر آن است تا به راز و رمز موجودات و حقایق نهفته در گیتی دست یابد و هر روز
غبار جهل را از چهره آنها بزداید. در این میان آنچه با انسان بیشتر ارتباط داشته، تأثیرش در زندگی و سعادت او روشن تر
باشد؛ بیشتر مورد تمایل و گرایش او قرار می گیرد و انگیزه او را در شناخت آن قوّت می بخشد. شناخت پیشوایان دین از
مهم ترین اهرمهای انسان برای رسیدن به قله های سعادت به شمار می آید و این، خود بیانگر جایگاه بلند و اهمیت این
موضوع است.

در نگرش شیعی، «پیشوایان معصوم» پیش تازان راه سعادت و مشعل داران هدایت الهی هستند. با این رویکرد،
تلاش در راه شناخت آن رهبران امری است بایسته. در اهمیت این موضوع همین بس که در گفتار پیشوایان، شناخت
خداوند در گرو شناخت امام معرفی شده است.۱

گرچه اندیشمندان و تاریخ نگاران، از دست یابی به تمام ابعاد زندگانی پیشوایان ناتوان اند؛ اما این بدان معنی نیست که
ما از گام نهادن در این راه ناامید باشیم و خوشه ای از این گلستان برنچیده، باز گردیم.

با این نگرش به نگارش این نوشتار می پردازیم و در این راه دست نیاز به خوان کرامت آن کریمان دراز می کنیم، امید
آنکه از فیض لطفشان محروم باز نگردیم.

امام هادی علیه السلام در یک نگاه

ولادت؛ شهادت

آن حضرت به سال ۲۱۲ ق. در نیمه ماه ذی حجه، دیده به جهان گشود۲ و با قدومش ستاره ای دیگر در آسمان
ولایت و امامت درخشید. نام آن حضرت، «علی» و مشهورترین لقبهایش «هادی» و «نقی» است.۳ کنیه حضرتش
«ابوالحسن»۴ است و در میان راویان حدیث، به «ابوالحسن ثالث» شناخته می شود.

آن حضرت به همراه فرزند ارجمندش امام عسگری علیه السلام به شهر سامرّا تبعید شد. اقامتگاه ایشان در آن شهر به نام
«عسکر» نام گذاری شده بود؛ از این رو از ایشان به عنوان «عسکریین» یاد می شود.۵ این امام همام بعد از اقامتی
طولانی در سامرا، پس از ۳۳ سال رهبریِ شیعیان، با نقشه شوم یکی از خلیفه های عباسی به درجه بلند شهادت نایل آمد
و در همان شهر در بستر خاک آرمید. بارگاه ملکوتی اش زیارتگاه شیعیان و شیفتگان آن حضرت است.

امامت

امام هادی علیه السلام پس از شهادت پدر بزرگوارش امام جواد علیه السلام به سال ۲۲۰ ق. در حالی عهده دار رهبری شیعه گشت که
تنها هشت بهار از عمر شریفش را پشت سر گذاشته بود. از آنجا که شیعیان، آغاز امامت امام جواد علیه السلام در سنّ نه سالگی را
مشاهده کرده بودند، پذیرفتن امامت امام هادی علیه السلام برایشان چندان دشوار نمی نمود. همین موضوع در مباحث کلامی از
بحثهای رایج روز به شمار آمد. در پاره ای از روایات، پیشوایان معصوم علیهم السلام با شاهد قرار دادن آیات قرآنی به اثبات این
بحث کلامی پرداخته اند.

امام باقر علیه السلام در پاسخ به پرسشی در مورد حجّت خدا بودن حضرت عیسی علیه السلام در کودکی، سخن حضرت عیسی را به
عنوان شاهد بر این موضوع بیان می فرماید.۶ قرآن این جریان را مطرح نموده است.۷ امام رضا علیه السلام در مقام معرفی و
دفاع از امامت امام جواد علیه السلام به این جریان استناد جسته،۸ و امام جواد علیه السلام نیز در همین راستا از تساوی امامت و نبوت در
این جهت، سخن به میان آورده است.۹

مجموع این روایات از عدم شرط سنّی در نبوت و امامت حکایت دارند. از دیدگاه عقلی و فلسفی نیز نمی توان بر این
موضوع خرده گرفت؛ چه اینکه هیچ یک از موانع عقلی از قبیل محال ذاتی و وقوعی و… در اینجا وجود ندارد؛ در نتیجه با
در نظر گرفتن قدرت نامحدود و اراده خداوند، تحققّ آن ضروری است.

امامت امام هادی علیه السلام هم چون امامت دیگر امامان معصوم علیهم السلام علاوه بر کرامات و پیشگویی معصومان پیشین، با
معرفی روشن و صریح امام جواد علیه السلام به اثبات می رسد. اسماعیل بن مهران می گوید: هنگامی که امام جواد علیه السلام برای بار
دوم عزم خود را برای سفر به عراق جزم نمود، به محضرش شرفیاب شدم و از نگرانی درونی خود پرده برداشتم و نظر آن
حضرت را در مورد امام و حجّت پس از خود، خواستار گشتم. حضرت در پاسخ چنین فرمود: «الامر من بعدی الی ابنی
علی علیه السلام ؛۱۰ رهبری شیعه پس از من به دست فرزندم «علی» خواهد بود.»

شیخ مفید(ره) در گزارش خود این چنین آورده است: «امام پس از امام جواد علیه السلام فرزندش علی بن محمد علیه السلام است؛
چه اینکه تمام ویژگیهای امام در او جمع و از جهت فضیلت به نقطه اوج کمال رسیده است…». روایات در این زمینه بسیار
فراوان است. اما از آنجا که شیعیان نسبت به امامت و رهبری آن امام همام اتفاق نظر داشته و شخص دیگری در آن
زمان چنین ادعایی را مطرح نساخته بود، ارائه همه آن روایات چندان ضروری نمی نماید.۱۱

حسن بن موسی نوبختی می گوید: «اصحاب و هواداران نهمین امام علیه السلام ، امامت فرزندش علی بن محمد علیه السلام را پذیرا
شدند؛ تنها گروه اندکی به امامت موسی بن محمد (موسی مبرقع) گرویدند که آنان نیز پس از گذشت زمانی کوتاه، از این
ایده روی گردان و به امامت امام هادی علیه السلام رهنمون شدند.۱۲

ویژگی های عصر امام هادی علیه السلام

حضرت در دوران امامت خود با شش تن از خلیفگان عباسی (معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز) هم
زمان بود.۱۳ معتصم و واثق همان سیاست مأمون را دنبال و برخوردی فریبنده وملایم داشتند. اما آن هنگام که متوکل بر
مرکب خلافت سوار شد، صحنه سیاست، رنگی دیگر به خود گرفت و عرصه بر امام علیه السلام و پیروانش تنگ گشت.

ابوفرج اصفهانی جریان را این سان گزارش می کند: «کار بد رفتاری متوکل با علویان، از تمام خلیفگان عباسی بدتر بود
و ستمی که از ناحیه او بر آنان روا داشته شد، در دوره هیچ کدام از عباسیان دیده و گزارش نشده است.»۱۴

متوکل از حضور امام هادی علیه السلام در مدینه بیمناک بود و احتمال آنکه حضرت در آنجا دست به فعالیتهای سیاسی بزند؛
آرامش خاطر او را بر هم زده بود. او هم چنان در اندیشه بود که چگونه این مشکل را از پیش پای خود بر دارد، تا آنکه
نقشه شیطانی تبعید امام علیه السلام از مدینه به سامرّا را در سر پرورانید. در این هنگام نامه عبدالله بن محمد که عهده دار اقامه
نماز و اداره جنگ در مدینه بود، هر گونه تردیدی را از صفحه دل متوکل زدود. عبداللّه در نامه خود چنین آورده بود: «اگر
نیازی به مکه و مدینه داری، علیّ بن محمد الهادی را از آن دیار دور گردان؛ چرا که او مردم را به پذیرش امامت خود
فرامی خواند و گروه زیادی به پیروی از او تن داده اند.»۱۵

امام علیه السلام در نامه ای به متوکل به تکذیب این گزارش پرداخت۱۶ و متوکل در پاسخ، بر کنار شدن عبدالله بن محمد را به
اطلاع او رساند و عزیمت حضرت به سوی سامرّا را خواستار شد. در اینجا به بخشی از آن نامه اشاره می شود:

«بسم الله الرحمن الرحیم، اما بعد فان امیرالمؤمنین عارف بقدرک، راع لقرابتک، موجب لحقّک… و قد رأی
[امیرالمؤمنین [صرف عبدالله بن محمد عماکان یتولاّه من الحرب والصلاه بمدینه الرسول(ص)…»۱۷

در این نامه چند نکته شگفت انگیز است که به تحلیل آن می پردازیم:

۱. متوکل که در خود انباری از باروت کینه و دشمنی آن حضرت را نهان داشت، در نگارش نامه از واژگان ادبی و
اخلاقی بهره جسته و بدین سان خود را از شیفتگان آن حضرت قلمداد نموده؛ تا راه هر گونه شک و تردیدی را بر مردم
ببندد.

۲. هشت بار واژه امیرالمؤمنین را در مورد خود تکرار می کند تا هم چنان موضوع حاکمیت و رهبری خویش را در
خاطر مردم و به ویژه امام هادی علیه السلام زنده نگه دارد.

۳. وی گرچه امام علیه السلام را در چگونگی انجام سفر آزاد گذاشت؛ اما گماردن یحیی بن هرثمه و پاره ای از نظامیان همراه
او به خدمت گزاری و همراهی حضرت، خود نوعی مراقبت و پیش گیری از حرکتهای احتمالی مخالفان به حساب می آید.۱۸

امام هادی علیه السلام بدون هیچ گونه میل باطنی، بلکه با کراهت و اجبار، تن به این سفر می دهند. حضرت خود از این
کراهت چنین پرده برمی دارد: «یا ابا موسی اخرجتُ الی سرّمن رأی کرها».۱۹

اگر حضرت عزم بر این سفر نمی نمود، گفتار عبدالله بن محمد و دیگر سخن چینان، بیشتر به کرسی می نشست و
متوکل را در موضع خصمانه خود در برابر امام مصمّم تر می ساخت.

به سوی سامرّا

شیخ مفید(ره) این جریان را چنین گزارش می کند: «پس از آنکه نامه متوکل به دست حضرت رسید، حضرت آماده
سفر شد. یحیی بن هرثمه در این سفر حضرت را همراهی می کرد. امام حسن عسکری علیه السلام و دیگر اعضای خانواده
امام علیه السلام نیز همراه حضرت بودند. در طول این سفر، کراماتی از حضرت نمایان گشت. حضرت در بغداد مورد استقبال گرم
مردم قرار گرفت پس از ورود حضرت به سامرّا، متوکل دستور داد حضرت را در کاروان سرای صعالیک (بی نوایان) اسکان
دهند. صالح بن سعید راز این کار را کاهش قدر و منزلت امام معرفی می کند».۲۰

در مجموع، این سفر آثار و پیامدهای مثبتی به دنبال داشته است که پاره ای از آنها را مرور می کنیم:

۱. رفتار اخلاقی و کراماتی که از امام آشکار شد، یحیی بن هرثمه را که در آغاز سفر روشی سخت در پیش گرفته بود،
شیفته و ارادتمند امام علیه السلام ساخت.

۲. بدون شک یکی از مأموریتهای مهم یحیی بن هرثمه گزارش دقیق چگونگی برخورد امام علیه السلام با نامه متوکل و
مأموران او بود؛ بنابراین حضرت طوری رفتار خود را تنظیم کرد که او وادار شد در گزارشش امام را ستایش کند.

۳. یحیی، گرچه علاقه و ارادت مردم مدینه را نسبت به حضرت مشاهده کرده بود؛ اما شاید برداشت او این بود که این
ابراز علاقه و محبت به مدینه محدود می گردد و از مرز آن سامان عبور نخواهد کرد؛ اما استقبال گرم مردم بغداد؛ دومین
پایتخت حکومت عباسیان، وی را به جایگاه بلند آن حضرت در سایر مناطق اسلامی آشنا ساخت.۲۱

در سامرّا

متوکل با این هدف که فعالیتهای امام را از نزدیک کنترل و از هر گونه اقدام انقلابی جلوگیری به عمل آورد، حضرت را
به سامرّا تبعید نمود؛ اما وی هرگز بدان بسنده نکرده، پیوسته اندیشه ضربه زدن به شخصیت امام علیه السلام را در ذهن خود
می پروراند. البته این سیاست در برابر امام علیه السلام ، یک سیاست شکست خورده بود و سرانجام متوکل را از دست یافتن به
هدف شوم خود ناکام گذاشت.۲۲

موضعگیری های متوکل

در این مجال به چند نمونه از موضعگیری های متوکل در برابر امام هادی علیه السلام اشاره می شود:

به متوکل گزارش رسید که حضرت آیه شریفه «یوم یعض الظالم علی یدیه»۲۳؛ «روزی که ستمکار دستهای خود را
به دندان می گزد.» را بر عده ای از خلیفگان تفسیر و تطبیق می نماید. او در دیداری با نزدیکان خود نظر آنان را در این باره
خواستار شد و آنان در پاسخ گفتند: باید در حضور مردم (اهل سنّت) از حضرت خواسته شود تا به تفسیر این آیه شریفه
بپردازد؛ اگر او آیه را همان گونه که به تو گزارش رسیده، تفسیر نماید، واکنش آنان تو را از هر اقدامی بی نیاز خواهد ساخت
و اگر به گونه ای دیگر به تفسیر آن بپردازد، رسوا شدن نزد پیروانش را به دنبال خواهد داشت.

متوکل با پذیرفتن این نقشه شیطانی بر آن بود که حضرت را با اهل سنّت ـ که بیشتر مردم سامرّا از آنان بودندـ به
ستیز بکشاند و با گل آلود کردن آب، ماهی مقصود خود را صید نماید؛ اما غافل از اینکه خداوند بهتر می داند بار سنگین
رسالت خود را بر دوش چه کسی بگذارد.

مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما غافل از آن که خداوند هست در اندیشه ما

وقتی همه حضور یافتند، تفسیر آیه از حضرت پرسیده شد. حضرت در پاسخ فرمود: «آنان، دو مردی هستند که
خداوند با کنایه درباره آنان سخن رانده و با این پوشاندن نامشان بر آنان منّت نهاده؛ آیا خلیفه دوست دارد آنچه خداوند
پنهان داشته، آشکار سازد؟» خلیفه در پاسخ گفت: دوست ندارم به این کار اقدام کنم.۲۴

آری حضرت این سان متوکل را در نقشه شیطانی اش ناکام و برگی دیگر بر دفتر رسوایی او افزود.

به متوکل گفته شد که امام هادی علیه السلام در منزل خود سلاح، نامه و دیگر چیزهایی که از سوی پیروانش به او داده
می شود، نگهداری می کند. متوکل به تنی چند از ترکان مأموریت داد تا در هجومی غافل گیرانه به خانه حضرت یورش
برند. آنان نیز با یورش به خانه حضرت، مشاهده کردند که حضرت در اتاقی که جز ریگ فرشی نداشت، نشسته و پیراهنی
مویین در بر دارد و با توجه و حضور قلب به تلاوت آیات قرآن مشغول است. در همان حال حضرت را دستگیر و به دربار
متوکل بردند. او که جامی از شراب در دست داشت، با ورود امام علیه السلام ادای احترام کرد و امام را به نوشیدن آن فرا خواند.
حضرت در واکنش به فراخوانی او، فرمود: گوشت و خون من هرگز به شراب آلوده نشده، مرا از این کار معاف بدار. متوکل
این عذر را پذیرفت اما او دگر بار حضرت را به خواندن اشعاری چند فرا خواند. حضرت فرمود: من کمتر شعر می خوانم. اما
وی هم چنان برخواسته خود پای می فشرد تا آنکه امامبه خواندن این اشعار پرداخت:

باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم غلب الرجال فما اغنتهم القلل
و استنزلوا بعد عز عن معاقلهم فاودعوا حفرا یا بئس ما نزلوا
نادا هم صارخ من بعد دفنهم این الاساور و التیجان و الحلل
این الوجوه التی کانت منعّمه من دونها تضرب الاستار و الکلل
فافصح القبر عنهم حین ساولهم تلک الوجوه علیها الدود تنتقل

«آنان بر بلندای حکومت آرمیده اند در حالی که مردان قوی از آنان نگهبانی می کنند؛ اما زندگی بر این بلندیها، آنان را
بی نیاز نمی سازد. پس از آنکه شکوه و عزت داشتند، از دژهایشان فرو کشیده شدند و در حفره هایی (گورها) قرار گرفتند
که بد جایی است. آنگاه که مدفون می شوند، منادی فریاد می زند:

کجاست تختها، تاجها و لباسهای گران قیمت؟ کجاست آن صورتهایی که در ناز و نعمت بوده و در پس پرده ها پوشیده
بودند؟ به جای آنان قبرشان پاسخ می دهد: این صورتها در اینجا هستند و کرمها بر این صورتها با یک دیگر به جنگ
برخاسته اند.»۲۵

حاضران در مجلس نسبت به حضرت بیمناک شدند؛ چراکه گمان می کردند متوکل تصمیم ناگواری

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.