پاورپوینت کامل کاستی ها در منابع تاریخ اسلام ۹۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کاستی ها در منابع تاریخ اسلام ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کاستی ها در منابع تاریخ اسلام ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کاستی ها در منابع تاریخ اسلام ۹۸ اسلاید در PowerPoint :
>
در بررسی تاریخ اسلام و نیز تاریخ امامان شیعه، با مشکلات، کمبودها و لغزشهایی رو به رو می شویم که ما را برای شناخت روشن نسبت
به تاریخ و تاریخ سازان، دچار اشکال می کند. لذا برای درک آن، نیازمند به کوشش بیشتر و رنج فراوان است.
عوامل و موانع شناخت
الف) علت اول:
وجود اشکال و ابهام در خود حوادث تاریخی. امامان شیعه در طول تاریخ، سمبل نقش مخالفت و درگیری اسلامی با حکومت هایی بودند
که نماینده انحرافات ـ کم یا زیاد ـ از روش دینی به شمار می رفتند و حکومت ها اگرچه به نام اسلام استوار شده بود و زمامداران، تنها با
استفاده از نام و عنوان «خلافت پیامبر» بر قدرت تکیه داده بودند ولی خلیفه ها، هرگز کُنهِ اسلام و روح مذهب را درنیافته و حکومت را هم
بر وفق تشخیص ها و افق کوتاه بینش های خود و نیز طبع مصالح شخصی بنیاد می نهادند. به علاوه حاشیه نشینان خلفا نیز دست کمی از
آنها نداشتند.
موضوع امامان علیهم السلام بر ضدّ قدرتهای حاکم، موضعی بود هم قاطع و برنده و هم محتاطانه و دوراندیشانه. آنان دو موضع گیری اساسی
داشتند که برای حکومت ها ناخوشایند بود:
۱. امامان دائماً خواستار رهبری دولت اسلامی و امامت این امت بودند ولو در گفتار. این خود، خلافت اموی و عباسی را عمیقاً تهدید
می کرد؛ از این جهت، خلفا شدیداً فعالیت ها، سخنان و ارتباطات امامان را کنترل کرده و زیر نظر داشتند.
۲. موضع گیری بعدی، امر به معروف و نهی از منکر و اصلاحات در میان امت اسلامی بود؛ اقدامات اصلاحی ای که برای زدودن آثار شوم
انحراف ها و سودپرستی ها و جنگ های نابجا انجام می گرفت که غالباً نتایج زیانبار اقتصادی و عقب ماندگی اجتماعی آنها، مشهود و روشن
بود.
امامان شیعه شدیداً به عنوان نمایندگی حقیقی اسلام و پیامبر، احساس مسؤولیت می کردند و خود را مسؤول اصلاح مفاسد و راست
نمودن کژی هایی می دانستند که در امت اسلام پدید آمده بود. و در این راه تا حدّ قدرت و با استفاده از فرصت ها و موقعیت ها می کوشیدند
و در پی آنچه که مصلحت راستین اسلام و مسلمانان بود و در مقابل مشکلات و بحران های اجتماعی می بایست انجام گیرد، بودند. و در
عین حال، حکومت های به ظاهر اسلامی را در برابر خطرهای خارجی که مسلمانان را فراگرفته و دشمنان اسلام در پی ضربه زدن به
قدرت مرکزی اسلام بودند، ـ چه ضربه های فکری و چه مادّی ـ به نحو اجمال و فوری و اندک، تأیید می کردند تا مبادا از این جهات، در
خطر بیفتد.
و در برابر مشکلات داخلی که از روش و کار حکّام یا گروه های منحرف داخلی پدید می آمد، موضع اسلاحی و مراقبت و خیرخواهی
داشتند ولی حکومت ها حتی همین گونه موضع گیری ها را هم خطرناک تشخیص می دادند و بر کنترل و سختگیری های خود می افزودند.
این دوگونه موضع گیری، کینه دستگاه های حاکم را نسبت به آنانبرانگیخته و باعث احتیاط آنان ـ در عمل و گفتار ـ نسبت به امامان
می گشت و طبعاً چون امامان به مقدار توانایی فعالیت می کردند و از فرصت ها حدّاکثر استفاده را می نمودند؛ فشاری هم که از طرف
حکومت بر آنان وارد می شد، جلوی فعالیت آنان را می گرفت و اثرگذاری اصلاحات ائمه را می کاست.
امامان شیعه در اکثر فعالیت هایشان بر
دوره های مخصوص اصحاب شان اکتفا
می کردند و به نسبت از میان رفتن یا کم شدن
فشارها و سختگیرها، دایره فعالیت شان زیاد
می شد و گاهی به نسبت شدت ها، مخفی
می گشت.
یعنی تناسب معکوسی بود بین ضعف دستگاه
حاکم و تشدید فعالیت امامان؛ همچنان که در
زمان امام صادق علیه السلام باضعف خلافت، فرصت
خوبی برای کار و جهاد و دعوت پدید آمد و در
مرحله انتقال قدرت از بنی امیه به بنی عباس،
امام به گسترش علوم و معارف الهی در
وسیع ترین شکل ممکن پرداخت؛ برعکس، از
زمان امام هادی علیه السلام به بعد، که قدرت خلافت،
وابستگان و سودجویان زیاد شد، فعالیت
علمی و عملی ائمه علیهم السلام به حدّاقل رسید و به
شدیدترین وجهی زیر نظر و مراقبت قرار
گرفتند.
هر موضع گیری که امامی در عصر خویش
داشت، اصحاب آن امام نیز همان موضع را
داشتند و از هم جدا نبود. اما در زمان های
سخت و بحرانی، امام علیه السلام اصحاب را از
تصریح به آنچه که مخالف قوانین رائج و
وضع موجود بود، برحذر می داشت و از ضایع
شدن و لو رفتن نیروهای ذخیره، آن هم به
شکل بی ثمر، جلوگیری می نمود.
شخص امام علیه السلام به عنوان رئیس و رهبر
پایگاه های ملت، در هر صورت از مصونیّت
جزیی برخوردار بود و آزارها و روش های
سرکوبی و تنبیه حکومت ـ که در نظر مردم
شناخته شده بود ـ چندان متوجه آن حضرات
نمی شد و برای اینکه افکار عمومی نسبت به
رژیم های غاصب نشورند، در ظاهر، با احترام
و تقدیس با آنان رفتار می شد ـ البته نه
همیشه ـ این طرز رفتار، از زمان امام رضا علیه السلام
به بعد دیده می شود.
مضافاً بر اینکه سیاست خلفا نسبت به
امام جواد علیه السلام و پس از او، بر این استوار بود که
هرچه بیشتر آنان را به دربارشان نزدیک
سازند و در کاخ های مجلّل سُکنا دهند تا
رابطه آنان را به نحوکامل از پایگاه های ملی و
دینی شان و از جهاد و تلاش عملی شان
بازدارند.
گرچه تا حدودی، خود امامان، از مصونیّت
جزیی برخوردار بودند، ولی طرفداران فکر
آنها، و هم جبهه گان ائمه، سخت ترین
شکنجه ها و آزارها را می چشیدند مگر آنان که
به روش تقیّه (مخفیکاری) رفتار می کردند.
کمترین چیزی که از حکومت ها به دوستداران
و همفکران ائمه می رسید، محرومیت ها و بر
کناری های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بود.
پیامد این سختگیری ها طبعاً عبارت بود از:
اولاً: ضعف فعالیت سیاسی و اجتماعی امامان
و اصحاب؛ فعالیتی که اگر انجام می گرفت،
افق های وسیع تاریخی را می گشود. ولی همه
آنها اکنون پیش چشم پژوهشگران در
تاریکی های ابهام آلودی قرار گرفته است.
ثانیاً: برخی از کارها و فعالیت های امامان و
اصحاب، نیز سخنان آنان، بنابه مقتضای
شرایط زمانی، سری و پنهانی بود به نحوی
که از دو نفر یا چند نفر تجاوز نمی کرد و
مبنایشان براین بود که کارها و حرفها مکتوم
و مخفی و پوشیده بماند و به بیرون درز نکند
و در صفحات تاریخ نیز نوشته نمی شد. کاری
که در هر حزب و گروه مخفی و مبارزی که به
میدان نبرد کشانده شده است می توان یافت و
البته باید چنین باشد. و اسرار برای دشمن
فاش نگردد.
ب) علت دوم؛ مشکلات در بررسی های
این مشکلات به شناخت ما و اطلاع ما
ازتاریخ باز می گردد و اینکه آنچه تاریخ
نگاران نگاشته اند تا چه حدّ مطابق با واقع و
عمیق است و مورّخ تا چه حدّ توانسته حوادث
تاریخی را درک کند و علل و انگیزه های آن را
کشف کند و فلسفه تاریخی اش را بفهمند.
گروهی برای نقد تاریخ و چگونگی جمع و
ترتیب آن و ایرادگیری از آن وجوهی را ذکر
می کنند که می توان این گونه بر شمرد:
۱. مورّخ، هم چون دیگران، بشریست دارای
نقاط ضعف و قوّت. گاهی پیرامون حادثه ای
که در زمان خود ما در شهر و منطقه ای اتفاق
می افتد و هزاران نفر آن را می بینند، می بینیم
که در نقل آن حادثه، اختلافات فراوانی پیدا
می شود که حتی گاهی به حد تناقض می رسد.
وقتی در یک حادثه مشهود و معاصر، این
گونه تحریف ها و تغییرها رخ دهد، حال
حوادث تاریخی ای که قرن ها از آن گذشته و
دست به دست گشته و برای ما اکنون نقل و
روایت می شود، معلوم است چه تغییراتی
ممکن است واقع شده باشد!
۲. مورّخ، هم چون دیگران، آمیخته ای است
از عواطف، غرایز، اندیشه و سوابق ذهنی،
پیشداوری ها و عادتها و… و عقل و فکر تنها
گوشه ای از این آمیزه است. و مورّخ اگرچه
می پندارد که آنچه را می نگارد با عقل و
فکرش می نویسد، ولی در واقع چنین نیست،
او تاریخش را با مجموع عواطف، غرایز و
ذهنیّات خود، موضعی که نسبت به حوادث
تاریخی دارد، می نگارد.
۳. تاریخ را به دو گونه می توان بررسی کرد:
یکی روش منظّم، یعنی مطالعه کننده در
تاریخ ها و مورخ، در پی یافتن حقایقی
پیرامون حادثه خاص یا حوادث معیّنی است؛
دیگری به روش درهم و مشوّش بدون
تنظیم و توجه خاص. مثل تاجری که به
شهری می رود تا از آنجا کالا وارد کند یا
جهانگردی که به شهری برای تماشا می رود،
دربازگشت وقتی از او درباره آن شهر و آنچه
دیده می پرسند، او همانها را بیان خواهد کرد
که تصادفاً آنها را دیده و بدون فکر قبلی
وتوجه برخورد کرده و از آنها احساس کور و
مبهمی در او پدید آمده است.
تاریخ مدوّن عادتاً از نوع دوم است. و آن ها
که در آن زمان ها می زیسته اند، به شکل یک
زندگی عادی زیسته اند و در حوادثی که اتفاق
می افتاده، بازنگری، تعمیق، ریشه یابی و علت
جویی نمی کردند. آنگاه همان ها که به شکلی
انبوه ـ اطلاعات و خاطره هایی از حوادث
روزمرّه ـ در خاطرها مانده، به مورخ می رسید
و او به عنوان «تاریخ» آنها را می نگاشت.
این دید انتقادی و این سه اشکالی که گفته
شد، نسبت به اصل تاریخ است و مشکلی
است که در کلیّت تاریخ ذکر شده است که
البته در تاریخ اسلام و روش امامان نیز
می توان آن را جاری دانست. حال باید دید که
این مشکلات را چگونه می توان برطرف
ساخت؟!
با این مشکلات چه کنیم؟
برای حلّ مشکلات ذکر شده، اسلوب های
چهارگانه ای می توان به کار گرفت:
۱) تحصیل «تواتر در نقل»؛ یعنی وقتی
سخن عدّه زیادی از راویان حادثه خاصّی
مورد اتفاق و اجماع بود، این برای اثبات
تاریخی بودن آن حادثه، و گاهی یقین به آن،
کافی است. اگر در جزییات هم اتفاق نظر
داشتند، آن هم اثبات می گردد ولی در صورت
اختلاف فقط اصل حادثه متواتر خواهد بود.
۲) وقتی نتوانستیم تواتر یقین آور را به دست
آوریم، لااقلّ اطمینان به دست می آوریم. این
اطمینان و گمان قوی، از نقل عده ای پیدا
می شود که اطمینان داریم همه شان بر دروغ
گفتن، اتحاد و همدستی نکرده اند. «نقل
مستفیض».
این دو اسلوب، همه اشکالات سابق را
برطرف می کند؛ زیرا با حصول یقین و
اطمینان به وقوع حادثه، دیگر احتمال اینکه
مورخ، عقاید یا منافع خاصی داشته یا در
ملاحظه اش منظّم و روشمند نبوده، زیانی
نمی رساند.
۳) وقتی یقین و اطمینان حاصل نشد،
می توانیم به سخن راوی و مورخ اعتماد کنیم،
اگرچه او یک نفر باشد و از شبهه های سابق
هم چیزی متوجه ما نگردد. و این، به دو گونه
انجام می گیرد:
اول: پس از بحث و بررسی درباره زندگی
مورخ و شناختن ویژگی های شخصی او و به
دست آوردن اینکه او مورد اعتماد است و
اهل دروغ، تحریف و مکّاری نیست، برایمان
اطمینان حاصل می شود که او در نقل
تاریخی اش عمداً دروغ نگفته است.
دوم: اعتماد بر بودن روح علمی و تعهّد
پژوهشی در خود مورّخ؛ یعنی پس از
پیگیری ها در بررسی های علمی و عادت بر
یک روش عملی، گمان غالب به دست
می آوریم که یک موضوعیت علمی تا حدّ
امکان در آن مورخ هست و لا اقل به خاطر
روش و مصلحت خود، یا هرانگیزه دیگری که
باشد، خبر دروغ را در کتابش نمی آورد و یا از
خودش دروغ نمی بافد.
۴) از راه قرائن خارجی یا اعتبار عملی،
اطمینان به اصل وقوع حادثه پیدا کنیم؛ یعنی
قرائن گویا باشد که این حادثه باید واقع شده
باشد یا نه. مثل سخنی که به یک شخصیت
تاریخی منسوب است، اگر ما او را خوب
بشناسیم، می توانیم بگوییم که آیا ممکن
است این حرف را او گفته باشد یا نه. اگر طبق
قرائن، خلاف آنچه نقل شده، برایمان روشن
شد، این باعث بی اعتباری حرفهای دیگر
مورخ نمی شود؛ زیرا این اشتباه و دروغ،
ممکن است اشتباهاً در قلمش راه پیدا کرده یا
نتیجه خطای مورخان سابق باشد یا حتی
تعمّد آنان بر دروغ.
این اسلوب چهارم، به خاطر قرائن موجود
گاهی ممکن است موجب قوّت نقل های
ضعیف و شاذّ تاریخی گردد.
با این روش های چهارگانه می توان مشکلات
گذشته را از پیش پا برداشت. با تعددّ نقل ها،
احتمال وابستگی خاصّی از بین می رود و
وقتی هم یقین یا اطمینان حاصل شد،
نامرتّب بودن حوادث تاریخی، چندان ضرری
نمی رساند. به علاوه مورخانی هم داریم که با
حساب و توجّه، تاریخ نوشته اند و با طرح،
نظم و دقّت به ثبت وقایع تاریخی پرداخته اند؛
همچون: طبری، مسعودی و ابن اثیر.
مشکلات خاصّ تاریخ معصومان علیهم السلام
مشکلاتی که در بررسی تاریخ امامان و
اصحاب آنان مواجه هستیم، مربوط به تاریخ
نگاران است که سه دسته را تشکیل می دهند:
الف) مستشرقان
مستشرقان گروهی از شرقی ها که دنباله رو
کار آنان هستند؛ این تیپ ها طبق عادت
خویش، به تاریخ اسلام از دیدگاه خاصّی
می نگرند که عبارت است از:
۱. از دیدگاه و زاویه مادّی: با همان بینشی که
نسبت به تمدن غرب و نقطه نظرهای غرب
نسبت به «هستی» و «زندگی» دارند. این
دید، پس از نهضت جدید اروپا به وجود آمد و
نتیجه اش، جدایی دین از سیاست شد و نیز
ردّ همه ارزش های معنوی و اخلاقی.
۲. از دیدگاه مسیحی: مسیحیت از سابق دین
اسلام را باطل و مردود می دانست و به
پیامبری محمد صلی الله علیه و آله وسلم و آسمانی بودن
«قرآن» معتقد نبود، تا چه رسد به اصحاب
پیامبر و امامان شیعه و یا به برخی
اندیشه های اسلامی و شیعی (مانند وحی،
غیب، معجزات و وجود مهدی علیه السلام ).
۳. از دیدگاه استعماری: عدّه ای از
خاورشناسان و مورخان غربی ـ دانسته یا
ندانسته ـ عامل استعمار و به نفع دولت یا
تمدنی کار می کنند. «مستشرق» یا واقعاً
مزدور و جیره خوار است و یا عضو شریفی
است از یک مجموعه و تشکیلات که
احساس می کند باید برای کشور، منافع
مذهبی و مصالح ملتش یا برای هر شعار
دیگری، از شعارهای مخالف اسلام، کار کند.
با ملاحظه اینکه، مزدی که برای گروههای
تبشیری ـ استعماری پرداخت می شود، کم
نیست و از میلیون ها سر در می آورد!
و این، چیزی است که آب دهان عدّه زیادی
از اندیشمندان را جاری می کند و فکر و عقل
بسیاری از متفکّران و کاوشگران را می خرد.
از این جهت، کتابهای مستشرقان هرگز
انگیزه و هدف آن را ندارد که چهره روشن و
درستی از تاریخ اسلام به بررسی کننده، ارایه
دهند. اکثراً به این درد می خورند که مسلمانان
آن را مطالعه کرده، اشکالهای آنان را بفهمند
و در صدد جواب آنها برآیند.
ب) مورّخان سنّی
تاریخ نویسان غیر شیعه ای که تاریخ ائمه را
نوشته اند، در حالی که به امامت، اطاعت و
رهبری آنان ایمان و اعتقاد ندارند؛ تألیفات
این دست از مورخان، قسمت اعظم کتابهای
تاریخ، زندگینامه ها و حدیثهای تاریخی را
تشکیل می دهند.
مراد از «حدیثهای تاریخی» آن روایاتی است
که متضمّن حوادث معیّنی است، مانند
تاریخهای: ابن اثیر، ابوالفداء، ابن خلکان، ابن
جوزی، ابن وردی… و بعضی قسمت های
صحاح ششگانه اهل سنّت… .
عادلانه ترین قضاوتی که درباره نوشته این
گروه از مورخان می توان داشت این است که
اینها در زندگانی ائمه شیعه علیهم السلام به نگاهی
گذرا و یادکردی مختصر اکتفا کرده اند و به
نقل یک حادثه و… بسنده کرده و از ژرفنگری
و تفصیلی و بررسی تاریخ ائمه علیهم السلام عمداً
خودداری کرده اند و این کار، چند سبب داشته
است:
۱. تعصّب
تعصّب مذهبی مورخ سنّی نیز به چند شکل
بروز می کرده است:
اوّل: به تقدّس و کمال امامان معتقد نبودند،
بلکه بر عکس، کوشش در عیبجویی، لکّه دار
کردن وپایین آوردن موقعیت و مقام آنان
داشتند.
دوم: بعضی شان به قدس و کمال ائمه ایمان
داشتند ولی تنگ نظری و کوته بینی آنان،
باعث می شد که خیال کنند شیعیان ائمه،
دشمنان تقلیدی خودشان و مذهبشان
هستند. در این صورت، بیهوده است که این
مورخ به فکر بزرگداشت و تمجید رهبرا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 