پاورپوینت کامل اگر دلت بشکند ۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اگر دلت بشکند ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اگر دلت بشکند ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اگر دلت بشکند ۱۴ اسلاید در PowerPoint :
>
پنجره اتاق را باز می کنم. نگاهم به گنبد و بارگاه ضامن آهومی افتد. دوباره از شوق زیارت لبریز می شوم. خورشید با
طلوع خودشروع روز دیگری را در مشهد رضوی اعلام می کند. از مسافرخانه بیرون می آیم. میرزا آقا بساطش را کنار
خیابان پهن کرده. پیرمرددستفروش با صفایی است. همیشه لبخند می زند. صاحب مسافرخانه می گوید: او شفا یافته امام
رضا(ع)است. این موضوع را که شنیدم،باورم نشد. دلم می خواهد از پیرمرد بپرسم، اما رویم نمی شود.
امروز آخرین روزی است که در مشهد هستم. روز وداع است. بلیطقطار تهران را گرفته ام. دلم را به دریا می زنم و به او
نزدیک می شوم. سلام می کنم و کنارش می نشینم. با لبخند جوابم را می دهد:
– چیزی می خواستی آقا جون؟
– نه آقا سید! فقط یه سوال داشتم.
– بفرما.
– از یه بنده خدا شنیدم، امام هشتم شما را شفا داده. این مسئله حقیقت داره؟
پیرمرد چیزی نمی گوید. به فکر فرو می رود. اشک در چشمانش حلقه می زند. شاید ناراحت شده باشد. اما پس از مدتی،
سکوت را می شکند.
– قصه اش طولانیه. حوصله داری گوش بدی؟
– بله، خیلی مشتاقم.
دوره سربازی ژاندارمری مشهد بودم. خدمت که تموم شد، همون جااستخدام شدم. یه روز قرار شد یه گاری فشنگ و
باروت ببریم ژاندارمری تربت جام. ما شش نفر بودیم. گاری رو به دو تا قاطربستیم و حرکت کردیم. بیرون مشهد نزدیک
یه چشمه آب توقف کردیم;می خواستیم یه کم استراحت کنیم. یکی از بچه ها که به صندوق باروت تکیه داده بود، کبریت
کشید تا سیگارشو روشن کنه. ناگهان صدای هولناکی بلند شد. صندوق باروت منفجر شد. چند متر به هوا پرتاب شدم و
دوباره به زمین خوردم. سه نفر از بچه ها در دم هلاک شدند.
نمی تونستم از جا حرکت کنم. هر دو پام سوخته بود. در اون نزدیکی یه آبادی بود. مردم با عجله خودشونو به ما رسوندند.
از شدت دردبیهوش شدم. فقط وقتی به هوش اومدم که منو تو مریضخونه لشکری مشهد بستری کرده بودند. یکماه
مشغول معالجه بودند. از اونجامنتقلم کردن مریضخونه حضرتی. هشت ماه هم اونجا بودم. جراحت وزخم خوب شد، اما
قدرت حرکت نداشتم. رگهای هر دو پام به طور کلی سوخته بود. یه شب دلم شکست. نمی تونستم جلوی خودمو بگیرم;
شروع کردم به گریه کردن. آهسته گریه می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 