پاورپوینت کامل سیری در سیره رضوی ۹۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سیری در سیره رضوی ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیری در سیره رضوی ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سیری در سیره رضوی ۹۱ اسلاید در PowerPoint :
>
۴۳
امام و دوستان
یکی از بخشهای بسیار آموزنده از سیره و امام رضا
علیه السلام روش برخورد با شیعیان و دوستان
اهل بیت بوده است. امام در برخورد با دوستان کمال دقت را می نمود و درسهای
آموزنده ای برای ما به یادگار گذاشت.
* بزنطی می گوید: من از کسانی بودم که به امامت موسی بن جعفر اعتقاد داشتم ولی
درباره امامت حضرت رضا علیه السلامدر حال تردید بودم. نامه ای به حضرت نوشتم و از چند مسئله
سؤال کردم ولی مهم ترین مسئله ای که در نظر داشتم بپرسم از یادداشت آن غفلت نمودم.
جواب همه ای آن مسائل آمد و در آخر نامه اضافه فرموده بودند که مهمترین مسئله خود
را فراموش کرده بودی من به امامت آن مولی معتقد شدم بعد خدمت امامعلیه
السلام رسیدم عرض کردم:
مایلم مواقعی را که از طرف دشمنان برایم خطری نیست راهنمایی بفرمایید منزل شما
بیایم. یک روز نزدیک غروب مرکب سواری خود را برایم فرستاد خدمتش رسیدم نماز مغرب و
عشاء را با ایشان خواندم بدون اینکه من تقاضا کنم شروع نمودند از مشکلات مسائل یک
یک پرده برداشتن و من یادداشت کردم مدتی از شب گذشت در این موقع رو به غلام نمود و
فرمود: همان رختخوابی که خودم می خوابم بیاور تا بزنطی در آن بخوابد. از دلم گذشت
که کسی در دنیا مانند من نیست. امامعلیه السلام وسیله خود را برایم فرستاد و خدمتش رسیدم
پهلویم نشست سپس این همه درباره ام لطف نمود. امام فرمود: احمد! مبادا افتخار کنی
بر دوستان خود به واسطه این کار. صعصعه بن صوحان مریض شد، امیرالمؤمنینعلیه
السلام به عیادتش
رفت، خیلی نسبت به او لطف نمود. دست مبارک بر پیشانی اش گذاشت. وقتی می خواست حرکت
کند فرمود: صعصعه مبادا بر دوستان خود به واسطه این کار من افتخار کنی – فانی انما
فعلت جمیع ذلک لانه کان تکلیفا لی – من این کارها را که انجام دادم از این جهت است
که وظیفه خود می دانم.[۱]
امام طبق سیره الهی به نحو احسن از مهمان پذیرائی نمود و هنگامی که دید فکر منحرف
کننده ای به ذهن بزنطی آمد به او هشدار داد که در رابطه با کار من بر دیگران مباهات
نکنی. زیرا امام وظیفه دینی خود را انجام داده است.
* موسی بن سیار می گوید: با حضرت رضا علیه السلامبودم. نزدیک دیوارهای طوس رسیده بودم ناله و
گریه ای شنیدم جستجو کردم. چشمم به جنازه ای افتاد که می آوردند در همین موقع حضرت
رضا علیه السلام از اسبش پیاده شد. به طرف جنازه آمد آن را بلند نمود چنان به جنازه چسبیده بود
مثل بچه ای که به مادرش می چسبد. آنگاه رو به من نمود و فرمود: من شیع جنازه ولی
من اولیا ئنا خرج من ذنوبه کیوم ولدته امّه لا ذنب له؛ هرکسی جنازه یکی از دوستان
ما را تشییع نماید، از گناه پاک می شود. مثل روزی که از مادر متولد شده است.
بالاخره جنازه را کنار قبر گذاشتند، امامعلیه السلام مردم را یک طرف کرد تا میت را مشاهده
نمود. دست خود را بر سینه اش گذاشت و فرمود: فلانی تو را بشارت به بهشت می دهم.
دیگر بعد از این ناراحتی نخواهی داشت.
عرض کردم: فدایت شوم! مگر این مرد را می شناسی اینجا سرزمینی است که تاکنون در آن
گام ننهاده ای. فرمود: موسی! مگر نمی دانی اعمال شیعیان هر صبح و شام بر ما عرضه
داشته می شود: فما کان من التقصیر فی اعمالهم سألنا الله تعالی الصفح لصاحبه و
ماکان من العلو سألنا الله الشکر لصاحبه.
اگر کوتاهی در اعمال کرده باشد از خداوند درخواست می کنم بگذرد از او چنانچه کار
نیکی انجام داده باشد درخواست پاداش برای او می نمایم.[۲]
* یکی از روزها یک نفر از شیعیان آن حضرت بیمار شد و حضرت امام
رضا علیه السلامبرای دیدار او
به خانه اش تشریف برده و حالش را پرسیدند؟ و سپس در همان چند لحظه آن بیمار را تسلی
خاطر و موعظه و اندرز داده به او فرمودند: مردم دو گروه هستند، یکی با مرگ به
راحتی و آسایش دست می یابد و دیگری با مرگش مردم را از شر خود راحت می کند. و تو
اگر می خواهی از گروه اول باشی ایمان به خدا و ولایتت را تجدیدکن تا پس از مرگ در
آسایش باشی، آن مرد چنین کرد و پس از چند لحظه در محضر پرمهر و محبت حضرت امام
رضا علیه السلامچشم از جهان بست.[۳]
* مرد غریبی از شیعیان خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: من از دوستداران شما و
پدران و اجداد شما هستم. از حج بازگشته ام و خرجی راه من تمام شده، اگر می توانید
مبلغی را به من بدهید تا به وطنم بازگردم. وقتی به وطنم رسیدم، مبلغ پولی را که به
من پرداخت نمودید، به فقرا صدقه می دهم. زیرا من در شهر خود فقیر نیستم. اینک در
سفر درمانده شده ام.
امام برخاست و به اتاق دیگری رفت. دویست دینار آورد و از بالای در دست خویش فراز
آورد و آن شخص را صدا زد و فرمود: این دویست دینار را بگیر و توشه ای راه کن و به
آن تبرک بجوی. و لازم نیست که از جانب من معادل آن را صدقه بدهی. آن شخص دینارها
ر گرفت و رفت. امام از آن اتاق به جای اول بازگشت. از ایشان پرسیدند: چرا چنین
کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟ فرمود: تا شرمندگی نیاز و سؤال را در
او نبینم.[۴]
نسبت به غلامان و کارگران
امام رضا علیه السلامدر راستای دفاع از حقوق مردم توجه ویژه ای به حقوق کارگران و غلامان
داشتند که نمونه های را بیان می نماییم.
سلیمان جعفری می گوید: برای انجام کاری خدمت علی بن موسی
الرضا علیه السلامبودم. خواستم به
منزل برگردم. امام فرمود: با من بیا و امشب نزد ما باش… با آن حضرت رهسپار شدم تا
وارد خانه شد، هنگام غروب آفتاب بود. غلامان در خانه به بنایی و بستن میخ آخور
چهارپایان و کارهای دیگر مشغول بودند. با آنان مرد رنگین پوستی نیز کار می کرد که
از جمله خدمتگزاران حضرت نبود. امامعلیه السلام فرمود: این مرد که با شما کار می کند کیست؟
گفتند: به ما کمک می کند و مزدش را می دهیم. امامعلیه السلام فرمود: اجرتش را تعیین کرده اید؟
گفتند: خیر هرچه به او بدهیم راضی است. امام رضا علیه السلامشدیداً بر آشفت. گفتم: فدایت شوم،
چرا خشمگین می شوید؟ فرمود: من بارها آنان را نهی کرده ام. از این که کسی را پیش از
آن که اجرتش را معین کنند، به کارگیرند. و بدان هرکارگری بدون این که قبلا مزد او
را تعیین کرده باشی. کاری برای تو انجام می دهد. اگر سه برابر آنچه مزدش است به او
بپردازی. باز گمان می کند که از اجرت او کاسته ای و اگر پیش از انجام دادن کار،
مزدش را معین کنی. و پس از آن پرداخت کنی. تو را به سبب وفای به عهد می ستاید و اگر
اندکی زیادتر از مزدش را به او بدهی آن را بخششی از تو می داند.[۵]
یکی از عوامل اختلاف و درگیری بین مردم ابهام و اجمال در قراردادها و همکاری های
میان آنهاست. بیشتر نزاع ها و درگیری ها در دادگاه ها به همین نکته باز می گردد.
لذا انسان باید تمام کارها و قراردادهای خود را شفاف و روشن انجام بدهد.
عبدالله بن صلت می گوید: از یکی از مردم بلخ شنیدم که گفت: در مسافرت امام علی بن
موسی الرضا علیه السلامبه خراسان با او همراه بودم. روزی همگان را بر سر سفره فراخواند و
غلامان او از سیاه و غیر سیاه آمدند و بر سر سفره نشستند. به او گفتم: فدایت شوم
ایا بهتر نیست، برای اینان سفره ای جداگانه گسترده شود؟ گفت: خاموش! خدای همه یکی
است و مادر یکی و پدر یکی و پاداش هرکسی بسته به کردار اواست.[۶]
یاسر خادم امام می گوید: امام رضا علیه السلامبه ما فرموده بود: اگر بالای سرتان
ایستادم (و شما را برای کاری طلب کردم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا
غذای شما تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می افتاد که امام ما را صدا می زد و در
پاسخ او می گفتند: به غذا خوردن مشغول هستند و آن حضرت می فرمود: بگذارید غذایشان
تمام بشود.[۷]
در برابر ادیان و فرقه ها
امام رضا علیه السلامنسبت به ادیان و فرق مختلف به صورت عادلانه و عاقلانه برخورد می نمودند.
نمی گذاشتند ظلمی به آنها روا شود و بسیار حساب شده از ماهیت انحرافی آنها پرده بر
می داشت و مقابله می نمود. که به چند نمونه اشاره می شود.
* یاسر خدمت گزار امام گوید: از نیشابور نامه ای به مأمون رسید، به این مضمون که
مردی زردشتی هنگام مرگ وصیت کرده ثروت زیادی که از او باقی مانده میان فقرا و
بینوایان تقسیم کنند. قاضی نیشابوری آن اموال را میان مسلمانان تقسیم کرده است.
مأمون به امام رضا علیه السلامگفت: ای سرور من! در این موضوع چه می فرمایید؟ امام فرمود:
زردشتیان برای بینوایان مسلمان وصیت نمی کنند. نامه ای به قاضی نیشابور بنویس تا
همان مقدار از مالیاتهای مسلمانان بردارد و به بینوایان زردشتی بدهد.[۸]
محاکمه درویش
* محمد بن سنان گوید: در خراسان خدمت امامعلیه السلام بودم. مأمون روزهای دوشنبه و پنجشنبه در
دیوان مظالم می نشست و امام رضا علیه السلامهم در آنجا حاضر بود و سخنان ستمدیدگان را گوش فرا
می داد. روزی از این روزها مردی از صوفیه را آوردند در دیوان مظالم که دزدی کرده
بود.
مأمون به او نگاه کرد و در پیشانی او اثر سجده یافت و در تن او لباسی خشن و رخسار
او به زردی گراییده بود که نشان از قناعت او در گذراندن زندگی داشت و دید که او
شایسته دزدی نیست. آنگاه مأمون آشفته شد وگفت: باین وصف ظاهری چگونه دزدی کرده ای؟
مرد صوفی گفت: چون تو حق خمس و فَیء (اموال مسلمانان که در دست دولت است) از من
بازگرفتی و از روی اضطرار به این کار دست زدم.
مأمون گفت: تو در خمس و بیت المال چه حقی داری؟
صوفی گفت: خداوند خمس را برای شش گروه از مردم قرار داده است. )واعلموا انّما غنمتم
من شی فان الله خمسه و للرّسول ولذی القربی والیتامی والمساکین وابن السبیل ان کنتم
آمنتم بالله و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان(اگر به خدا و
آنچه بر بنده خود در روز فرقان (روز جنگ بدر) که دو گروه به هم رسیدند نازل کردیم
ایمان آورده اید. بدانید که هرگاه چیزی به غنیمت گرفتید خمس آن از آن خد و پیامبر
و خویشاوندان او و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است. و همچنین فیء را نیز
برای عده ای از مردم قرار داده است: )ما افاءالله علی رسوله من اهل القری فلله و
للرسول و لذی القربی والیتامی والمساکین و ابن سبیل کی لایکون دوله بین الاغنیاء
منکم( آن غنیمتی که خدا از مردم قریه ها نصیب پیامبرش کرده است از آن خداست و
پیامبر و خویشاوندان او و یتیمان و مسکینان و مسافران در راه مانده تا اموال عمومی
میان توانگرانتان دست به دست نشود. خطاب به مأمون گفت: تو مرا از حق خود محروم
کرده ای که من راه گذاری هستم که توان بازگشت ندارم و فقیر و نیازمند شده ام و تهیه
خوراک را از دست داده ام و از حافظان و قاریان قرآن و اهل ایمان هستم.
دلیل دیگر اینکه خود کسی که حد بر او واجب است چگونه می تواند بر دیگری حد جاری
نماید. سپس ایه قرآنی برای او خواند: )اتأ مرون الناس بالبر و تنسون انفسکم و انتم
الکتاب افلا تعقلون(l[9] ایا در حالی کتاب (قرآن) را می خوانید، مردم را به نیکی
فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید؟ ایا به عقل در نمی یابید.
مأمون بر آشفت و روی به امام رضا علیه السلامکرد و گفت: نظر شما درباره این مرد و کردارش چیست؟
امامعلیه السلام فرمود: اینک این مرد دلایلی آورده است. تو نیز جواب او را با دلیل و برهان
بده و او را قانع کن. در آن هنگام مأمون دستور داد آن صوفی را آزاد کنند.[۱۰]
امام و واقفیان
* علی بن عبدالله زهری گوید: نامه ای به حضرت رضا علیه
السلام نوشتم و در آن از واقفیه پرسیدم.
در پاسخ من نوشت: واقفیه به حقیقت پشت کرده و بر باطل روی آورده اند، هرگاه چنین
فردی با این تفکر بمیرد منزلگاهش جهنم می باشد و جهنم بد جایگاهی است.[۱۱]
* مردی از اصحاب حضرت رضا علیه السلام خدمت آن حضرت رسید و در مورد واقفیه پرسش نمود. عرض کرد:
واقفیه اعتقاد دارند امامت بر پدر شما موسی بن جعفرعلیه السلام توقف کرده و آن حضرت وفات نکرده
است.
امام رضا علیه السلام فرمود: دروغ گفته اند آنان به آنچه خداوند بر پیامبر حضرت محمد۶نازل کرده
است کافر شده اند.[۱۲]
و در جای دیگر آنان ر تعبیر به زندیق نموده اند و این تعبیر حاکی از عمق انحراف و
گمراهی آنان است.[۱۳]
امام و خوارج
محمد بن زید رازی روایت می کند که در خدمت امام رضا علیه
السلامبودم. در ایامی که مأمون او را
به ولیعهدی معرفی کرده بود. مردی از خوارج در حالی که در دستش خنجری زهرآگین بود
وارد شد و به دوستانش گفت. به خدا سوگند! پیش این شخص که مدعی است، فرزند پیامبر
است؛ می روم و می پرسم چرا وارد بر طاغوت شده و در کنار طاغوت می نشیند. اگر جواب
داد هیچ و گرنه مردم را از دست او راحت می کنم و سپس نزد امام آمد و سؤالش را مطرح
کرد. امامعلیه السلام فرمود: اگر جواب تو را بدهم آنچه در آستین داری می شکنی و دور می اندازی.
گفت: بله. امامعلیه السلام فرمود: ایا به نظر تو اینان کافرند یا عزیز مصر و اهل کشور او؟ مگر
نه اینکه اینان خود را موحد می دانند ولی آنان نه یکتا پرست بودند و نه خداشناس.
یوسف پسر یعقوب پیامبر بود او چگونه با طاغوتیان همنشین بود. در حالی که من اولاد
پیامبر هستم و مأمون مرا به اکراه به این کار واداشته است. سپس آن شخص قانع شد و از
کاری که می خواست انجام دهد منصرف گشت.[۱۴]
امام و بینوایان
معمّر بن خلاد نقل کرده: حضرت امام رضا علیه السلامبه هنگام آماده شدن سفره غذا ظرف بزرگی را
می طلبیده و از هرچه که در سفره موجود بوده است. مقداری در آن ظرف بزرگ قرار
می داده و سپس آن را برای تعدادی از فقراء و بینوایان می فرستاده است.[۱۵]
در حمام
حضرت امام رضا علیه السلامدر آن زمان که می توانستند یک حمام خصوصی داشته باشند اما با کمال
خضوع و فروتنی به حمام عمومی می رفتند. یکی از روزها امامعلیه
السلام مانند تمامی مردم به حمام
عمومی تشریف بردند. داخل آن حمام مردی غریب و ناشناس بود که می خواست کسی بدنش را
کیسه بکشد. نگاهی به اطراف حمام انداخت و چشمش به رخسار پرمهر و لطف امام
هشتمعلیه السلام افتاد. آنگاه از امام خواهش کرد که: آقا اگر ممکن است پشت من را کیسه بکشید.
امامعلیه السلام باتمام فروتنی کیسه را برداشت و پشت آن مرد را کیسه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 