پاورپوینت کامل در پی خورشید ۹۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل در پی خورشید ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در پی خورشید ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل در پی خورشید ۹۹ اسلاید در PowerPoint :

>

۷

طلوع تابناک

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام یازدهم ذیقعده سال ۱۴۸ ق. در مدینه دیده به جهان گشود. این
رویداد شکوهمند بعد از شهادت امام صادق علیه السلام اتفاق افتاد.[۱] ۳۵ سال از ایام حیات پربار
آن امام همام با دوران امامت پدرش حضرت امام کاظم علیه السلامتوأم بود و هنگامی که هارون امام
را به بغداد انتقال داد آن حضرت نیز شاهد این نیرنگ های هارون الرشید بود. از سال
۱۸۳ ق. که امام موسای کاظم در بغداد به شهادت رسید دوران بیست ساله امامت امام
رضا علیه السلام
آغاز شد.

محل سکونت امام ثامن در ناحیه ای به نام عریض واقع در یک فرسنگی مدینه بود و مورخان
و جغرافیدانان این موضع را به دلیل دره ای کوچک عریض نامیده اند.[۲] امام در این
مکان شیعیان و حامیان را به حضور می پذیرفتند و از مشکلات مردم گره گشایی می نمودند
و در تابستان بر روی حصیری می نشستند و در زمستان بر پلاسی آرام می گرفتند و
لباس های ایشان از جامه های زبر و خشن بود و چون از منزل نزد مردم می آمدند، خود را
می آراستند.[۳]

امام در مسجدالنبی می نشست و فتوا می داد و خود آن حضرت فرموده اند: در روضه رسول
اکرم۶می نشستم و دانشمندان در مدینه زیاد بودند و چون یکی از آنان در مسأله ای
ناتوان می شد، همگی متوجه من می شدند و مسایل را نزدم می فرستادند و پاسخ آن ها را
می دادم.[۴] در واقع امام در مدینه دانشگاهی را بنیان نهاد که فریاد رس دانشوران و
متفکرین بود. با علمای تفسیر و حکمت و کلام بحث و مناظره می فرمود. بر افراد افراطی
و غلات خرده می گرفت. متشرّعین و اهل فقه را مورد تایید قرار می داد و موازین شریعت
را تبیین می کرد. از نظر توجیه، تحلیل و همآهنگی آرا و نظریات امام محوریت داشت و
مرکزیت نشر معارف و پرتو افشانی به آن وجود مبارک اختصاص یافته و محک و سنجش اصالت،
پاکیزگی و سلامت نقطه نظرهای گوناگون به شمار می رفت، کلام آن حضرت به هر نزاع و
درگیری پایان می بخشید و افراط گری ها و تفریط ها را تعدیل می نمود.

وقتی امام در مدینه بر مرکبی سوار می گردید و در معابر و کوچه های این شهر مقدس رفت
و آمد می نمود. مردم این دیار و دیگر مراجعین گرفتاری ها و ناملایمات خویش را با
حضرت در میان می نهادند و امام هم نیازها و خواسته های آنان را با کمال فروتنی و
محبت برآورده می ساخت به نحوی که بین آن افراد و حضرت همچون افراد خویشاوند یک نوع
انس و صمیمیت برقرار شده بود. به علاوه بین آن وجود معنوی و مردمان جهان اسلام
مکاتباتی صورت می گرفت و اهالی شهرهای گوناگون برای نامه های امام احترام ویژه ای
قایل بودند و توصیه ها و دستورالعمل های این نوشته های نورانی را از اعماق وجود به
کار می بستند.[۵]

امام تا سال ۲۰۱ ق. جز چند سالی که در بغداد به سر بردند، کمتر از سرزمین حجاز خارج
شدند، موقعی که امام کاظم علیه السلامبه شهادت رسید. فرزندش امام رضا
علیه السلام در مدینه اقامت داشت و
در یکی از شب ها به قوّت طی الارض برای تجهیز پیکر مطهر والدش از مدینه به بغداد
رفته و سپس با اهل بیت طهارت به مراسم عزاداری و سوگواری اقدام فرمود.[۶]

نیمی از دوران امامت امام رضا علیه السلامبا خلافت غاصبانه هارون مقارن بود، برخی افراد قصد
داشتند هارون را علیه امام تحریک نمایند ولی وی گفت: بس است آن چه با پدرش کردیم و
بدین سبب امام بدون تعرضات از ناحیه این خلیفه در مدینه به کوشش های علمی، فرهنگی و
تبلیغی روی آورد. در عین حال زندگی امام در چنین ایامی خالی از رنج و مشقّت نبود.

از آشفتگی تا آرامش

محمد بن جعفر در مدینه قیام نمود و حکومت عباسیان را در معرض تهدید قرار داد. هارون
سپاهی به فرماندهی جلِودی برای سرکوب این خیزش به سوی مدینه روانه نمود و به وی
دستور داد اگر بر رهبر قیام دست یابد گردنش را بزند. هارون به این مورد اکتفا نکرد
و به سردار مذکور فرمان داد تا به خانه های علویان در مدینه یورش ببرد و دارایی ها
و امکانات زیور و لباس های بانوان را هم غارت کند و حتی جامه ای برای زنان باقی
نگذارد.

امام با گرفتن لباس و تحویل به او دست جلودی را از پرده گیان حرم اهل بیت کوتاه
ساخت و این ماجرا قلب لطیف امام را مکّدر ساخت[۷]

رافعی نقل کرده است: حضرت امام رضا علیه السلامدر سفری به قزوین تشریف آورده و در خانه داود بن
سلیمان غازی، به حالت اختفا زندگی می کرده است. چنانچه اسحاق بن محمد و علی بن
مهرویه در نوشته ای از طریق همین داود از امام نقل کرده اند که فرزندی از آن حضرت
که حدود دو سال داشته در قزوین مدفون است. مورخان احتمال داده اند این سفر در اواخر
فرمانروایی هارون و یا مقارن مرگش و در سال ۱۹۳ ق. صورت گرفته باشد.[۸] در همین سال
بود که به هارون گزارش دادند کار انقلاب و جنبش در شهرهای خراسان بالا گرفته و
فرماندهان ارتش از خاموش کردن این شعله های خشم و اعتراض عاجز مانده اند. هارون پس
از مشورت با اطرافیان صلاح دید به آن ناحیه سفر کند و قدرت خلافت را برای سرکوبی
این حرکت ها بیازماید، در این حال فرزندش محمد امین راکه ولیعهد اول بود در بغداد
گذاشت و مأمون را با خویش به خراسان برد. او اگرچه موفق شد اوضاع این قلمرو را تا
حدودی آرام سازد اما دیگر موفق نگردید به مقر خلافت برگردد و در طوس به هلاکت رسید
و پیکرش در سناباد به خاک سپرده شد و در نیمه جمادی الآخر ۱۹۳ ق. امین به قدرت
رسید. در زمان حکومت وی بین مأمورین قدرت مرکزی خلافت و امام برخوردی به وجود نیامد
و اختلافات داخلی و مناقشات امین و مأمون فرصت را از این غاصبان برای ایذاء و آزار
اهل بیت عموم و امام رضا علیه السلامخصوصاً سلب کرد و سال های ۱۹۳ تا ۱۹۸ ایام امنیت و
آرامش در مدینه و برخی شهرهای جهان اسلام بود و زمینه ای پدید آمد تا علی بن موسی
الرضا علیه السلامشیفتگان مکتب اهل بیت و شاگردان پدرش را به گرد خویش جمع آورد و خاطره حوزه
علمی جدش امام صادق علیه السلامرا در مدینه تجدید نماید و غنی ترین آثار فکری و علمی را بر جای
نهند.[۹]

خیزش ها و خروش ها

مقارن روی کار آمدن مأمون امام رضا علیه السلام در مدینه به رشد علمی و معنوی علاقه مندان
اهتمام می ورزید ولی جهان اسلام شاهد قیام هایی بودکه می توانست برای دستگاه خلافت
نگران کننده باشد وقوع این جنبش ها از زمینه های مهمی بود که خلیفه وقت دیگر
نمی توانست نسبت به اقامت امام در مدینه و ارتباط با فعالان مذهبی و سیاسی بی تفاوت
باشد. محمد بن ابراهیم معروف به طباطبا از نواده های امام حسن مجتبیعلیه
السلام در کوفه قیام
کرد و با ابوالسّرایا که در سابق یکی از فرماندهان زبر دست هرثمه بود و به دلیل
اختلافاتی از وی فاصله گرفت، همدست گردید و کم کم اهالی کوفه و دیگر نواحی به او
پیوستند. حسن بن سهل در سرکوبی وی موفق شد اما ابوالسّرای چون خود را در معرض خطر
می دید به دلیل طمع در حکومت ابن طباطبا را مسموم کرد ولی دنباله اقدامات او را
پیگیری نمود و رهسپار قادسیه شد و از آنجا به سوی خوزستان رفت و در این قلمرو با
لشکر مأمون درگیر و دستگیر و در نهایت کشته شد. در بصره زید بن موسی برادر امام
رضا علیه السلامکه از سوی ابوالسرایا فرماندار بصره بود، علیه عباسیان شورید و خانه های آنان
را آتش زد. حسن بن سهل عده ای را به فرماندهی علی بن ابی سعید به جانب بصره فرستاد
و پس از درگیری های خونین این شهر را به حال اول بازگردانید. در یمن هم ابراهیم بن
موسی بن جعفر موفق شد بر عوامل حکومتی فایق اید و مأمون ناگزیر گردید ابراهیم را در
حکومت یمن آزاد بگذارد. حسین بن هرش نهضت مهمّی را در مرو یعنی مرکز خلافت سامان
داد ولی با نقشه فضل بن سهل رهبر این خیزش دستگیر و کشته شد.[۱۰] در حجاز محمد
ملقّب به دیباج قیام کرد، محمد بن سلیمان فرزند داود در مدینه بر علیه عباسیان
شورید، جعفر بن زید بن علی و حسین ابن ابراهیم بن حسن بن علی هم در واسط حرکت سیاسی
خود را سامان دادند، مدائن نیز شاهد خروش محمد بن اسماعیل فرزند محمد بود.[۱۱] این
جنبش ها که توسط افرادی از خاندان علوی و یا شاگردان مکتب ائمه صورت می گرفت.
حکومت وقت را در معرض تهدیدی جدی قرار می داد و نشانه هایی از رشد پایگاه های مردمی
و همدلی اقشار گوناگون را بروز می داد. به علاوه مردم در برخی نقاط حاضر به بیعت با
مأمون نبودند، کوفیان بر مخالفت خود اصرار می کردند و مردم شهرهای دیگر حتی در حجاز
از اوضاع سیاسی که بنی عباس برنامه ریز آن بودند، احساس ناخشنودی می نمودند و این
اوضاع موجب گردید که مأمون وقوع فاجعه ای را علیه خود احساس کند. زیرا مورد اشاره
به تحکیم موقعیت و نفوذ امام رضا کمک می نمود.

پایگاه مکتبی امام رضا از مدینه به نقاط دیگر سرایت کرده و بر اساس این تحول و وسعت
نفوذ و همراهی و همیاری گروه های گوناگون امام بنا بر مقتضیات عصر خویش فعالیت های
فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را رهبری می نمود و این تلاش ها آن چنان شکل علنی به خود
گرفت که برخی جماعت شیعه از موضع امام نگران شدند و هیأتی را نزد حضرت فرستادند تا
آن بزرگوار را از نقشه های دشمنان بر حذر دارند، امام در جوابشان فرمودند مخالفان
بیهوده می کوشند و با ما کاری نمی توانند بکنند. برخی هم تلاش کردند امام را قانع
نمایند تا تقیه پیشه نماید. حال آن که حضرت شرایط استتار را تایید نمی نمود. این
نویدها و امیدواری ها دشمن را در هراسی بزرگ فرو برد و به این نتیجه رسید که اگر
حرکتی سریع و اقدامی عاجل صورت نگیرد ارکان قدرتش در باتلاقی عمیق فرو خواهد رفت. و
لذا برای رهایی از این ورطه هولناک ضمن آن که قیام ها را در هم کوبید و از علویان
برای رسمیت یافتن حکومت عباسیان اعتراف گرفت اما برای محو معضلات نه می توانست از
عباسیان کمک بگیرد. زیرا همواره وی را بر قتل برادرش ملامت می نمودند و نه از اعراب
که به وی اعتماد نداشتند و شخص با کفایتی هم در دستگاه خود نداشت، ناگزیر شد از
علویانی کمک بگیرد که خود هسته اصلی گرفتاری های مأمون را پدید آورده بودند، موضوع
ولایتعهدی امام رضا علیه السلام با این هدف صورت می گرفت.[۱۲]

موسم مفارقت

مأمون مصمم گردید امام رضا علیه السلامرا به مرو (مقر حکومت) خود بیاورد و با آن حضرت رنگ
دوستی و محبت گیرد و ضمن استفاده از موقعیت علمی و اجتماعی آن فروغ امامت؛ ارتباطات
و فعالیت های ایشان را در نظر گیرد و در واقع برای رسیدن به اهداف شوم خویش ابتکار
نوینی را در جلوگیری از رشد نهضت علمی و فرهنگی امام به مرحله اجرا بگذارد. مأمون
نخست پیشنهاد خلافت به امام کرد ولی آن حضرت شدیداً احتراز نمود و این کوشش ها مدت
دو ماه ادامه یافت که امام همچنان امتناع می ورزید و چون نتوانست حضرت را به قبول
خلافت متقاعد نماید؛ خواست تا ولایت عهدی را پذیرا باشد این بار نیز امام مخالفت
کرد و مأمون برای تحقق این منظور از اطرافیان و یاران کمک خواست و فضل بن سهل و
برادرش حسن را از این امر آگاه نمود، آن دو وقتی اصرار مأمون را در این باره دیدند
از مخالفت باز ایستادند و به نمایندگی از سوی خلیفه روانه مدینه شدند و با امام
مذاکره کردند. حضرت اجتناب فرمود ولی بر اثر اصرار آنان ناگزیر پذیرفت. زیرا آنان
از راه تهدید وارد شدند.[۱۳]

سرانجام امام بر خلاف میل باطنی آماده حرکت به سوی مرو شد. مأمون به جلودی یا رجاء
بن ابی ضحاک که مأمور آوردن و همراهی کاروان امام شده بود، دستور داد که به هیچ
وجه از تکریم و احترام مهاجران بخصوص امام کوتاهی نکنند اما امام برای آگاهی مردم،
آشکارا از این مسافرت اظهار ناخشنودی می فرمود. در عین حال مسیر حرکت کاروان را
شخص خلیفه تعیین کرده و مراقبینی را در طول مسیر گمارده بود که مبادا امام از مسیر
شهرهای شیعه نشین به مرو برود و موقعیت او را به خطر بیاندازد. رجاء بن ضحاک گفته
بود: مأمون توصیه کرده است امام را نه از طریق کرمانشاه و قم و کوفه بلکه از طریق
بصره و اهواز و فارس نزد وی ببرم.

امام برای وداع با بارگاه جدش رسول اکرم۶ وارد مسجد النبی شد و چندین بار از کنار
مرقد بلند می شد و بیرون می رفت و دوباره بر می گشت و خود را بر روی قبر می افکند و
هربار صدای مبارکشان به گریه و افغان بلند بود و از مفارقت آن روضه مقدسه بی تابی
می نمود. محول سجستانی می گوید: چون حضرت از مرقد جدش جداشد به خدمتشان رفتم و سلام
کردم و برای چنین عزیمت و آن مسئولیت تبریک و تهنیت گفتم، فرمود: چه جای مبارک باد
گفتن است. از جوار جدم خارج می شوم و در غربت رحلت خواهم نمود و در کنار قبر هارون
دفن می شوم. همچنین حضرت دست فرزندش امام جوادعلیه السلام را گرفت و به مسجد پیامبر برد و
کنار قبر رسول اکرم۶ودایع امامت را به او سپرد و ایشان را از ماجراهای اینده مطلع
کرد و سپس آماده عزیمت گشت و در برخی منابع آمده است؛ امام در مدینه خانواده را گرد
خویش جمع کرد و دستور داد بر او سوگواری کنند تا صدای گریستن آنان را بشنود. سپس
بین آنان دوازده هزار دینار تقسیم فرمود و متذکر گردید که دیگر به سویتان بر
نمی گردم و افزود: پس از من فرزندم امام جوادعلیه السلام ، جانشین من است او را به مسجد النبی
برده و به قبر جدِّم چسبانده و از نبی اکرم حفظ او را از گزند حوادث خواسته ام و
تمام وکیلان خود را به شنیدن و اطاعت فرمانش فراخوانده ام تا او را مخالفت نکنند و
بدانها تفهیم کرده ام که با رحلت من، او امامتان خواهد بود.[۱۴]

چنین رفتارهایی می توانست شیعیان را متوجه این حقیقت سازد که امام اجباراً مسافرت
مذکور را پذیرفته و این که امام هیچ کدام از افراد خانواده را همراه نبرد دلیل
روشنی بود بر این که مسافرت مرو از کوچک ترین ارزشی برخوردار نمی باشد. دعوت مأمون
در اواخر سال ۲۰۰ ق. صورت گرفت و چون موسم حج نزدیک بود امام رضا ابتدا از مدینه
عازم مکه شد. موکب مجلّل و شکوهمند امام شامل هودج نقره ای مخصوص خلیفه بود که بر
قاطری شهبابسته و امام در آن هودج قرار گرفتند. والی مدینه وگروهی از رجال و اشراف
عرب در التزام رکاب امام حرکت کردند. مکه اولین شهری بود که امام بر آن وارد گردید.
امام حضرت جوادعلیه السلام را به این دیار برد و هنگام طواف آن کودک بردوش موفق، غلام آن
حضرت، قرار گرفت. همین که به حجر اسماعیل رسید از دوش موفق پایین آمد و نشست و به
حالت غمگین فرمود: بر نمی خیزم تا وقتی خدا خواهد. موفق به محضر امام رضا آمد و آن
اوضاع را به عرض امام رسانید. حضرت نزد فرزندش آمد و فرمود: برخیز ای حبیب من! جواد
الائمه عرض کرد: چگونه برخیزم در حالی که خانه کعبه را وداعی کردی چنان که به سوی
آن برنخواهی گشت. سپس امام جوادعلیه السلام به دلیل اطاعت از پدر، از جای برخاست و به سوی
مدینه بازگشت.[۱۵]

سیره مسافرت

اگرچه سفر امام رضا علیه السلام به مرو مسیری از پیش تعیین شده داشت و امام مجاز نبود از برخی
طرق و شهرها بگذرد؛ اما این طرح اجباری مانع حرکت علمی، فرهنگی و ارشادی حضرت
نگردید و مسافرت از مدینه تا مرو فرصت بسیار مهمی را پدید آورد تا امام بتواند به
طور مستقیم با پایگاه های مردمی خود دیدار کند و در بارهء برنامه های خود و
نقشه های عباسیان با آنان به گفت و گو بپردازد، سنت حضرت بدین گونه بودکه وقتی
می خواست به منطقه ای برسد نماینده ا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.