پاورپوینت کامل حس غریب ۱۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حس غریب ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حس غریب ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حس غریب ۱۶ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۲۲
حرف های زن، دل مرد را لرزاند. حرف های غریبی بود. بوی خداحافظی می داد. بچه ها خواب بودند. زن تند تند نفس می کشید. مرد نگاهش را از چهره بی حال زن برداشت و به گل های قالی خیره شد. بغضی سنگین گلویش را فشرد. صدای دکتر در گوشش پیچید.
گفتید پرونده پزشکی شو کجا نشون دادید؟ فکر نمی کنم از دست ما کاری بربیاد. خانم شما دچار بیماری سخت MS یا ناراحتی مغز و اعصاب شده. متأسفانه کاری از دست ما ساخته نیست. باید به خدا توکل کنید. تنها یه معجزه می تونه، اونو از این وضع نجات بده.
زن چشمان بی رمقش را از هم گشود. لب هایش به زحمت جنبید.
علی! از وقتی رفتیم مشهد زیارت آقا یه حال غریبی دارم.
مرد سرش را به صورت زن نزدیک کرد.
چی شده مریم؟ چطور شد یاد مشهد افتادی؟ اگه دلت می خواد بازم می برمت! می خوای بری؟ آره؟
نمی دونم تا کی باید این روزای زجر آور رو تحمل کنم و تو رو عذاب بدم. خجالت می کشم تو چشات نگاه کنم. باعث دردسرت شدم. از کار و زندگی انداختمت. نه خواب داری، نه خوراک. دیگه تحمل ندارم… .
شانه های زن به لرزه افتاد. قطرات اشک گونه اش را خیس کرد.
مریم! تو درباره من چی فکر می کنی. با این حرفا دلمو آتیش زدی، مگه تا حالا چیزی گفتم. برخورد تندی از من دیدی؟
زن با پشت دست، اشک ها را از پهنای صورتش پاک کرد. به پای فلجش خیره شد و گفت:
هر وقت چشم باز کردم، تو رو بالای سر خودم دیدم. یه خواهش ازت دارم: منو ببر قم. فقط همین!
***
هوای دم کرده اتوبوس، مجبورش کرد سر از پنجره بیرون بیاورد و نفس تازه کند. نگاهی به زن انداخت. آرام بود و چهره اش معصوم تر از همیشه به نظر می رسید. به یاد روزهای خوش گذشته افتاد.
علی آقا!
مرد نگاهش را به سوی زن چرخاند. لبخندی روی لب هایش نشست.
چیزی می خوای؟
خیلی مونده به قم برسیم؟ دیگه صبرم داره تموم می شه!
زن دستش را روی شانه مرد گذاشت و ادامه داد:
بعد از زیارت حضرت معصومه، بریم جمکران. یه چیزی تو دلم می گه زود خودتو برسون مسجد امام زمان. یکی اونجا منتظرته.
مرد خم شد و از داخل کیف، پاکتی پر از قرص بیرون آورد.
اصلاً یادم نبود! قرصاتو نخوردی!
اتوبوس به قم رسید. بعد از مدت ها دوباره نگاه مرد به گنبد حرم حضرت معصومه افتاد. گنبد طلایی درخشش خاصی داشت. در دل احساس شرمندگی کرد. از خانم خجالت می کشید. بارها قصد زیارت کرده بود. اما هر بار مسئله ای پیش آمده بود و او از آمدن منصرف شده بود. زنش را ن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 