پاورپوینت کامل مرازم بن حکیم مداینی ۴۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مرازم بن حکیم مداینی ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرازم بن حکیم مداینی ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مرازم بن حکیم مداینی ۴۴ اسلاید در PowerPoint :

>

تاریخ پرشکوه تشیّع، در فراگیری و توسعه حدیث و آموزه های دینی، از پربارترین فرهنگ های بشری است و جایگاه محدثان شیعه در این زمینه کم نظیر می باشد. از این منظر، شناخت سیما و پی بردن به شخصیّت آنان، ضمن اینکه ذهن و اندیشه انسان را به گذشته افتخارآمیز تشیع پیوند می زند، قدر و منزلت آنان را بیش از پیش برای ما روشن می سازد.

نام و لقب و زادگاه

یکی از این مروّجان فرهنگ ناب شیعی، «مُرازِم» است. پدرش «حکیم» نام دارد. او چون در شهر تاریخی «مداین» چشم به جهان گشود، «مداینی» و چون از قبیله «ازد» بود، مشهور به «ازدی»، و کنیه اش «ابومحمد» است.[۱] از چگونگی زندگی او اطلاعی در دست نیست، ولی روشن است که روزگار نوجوانی و جوانی اش را در جمع خاندان، برادران و دودمان خود سپری کرده باشد.

به نظر می رسد که پدرش «حکیم» یکی از پویندگان و مهرورزان به خاندان پیامبر(ص) و در خط ولایت امیرمؤمنان(علیه السلام) و فرزندان معصومش بوده است. از این رو، فرزندانش در شمار نخبگان و برجستگان عالمان شیعی قرار دارند که در ادامه به معرفی آنان خواهیم پرداخت.

حرکت در مسیری درست

مرازم، سالیانی از عمر خود را در سرزمین اجدادی خود سپری کرد و در آنجا بنیاد و ساختارهای فکری و باورهای دینی اش در چهارچوب معارف بلند تشیع شکوفا شد، ولی جان تشنه او به آموزه های دین، او را آرام نگذاشت و بدین روی، برای فراگیری بیشتر و فهم عمیق تر و ژرف تری از دین، تصمیم به هجرت گرفت؛ هجرت به شهر «مدینه»، شهر رسول خدا؛ همان مکان مقدسی که پیشوایان فکری مذهب اهل بیت(علیهم السلام) در آنجا زندگی می کردند.

در محضر دو آفتاب

مرازم با تلاش و جدیت به مدینه رسید. در آن زمان رهبر علویان و امام شیعیان، حضرت امام صادق(علیه السلام)، شناخته ترین پیشوای جهان اسلام بود. او به محضر آن حضرت شتافت و از آن دریای متلاطم و موّاج بهره ها جست، دانش ها اندوخت و بعد از شهادت امام صادق(علیه السلام) به محضر امام هفتم حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) پناه برد و بدین سان است که تمام زندگینامه نویسان بزرگ نوشته اند که مرازم بن حکیم از اصحاب این دو امام همام بوده است. و شاید او حدود نیم قرن پیوندی عمیق با پیشوایان معصوم داشته است.

او نه تنها از اصحاب و شاگردان و دست پروردگان برجسته حضرت صادق(علیه السلام) به شمار می رفت، بلکه از خادمان و کارگزاران آن بزرگوار نیز محسوب می شد که در سفر و حضر، آن امام را همراهی می کرد. گاهی اتفاق می افتاد که در مسافرت های امام صادق(علیه السلام) به عراق، مرازم در خدمت آن بزرگوار بود.[۲]

بلندای مقام و منزلت

مرازم بن حکیم، آن گونه که در فراگیری و آموزش اخبار اهل بیت عصمت(علیهم السلام) پرتلاش و پرکار بود، در عرصه خودسازی معنوی، طهارت روح و جان، وارستگی و پرواپیشگی و اطاعت و پیروی از اخلاق و آداب پیشوایان معصوم نیز پله، پله آن چنان بر قله کمالات و انسانیت، صعود و عروج کرد که به تصدیق محدث شناسان، یکی از موجه ترین و قابل اعتمادترین راویان مکتب تشیع است.[۳]

استادان و شاگردان

این محدّث والامقام، افزون بر بهره مندی و کسب دانش از محضر دو تن از امامان علیهم السلام، از محضر برخی محدثان شیعی بهره برده و از فضل و دانش آنان خوشه ها اندوخته است. افرادی مانند: عمار بن موسی ساباطی، معاذ بن کثیر، عبدالاعلی (مولی آل سام)، مصادف (کارگزار دیگر امام صادق(علیه السلام)) و محمد بن عمر کوفی[۴] از مشایخ حدیثی اویند.

مرازم بن حکیم آن گاه در قامت محدث سترگی در میان رهروان مکتب اهل بیت(علیهم السلام) شناخته شد؛ به گونه ای که جماعت بزرگی از محدثان ولایت مدار و متعهّد و آگاه شیعی، برگرد شمع وجودش جمع شدند و از محضر او بهره ها بردند. در اینجا به نام چند تن از چهره های ماندگار از شاگردان حوزه حدیث او، اشاره می شود:

محمد بن ابی عمیر، جمیل بن درّاج کوفی، اسماعیل بن مهران، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، محمد بن مرازم، علی بن جدید، حماد بن عثمان، حریز بن عبدالله، صفوان بن یحیی، یونس بن عبدالرحمن، سندان بن علم.[۵]

نکته هایی از زندگی مرازم

۱. مقاومت در مقابل خواست هارون

گر چه از مرازم به عنوان محدث نام برده می شود، اما وی در حوزه سیاست ـ به وِیژه مبارزه با حاکمان ستمگر و دین ستیز بنی عباس ـ از محدثان شجاع و نترس به شمار می رفت. در فقاهت و دانش نیز از چنان شهرتی برخوردار شد که هارون، خلیفه جنایت پیشه عباسی، او و برادرش (محمد بن حکیم ازدی) و عبدالحمید غواص را به دربار خود طلبید و از آنان خواست که سمت قضاوت را بپذیرند و آنها را تحت فشار شدید قرار داد تا این مسئولیت را در دستگاه هارونی قبول کنند، ولی آنان که هارون را طاغوت، غاصب و قاتل ده ها و صدها تن از شیعیان می دانستند، به شدت از قبول سمت قضاوت امتناع ورزیدند. هارون دستور دستگیری و قتل آنان را صادر کرد که عبدالحمید غواص، به دست عوامل جنایت پیشه حکومت به شهادت نایل شد، ولی مرازم و برادرش با ترفندهایی توانستند از زندان هارون خود را نجات دهند و از کشته شدن رهایی یابند.[۶]

۲. مرازم و امام صادق(علیه السلام) در حیره کوفه

منصور دوانیقی که یکی از خشن ترین، بی رحم ترین و خون خوارترین حاکمان بنی عباس بود، بارها و بارها به ساحت والای امام صادق(علیه السلام) ستم و اهانت روا داشت و امام را از مدینه به کوفه احضار کرد و گاهی حضرت را در شهر حیره به زندان می افکند. در یکی از این مسافرت ها مرازم و مصادف، هر دو در خدمت حجت حق بودند. مرازم در این باره بازگو می کند:

هنگامی که حضرت امام صادق(علیه السلام) از زندان حیره آزاد شد و منصور دوانیقی اجازه داد تا حضرتش به مدینه برگردد، ما سه نفر، از شهر حیره خارج شدیم و به سمت حجاز حرکت کردیم. همین گونه که می رفتیم، به یک شهری رسیدیم به نام سالحین. ناگهان با برخی از مأموران حکومت روبه رو شدیم که راه را بر ما بستند و اجازه حرکت به ما ندادند. آن مأمور پلید و خشن به حضرت صادق(علیه السلام) گفت: من اجازه نمی دهم تو از اینجا بروی. حضرت از او اجازه رفتن می خواست، ولی او امتناع ورزید و گوشش به سخن امام بدهکار نبود. مدتی در آنجا معطل شدیم. مصادف به امام عرض کرد: جانم به فدایت! این عنصر خبیث و پست، شما را اذیت و آزار می کند و می ترسم که شما را برگرداند و اگر برگردیم، معلوم نیست که سرنوشت ما چه خواهد شد!

مرازم می گوید: من به حجت خدا، امام صادق(علیه السلام) گفتم: آیا به ما اجازه می فرمایی تا شر این مأمور جنایت پیشه را از شما کم کنیم و او را بکشیم و بدن نحس او را داخل این رودخانه بیفکنیم؟ حضرت فرمود: شکیبایی کن! حضرت از مأمور اجازه عبور می خواست، او هم قبول نمی کرد، تا اینکه این جریان به طول انجامید. شب تقریباً داشت به آخر می رسید، در این هنگام بود که آن مأمور اجازه حرکت داد و من و مصادف با حضرت امام صادق(علیه السلام) از آنجا حرکت کردی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.