پاورپوینت کامل اوصاف علوی از نگاه مولوی ۵۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اوصاف علوی از نگاه مولوی ۵۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اوصاف علوی از نگاه مولوی ۵۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اوصاف علوی از نگاه مولوی ۵۴ اسلاید در PowerPoint :

>

نویسندگان پارسی گو، اغلب از سیره و زندگی حضرت امام علی(علیه السلام) الهام گرفته اند و سروده ها و نوشته های خود را با شرح زندگی فردی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی وی آراسته اند؛ از آن جمله مولانا جلال الدین رومی در کتاب گران قدر «مثنوی معنوی» به بعضی از ویژگی های آن بزرگوار اشاره کرده است که در اینجا برخی از اشعار وی را درباره امام علی(علیه السلام) بررسی می کنیم.

کمال الدین حسینی خوارزمی، عارف قرن نهم در مقاله ای، در جلد اول کتاب «جواهر الاسرار و زواهر الانوار» می گوید: «در تمام کتاب مثنوی با شرحش کلمات (حدیث حقیقت) حضرت علی(علیه السلام) می باشد».[۱] علامه محمد تقی جعفری می گوید: «این عارف بزرگ تاریخ بشری، حقایق فراوانی را در جهان بینی، خداشناسی و انسان شناسی در قالب شعر آورده است. این شخصیت کم نظیر در هر مورد از کتاب مثنوی وقتی امام علی(علیه السلام) را مطرح می کند، گویی با یک نور ملکوتی روبه رو شده است. هیجان های عاشقانه ای از اعماق روحش سر برمی کشد و در بی نهایت فرو می رود».[۲]

تمامی صفات و سجایای اخلاقی که در یک انسان کامل متبلور می شود، در امام علی(علیه السلام) وجود دارد. این صفات از او شخصیتی بی نظیر می سازد. مولوی به عنوان یک عارف، امام علی(علیه السلام) را الگوی کامل معنای عرفان می داند و در مثنوی به صفات او می پردازد. وی به شجاعت در عین مروت، مردانگی در عین جنگاوری، و دشمن ستیزی امام در عین حلم و شکیبایی و بزرگواری حضرت اشاره می کند.ارادت مولانا به امام علی(علیه السلام) را می توان در این ابیات از دفتر اول مثنوی مشاهده کرد:

ترجمان هر چه ما را در دل است

دست گیر هر که پایش در گل است

مرحبا یا مجتبی یا مرتضی

ان تَغِب جاءَ القَضاء ضاق الفضا

انت مولی القوم مَنْ لا یَشتهی

قد رَدی کلاّ لَئن لَمْ یَنْتَه

یعنی خوش آمدی ای برگزیده و ای پسندیده! اگر غایب شوی، قضا می رسد و فضا را تنگ می سازد. تو مولای قوم هستی. آن کس که تو را نخواهد، اگر بازنایستد، محققاً هلاک خواهد شد.[۳] اینک برخی از اوصاف امیرمؤمنان(علیه السلام) را از منظر مولوی، بیان می کنیم.

۱. حلم و علم علی(علیه السلام)

«امام علی(علیه السلام)، هم حلیم است، در نهایت درجه حلم و هم شجاع است، در نهایت درجه شجاعت. اخلاق او آن چنان لطیف، رقیق و نازک است که نسیم از لطافت این اخلاق شرمسار است، و آن چنان شجاعت و روح مجاهدت در او قوی است که سنگ ها، جمادات و فلزات در برابر آن آب می شوند».[۴]

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد

آب علمت خاک ما را پاک کرد

من چو تیغم پر گهرهای وصال

زنده گردانم نه کشته، در قتال

خون نپوشد گوهر تیغ مرا

باد از جا کی برد میغ مرا؟

کَه نِیَم، کوهم ز حلم و صبر و داد

کوه را کی در رباید تند باد؟

«من تیغی از گوهرهای وصال الهی هستم که به جای جان گرفتن در میدان جنگ، انسان ها را زنده می کنم. من به غیر از حق و برای حق تیغ نمی کشم و هوای نفس نمی تواند مرا از راه حق منحرف کند. من کاه نیستم که باد، هوای نفس مرا از جا حرکت دهد، بلکه در حلم و صبر و عدالت مانند کوه راسخ و استوار هستم».[۵]

او به تیغ حلم، چندین حلق را

واخرید از تیغ چندین خلق را

تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر

بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر

«امام(علیه السلام) با شمشیر حلم خود، انسان های زیادی را از مرگ نجات داد؛ چون شمشیر حلم آن حضرت از شمشیر آهنی تیزتر بود». مولوی از زبان امام می گوید:

تیغ حلمم گردن خشمم زَدست

خشم حق بر من چو رحمت آمدست

غرق نورم گر چه سقفم شد خراب

روضه گشتم، گر چه هستم بوتراب

«شمشیر حلم من گردن خشم و غضب مرا زده است و خشم خداوندی برای من عین رحمت است. من غرق نور تجلی خداوندی هستم؛ اگر چه ظاهر من فانی شدنی است و بوتراب نامیده شده ام».[۶] مولوی با الهام از حدیث نبوی «أنا مدینه العلم و علیٌّ بابُها»، ارادت خود را به امام علی(علیه السلام) این چنین بیان می کند:

چون تو بابی آن مدینه علم را

چون شعاعی آفتاب حلم را

باز باش ای باب بر جویای باب

تا رسد از تو قشور اندر لباب

باز باش ای بابِ رحمت تا ابد

بارگاه ما لَهُ کُفواً احد

«یا علی! چون تو دروازه علم هستی و مانند پرتو شعاع آفتاب حلم رسول الله، پس ای دروازه علم! باز باش، تا کسانی که در حکم اجسادند، با ارشاد و هدایت تو به عالم حقیقت واصل شوند. ای درِ بارگاه رحمت الهی! تا ابد باز باش، آن بارگاهی که برایش کفو و نظیری نیست».[۷]

۲. بالاترین درجه کمال و عقلانیت

مولانا از حضرت علی(علیه السلام) به عنوان انسانی کامل و عقل کلّ یاد می کند؛ انسانی فوق انسان های دیگر، با کمالاتی که خاص اولیاء الله است. او امام علی(علیه السلام) را بازِ خوش شکارِ عرش الهی معرفی کرده است که از رموز و اسرار خداوندی خبر دارد.

ای علی که جمله عقل و دیده ای

شمّه ای واگو از آنچه دیده ای

بازگو، دانم که این اسرار هوست

زانکه بی شمشیر کشتن، کار اوست

بازگو ای بازِ عرش خوش شکار

تا چه دیدی این زمان از کردگار؟

چشم تو ادراک غیب آموخته

چشم های حاضران بردوخته

آن یکی ماهی همی بیند عیان

و آن یکی تاریک می بیند جهان

و آن یکی سه ماه می بیند به هم

این سه کس بنشسته یک موضع نَعَم

«ای علی! تو که سراسر عقل و دیده هستی، شمّه ای (خلاصه ای) از آنچه دیده و دریافته ای، برای من بازگو کن. برای من اسرار خداوندی بگو؛ زیرا بدون شمشیر کشتن فقط کار خداوند است.

ای باز خوش شکار عرش الهی! بگو از کردگار چه دیده ای؟ علی جان! تو آن انسان کامل و فاضل هستی که چشمانت ادراک غیبی را آموخته است، اما چشمان انسان های دیگر که در حال، حاضرند، از ادراک اسرار بسته و دوخته شده است؛ زیرا بدان حد که تو می بینی و درک می کنی، دیگران قادر به ادراک و انظار آن نیستند. اگر سه نفر را در نظر بگیریم که در جای مشخصی نشسته باشند، کسی که نه قوّت بینایی دارد و نه چشم بصیرت، همه جا را تاریک می بیند، اما کسی که کمی بصیرت دارد، ماه محسوس را می بیند، اما کسی که هم قوّت باصره اش و هم چشم بصیرتش کامل باشد، هم ماه محسوس را می بیند و هم خورشید را که تحت الارض به ماه نور می دهد».[۸]

۳. شجاعت علی(علیه السلام)

مولانا به شجاعت و دلاوری امام اشاره می کند و او را شیر حق، بازعنقا گیر و شیر ربّانی معرفی می کند:

بازگو ای باز پرافروخته

با شه و با ساعدش آموخته

بازگو ای باز عنقا گیرِ شاه

ای سپاه اشکن به خود، نی با سپاه

امّت وحدی، یکی و صد هزار

بازگو، ای بنده بازت را شکار

گفت پیغمبر، علی را کای علی

شیر حقی، پهلوانی، پردلی

لیک بر شیری مکن هم اعتمید

اندرآ در سایه نخل امید

اندرآ در سایه آن عاقلی

کش نتاند بُرد از ره ناقلی

ظلّ او اندر زمین چون کوه قاف

روح او سیمرغ بس عالی طواف

یا علی، از جمله طاعات راه

برگزین تو سایه خاص اله

مولوی در این ابیات، اشاره می کند به وصیت پیامبر(ص) به علی(علیه السلام): «یا علی! هر کس به طریقی به حق تعالی تقرب پیدا می کند، تو به صحبت کردن با عاقل به حضرت حق تقرّب بجو…؛ زیرا وارث کاملی است که حقیقتاً در مشرب محمدی می باشد و سایه سعادت و ظلّ حمایتش چون کوه قاف اطراف عالم را می گیرد و روح بزرگش در قاف قرب خداوندی پرواز کرده و عالی طواف می باشد».[۹]

۴. اخلاص علی(علیه السلام)

این شاعر عارف، در جای دیگر ماجرای آب دهان انداختن پهلوان سپاه کفر (عمرو بن عبدود) بر روی مبارک مولا علی(علیه السلام) را نقل، و به پاکی نیت و خلوص امام در جنگ و کارزار اشاره می کند:

از علی آموز اخلاص عمل

شیرحق را دان مطهّر از دغل

در غزا بر پهلوانی دست یافت

زود شمشیری برآورد و شتافت

او خدو انداخت در روی علی

افتخار هر نبیّ و هر ولی

آن خدو زد بر رخی که روی ماه

سجده آرد پیش او در سجده گاه

در زمان، انداخت شمشیر آن علی

کرد او اندر غزایش کاهلی

«ای انسان هایی که ادعا می کنید پیرو علی(علیه السلام) هستید، اخلاص در عمل و رفتار را از علی(علیه السلام) بیاموزید و آن مرد شریف و بزرگوار را از حیله و نیرنگ پاک بدانید».[۱۰]

گشت حیران آن مبارز زین عمل

وز نمودن عفو و رحمت بی محل

گفت: بر من تیغ تیز افراشتی

از چه افکندی، مرا بگذاشتی؟

آن چه دیدی بهتر از پیکار من؟

تا شدی تو سُست در اشکار من

آن چه دیدی که چنین خشمت نشست؟

تا چنان ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.