پاورپوینت کامل از بزرگان ۱۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل از بزرگان ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل از بزرگان ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل از بزرگان ۱۷ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۰۵

مورد اعتماد

ابوجعفر گوید: ابو سعید در میان اصحاب ما، ثقه و جلیل القدر بود و صاحب منزلتی عظیم.

ابومحمد علی بن الحسین و ابوجعفرامام محمد باقر و ابوعبداللّه امام جعفر صادق علیه السلام را دید و
از آنها روایت کرد و در نزد آنها قرب و مقامی داشت.

ابوجعفر علیه السلام او را گفت: که در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده، من دوست دارم که
در میان شیعیان خود کسی را چون تو ببینم و چون خبر وفات او به ابوعبداللّه امام جعفرصادق علیه السلام
رسید گفت: به خدا سوگند مرگ ابان دلم را به درد آورد.

او قاری قرآن و فقیه و لغت شناس بود و خردمند و در حدیث مورد اعتماد و از عرب سخن
شنیده بود و از آنها حکایت می کرد.

تنگدستی

قطیعی گوید: سخت تنگدست شدم. شکایت نزد ابراهیم حربی بردم. گفت: دل تنگ مدار،
خداوند عهده دار روزی ماست.

من یک بار چنان بی نوا شدم که زن و فرزندم گرسنه ماندند، زنم مرا گفت که فرضا من و تو بر
گرسنگی صبر توانیم کرد، این دو دختر چه کنند، چند جلد از کتاب هایت را بفروش یا به گرو بنه.

من سر باز زدم و گفتم: اندکی قرض کن و مرا اندکی مهلت ده.

کتابخانه ام در دهلیز سرایم بود و من خود در آن جا می نشستم، من نوشتم یا مطالعه می کردم.
شبانگاه کسی در زد. گفتم: کیست؟ گفت: یکی از همسایگان. گفتم: به درون آی. گفت: نخست
چراغ را خاموش کن. من چیزی بر روی چراغ نهادم. مرد داخل شد و چیزی در کنار من نهاد و
برفت. پرده از چراغ برگرفتم، دستمالی گرانبها بود پر از انواع طعام و کاغذی که در آن پانصد
درهم بود، زن را گفتم: کودکان را صدا بزن تا بیایند و بخورند.

در همان روزها حاجیان خراسان می آمدند، فردای آن روز کنار در نشسته بودم که ساربانی با
دو شتر بیامد که بارشان درهم و دینار و دیگر متاع بود. از خانه ابراهیم حربی سراغ گرفت. گفتم:
ابراهیم منم. بارها را بر زمین نهاد، گفت: یکی از مردم خراسان فرستاده است. پرسیدم چه کسی؟
گفت: مرا سوگند داده که هیچ نگویم.

ایثار و بخشش

ابوبکر شافعی گوید که ابراهیم حربی گفت: هرگز در برابر علمی که به کسی می آموختم مزدی
نمی گرفتم تا روزی در بغداد از عباس بقال یک دانگ و یک فلس کم طلبکار شدم. بقال گفت که
در سخاوت برای من حدیثی بگوی، گفتم حسن بن علی علیه السلام در اطراف مدینه می گشت، سیاهی را
دید که گرده ای نان داشت. خود لقمه ای می خورد و لقمه ای به سگ می داد. تا گرده به پایان رسید.
امام حسن علیه السلام از او پرسید که چرا نان به تمامی با سگ تقسیم کردی؟ گفت: این سگ مرا نگاه
می کرد و شرمم می آمد که حق او بخورم.

امام حسن علیه السلام گفت: غلام کیستی؟ گفت: غلام ابان بن عثمان.

پرسید: این باغ از کیست؟ گفت: آن هم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.