پاورپوینت کامل معارفِ عشق ۳۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل معارفِ عشق ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معارفِ عشق ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل معارفِ عشق ۳۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۳

حقیقت عمل

یکی گفت که اصلْ عمل است و سخنْ چندان نیست. گفتیم ما نیز آن می خواهیم که کسی پیدا
شود که عمل ببیند و بداند تا عمل را به وی بنماییم. حالیا تو اصل سخنی با تو سخن باید گفتن.
چون اهل عمل نیستی، عمل را چنین فهم می کنی. تو از عمل، نماز و روزه و حج و زکات و ذکر و
ورد و شب بیداری و ناله و زاری و پرهیزکاری فهم کرده ای و این ها همه عمل نیستند، اسباب
عمل اند. باشد که چون این همه بکنی در تو عمل بکند و از آنچه بوده ای بگردی.

در قرآن می فرماید: «إِنَّا الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ». نماز، تو را از جرم و گناه و بدی و
نقصان پاک کند. پس عمل آن بود که تو از اینها پاک شوی، چون پاک نشدی نماز نکرده باشی.

پس این صورت ها و روش ها که نهاده اند عینِ کردن آن عمل نیست، عملْ تغییر دادن است از
حال به حال، هم چنانکه نطفه در رحم مادر از حال به حال می گردد و مُضْغَه و عَلَقَه (خونِ بسته
شده) می شود تا آنگاه که نقش و صورت آدمی می شود و جان می پذیرد و می زاید و بزرگ
می شود. آن زیاده شدن و تغییر از حال به حال عمل باشد و عروج.

و معنی معراج که می گویند هم چنین باشد که گفته شد. بنده از حال به حال می گردد، حال دوم
بِهْ از حال اول و حال سوم بِهْ از حال دوم.

* * *

پس حقیقت عمل آنست که دم به دم تو از حال به حال گردی و ترقی کنی چنانکه کیمیا را
چون بر سر مس ریزی، آن زر شدن او عمل باشد و اگر زر نشود اگر چه هزار چکش خورد و در
چند آتش جوشد و پهن و دراز گردد همان مس باشد. آنها که زرشناس نیستند و به صورت عمل
نظر می کنند و صورت عمل را گرفته اند، گویند: اگر در عالم زری هست این است که چندین
چکش خورد و چندین جوش کرد و پهن و دراز شد. اما زرشناس بدین ها نظر نکند اگر زر
خالص شده باشد بر محک زند و قبول کند و اگر نشده باشد به پشیزش نخرد.

شناخت حق

شناختن حق و دانستن حق آسان تر باشد از دانستن اسرار او. و هم چنین که درین عالم اگر
خواهی که شخصی را ببینی و آشنایی و آمیزش کنی، به اندک جهدی آن تمنّا میسر شود و لیکن
اگر صد چندان جهد کنی که اسرار او را که در دل دارد بدانی و فهم کنی نتوانی. پس دانستیم که
شناخت صورت شخص سهل تر است از اطلاع بر اسرارش.

اگر کسی خواهد که زیارت عالمی کند و نزد او بار یابد به اندک سعی ای و جهدی آن حاصل
شود لیکن چون قصد آن کند که علم آن عالم را بداند سال های بسیار جان باید کندن و رنج باید
کشیدن تا از گنج علم او نقدی و سرمایه ای به دست آید.

در شهری صد هزار خلق خدا پرستند و حاجات از خدای می خواهند و خدا را قادر یگانه و
رزّاق و مربّی و هادی و غفّار و قهّار می دانند و به صدق از میان دل و جان طاعت و عبادت می کنند.
علی العموم همه چنین اند بعضی در عمل قوی و بعضی ضعیف، بعضی را اندک و بعضی را بسیار
به قدر معرفت و شناخت خدا. لیکن از میان آن صد هزار آدمی جماعت اندک باشند که رو به
شیخی و ولی ای راستین آورده باشند و از آن اندک جماعت یکی و دو باشند که آن ولی را نیکو
شناخته باشند.

مراتب تجلّی

پس هر که حق را بیند به قدر حوصله خود می بیند. از مور تا سلیمان همه را حق می پرورد و
هستی جمله و زندگی همه از تجلی حق است و لیکن کو تجلی سلیمان و کو تجلی مور؟!
خواجه ای را ده غلام باشد: یکی پنج ساله و یکی ده ساله، و هم چنین بیست ساله و سی ساله و
پنجاه و شصت ساله؛ اگر نیز همه بزرگ باشند و همسال و همه در خدمت خواجه به سر برده و
خدمت نموده، لیکن عقل و کفایت یکی، اندک باشد و از آن یکی بیشتر. با هر یکی آن خواجه را
سخنی باشد و آمیزشی، به قدر حوصله او، که اگر آنچه با بزرگ تر و عاقل تر می کند با این خردتر
کند، در نیابد و بر نتابد. مصراع: «بر مرد بر نداری دلارام قبا». پس هم چنین تجلی خدا بر مؤمنان و
اولیا، بر مراتب ایشان است، نور حق آن قدر بر ایشان فرود می آید که تحمل می کنند.

بیرون شدگان

اکنون آمدیم به حدیث اول که گفتیم در جواب آن سایل که چون درویش طلب های راستین
سوزناک کرده باشد و در مشام او بویی از مطلوب رسیده و خود را به انواع عبادات آزموده، در هر
چه گشاد خود بیند أولی آن است که آن را وَرزد و هر چه او را تاریک کند و از مطلوب دور گرداند،
اگر چه طاعت است، از آن اجتناب کند.

اگر این طالب در راه خیر و طاعت همین ذوق می یابد که در راه مکاره و معاصی، پس نشاید که
غیر طاعت ورزد تا راهزن مسلمانان و رهروان نگردد که اغلب آن است که از راه طاعت
برخوردار شوند و غیر ایشان را از هر قاتل است. باز این تفصیل ها و حکم ها در حق طالبان صادق
و جان سپاران است که می گوییم چنین کنند یا چنان کنند. اما آن ها که از پرده هستی بیرون شده اند
و قائم به حق اند و از هستی ایشان بر ایشان جز نام و نقش نمانده است هم چون حیوانی که در
نمکسار افتد، مثل اسب و استر و سال ها آن جا بماند تا به کلی نمک گردد و چون تمامت نمک شده
باشد، نقش اسب باشد اما اسب نباشد از هر گوشه ای که از او ببری نمک باشد از هستی بر او جز
نام نمانده باشد که: