پاورپوینت کامل دانستن حد و حدود دشمنی و حق و حقوق دوستی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دانستن حد و حدود دشمنی و حق و حقوق دوستی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دانستن حد و حدود دشمنی و حق و حقوق دوستی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دانستن حد و حدود دشمنی و حق و حقوق دوستی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۲۹
معیار دشمنی ورزیدن با دیگران:
بدان که هر که مطیعان را دوست دارد برای خدای تعالی به ضرورت کافران و فاسقان و
ظالمان را دشمن دارد هم از برای حق تعالی که هر که کسی را دوست دارد دوست وی را
دوست دارد، و دشمن وی را دشمن؛ و حق تعالی این قوم را دشمن دارد.
پس اگر مسلمانی باشد فاسق، باید که برای مسلمانی وی را دوست دارد و برای فسق وی را
دشمن دارد، و میان دوستی و دشمنی جمع کند، چنانکه اگر کسی یک فرزند وی را خلعت دهد
و یک فرزند را جفا کند و زخم زند، از وجهی وی را دوست دارد و از وجهی دشمن، و این
محال نبود. چه اگر کسی سه فرزند دارد: یکی زیرک و فرمانبردار و یکی ابله و نافرمان
و یکی ابله و فرمانبردار، از آن یکی را دوست دارد و یکی را دشمن و این سوم را از
وجهی دوست دارد و از وجهی دشمن. و اثر این اندر معاملت پیدا شود، تا یکی را اکرام
کند، و یکی را اهانت و آن سه دیگر را میان اکرام و اهانت می دارد.
در جمله هر که با خدای تعالی خلاف کند به معصیت، باید که همچنان بود که با تو کند،
تا به مقدار مخالفت وی را دشمن همی داری و به مقدار موافقت دوست همی داری. و باید
که اثر این در سخن و مخالطت[۱۳۸] و معاملت پیدا شود، تا با عاصی گرفته روی باشی و
درشت سخن، و با کسی که فسق وی بیشتر بُوَد، گرفته تر باشی و چون از حد در گذرد،
زبان بازگیری و اعراض کنی، و در حقِّ ظالم مبالغت بیشتر کنی از آنکه در حقِّ فاسق
مگر کسی که ظلم خاص بر حق تو کند، آنگاه عفو کردن و احتمال[۱۳۹] کردن نیکوتر بود.
سیرت سلف اندر این مختلف بوده است: گروهی مبالغت کردهاند اندر درشتی، برای صلابت
دین را و سیاست شرع را… و گروهی بودهاند که همه را به چشم رحمت نگریسته اند؛ و
این به نیت و اندیشه بگردد که کسی که نظر وی از توحید بود، همه را در قبضه قهر
ربوبیت مضطر بیند، به چشم رحمت نگرد و این بزرگ است. ولیکن جای غِرّه شدن احمقان
است، که کسی باشد که مداهنت[۱۴۰] بود در اندرون وی، و پندارد که توحید است، و نشان
توحید آن بود که اگر وی را بزند و مال وی ببرد و استخفاف کند و زبان به وی دراز
کند، خشم نگیرد، و هم به چشم شفقت نگرد، چون از توحید و ضرورت خلق می نگرد.[۱۴۱]
دوستی خالصانه و کریمانه با دیگران: [قوله]:«وقال یوسف بن الحسین سألتُ ذُوالنونَ
مَنْ اُصْحِبُ فقال مَن لایملِکُ و لاینْکِرُ علیک حالاً مِن اَحْوالِکَ ولا
یتَغَیرُ بتَغَیرِکَ و اِنْ کانَ عظیماً فاِنَّکَ اَحوَجُ ما یکونُ الیه اَشَدُّما
کنتَ تَغَیراً». یوسف گوید: ذوالنون را گفتم: با که صحبت کنم؟ گفت با آنکه او را
مِلک نیست. یعنی آنچه دارد، آنِ خویشتن نداند که خصومت همه آنگه افتد که تو و من
در میان افتد. چون آن من و آن تو از میانه برخیزد هیچ خصومت نماند و نیز گفت باید
که در هیچ حال منکر نگردد، از بهر آنکه تو خدا نه ای که عیب به تو راه نیابد، و
پیغمبر نه ای کز کبایر معصوم باشی، و محال بود که بنده را به صفت خدا برگیرد یا آن
را که نه پیغمبر بود به صفت پیغمبری برگیرد و در دوستی انکار کردن حال دوست خود
محال است. دوستی آنجا بود که انکار در میان نبود و این خود مقام فروتر نیست، که
هرگه که محبت درست کرد، عیب خود نبیند، انکار چگونه کند.
مردی را زنی بود و بر آن زن عاشق بود و یک چشم آن زن سپید بود و شوی را از آن عیب
خبر نبود. چون روزگار برآمد و مراد خویش بسیار از او بیافت و عشق کم گشت، سپیدی
بدید. زن را گفت: آن سپیدی در چشم تو کی پدید آمد؟ گفت: آنگه که محبت ما در دل تو
نقصان گرفت.
شیخ گفت من چنین می گویم که محبّ در محبت، بی مراد باید تا محبت با او صحبت کند، هر
که در محبت مراد طلب کند در محبت کاذب است. مُحِبِّ خویش است نه مُحِبِّ دوست. این
است معنی قول پیغمبر علیه السلام که گفت: «حُبُّکَ الشّیءُ یعمی و یصِمُ.» دوست
داشتن تو چیزی را تو را کور و [کر] گرداند. کور گردی از عیب دیدن، کر گردی از ملامت
شنیدن. عیب بین و از ملامت ترس، مُحبّ نبود.
باز گفت: متغیر نگردد به تغییر تو، و گرچه آن تغییر بزرگ باشد. از بهر آنکه هر چند
تو متغیرتر باشی به دوست محتاج تر باشی. معنی این سخن آن است که دوست از بهر آن
باید تا عیب پنهان کند و تو را نگهدارد و کژی های تو راست کند، از بهر آنکه چون تو
راست و بیعیب باشی تو را خود به کس نیاز و حاجت نباشد. دوست چه به کار آید. و آن
وقت که کژی گردی، دوست از تو برخواهد گشتن، و تو پنداشته باشی که دوست، این دوست
نبوده است. و شاید بودن که.[۱۴۲]
معیارهای انتخاب دوست: بدان که خلق از سه جنس آید: بعضی چون غذایند، که از ایشان
نگزیرد[۱۴۳]؛ بعضی چون دارو، که در بعضی احوال بدیشان حاجت افتد و بس؛ و بعضی چون
علتاند که به هیچ وقت بدیشان حاجت نباشد، ولیکن مردم بدیشان مبتلا شود، مدارا همی
باید کرد تا برهد. و درجمله صحبت با کسی باید کرد که وی را از تو فایده دینی باشد و
یا تو را از وی. [۱۴۴]
حقوق دوستان بر یکدیگر: بدان که عقد برادری و صحبت چون بسته شد، همچون عقد نکاح است
که وی را حقوق است… و این حقوق از ده جنس است: حق اول مال است و درجه بزرگترین،
این است که حق وی را تقدیم کند و ایثار کند، چنانکه در حق انصاریان آمده است: «و
یؤثِرون علی اَنفُسِهم ولو کانَ بِهم خَصاصَهٌ»[۱۴۵].
درجه دوم آنکه وی را همچون خویشتن دارد، و مال میان خویشتن و وی مشترک داند، و درجه
بازپسین آن است که وی را چون غلام و خادم خویش داند آنکه از وی به سر آید، در حاجت
وی کند، بی آنکه وی را بباید خواست و چون به خواست و به گفتار حاجت افکند، این از
درجه دوستی بیرون شد….
حق دوم یاری دادن بُوَد در همه حاجت ها پیش از آنکه درخواهد و بگوید، و قیام کردن
به مهمات به دلی خوش و پیشانی گشاده. و سلف چنین بوده اند که به در سرای دوست شدندی
هر روز، و از اهل خانه بپرسیدندی که «چه کار است و هیزم و نانتان هست و غیر این از
نمک و روغن؟» و کار ایشان همچون کار خویش مهم داشتندی، و چون در این قیام کردندی
منّت داشتندی….
حق سوم بر زبان است که در حق برادران نیکو گوید و عیوب ایشان پوشیده دارد و اگر کسی
در غیبت، حدیث ایشان کند جواب باز دهد و چنان انگارد که وی اندر پس دیواری است،
می شنود؛ و چنانکه خواهد که وی باشد در غیبت وی او نیز همچنان باشد و مداهنت نکند،
و چون سخن گوید بشنود، و با وی خلاف و مناظره نکند، و سِرّ وی هیچ آشکارا نکند
اگرچه از پس وحشت بود که لئیم طبعی[۱۴۶] باشد و زبان از اهل و فرزند و اسباب وی
کوتاه دارد و اگر کسی در وی قَدْح[۱۴۷] کند با وی بنگوید که رنج آن به وی رسانیده
باشد، و چون نیکویی گوید از وی پنهان ندارد که از حسد بود؛ و اگر اندر حق وی تقصیری
کند، و بداند که اگر خواهد که کسی طلب کند که در وی هیچ عیبی نبود و از وی هیچ
تقصیری نباشد، هرگز نیابد و آنگاه از صحبت خلق بیوفتد….
حق چهارم آنکه به زبان شفقت و دوستی اظهار کند. رسول(ص) می گوید: «اِذا اَحَبَّ
اَحَدَکمْ اَخاهُ فَلَیخْبِرهُ»، هر که کسی را دوست دارد باید که وی را خبر دهد. و
برای این گفت تا دوستی او نیز در دل آن کس پیدا آید و آنگاه از دیگر جانب دوستی
نیز مضاعف شود. پس باید که همه احوال وی به زبان بپرسد، و در شادی و اندوه فرا
نماید که با وی شریک است، و شادی و اندوه وی چون شادی و اندوه خود داند، و چون وی
را آواز دهد به نام نیکوترین خواند، و اگر وی را خطایی بود آن گوید که او دوستتر
دارد….
حق پنجم آنکه هرچه بدان حاجتمند باشد در علم و دین، وی را بیاموزد که برادر را از
آتش دوزخ نگاه داشتن اولیتر از آنکه از رنج دنیا و اگر بیاموخت و بدان کار
نکرد[۱۴۸]، باید که نصیحت کند و پند دهد، و وی را به خدای تعالی بترساند؛ ولکن باید
که این نصیحت در خلوت کند تا آن شفقت باشد، که نصیحت کردن در ملأ، فضیحت[۱۴۹] کردن
باشد، و آنچه گوید به لطف گوید نه به عُنف[۱۵۰] که رسول(ص) می گوید: «مؤمن آینه
مؤمن باشد» یعنی که عیب و نقصان خویش در وی بیند و بداند که چون برادر تو به شفقت
در خلوت عیب تو با تو بگفت، باید که منت داری و خشم نگیری، که این همچنان بود که
کسی تو را خبر دهد که «در درون جامه تو ماری است یا کژدمی، خویشتن نگه دار!» از این
خشم نگیری و منت داری و همه صفت های بد در تو چون مار و کژدم است ولیکن زخم آن در
گور پدید آید و زخم وی بر روح بود؛ و آن صعبتر[۱۵۱] از مار و کژدم این جهان باشد،
که زخم وی بر تن بود…
حق ششم عفو کردن از زلّت[۱۵۲] و تقصیر و بزرگان گفته اند: اگر برادری تقصیری در حق
تو کند، هفتادگونه عذر وی از خویش بخواه، اگر نفس تو نپذیرد، با خویشتن بگوی:
اینت[۱۵۳] بدخوی و بدگوهر کسی که تویی، که برادر تو هفتاد عذر بخواست و نپذیرفتی! و
اگر تقصیر بدان بود که بر وی معصیتی رود، وی را به لطف نصیحت کن تا دست باز دارد؛
اگر ندارد و اصرار کند خود نادیده انگار. اگر اصرار را مداومت کند، نصیحت کن….
یکی را گفتند: «برادر تو از راه دین بگردید و اندر معصیتی افتاد، چرا از وی بنبری؟»
گفت: «وی را به برادر امروز حاجت است که افتاده است، دست از وی چون بدارم؟ بلکه دست
وی بگیرم تا وی را به تلطف از دوزخ برهانم».
حق هفتم آنکه دوست خود را به دعا یاد داری هم در زندگانی و هم پس از مرگ و همچنین
فرزندان وی را و اهل وی را و چنان که خود را دعا کنی، وی را نیز دعا کن، که به
حقیقت آن دعا خود را کرده باشی….
حق هشتم وفای دوستان نگاه داشتن است و معنی وفاداری یکی آن بود که پس از مرگ از اهل
و فرزند و دوستان وی غافل نباشی…و دیگر وفا آن بود که هر که به دوست وی تعلق دارد
از فرزند و شاگرد و بنده بر همه شفقت کند، و اثر آن در دل وی پیش بود از شفقت کردن
بر وی….
حق نهم آنکه تکلف[۱۵۴] از میان برگیرد و با دوست همچنان بود که تنها باشد اگر از
یکدیگر هیچ حشمت دارند، آن دوستی ناقص بود…و گفته اند: «زندگانی با اهل دنیا به
ادب کن، و با اهل آخرت به علم، و با اهل معرفت چنانکه خواهی». [۱۵۵]
حقوق متقابل مسلمانان: با کسی که دوستی نبود ولیکن قرابت اسلام باشد این را نیز
حقوق است:حق اول آنکه هرچه به خویشتن نپسندد به هیچ مسلمان نیز نپسندد که رسول (ص)
می گوید: «مَثَل مؤمنان جمله چون یک تن است: چون یک اندام را رنجی رسد، همه
اندامها آگاهی یابد و رنجور شود»….
حق دوم آنکه هیچ مسلمان از دست و زبان وی نرنجد….
حق سوم آنکه بر هیچ کس تکبر نکند، که خدای تعالی متکبران را دشمن دارد….
حق چهارم آنکه سخن هیچ نمّام[۱۵۶] بر هیچ مسلمان نشنود، که سخن از عدل[۱۵۷] باید
شنید، و نمّام فاسق است….
حق پنجم آنکه زبان از هیچ آشنا باز نگیرد بیش از سه روز….
حق ششم آنکه با هر که باشد نیکویی کند بدانکه تواند، و فرق نکند میان نیک و بد….
حق هفتم آنکه پیران را حرمت[۱۵۸] دارد و بر کودکان رحمت کند….
حق هشتم آنکه با همه مسلمانان روی خوش دارد و پیشانی گشاده دارد و در روی همگنان
خندان باشد…
حق نهم آنکه هیچ مسلمان را وعده خلاف ندهد…
حق دهم آنکه حرمت هر کسی به درجه وی دارد: هر که عزیزتر بود، وی را در میان مردمان
عزیزتر دارد، و باشد که چون جامه نیکو دارد و اسب و تجمل دارد، بدان بداند که وی
گرامیتر است.
یکی از همسران پیامبر(ص) در سفری بود، سُفره بنهادند، درویشی فراگذشت، گفت: «قرصی
به وی دهید.» سواری فراگذشت، گفت: «وی را بخوانید.» گفتند: «درویش را بگذاشتی و
توانگر را بخواندی؟» گفت: «خدای تعالی هر کسی را درجهای داده است، ما را نیز حق آن
درجه نگاه باید داشت. درویشی به قرصی شاد شود، و زشت بود که با توانگر چنان کنند،
چنان باید کرد که وی نیز شاد شود». و در خبر است که «چون عزیزِ قومی به نزدیک شما
آید، وی را عزیز دارید.»….
حق یازدهم آنکه هر دو مسلمان که با یکدیگر به وحشت باشند[۱۵۹]، جهد کند تا میان
ایشان آشتی افکند….
حق دوازدهم آنکه همه عیبها و عورتهای مسلمانان پوشیده دارد، که در خبر است که «هر
که در این جهان ستر[۱۶۰] بر مسلمانی نگاه دارد، حق تعالی اندر قیامت ستر، بر گناهان
وی نگاه دارد.»….
حق سیزدهم آنکه از راه تهمت دور باشد، تا دل مسلمانان را از گمان بد و زبان ایشان
را از غیبت صیانت کرده باشد، که هر که سبب معصیت دیگری باشد، وی در آن معصیت شریک
بود…
حق چهاردهم آنکه اگر وی را جاهی باشد، شفاعت دریغ ندارد در حق هیچ کس…
حق پانزدهم آنکه چون بشنود که کسی بر مسلمانی زبان دراز[۱۶۱] می کند و به جان و مال
وی قصد می کند و وی غایب است، ناصر[۱۶۲] آن غایب باشد در جواب و آن ظلم از وی باز
دارد…
حق شانزدهم آنکه چون به صحبت کسی بد مبتلا شود، مجاملت[۱۶۳] و مدارا باید کرد تا
برهد، و با وی درشتی نکند…
حق هفدهم آنکه نشست و خاست و دوستی با درویشان دارد و از مجالست توانگران حذر
کند…
حق هیجدهم آنکه جهد کند تا شادی به دل مسلمانی رساند و حاجتی از آن وی قضا کند…
حق نوزدهم آنکه فرا هر که رسد به سلام ابتدا کند پیش از سخن گفتن، و دست وی فرا
گیرد[۱۶۴]…
حق بیستم آنکه هر کسی را عطسه آید، بگوید: «الحمدلله.» ابن مسعود گوید که «رسول (ص)
ما را بیاموخت که کسی را چون عطسه آید باشد که الحمدلله رب العالمین بگوید؛ چون این
بگفت، کسی که بشنود بگوید: یرحمک الله، یا یرحمک ربک. و چون این بگفت، وی گوید:
«یغفرالله لی و لکم». و چون کسی الحمدلله نگوید، مستحق یرحمک الله نباشد».
حق بیست و یکم آنکه به بیمار پرسان شود[۱۶۵]، کسی را که آشنا بود، اگر چه دوست
نبود…
حق بیست و دوم آنکه از پس جنازه فرا شود…
حق بیست و سوم آنکه به زیارت گورها شود تا دعا گوید ایشان را و بدان عبرت گیرد، و
بداند که ایشان از پیش برفتندی و وی را نیز بباید رفت به زودی، و جای وی همچون جای
ایشان گور است.[۱۶۶]
به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است: مسلمان را بر مسلمان، هفت حق واجب هست؛
هر یک از آنها را که ترک کند، از دوستی خدا و طاعت او به در می رود، و خدا را در او
نصیب و بهرهای نیست. سپس فرمود: کمتر حقّی که او را بر توست، آن است که از برای
برادر مؤمن بخواهی، آنچه از برای خود می خواهی، و از برای او نخواهی، آنچه از برای
خود نمی خواهی.
حقّ دوم آن است که از آزردگی و خشمِ او احتراز نمایی، و پیروی خشنودی او و اطاعتِ
امرِ او بکنی.
حقّ سوم آن است که او را اعانت کنی، به نَفس و مال و زبان و دست و پای خود.
حقّ چهارم آن است که چشم او و راهنمایش و آیینه وی باشی.
حقّ پنجم آن است که تو سیر نباشی و او گرسنه باشد، تو سیراب نباشی و او تشنه باشد و
تو پوشیده نباشی و او عریان باشد.
حقّ ششم آنکه اگر تو خادمی داشته باشی و او خادم نداشته باشد، خادم خود را بفرستی،
تا جامه او را بشوید، طعام وی را مهیا کند، و رختخواب از برای او بگستراند.
حقّ هفتم آن است که قَسَمش را قبول، و دعوتش را اجابت نمایی. بیمارش را عیادت کنی،
و به جنازهاش حاضر شوی. و اگر بدانی که حاجتی دارد، پیش از آنکه از تو سؤال کند،
حاجتش را برآوری. پس اگر همه اینها را انجام دهی، ولایت و دوستی ایمانی در میان تو
و او استوار خواهد بود».
در حدیث دیگر فرمود: هرکس برادر مؤمن خود را از برای خدا زیارت کند، خداوندِ
عالمیان هفتاد هزار مَلَک را موکّل گرداند که او را ندا کنند، خوشا حالِ تو، و
گوارا باد بهشت برای تو.[۱۶۷]
حقوق همسایه: اما حقوق همسایگی در وی زیادت هاست. رسول (ص) گفت: «همسایه ای هست که
وی را یک حق است و آن همسایه کافر است، و همسایه ای هست که وی را دو حق است و آن
همسایه مسلمان است؛ و همسایهای هست که وی را سه حق است و آن همسایه مسلمان
خویشاوند است.»
رسول(ص) گفت: «دانی که حق همسایه چیست؟آنکه اگر از تو یاری خواهد یاری دهی و اگر
وام خواهد وامش دهی و اگر درویش باشد مدد کنی و اگر بیمار باشد عیادت کنی و اگر
بمیرد از پس جنازه وی فرا شوی و اگر شادیی رسدش تهنیت[۱۶۸] کنی و اگر اندوهی رسدش
تعزیت کنی و دیوار سرای خویش بلند برنداری تا راه باد و آفتاب از وی بسته شود و چون
میوه خوری وی را[۱۶۹] بفرستی و اگر نتوانی، پنهان خوری و نپسندی که فرزند تو در دست
گیرد و بیرون شود تا فرزندان وی را چشم در آن آید و وی را به دود مطبخ خود نرنجانی
مگر که وی را از طبخ خویش بفرستی.» و گفت: «دانی که حق همسایه چیست! بدان خدای که
جان محمد به ید قدرت و فرمان اوست که به حق همسایه نرسد الا کسی که خدای تعالی بر
وی رحمت کرده باشد».
و بدان که از جمله حقوق وی یکی آن است که از بام به خانه وی فروننگری و اگر سر چوب
بر دیوار تو نهد منع نکنی،… و اگر خاک پیش در سرای تو افکند جنگ نکنی و هر چه از
عورات[۱۷۰] وی خبریابی پوشیده داری و حدیث وی نغوشه[۱۷۱] نکنی و چشم از حرم وی نگاه
داری و…این همه بیرون از حقوقی که در حق مسلمانان گفتیم نگاه باید داشت.
بوذر غفاری می گوید: «مرا دوست من، رسول(ص) وصیت کرده است چون دیگ پزی، آب بسیار در
کن و همسایه را از آن بفرست».[۱۷۲]
حقوق خویشاوندان: بدان که پیوستن رَحِم[۱۷۳] آن بود که چون ایشان از تو قطع کنند تو
بپیوندی. و رسول(ص) گفت: «فاضل ترین همه فضیلتها آن است که هر که از تو قطع کند تو
با وی بپیوندی و هر که تو را محروم دارد تو وی را عطا دهی هر که بر تو ظلم کند تو
از وی درگذری».[۱۷۴]
حقوق زیر دستان: [در مورد] حقوق بندگان رسول(ص) گفت: «از خدای تعالی بترسید در حق
بندگان و زیردستان خویش. از آن طعام دهید ایشان را که خود خورید و از آن پوشانید که
خود پوشید و کاری مفرمایید که طاقت آن ندارند… و خلق خدای در عذاب مدارید که حق
تعالی ایشان را بنده و زیردست شما گردانیده است و اگر خواستی شما را زیردست ایشان
گردانیدی». [۱۷۵]
بردباری، مدارا و نرم خویی با مردم
«امام صادق(ع) فرمود: هرگاه بین دو نفر نزاع و کشمکش صورت می گیرد، دو فرشته فرود
می آیند پس آن دو فرشته به نفری که نادان است می گویند: [تو به برادر دینی ات] گفتی
وگفتی در حالیکه تو خود سزاوار حرفهایی که گفته ای هستی و به زودی به سبب آنچه
گفتهای جزا می بینی و به نفری که بردبار است گویند: صبر و بردباری نمودی و به زودی
اگر تا پایان نزاع چنین باشی مشمول غفران الهی قرار خواهی گرفت و اگر شخص بردبار
پاسخ نادان را بدهد [و با او مقابله به مثل کند] آن دو فرشته [باز می گردند و] بالا
می روند».[۱۷۶]
«امام باقر(ع) فرمود: خداوند نرم رفتار است و نرمی را دوست دارد و بر مدارا و نرمی
پاداشی عطا میکند که بر سختگیری و درشتی چنین پاداشی نمیدهد.»[۱۷۷]
تعریف مدارا: و مخفی نماند که مدارا نیز نزدیک به رفق است و مدارا عبارت از آن است
که ناگواری که از کسی به تو رسد متحمل شوی و به روی خود نیاوری و این از جمله
صفاتی است که آدمی را در دنیا و آخرت به مراتب بلند و درجات ارجمند می رساند واغلب
کسانی که در دنیا به مرتبه عظیم رسیدند از این صفت جلیله است و از این جهت حضرت
رسول صلی الله علیه و آله فرمودند که: پروردگار مرا امرکرد که با مردم مدارا کنم،
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 