پاورپوینت کامل فصل دوم; راه آسمان; (برگزیده متون تفسیری) ۶۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فصل دوم; راه آسمان; (برگزیده متون تفسیری) ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فصل دوم; راه آسمان; (برگزیده متون تفسیری) ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فصل دوم; راه آسمان; (برگزیده متون تفسیری) ۶۱ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۵

کشف اسرار الهی

تفسیر «کشف الاسرار و عده الابرار» یکی از نفیس ترین و ارزش مندترین متون کهن پارسی است. رشیدالدین
میبدی از نویسندگان توانای قرن ۶، این کتاب شریف را به نگارش درآورده است که سرشار از معانی لطیف عرفانی و
دقایق ظریف آسمانی است. نویسنده این کتاب، آیات قرآنی را در سه مرحله بررسی کرد و به تفسیر آن ها پرداخته
است. در مرحله ی نخست، ترجمه ی آیات آمده است. در مرحله ی دوم، شأن نزول و نکات فقهی و در مرحله ی سوم،
نکات و لطایف عرفانی و معنوی آیات بررسی شده است.

این کتاب به تفسیر «خواجه عبدالله انصاری» نیز معروف شده است؛ زیرا مؤلف این کتاب در هنگام نگارش آن به
تفسیر خواجه عبدالله انصاری نظر داشته و در جای جای کتاب از سخنان پیر هرات نقل قول کرده است و در واقع این
کتاب، گنجینه ای از سخنان گهربار آن عارف روشن ضمیر است. کشف الاسرار در میان کتاب های تفسیر جایگاه ویژه ای
دارد و مفسران بی شماری از شیوه ی تفسیری این کتاب الهام گرفته اند.

نام اللّه

در دنیا اگر نه پیغام و نام اللّه بودی، رهی را چه جای منزل بودی؟ در عقبی اگرنه عفو و کرمش بودی، کار رهی
مشکل بودی. در بهشت اگر نه دیدار دل افروز بودی، شادی درویش به چه بودی؟

آفرینش، پرورش، آموزش

هرچه جلال و هیبت است در نام اللّه تعبیه کرد و هرچه نعمت و تربیت است، در نام رحمن، هرچه رحمت و
مغفرت است، در نام رحیم، تا گفتن آن بر بنده آسان باشد و ثواب وی فراوان و رأفت و رحمت الله بر وی بی کران…،
اما حکمت در آن که ابتدا به اللّه کرد، پس به رحمن پس به رحیم، آن است که این بر وفق احوال بندگان فرو فرستاد و
ایشان را سه حال است: اول آفرینش، پس پرورش، پس آمرزش. اللّه اشارت است به آفرینش در ابتدا به قدرت، رحمن
اشارت است به پرورش در دوام نعمت. رحیم اشارت است به آمرزش در انتها به رحمت. چنان استی که اللّه گفتی: اول
بیافریدم به قدرت، پس بپروریدم به نعمت، آخر بیامرزم به رحمت.

اسراری از حروف بسم الله

از روی اشارت بر مذاق خداوندان معرفت، بای بسم الله اشارت دارد به بهای احدّیت؛ سین به سنای صمدیّت،
میم به مُلک الهیت… بهای او قدیم و سنای او کریم و مُلک او عظیم. بهای او با جلال و سنای او با جمال و ملک او
بی زوال. بهای او دلربا و سنای او مهرفزا و ملک او بی فنا… با، برّ او بر بندگان او؛ سین، سرّ او با دوستان او؛ میم، منّت او
بر مشتاقان او. اگر نه برّ او بودی، رهی را چه جای تعبیه ی سرّ او بودی ورنه منّت او بودی، رهی را چه جای وصل او
بودی. ورنه مهر ازل بودی، رهی آشنای لم یزل چون بودی؟

صراط مستقیم

بوبکر نقاش حکایت کرد از امام مسلمانان؛ علی مرتضی علیه السلام که روزی جهودی مرا گفت: در کتاب شما آیتی است که
بر من مشکل شده است، اگر کسی آن را تفسیر کند تا اشکال من حل شود، من مسلمان شوم. امام گفت: آن چه آیت
است؟ گفت: «اهدناالصراط المستقیم». نه شما می گویید که به راه راستیم و دین روشن؟ اگر چنین است و بر شک نه اید
در دین خویش، چرا می خواهید و آن چه دارید چرا می جویید؟

امام گفت: قومی از پیغامبران و دوستان خدا پیش از ما به بهشت رفتند و به سعادت ابد رسیدند. ما از اللّه
می خواهیم تا آن راه که به ایشان نموده، به ما نماید و آن طاعت که ایشان را بر آن داشت تا به بهشت رسیدند، ما را بر
آن دارد تا ما نیز بر ایشان در رسیم و در بهشت شویم. گفتا آن اشکال وی حل شد و مرد مسلمان گشت.

خداوند شاکر

شاکر، نامی است از نام های خداوند عزوجل و معنی این نام آن است که از بنده، طاعت خُرد پذیرد و آن را بزرگ
کند و عطای خود بسیار دهد و آن را اندک شمرد… نه بینی که خدای عزوجل این همه نعمت راحت و انواع لذات و
شهوات در دنیا، بر بندگان خود ریخت. آن گه آن را چیزی اندک خواند و گفت: «قل متاع الدنیا قلیل». و در عقبی آن همه
کرامت و نواخت که در بهشت، دوستان را داد، آن را «غرفه» خواند… و طاعت بنده و اعمال وی چون باز گفت اگر چه
اندک است و ناچیز، آن را بسیار خواند و بر وی ثنا کرد.

آفرینش عقل

در خبر است که رب العزّه عقل را بیافرید. گفت او را که برخیز. برخاست. گفت: بنشین. بنشست. گفت: بیا. بیامد.
گفت: برو. گفت: ببین. بدید. آن گه گفت: به عزّت و جلال من که از تو شریف تر و گرامی تر نیافریدم.

یادداشت حق

یکی از بزرگان طریقت گفت: گفتار پاک که به خداوند پاک رسد، آن است که از حلق پاک برآید و حلق پاک آن است
که جز غذای پاک به خود راه ندهد و غذای پاک آن است که در حال اکتساب، ذکر و یادداشت حق در آن فرو نگذارد و
فراموش نکند و شکر ولیّ نعمت به حکم فرمان در آن به جای آرد.

در طلب دری

ا

پیر طریقت گفت: دل تشنه و در آرزوی قطره ای می زارم. سقایه ای مرا سیری نکند که من در طلب دریایم. به هزار
چشمه و جوی گذر کردم تا بلکه دریا دریابم. در آتش، غریقی دیدی، من چنانم. در دریا، تشنه دیدی، من همانم.
راست ماننده ی متحیری در بیابانم. همی گویم: فریادرس که از دست بی دلی به فغانم.

وطن معرفت

او که نفس خویش از شهوات بازداشت، وطن عبادت او آبادان است و نامش در جریده ی زاهدان است… و آن کس
که دل خویش از علاقه پاک داشت، وطن معرفت او آبادان است و خود در زمره ی عارفان و آن کس که سر خویش از
ملاحظه ی اغیار پاک داشت، وطن مشاهده ی او آبادان است و او خود از جمله ی دوستان است.

به حق رسیدن

دانی که محقق کی به حق رسد؟ چون سیل ربوبیّت در رسد و گرد بشریّت برخیزد، حقیقت بیافزاید، بهانه بکاهد.
نه کالبد ماند نه دل، نه جان ماند. صافی رسته از آب و گل. نه نور در خاک آمیخته، نه خاک در نور، خاک با خاک شود و
نور با نور. زبان در سر ذکر شود و ذکر در سر مذکور، دل در سر، مهر شود و مهر در سر نور، جان در سر، عیان شود و
عیان از بیان دور. اگر تو را این آرزوست از خود برون آی. چنان که ما را از پوست. به ترک خود بگوی که نسبت با خود
نه نیکوست.

غذای جان

این است یاد دوست مهربان، آسایش دل و غذای جان. یادی که گوی است و اُنسش چوگان. مرکب او شوق و مِهر
او میدان. گُل او سوز و معرفت او بوستان. یادی که حق در آن پیدا، به حقیقت حق پیوسته، از بشریت جدا. یادی که
درخت توحید را آبشخور است. دوستی حق مَر آن را میوه و بَرَست… این نه آن یاد زبان است که تو دانی که آن در درون
جان است.

میدان حقیقت

مال باختن در راه شریعت، نیکوست لکن نه چون جان باختن در میدان حقیقت. به وقت مشاهده از غیر جدا شدن
و به شرط وفا بودن، نیکوست لکن نه چنان که از خویشتن جدا شدن و قدم بر بساط صفا نهادن.

وصال دوست

پیر بزرگ گفت: دل رفت و دوست رفت. ندانم که از پسِ دوست روم یا از پسِ دل؟

فردا برود هر دو گرامی به دُرست بِدروُد کِرا کنم ندانم زنخست؟

گفتا: به سِرّم ندا آمد که از پس دوست شو که عاشق را دل از بهر یافت وصال دوست یابد. چون دوست نبود، دل را
چه کند؟

اقسام هجرت

هجرت بر دو قسم است: یکی ظاهر و دیگر باطن، اما هجرت ظاهر دو طرف دارد: یکی آن که از دیار خویش
هجرت کند و به طلب علم شود و طرف دیگر آن است که به طلب معلوم شود… طالب علم در روش خود است و
طالب معلوم در کشش حق و هجرت باطن آن است که از نفس به دل رود و از دل به سر رود و از سر به جان رود و از
جان به حق رود. نفس، منزل اسلام است و دل، منزل ایمان و سر، منزل معرفت و جان، منزل توحید. در روش سالکان
از اسلام به ایمان هجرت باید و از ایمان به معرفت و از معرفت به توحید.

توانگری

شیخ الاسلام انصاری گفت: توانگری سه چیز است: توانگری مال و توانگری خوی و توانگری دل. توانگری مال
سه چیز است: آن چه حلال است، محنت است و آن چه حرام است، لعنت است و آن چه افزونی است، عقوبت است.
توانگری خوی سه چیز است: خرسندی و خشنودی و جوانمردی و توانگری دل سه چیز است: همّتی مه از دنیا،
مرادی به از عقبی، اشتیاقی به دیدار مولی.

اقسام مرگ

گفته اند: مرگ بر سه قسم است و زندگانی بر سه قسم: مرگ لعنت و مرگ حسرت و مرگ کرامت. مرگ لعنت کافران
راست و مرگ حسرت عاصیان راست و مرگ کرامت متقیان راست و زندگانی سه قسم است: یکی زندگانی بیم و دیگر
زندگانی امید و سوم زندگانی مهر. زندگانی بیم در بِرّ پیدا و زندگانی امید در خدمت پیدا، زندگانی مهر در یاد
پیداست.

فضل خدا

آن جا که عنایت است، پیروزی را چه نهایت است. فضل خدا نهانی نیست و بر فعل وی چون چرایی نیست و
معرفت وی جز عطایی نیست.

عدل الهی

خدای را عزّوجل هم فضل است و هم عدل. اگر عدل کند، رواست، ور فضل کند از وی سزاست، و نه هرچه در
عدل رواست از فضل سزاست که هرچه از فضل سزاست، در عدل رواست.

یکی را به فضل بخواند و حکم او راست. یکی را به عدل براند و خواست او راست. نیک آن است که فضل بر عدل
سالار است و عدل در دست فضل گرفتار است. عدل پیش فضل خاموش و فضل را حلقه ی وصال در گوش.

سیل مهر

[نسیمی] درآید از عالم غیبت که آن را [نسیم] فضل گویند. ابری فراهم آرد که آن را ابر بِرّ گویند. بارانی ببارد که آن را
باران لطف گویند. سیلی آید از آن باران که آن را سیل مهر گویند… آن سیل مهر بر نهاد آب و خاک گمارند تا نه از آب
نشان ماند و نه از خا ک خبر. نه از بشریت نام ماند و نه از انسانیت اثر. هر شغل که خاست از آب و گل خاست، هر شور
که آمد از بشریت و انسانیت آمد. هر دو بگذار تا به نیستی رسی و از نیستی برگذر تا به روح و ریحان رسی.

میدان خدمت

هرکه امروز در میدان خدمت است، بشارتش باد که فردا در مجمع روح و ریحان است. و نه هرکه به بهشت رضوان،
به کرامت روح و ریحان رسید. بهشت رضوان غایت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.