پاورپوینت کامل فصل دوم ; آیت عشق از دفتر عقل (تفسیر کلام وحی) ۳۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فصل دوم ; آیت عشق از دفتر عقل (تفسیر کلام وحی) ۳۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فصل دوم ; آیت عشق از دفتر عقل (تفسیر کلام وحی) ۳۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فصل دوم ; آیت عشق از دفتر عقل (تفسیر کلام وحی) ۳۵ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۳

داستان های قرآنی

لا اله الا اللّه

مردی در بادیه، خدای عزوجل را عبادت می کرد و در نماز گاه خویش هفت سنگ نهاده بود.
هرگاه ورد (نماز) خود بگذاردی، گفتی: شما را شاهد می گیرم که خدایی جز اللّه نیست.

پس در بیماری مرگ گفت: به خواب دیدم که مرا سوی دوزخ راندند، به هر در که رسیدم از
درهای دوزخ، از آن سنگ ها یکی دیدم که دَر دوزخ به آن استوار کرده و بر بسته، دانستم و واشناختم
که آن سنگ هایند که بر کلمه ی توحید، گواه کرده بودم.

کلمه ی توحید و آمرزش

مردی از دنیا بیرون شد او را در خاک نهادند، دو فرشته بر وی آمدند. یکی از ایشان گفت: بنگر تا
بینی، یعنی که کلمه ی شهادت از ظاهر و باطن وی بجوی. آن فرشته در درون و بیرون وی بگشت،
هیچ چیز ندید. هر دو نومید شدند. آخر یکی گفت: انگشتری در دست دارد، بنگر تا نقش نگین وی
چیست؟ بنگریست، نقش «لااله الا اللّه » بود. به حرمت و برکت آن، خدای، او را بیامرزید.

بخل و سخاوت

یحیی بن زکریا علیه السلام بر ابلیس رسید. گفت: ای ابلیس تو که را دوست تر داری و که را دشمن تر؟

گفت: پارسای بخیل را دوست تر دارم که عمل او به بخل باطل گردد و فاسق سَخی (سخاوتمند)
را دشمن تر دارم که سخاوت، او را از دست من برهاند و جان ببرد. (سالم بماند).

بی اعتباری دنی

سلیمان پیامبر علیه السلام که باد و دیو و مرغ همه مُسَخَّر او بودند، روزی بر سریر مُلْک (تخت پادشاهی)
نشسته بود با اولیای مملکت و ارکان دولت و آن سریر بر پشت باد اندر هوا ایستاده.

مورچه ای به راه وی آمد و گفت: ای پیامبر خدا، بگو که خدای با تو چه کرامت کرده در این جهان؟

سلیمان جواب داد که: باد مُسَخَّر من است چنان که می بینی.

گفت: ای سلیمان! خبر داری که این چه اشارت است که می گوید: آن چه تو را دادند از این
مملکت دنیوی، همچون باد است، از باد در دست، چه حاصل بُوَد؟ کار مُلک دنیا همچنان بُوَد!

مصطفی صلی الله علیه و آله فرمود: دنیا در آخرت، مثل آن است که یکی از شما، انگشتش را در دریا کند و بیرون
آورد و ببیند که چه چیزی به دست آورده است!.

حق یتیم

آورده اند که عیسی علیه السلام وقتی به گورستانی بگذشت، گفت: بار خدایا! یکی از این بندگان خود،
زنده کن.

در حال پاره ای خاک فرو شد و شخصی بلند بالا از آن خاک برآمد و بایستاد. عیسی علیه السلام از او به
هراس افتاد و گفت: تو کیستی؟ گفت: من پسر تغلب هستم.

فرمود: چه مدت است مُرده ای؟ گفت: دو هزار و هفتصد سال!

فرمود: مرگ را چگونه یافتی؟ گفت: از آن وقت باز که به این خاک فرو رفته ام تا اکنون، هنوز تلخی
مرگ با من است.

فرمود: خدا باتو چه کرد؟ گفت: ای حضرت روح اللّه ! از دو هزار و هفتصد سال باز، هنوز در
مطالبت حساب نیم دانک (نصف دانه) سیمَم که یتیمی را در گردن من بوده است و هنوز از این
مطالبت، فارغ نگشته ام.

این بگفت و به خاک فرو شد.

امیدواری

در خبر است که خداوند فرمان می دهد مردی را به سوی آتش جهنم ببرند، وقتی یک ثلث از راه
را می رود باز گشته و نگاهی به پشت سر می کند و چون نصف راه را می رود، باز نگاهی به عقب
می کند و وقتی دو ثلث راه را طی می کند برگشته و نگاهی دیگر به پشت سر می نماید.

خداوند می فرماید: او را باز گردانید و از او می پرسد که چرا به عقب نگاه می کردی؟

او در جواب می گوید: وقتی یک ثلث راه را رفتم به یاد آوردم که تو فرمودی: «رُبَّک الغفور ذوالرحمه؛
پروردگار تو بخشنده و دارای رحمت است» و با خود گفتم شاید تو مرا بیامرزی، و چون نصف راه را رفتم
به یاد سخن تو افتادم که گفتی: «و مَنْ یَغْفرُ الذنوبَ لاّ اللّه ؛ چه کسی جز خدا گناهان را می آمرزد» و گمان
کردم که مرا می آمرزی و وقتی دو ثلث راه را پشت سر گذاشتم به یاد قول تو افتادم که گفتی: «قُلْ یا
عبادی الّذینَ اَسْرَفوُا عَلی اَنْفُسهمْ لا تقْنَطُوا منْ رَحْمَه اللّه ؛ بگوی بندگان من که بر خود ظلم و اسراف کرده اید، از
رحمت خدا مأیوس نشوید» و طمع من در آمرزش تو زیاد شد.

در این هنگام خداوند می فرماید: برو که تو را آمرزیدم.

سختی در راه خدا

آسیه همسایگی حق طلب کرد و قربت وی خواست و گفت: «رَبّ بْن لی عَنْدَکَ بَیْتَا فی الجَنَّه»
یعنی خداوندا در همسایگی تو، حجره ای خواهم که در کوی دوست، حجره نیکوست. آری نیکوست ولکن بهای
آن بس گران است و اگر چیزی به زر فروشند، این را به جان و دل فروشند.آسیه گفت: باکی نیست
وگر به جانی هزار جان بودی، دریغ نیست. پس آسیه را چهار میخ کردند و در چشم وی میخ آهنین
فرو بردند و او در آن تعذیب (عذاب و شکنجه) می خندید و شادمانی همی کرد. و این چنان است که
گویند:

هر جا که مُراد دلبر آمد یک خار بهْ از هزار خرماست

برادری

خداوند به جبرییل و میکاییل فرمود: من بین شما برادری ایجاد کردم و عمر یکی از شما را بیش
از عمر دیگر قرار دادم. اینک کدام یک از شما، زندگی خود را فدای دیگری می کند؟ هر دو زنده
ماندن را اختیار کردند.

پس خداوند به آن ها فرمود: آیا شما مثل علی بن ابیطالب علیه السلام نیستید؟ من بین او و بین پیامبرم
محمد صلی الله علیه و آله برادری قرار دادم و او در بستر محمد صلی الله علیه و آله خوابیده تا جانش را فدای او کند! اینک به زمین
بروید و او را از دشمنش حفظ کنید.

آن دو فرود آمدند، جبرییل بالای سر و میکاییل پایین پای علی علیه السلام قرار گرفتند و جبرییل گفت:
مبارک باد بر مثل تو ای پسر ابوطالب که خداوند به تو بر ملایکه مباهات می کند.

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.