پاورپوینت کامل به بهانه روز زن;صفات زنان عابد، ویژگیهای زنان اُسوه ۳۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل به بهانه روز زن;صفات زنان عابد، ویژگیهای زنان اُسوه ۳۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل به بهانه روز زن;صفات زنان عابد، ویژگیهای زنان اُسوه ۳۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل به بهانه روز زن;صفات زنان عابد، ویژگیهای زنان اُسوه ۳۷ اسلاید در PowerPoint :
>
۲۵
اشاره
در میان بزرگان علم و اخلاق و عرفان، زنان مسلمانی نیز نشو و نما یافتهاند که در
تقوی و عبادت و خلوص نیت سرآمد دوران بودهاند. زنانی که با روی گرداندن از تعلّقات
دنیایی و پرداختن به امور اُخروی اسوه ایمان، توکّل، ساده زیستی و بوده و از زندگی
الهی خود درسهایی آموختنی به یادگار گذاشتهاند. در این مقال برخی از حکایات منقول
از این زنان نمونه گردآوری شده و ارائه میگردد.
نکته: «ای قدم در راه مردان نهاده، زنانی که درین راه، مردوار رفتهاند، اگر
شمّهای از مناقب ایشان با تو در میان آرم، مِعجَر[۱] خجالت بر سر وقت خود
اندازی… عزیز من، در این راه نظر در ذکورت و انوثت نکنند، کار با معامله باطن
دارند…».[۲]
زنان عابد
روایت: «فاطمه نیسابوریه، ـ قدس سرّها ـ از قدمای نسای خراسان بود و از کبار
عارفات. ابویزید بسطامی بر وی ثنا گفته است. و ذوالنّون مصری از وی سؤالها کرده. در
مکّه مجاور بوده و گاهی به بیت المقدس میرفت و باز به مکه مراجعت میکرد…».
ابویزید گفته است که: «در عمر خود یک مرد و یک زن دیدم. آن زن فاطمه نیسابوریه بود.
از هیچ مقام وی را خبر نکردم که آن خبر وی را عیان بود».
یکی از مشایخ ذوالنون را پرسید که: «که را بزرگتر دیدی از این طایفه؟» گفت: «زنی
بود در مکه که وی را فاطمه نیسابوریه میگفتند، در فهم معانی قرآن سخنان میگفت که
مرا عجب میآمد».[۳]
حکایت: «رابعه بصریه، کنیزکی پیر بود، در بازار بصره میگردانیدند و کسی رغبت به
خرید او نمیکرد. بعضی [یکی] از تجّار ترحم کرد بر او و به صد درم او را بخرید و
آزاد کرد. رابعه طریق سلوک اختیار کرد و روی به عبادت نهاد. یک سال مقام بر او
نگشته بود که زهاد و عباد و قراء و علمای بصره روی به زیارت او نهادند از رفعت و
منزلت که یافته بود از درگاه حق عزّوجلّ».[۴]
روایت: «أُمّ علی، زوجه احمد بن خضرویه؛ از اولاد اکابر بود و مال بسیار داشت. همه
را بر فقرا نفقه کرد و با احمد در آنچه بود موافقت نمود؛ بایزید را و ابوحفص را
دیده بود و از بایزید سؤالات کرده بود».
ابوحفص گفته است که: «همیشه حدیث زنان را مکروه میداشتم تا آن وقت که امعلی، زوجه
احمد خضرویه را دیدم. پس دانستم که حق _سبحانه_ معرفت و شناخت خود را آنجا که
میخواهد مینهد».
بایزید _قدس سره_ گفته است: «هر که عبادت ورزد باید که به همتی ورزد چون همت
امّعلی، زوجه احمد خضرویه، یا با حالی همچون حال او».[۵]
حکایت: «[حسن بصری] دو هفته یک بار مجلس گفتی. هر بار که بر منبر شدی و رابعه
[عَدَویه] حاضر نبودی، فرود آمدی. یک بار گفتند: «چندین بزرگان و محتشمان حاضرند،
اگر پیرزنی حاضر نباشد چه شود؟» گفت: «شربتی که ما از برای [حوصله] پیلان ساخته
باشیم، در سینه موران نتوان ریخت!» و هرگاه که مجلس گرم شدی و آتش در دل ها فتادی و
آب از چشم ها روانه شدی، روی به رابعه کردی و گفتی: … این همه گرمی از یک آه جگر
و دل تست».[۶]
حکایت: «در بنیاسرائیل مردی بود منافق و زنی داشت موحّد، و شب و روز در نماز و
طاعت بودی. روزی این ملعون پیش یاران خود بنالید از این زن. گفت: «همه روز روزه
دارد و همه شب نماز کند و هرگز نیاساید، پیوسته میگوید یا واحد».
یارانش گفتند: «خواهی که از رنج او برهی؟ به خانه رو و تنور بزرگ را نیکو تباب و
آتش بسیار بکن تا سرخ شود، آنگه ما را بخوان تا آنچه باید بکنیم».
مرد برفت و تنور را سه شبانه روز آتش کرد تا چون آتش سرخ شد. پس کس فرستاد و ایشان
را بخواند، بیامدند و این زن را بگفتند: «پیوسته تو میگویی «یا واحد» اگر دوستی تو
با «واحد» حقیقت است، بحق دوستی او که بر آتش فرو شوی».
زن گفت: «شاید» پس جامه گِرد کرد و گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم یا دلیل
المُتَحَیِّرین و یا غیاثَ الْمستَغیثین». این بگفت و در تنور فروشد. ایشان سبک در
تنور سخت کردند و گِل بزدند. منافقان شوهر منافق او را گفتند: «اینک از بلای او
خلاصی یافتی».
بعد از سه روز آمدند و سر تنور باز کردند تا حال ببینند که به چه شد، چون آمدند و
سر تنور بگشادند، زن را دیدند در میان تنور ایستاده و نماز میکند به سلامت و هیچ
اَلَم به او نرسد به فضل و کرم ـ جل جلاله ـ همه متحیر بماندند و همه از منافقی
توبه کردند و نجات یافتند».[۷]
زنان حکیم
حکایت: «ذوالنّون گوید که: «مرا کنیزکی صفت کردند[۸] متعبده، از حال وی خبر پرسیدم.
گفتند: در دیری خراب است. به ان دیر آمدم. کنیزکی دیدم ضعیف جسم که بیخوابی شب در
وی اثر کرده بود. بر وی سلام کردم، جواب داد. وی را گفتم: … ترا حکیمه میبینم،
مرا بیرون آر از این تنگی، و راه راست بر من بگشای! گفت: ای جوانمرد! تقوی زاد خود
ساز، و زهد طریق خود، و ورع بارگیر خود، و سلوک کن در طریق خائفان تا برسی به دری
که نه حجاب بینی آنجا و نه بُوّاب.[۹]
گفتار نغز: رابعه گفته است: «هر چه از اعمال من ظاهر شود آن را به هیچ نشمارم».
و در حکایت گویند که رابعه را گفتند: «به چه چیز امید بیشتری داری؟»
گفت: «بیشتر امید من به ناامیدی من است از همه عمل خویش».[۱۰]
حکایت: «[حسن بصری] یک روز رابعه را دید بر لب آب فرات. حسن سجاده بر روی آب انداخت
و گفت: «ای رابعه! بیا تا اینجا دو رکعت نماز کنیم.» رابعه گفت: «ای استاد! در
بازار دنیا آخرتیان را عرضه دهی؟ چنان باید که انباء جنس از آن عاجز باشند».
پس رابعه سجاده در هوا انداخت و گفت: «ای حسن اینجا آی، تا از چشم خلق پوشیده
باشی».
پس دیگر خواست تا دل حسن را باز دست آورد. گفت: «ای استاد! آنچه تو کردی، ماهیی
بکند. و آنچه من میکنم، مگسی بکند. کار از این هر دو بیرون است.»[۱۱]
حکایت: «نقل است که دو شیخ به زیارت او [= رابعه] آمدند. و گرسنه بودند و با خود
گفتند: «هر طعام که آرد به کار بریم که حلال باشد».
رابعه دو گ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 