پاورپوینت کامل شهاب الدین سهروردی شهابی در آسمان نوآوران فلسفی(به بهانه هشتم مرداد روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی) ۷۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شهاب الدین سهروردی شهابی در آسمان نوآوران فلسفی(به بهانه هشتم مرداد روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی) ۷۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شهاب الدین سهروردی شهابی در آسمان نوآوران فلسفی(به بهانه هشتم مرداد روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی) ۷۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شهاب الدین سهروردی شهابی در آسمان نوآوران فلسفی(به بهانه هشتم مرداد روز بزرگداشت شیخ شهاب الدین سهروردی) ۷۱ اسلاید در PowerPoint :

>

۶۲

شیخ شهاب الدین ابوالفتوح یحیی سهروردی، معروف به شیخ اشراق، شیخ شهید و شیخ مقتول،
چهره برجسته ای در حکمت، فلسفه و عرفان در فرهنگ ایران است. او در سال ۵۴۹ هـ . ق
در سهرورد[۱] زنجان دیده به جهان گشود. اولین آموخته های او در سهرورد و سپس در
مراغه نزد مجدالدین جیلی بود و در همان جا با فخررازی هم درس شد. او سپس به اصفهان
رفت و نزد ظهیرالدین فارسی، علم و منطق را آموخت. در همین شهر بود که با افکار
ابن سینا آشنا شد.

سهروردی سفرهایش را به آناتولی و از آنجا به حلب سوریه ادامه داد. در حلب، مَلِک
ظاهر، پسر صلاح الدین ایوبی، شیفته شیخ شد و از او خواست که در آنجا اقامت گزیند.
از آن رو، سهروردی درس و بحث خود را در مدرسه حلاویه آغاز کرد. در همین مدرسه بود
که شاگرد وفادارش شمس الدین شهرزوری به او پیوست.

بعد از گذراندن سالیانی در راه اعتلای فرهنگ ایرانی اسلامی، در ۳۶ یا ۳۸ سالگی
بر اثر سوء ظنی به قتل رسید. جنازه شیخ را در روز جمعه آخر ذی الحجه سال۵۸۷ هـ . ق
از زندان بیرون آوردند. بدین ترتیب، سهروردی نیز سرانجامی همچون سقراط یافت. مزار
او در شهر حلب مشهور است.

برخی بر این باورند که روش اشراقی را ابن سینا بنیان نهاده است؛ زیرا او در
منطق المشرقین و سه فصل آخر اشارات و تنبیهات به این روش اشاره کرده است؛ ولی همه
دوست داران فلسفه معتقدند سهروردی حکمت اشراق را به تکامل رسانده است. سهروردی نه
تنها به نیروی عقل و قیاس برهانی اکتفا نمی کند، بلکه سیر و سلوک قلبی را نیز لازمه
این راه می داند.

این حکیم ایرانی از دو جنبه دیگر نیز برجسته است:

۱. وی آموزه های بلند اسلامی را با اندیشه ناب فهلویون ایرانی درآمیخت و همگونی
ایرانی ـ اسلامی را به نمایش گذاشت. اگر فردوسی، زبان ایرانی را در شاهنامه تجلی
داد، شیخ اشراق، اندیشه ایرانی را در آثارش متبلور ساخت.

۲. دومین ویژگی سهروردی به اذعان فلاسفه معاصر، شجاعت او در نگارش آثار به زبان
فارسی است. شاید به سبب همین نگاه ویژه او به تفکر و زبان ایرانی بود که عده ای
تنگ نظر، او را به شُعوبی گری (ملی گرایی ایرانی) متهم کردند.

شیخ اشراق کتاب عقل سرخ خود را چنین آغاز می کند:

ستایش: «حمد باد، مَلکی را که مُلک هر دو جهان در تصرف اوست. بُودِ هر که بُود، از
بُودِ او بُوَد و هستی هر که هست، از هستی اوست. بودنِ هر که باشد، از بودنِ او
باشد. هُوالاوَّلُ و الآخِرُ و الظاهِرُ و الباطِنُ و هُو بِکُلِ شیءٍ بَصیر.

و صلوات و تحیات بر فرستادگان او به خلق، خصوصاً بر محمد مختار که نبوت را ختم بدو
کردند و بر صحابه و علماء دین رضوان الله علیهم اجمعین».[۲]

سهروردی در طلیعه کتاب آواز پر جبرئیل چنین آورده است:

ستایش: «تقدیس بی نهایت، حضرت قیومیت را سزاوار است لاغیر؛ و تسبیح بی قصا[۳] جناب
کبریا را شایسته است بی شرکت. سپاس باد قدوسی را که اویی هر که او را خواند، حاصلش
اویی او از اوست و بود هر چه شاید که بُوَد، از بودِ او بُوَد. و درود و آفرین بر
روان خواجه ای باد که پرتو نور طهارت او به خافقین[۴] بتافت و شعاع شرع او را
لمعان،[۵] به مشارق و مغارب برسید و بر اصحاب و انصار او».[۶]

بدترین دوره؛ دوره نبود نوآوری

از دیدگاه شیخ اشراق، جامعه ای که در نوآوری و شکوفایی نباشد، بدترین دوره زمانی
خود را می گذراند. وی نوآوری علمی را در سایه تعامل آن با دین و اشراقات الهی
می داند تا به این ترتیب، علم و دین در سایه هم به شکوفایی دست یابند. خود او نیز
به حق در عین نوآوری هایی که داشته، همواره علم را به همکرانی کشف و شهود فراخوانده
است. وی در کتاب حکمه الاشراق در این زمینه می گوید:

حکمت: «بدترین قرن ها، قرنی است که در آن بساط اجتهاد و ریاضت درنوردیده باشد و
سِیر اندیشه ها و تکامل آنها منقطع گردد و درهای مکاشفات بسته و راه های مشاهدات
مسدود گردد».[۷]

شرح زندگی یک سخت کوش

یاقوت حموی درباره سهروردی می نویسد:

نکته: «شهاب الدین ابوالفتوح سهروردی، فقیه اصولی و ادیب و شاعر و حکیم و ذوفنون،
در مناظره بس توانا بود، چنان که با هر که مناظره می کرد بر او غالب می شد و مُجابش
می ساخت. در مراغه، از شیخ امام مجدالدین جیلی، فقیه و اصولی و متکلم، علم آموخت و
مدتی ملازم او بود. سپس به سیر و سفر در بلاد پرداخت. در ماردین، شیخ فخرالدین
ماردینی را دید و به صحبت او در آمد. شیخ فخرالدین بر شهاب الدین فراوان ثنا می گفت
و می گفت تا بوده ام همانند او ندیده ام، ولی به سب تندی گفتار و تهور در بیان
عقاید، بر جان او می ترسم.

شهاب الدین به حلب رَخت کشید و در زمانِ الظاهر غازی بن ایوب، به سال ۵۷۹ هـ . ق
بدان شهر وارد شد و در مدرسه حلاویه فرود آمد و به حلقه درس شیخ آنجا، شریف
افتخارالدین در آمد و با فقهایی که شاگردان او بودند به بحث پرداخت. در چند مسئله
با آنان مناظره کرد و پیروز گردید. شیخ افتخارالدین، مقام و مرتبت علمی او را
بشناخت و او را به خود نزدیک ساخت. از این زمان، زبان فُقَها به بدگویی در حق او
دراز شد. ملکْ الظاهر او را فرا خواند و مجلسی از فقها و متکلمین بر پا ساخت. با او
مباحثه و مناظره کردند و در برابر حجت ها و ادله و براهین او منکوب شدند.
ملکْ الظاهر را از او خوش آمد و او را مقرب خود ساخت و از خواص خود گردانید. این
امر خشم و کینه شکست خوردگان در مناظره را برانگیخت و به الحاد متهمش کردند و
زندیقش خواندند. و این اتهام به ملک الناصر صلاح الدین نوشتند و او را از فساد
عقیده فرزندش در اثر مصاحبت با سهروردی بر حذر داشتند وگفتند اگر او را زنده
بگذارد، بسا اعتقادات مردم را نیز فاسد کند. صلاح الدین به پسرش نوشت که باید
شهاب الدین را بکشد و در این اقدام تأکید بسیار نمود. فقهای حلب به قتل او فتوا
دادند. این خبر به شهاب الدین رسید. از الظاهر خواست که او را در مکانی حبس کند و
از خوردن و آشامیدن باز دارد تا بمیرد. و گویند که الظاهر فرمان داد او را در زندان
خفه کنند. پس در سال ۵۸۷ هـ .ق او را خفه کردند. در این هنگام به چهل سالگی نزدیک
شده بود.

گویند که الظاهر از کرده پشیمان شد و آن فقهایی را که به قتل او فتوا داده بودند،
بگرفت و در بند کشید و منکوب نمود و از جماعتی از ایشان اموال بسیار مصادره
کرد».[۸]

شیخ شهید از دوران کودکی در جست وجوی حقیقت بود. آن روز که در سهرورد هم سن های خود
را دید که به مکتب می روند، آتش حقیقت جویی در وجود او ناگهان شعله کشید:

گفت وگو: «در طفولیت بر سر کویی، چنان که عادت کودکان باشد بازی می کردم. کودکی چند
را دیدم که جمع می آمدند. مرا جمعیت ایشان شگفت آمد. پیش رفتم، پرسیدم که کجا
می روید؟ گفتند: به مکتب از بهر تحصیل علم. گفتم: علم چه باشد؟ گفتند: ما جواب
ندانیم. از استاد ما باید پرسیدن. این گفتند و از من در گذشتند. بعد از زمانی با
خود گفتم: گویی علم چه باشد؟ چرا من با ایشان پیش استاد نرفتم و از او علم
نیاموختم؟ در پی ایشان رفتم، ایشان را نیافتم. اما شیخی را دیدم در صحرایی ایستاده،
در پیش رفتم و سلام کردم. جواب داد و هرچه بر حسن لطف تعلق داشت، با من در پیش
آورد.

من گفتم: جماعتی کودکان را دیدم که به مکتب می رفتند. من از ایشان پرسیدم که غرض
رفتن به مکتب چه باشد؟ گفتند: از استاد ما باید پرسیدن. من آن زمان غافل شدم، ایشان
از من درگذشتند. بعد از حضور ایشان، مرا نیز هوس[علم آموزی] برخاست. در پی ایشان
برفتم، در ایشان را نیافتم. اکنون هم در پی ایشان می گردم. اگر هیچ از ایشان خبری
داری و از استاد ایشان، مرا آگاهی ده! شیخ گفت: استاد ایشان منم. گفتم: باید از علم
مرا چیزی بیاموزی. لوحی پیش من آورد و الفبایی بر آن نبشته بود، در من آموخت. گفت:
امروز به این قدر اختصار کن… من به خانه رفتم و تا روز دیگر تکرار الفبای
می کردم. دو روز دیگر به خدمتش رسیدم که مرا درسی دیگر گفت. پس چنان شد که روزی ده
بار می رفتم و هر بار چیزی می آموختم. چنان شد که خود یک زمان از خدمت شیخ خالی
نمی بودم و بسیار علم تحصیل می کردم».[۹]

سهروردی برای تحصیل، مسافرت به شهرها را آغازید. او به مراغه، اصفهان و… مسافرت
نمود.

نکته: «در صِغَرِ سن، به طلب حکمت، مسافرت گزید تا به مراغه رسید و در آنجا در خدمت
مجدالدین جیلی به تحصیل مشغول گشت و از آنجا به اصفهان توجه نمود و به من چنین رسید
که او «بصائر» ابن سهلان ساوی را نزد ظهیر فارسی خواند. و الله اعلم.

و از کتب او چنان مفهوم می شود که در بصائر فکر بسیار کرده است. به اطراف و نواهی
متعدده، بسیار سفر نمود و در این اثنا با جماعت صوفیه نیز ملاقات کرد و صحبت داشت و
از ایشان استفاده ها نمود… به ریاضت و خلوات[۱۰] و افکار به جانب نفس خود متوجه و
مشغول گشت تا آنکه رسید به نهایت سِرّ و غایت مقامات حکما. و این مجملی بود از
احوال شیخ در حکمت ذوقی و بحثی».[۱۱]

شرح آثار و مکتوبات

آثار سهروردی را می توان به چهار بخش کلی تقسیم کرد:

۱. کتاب های فلسفی که به زبان عربی است: تلویحات، المقاومات، مطارحات و
حکمه الاشراق از این جمله اند.

۲. رساله های عرفانی که به زبان پارسی و عربی است: عقل سرخ، آواز پر جبرئیل، صفیر
سیمرغ و لغت موران به پارسی؛ و هیاکل النور وکلمه التصوف به عربی.

۳. ترجمه ها و شروحی که او بر کتب پیشینیان، قرآن و احادیث نوشته است. ترجمه فارسی
رساله الطیر ابن سینا و شرحی بر اشارات و تنبیهات ابن سینا و نیز تفاسیری بر چند
سوره قرآن کریم از این گونه اند.

۴. دعاها و مناجات نامه هایی که به زبان عربی است و…

شرح تمثیلی یک زندگی روحانی

شیخ شهاب الدین سهروردی در کتاب عقل سرخ، در قالب داستانی، به شکل تمثیلی، قصه
ملاقات خود با حضرت خضر(ع) را به تصویر می کشد که جناب خضر به شیخ از عجایب
هفت گانه خبر می دهد که هفتمین آن، چشمه زندگانی است.

گفت وگو: «گفتم: ای پیر! چشمه زندگانی کجاست؟

گفت: در ظلمات. اگر آن می طلبی، خضروار، پای افراز در پای کن و راه توکل پیش گیر تا
به ظلمات رسی.

گفتم: راه از کدام جانب است؟

گفت: از هر طرف که روی. اگر راه روی، راه بَری.

گفتم: نشان ظلمات چیست؟

گفت: سیاهی، و تو خود در ظلماتی، اما تو نمی دانی. آن کس که این راه رود، چون خود
را در تاریکی بیند، بداند که پیش از آن هم در تاریکی بوده است و هرگز روشنایی به
چشم ندیده. پس اولین قدم در راه روان، این است و از اینجا ممکن بود که ترقی کند.
اکنون اگر کسی بدین مقام برسد، از اینجا تواند بُوَد که پیش رود».[۱۲]

توصیه های حکیم

سهروردی بر ضرورت مداوای بیماری های روحی تأکید دارد و این نوع بیماری ها را حجاب
می شمارد.

تمثیل: «هر بیگانه ای که بدانست [که] دل او بینا نیست، تواند بود که بینا شود و
مثال وی چون مثال رنجوری بُود که وی را رنج سرسام باشد. رنجور تا به این رنج اسیر
است، از خود و رنج خود خبر نمی دارد؛ زیرا که رنج سرسام بر دماغ افتد و دماغ را
ضعیف کند. و قوّت دریافت بیشتر از دماغ بود. چون دماغ متغیر گشت، رنجور بی خبر
باشد. آن گه به خویشتن آید

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.