پاورپوینت کامل آداب مسافرت و گشتی در ایران قدیم ۷۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آداب مسافرت و گشتی در ایران قدیم ۷۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آداب مسافرت و گشتی در ایران قدیم ۷۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آداب مسافرت و گشتی در ایران قدیم ۷۷ اسلاید در PowerPoint :
>
اهمیت مسافرت
چون توان داشته باشی و سفر نکنی، خوشی و لذت دنیا را آن چنان که باید درنمی یابی؛ زیرا کمال لذت و خوشی در این جهان این است که جاها و چیزهای نادیده را ببینی و انواع خوراکی های تازه را بخوری و چیزهای نادیده را ببینی و این کار جز با سفر کردن میسر نمی شود؛ زیرا انسانِ سفرکرده، جهان دیده و باتجربه و سعادتمند است و در همه امور آگاهی و اطلاع بسیار دارد.۱
۱. پند پدر (بازنویسی قابوس نامه)، ص ۱۹.
فواید مسافرت
سیاحت کردن در شهرها بهر آن است که آیات و عجایب بینند و یا مکانی عزیز باشد که آنجا خدمتی به جای آرند، یا کسی فاضل را یابند که به وی تقرب کنند، یا چیزی بینند که از وی عبرت گیرند. یا این تن را گرد عالم، گَردان دارند تا با چیزی نیارامد. طبیعت نفْس آن است که با هرچه الفت یافت، نیز، از خدای پروا ندارد، هر روز او را جایی نو ببرند تا خلقی نو بیند و جایی نو، تا با هیچ چیز الفت نگیرد.۱
۱. شرح التعرف، ج ۱، ص ۱۲۹.
انواع مسافرت
سفر بر دو نوع است سفر دنیا و سفر آخرت. در سفر دنیا، توشه خود با خود باید برد؛ اما در سفر آخرت، توشه خود پیش از خود باید فرستاد.۱
بدان که سفر (ظاهر) پنج قسم است:
سفر اول در طلب علم است. و این سفر واجب بود چون آموختن علم واجب بود؛ و این سفر سنت رسول صلی الله علیه و آله بود چون تعلم سنت رسول صلی الله علیه و آله بود.
و سفر برای طلب علم بر سه وجه بود:
یکی آنکه علم شرع بیاموزد.
لیکن باید که سفر برای علمی کند که آخرت را به کار آید، و هر علمی که وی را از دنیا به آخرت نخواند، و از طمع کاری به قناعت نخواند، و از ریاکاری به اخلاص نخواند، و از پرستیدن خلق به پرستیدن حق نخواند، آن علم سبب نقصان بود.
وجه دوم آنکه سفر کند تا خویشتن و اخلاق خویشتن را بشناسد، تا به علاج صفات ناپسند خود مشغول شود. و این نیز مهم است؛ که انسان تا در خانه خویش بوَد و کار به مراد وی می رود به خویشتن گمان نیکو برد و پندارد که نیکو اخلاق است، و در سفر پرده از اخلاق درون برخیزد و احوالی پیش آید که ضعف و بدخویی و ناتوانی خویش بشناسد، و چون علت بداند به علاج مشغول تواند شد. و هر که سفر نکرده باشد، در کارها شجاع نباشد.
وجه سوم آنکه سفر کند تا عجایب آفرینش خدای ـ تعالی ـ در خشکی و دریا و کوه و بیابان بیند، و انواع آفریده های مختلف ـ از حیوان و گیاه و غیر آن ـ در نواحی مختلف عالم بشناسد، و ببیند که همه، آفریدگارِ خویش را تسبیح می کنند و به یگانگی وی گواهی می دهند.
سفر دوم برای عبادت است، چون حج و جنگ، زیارت مرقد انبیا و صحابه؛ همچنین زیارت علما و بزرگان دین که نظر به روی ایشان عبادت بود و برکت دعای ایشان بزرگ باشد. و یکی از برکات مشاهدت علما و بزرگان آن بود که شوق اقتدا کردن بدیشان پدیدار آید، پس دیدار ایشان هم عبادت بود و هم تخم عبادت های بسیار بود.
سفر سوم، گریختن بود از چیزی که پریشان کننده دین باشد، همچون جاه و مال و ولایت و شغل دنیا.
سفر چهارم، تجارت بود در طلب دنیا. و این سفر حلال است. و اگر نیت آن باشد که خود را و عیال خود را از خلق بی نیاز دارد، این سفر طاعت باشد؛ و اگر زیادت دنیا طلب می کند ـ برای فخرفروشی و تجمل ـ این سفر در راه شیطان است….
سفر پنجم، سفر گردش و تفرج باشد. و این روا باشد اگر اندکی باشد و گاه گاه. اما اگر کسی به گشتن در شهرها عادت گیرد و وی را هیچ هدفی نباشد مگر آنکه شهرهای نو و مردمان نو می بیند، علما را در چنین سفر اختلاف است: گروهی گفته اند که «این رنجانیدن خود باشد بی فایده و این نشاید.» و نزد ما آن است که این حرام نباشد که گردش نیز هدف است، اگرچه ناپسند است، و مباحِ هر کسی درخور وی باشد و چنین مردم، فرومایه باشند، و این مقصودشان نیز درخور خودشان بود.۲
۱. سِلک سلوک، ص ۳۹.
۲. کیمیای سعادت، ج ۱، صص ۴۵۷و۴۶۱.
مقاصد صحیح مسافرت
سفر کردن باید که بر غَرَض دینی و تبرک کردن به بزرگان باشد و از مقاصد دنیاوی پاک باید باشد که مذهب و تجارت با هم نسازند. و رونده راه خدای باید که در سفر دنیا، پیوسته حساب سفر قیامت کند و همچنان که در سفر ظاهر زاد و توشه مهیا می دارند برای سفر آخرت نیز زاد و توشه آماده کند تا وقت مرگ بی بهره نماند. و باید که در سفر چندان که تواند رنج بار کشیدن و خدمت رفیقان کردن و ایثار یاران به بخشیدن زاد و توشه بر خویشتن نهد و پیوسته باید که در راه بر طهارت باشد و چون می رود، ذکر می گوید و به دل از حقیقت سرّ پروا دارد و بیشتر بر حج و جنگ و زیارت موقوف دارد و باید که به کثرت سفر کردن فخرفروشی ننماید که بیشتر چارپایان پیوسته در سفر باشند امّا به حکم بی خبری هیچ پروا ندارند.
مسافر باید که جهد کند تا نماز اوقات فوت نکند و وقت ضایع نکند و از حقیقت سفر باخبر باشد که تندرستی و سود که سید عالم علیه السلام خبر داده، در سفر دینی است و در حرکت فکری در عالم آخرت. اما چون برای غرض دنیاوی باشد و مسافر در حرکات از مخفیات حقیقت غافل ماند، حاصل او از سفر جز رنج و مشقّت نباشد. پس رونده راه خدای باید که رنج سفر برای فایده دین و تحصیل علم بر خود نهد، تا نعمتی ثمربخش باشد و رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین فرمودست: «اُطلبوا العلمَ وَلو بِالصّینِ».۱
۱. صوفی نامه، صص ۲۴۹و۲۵۱.
ویژگی های همسفر
با مردم بی اسباب و ناشناس و بی نماز و بی پروا سفر مکن که گفته اند: اوّل، رفیق راه را بشناس و پس از آن سفر کن.۱
۱. پند پدر (بازنویسی قابوس نامه)، ص ۱۲۵.
آداب سفر ظاهر
سفر از ابتدا تا آخر هشت ادب دارد:
ادب اول، آنکه ابتدا کفارّه بازدهد، و امانت ها به صاحبانش رساند، و هر که را نفقه بر وی واجب است بدهد، و توشه حلال برگیرد و چندانی برگیرد که با همراهان مهربانی و رفاقت تواند کرد که طعام دادن و سخن خوش گفتن و با خُلق نیکویی کردن در سفر، از جمله مکارم اخلاق است.
ادب دوم، آنکه رفیقی شایسته به دست آرد که در دین یاور او بود. رسول صلی الله علیه و آله نهی کرده است از تنها سفر کردن و گفته است که «سه تن جماعت باشند که باید که یکی را امیر کنند.» که در سفرها خطرات مختلف افتد، و هر کار که اختیار آن با یکی نبود تباه شود، و اگر عالم را دو خدای بودی، سخت تباه بودی. و کسی را امیر کنند که به خُلق نیکو باشد و سفر بیش کرده بود.
ادب سوم، آنکه رفیقان حاضر را وداع کند.
ادب چهارم، آنکه دو نماز بکند: یکی نماز استخاره پیش از آنکه به سفر بیرون آید، و آن نماز و دعا معروف است؛ و دیگر به وقت بیرون شدن چهار رکعت نماز بکند….
در آن وقت که بار بسته باشد، در هر رکعتی الحمد یک بار و قل هو الله احد یک بار برخواند.
ادب پنجم، آنکه چون به درِ سرای رسد، بگوید: بسم الله و بالله توکلت علی الله ولاحول ولاقوه إلابالله. و دیگر ادب آنکه بکوشد تا ابتدای سفر روز پنجشنبه بامداد بود که رسول صلی الله علیه و آله ابتدای سفر روز پنجشنبه می کرد. و ابن عباس گوید: هر که سفر خواهد کرد و یا حاجتی خواهد از کسی، پگاه باید کرد. پس بامداد شنبه و پنجشنبه مبارک است.
ادب ششم، آنکه ستوران را بار سبک کند.
ادب هفتم، آنکه عایشه می گوید که رسول صلی الله علیه و آله هرگاه که سفر کردی شانه و آینه و مسواک و سرمه دان و ناخن گیر برگرفتی.
ادب هشتم، آنکه چون رسول صلی الله علیه و آله از سفر باز آمدی و چشم وی بر شهر افتادی، گفتی: اللهم اجعل لنا بها قراراً و رزقاً حسناً. و آن گاه پیش تر، کسی را بفرستادی؛ و نهی کردی از آنکه کسی ناگاه از خانه به در شود و دو کس خلاف کردند و هر یکی در خانه خویش منکری دیدند که برنجیدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله چون باز رسیدی اول در مسجد می شدی و دو رکعت نماز می کردی.
و سنتی مؤکد است ارمغانی بردن اهل خانه را، و در احادیث است که اگر چیزی ندارد سنگی در توبره افکن، و این مثلی است تأکید این سنت را.۱
۱. کیمیای سعادت، ج ۱، ص ۴۶۲.
آداب سفر باطن
اما آداب سفر باطن آن است که سفر نکند تا آن گاه که داند که زیادت یافتنِ دینِ وی در سفر است؛ و باید که چون در راه، در دل خود نقصانی بیند بازگردد. و نیت کند که در هر شهری که رَوَد مدفن بزرگان زیارت کند، و بزرگان شهر را دریابد و از هر یکی فایده ای برگیرد ـ نه برای آنکه در بازگشت گوید که من مشایخ را دیده ام، ولیکن تا بدان بهره جوید. و در هیچ شهر بیش از ده روز اقامت نکند. و اگر به زیارت برادری رود، سه روز بیش نایستد ـ که حدّ مهمانی این است ـ امّا اگر میزبان از وداعش رنجور شود، بیشتر اقامت کند.
و چون به نزدیک پیری شود بیش از یک شبانه روز مقام نکند، چون مقصود فقط دیدار باشد. و چون به سلام شود، درِ خانه بکوبد، و صبر کند تا وی بیرون آید. و هیچ کار آغاز نکند تا اول دیدار وی تمام به جای آورد. و در پیش وی سخنی نگوید تا حال او بپرسد، چون پرسید، آن قدری گوید که جواب باشد. و اگر سؤالی خواهد کرد ابتدا اجازت خواهد.
و در آن شهر به خوش گذرانی مشغول نشود که اخلاصِ زیارت از دست بشود. و در راه به ذکر و تسبیح مشغول شود و به قرآن خواندن در دل، چنان که کسی نشنود. و چون کسی با وی سخن گوید، باید که جواب وی مهم تر داند از تسبیح. و اگر در شهر به چیزی مشغول است و آن میسر است، سفر نکند که آن کفران نعمت بود.۱
۱. همان، صص ۴۶۶ و ۴۶۷.
التماس دعا از فقرا
پیغامبر صلی الله علیه و آله چون به سفری می رفت و یا کار مهمّی پیش می آمد، از دعای درویشان صحابه۱ مهاجر،۲ فتح و پیروزی می خواست و همیشه به دعای ایشان، کامکار۳ و پیروز بود.۴
۱. یاران و اصحاب.
۲. از میان اصحاب پیامبر، آنان را که در مکه ایمان آورده بودند و به مدینه مهاجرت کردند «مهاجر» و آنان را که ساکن مدینه بودند و به پیامبر گرویدند «انصار» می گویند.
۳. کامروا، کامران.
۴. روش دلاوری و جنگاوری (بازنویسی آداب الحرب و الشجاعه)، ص ۶۵.
عجایب شهرها و سرزمین های ایران
آذربایجان، منسوب است به پادشاهی به نام آذرباد ابن ایران. و اردبیل بر این جهت است. شهریست پر نعمت و مرکزیت دارد. در نزدیکی آن کوه سَبلان است. و اینجا ولایت است که در آن قحطی کم باشد و اگر باشد هم زود برخیزد. آفریدگار را نظرِ رحمت باشد با ایشان. اهل وی شجاع و دیندارند.۱
استخر، به پارس است. و پیغامبر در حق پارسیان گفت: «اهلِ فارس پادشاهانند و فرزندان پادشاهان، و آ زادگانند و فرزندان آزادگان. همه جهان به ایشان خراج گزارند و ایشان خراج به کس نگزارند.» و گفت: «هرگاه که جهان ویران شود، به پارس آبادانی باشد و اگر فارس ویران شود به همه عالم آبادان نشود.» و پارس جای جمشید و خسروان و جهانداران است.۲
اصفهان، شهریست مبارک و هوای لطیف دارد. اهل وی زیرک باشند و در صناعت ها بر یکدیگر حسد کنند. و از هر صنعتی در وی طایفه ای است که به کیاست ایشان کس نباشد.۳
بخارا، جاییست فرخنده و در عالم نیکوتر از بخارا جایی نیست. اگر به بالای قلعه آن روند همه اطراف را در سبزی و خرمی می بینند، پنداری که آسمان چون گنبدی است بر فراز سفره سبز بخارا. و اهل بخارا شجاع باشند، بی نفاق و پرهیزکار. در آن ولایت دادگری باشد و ایشان ظلم را نپذیرند.۴
بغداد، شهریست بزرگ و مبارک. اهل وی زیرک ترین مردمان عالمند و کودکان ایشان از پیران دیگر سرزمین ها داناترند. و مردم بغداد در همه هنرها ماهرند.۵
بلادِ پهلویان، یعنی از سرحد آذربایجان تا آخرِ زمین پارس، تا سیستان و تا ماوراءالنهر. و گویند که فغفور چین نامه نبشت به افریدون پادشاه ایران که «هزار پادشاه در لشکر من است و آفتاب از جانب من طلوع می کند و هزار بتخانه دارم. و ولایت من معدن زر و سیم و لاژورد و جواهر است و مردمش پری صورتند و در همه ولایت من یکی زشت نباشد، همه سپیدرو و سیاه گیسو و فرشته پیکرند. و از چین تا لب جیحون سرزمین من است».
افریدون جواب نبشت که «لاف بسیار زدی که یک شهر از پهلویان بهتر است از همه چین و ماچین.۶ و از همه عالَ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 