پاورپوینت کامل نگرشی به نظام آموزشی حوزه های علمیه; هست ها، بایدها ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگرشی به نظام آموزشی حوزه های علمیه; هست ها، بایدها ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگرشی به نظام آموزشی حوزه های علمیه; هست ها، بایدها ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگرشی به نظام آموزشی حوزه های علمیه; هست ها، بایدها ۹۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۶

در گفت و گو با حجه الاسلام و المسلمین سید منذر حکیم

استاد حجه الاسلام و المسلمین سید منذر حکیم، متولد ۱۳۳۲، تحصیلات حوزوی خود را در حوزه ی علمیه ی مبارکه ی نجف
اشرف آغاز و پس از طی مدارج عالیه ی سطح و خارج فقه و اصول نزد استادانی چون آیه الله صدر و آیه الله سیستانی، ادامه ی
تحصیلات خود را در محضر استادان بزرگواری چون آیه الله العظمی وحید خراسانی در حوزه ی علمیه ی قم تکمیل نمود. وی
هم زمان با تحصیل به تدریس و تحقیق در علوم مختلف حوزوی به خصوص فقه و اصول، تفسیر و تاریخ همت گمارد و بیش از همه
به بحث های اعتقادی و کلامی روی آورده و آثار گران قدری در این زمینه تالیف نموده است. در مرحله ی بعد اساس تحقیقات استاد
بحث های اخلاقی و تربیتی و سپس تفسیر و تاریخ بوده است و هم اکنون ضمن هم کاری با حوزه های علمیه ی خواهران به پژوهش
و تدریس در حوزه می پردازند.

گفت و گویی پیرامون روش های مؤثر تحصیلات حوزوی با رویکرد به فهم و درک معانی قرآن کریم با ایشان ترتیب داده ایم که
ضمن تشکر و سپاس از استاد تقدیم حضورتان می شود.

یاس: آموزش علوم حوزوی، تاریخچه ای هزار ساله دارد که از دیر باز تا کنون این آموزش ها رایج بوده است، جناب عالی ویژگی ها و
نکات مثبت و کاستی های این روش آموزشی را چگونه ارزیابی می کنید؟

در حقیقت حوزه های علمیه ی شیعی از بدو شروع وحی و از بدو آموزش قرآن به مسلمین شروع به کار کرده و شکل گرفته است.
پیامبر اکرم (ص) به عنوان بزرگ ترین و بهترین مفسر و معلم قرآن بودند و مسلمین به تناسب استعداد و آمادگی خودشان برای
کسب علم در محضر مبارک حضرت رسول (ص) علوم دینی را فرا می گرفتند و بعد از پیامبر اکرم (ص) هم از محضر ائمه ی
معصومین (ع) و روایات آن ها استفاده می کردند.

بنابر این محور حرکت فرهنگی در حقیقت قرآن کریم، روایات پیامبر (ص) و سپس اهل بیت علیهم السلام قرار داشت، لذا آن چه
را که ما الان از کتاب های دینی در اختیار داریم، در حقیقت حاصل جمع کل این تلاش ها است.

بنابراین، حوزه ای که ما در حال حاضر داریم، حوزه ای است که از پشتوانه ای قوی برخوردار است و این از نقاط مثبت حوزه های
علمیه ی ما به شمار می رود. پشتوانه ی این حوزه، وحی است و وحی الهی به طور مستقیم و غیر مستقیم این حوزه ها را آبیاری
می کند. این اولین نکته ی مثبتی است که شاید در جاهای دیگر به چشممان نخورد و در مراکز علمی دیگر و یا در نظام های
آموزشی دیگر چنین چیزی به این روشنی وجود ندارد. هر چند که بیشتر فرآورده های علمی و فرهنگی در جهان بشریت از انبیا
رهنمود گرفته است و نفس گرم انبیا در این آموزه ها و فرهنگ ها و حتی فرهنگ هایی که ظاهرا منقطع از وحی است دیده می شود،
و انبیا توانسته اند در این فرهنگ ها هم اثر گذار باشند و کسی که تاریخچه ی فرهنگ ها را مقایسه کند، می تواند آثار و جای پای
انبیا را در این فرهنگ ها ببیند.

اما در حوزه های علمیه، ما به صورت بسیار چشم گیر و پررنگ، اثر وحی را می بینم و این مساله یکی از عوامل تقدس در حوزه های
علمیه و کتاب های دینی ما به شمار می رود; زیرا وحی الهی، مقوله ای بسیار مقدس است و ما چیزی مقدس تر از وحی نداریم. لذا به
همین خاطر این همه منزلت و کرامت برای دانش حوزوی قایل هستیم که منشا آن الهی است; چرا که در حوزه های علمیه،
کتاب های دینی به وسیله ی علما و دانشمندان و بر اساس اجتهادهای آنان شکل گرفته است و چون اجتهاد در چارچوب و در
راستای حرکت هدایت گرانه ی وحی الهی قرار گرفته، از تقدسی مناسب خود برخوردار است، این هم نکته ای است که بسیار حایز
اهمیت است.

ویژگی های مثبت نظام آموزشی علوم اسلامی را می توان به صورت زیر طبقه بندی نمود:

۱. کسانی که وارد این حوزه ها می شدند، انگیزه های بسیار بالایی داشتند و با این انگیزه ها سراغ تحصیل علم می آمدند، که
نمونه های بسیار زیادی در خود قرآن کریم و در روایات اهل بیت علیهم السلام داریم که صحابه ی پیامبر (ص) به خاطر آن حس
حقیقت جویی و کمال گرایی عاشق معارف بودند و چنین انگیزه ی بسیار بالایی به طور طبیعی نتایج بسیار بزرگی را هم به همراه
داشت.

۲. انسان ها به فرا خور استعدادها و توانایی های خودشان حرکت می کردند و به هیچ وجه در چارچوب یک حرکت قصری و جبری
حرکت نمی کردند. لذا استعدادها به طور طبیعی رشد می کردند و حتی سلیقه های افراد نیز مطرح بوده است. به عنوان مثال
طلبه ای هست که از استادی که مناسب تشخیص می داده است چه از لحاظ بیان، چه از لحاظ گرایش هایی که داشته، تحت تاثیر
تربیتی او قرار می گرفته و شخصیت او شکل می گرفته است و به لحاظ این که انسان باید با آزادی عمل و با آزادی اراده، استعداد
خودش را رشد بدهد، این نقطه بسیار مثبت بوده و خواهد بود.

۳. طلبه ها در انتخاب استاد خود و اساتید هم در انتخاب طلبه های مستعد آزاد بودند، هر چند در مقاطعی از آموزش، روش کتاب
محور مطرح بوده است، اما کیفیت، حرف اول را هم برای استاد و هم برای طلبه می زده است. حتی در زمانی که طلبه از استاد
بی نیاز می شد، کیفیت برای او اصل بود از این رو در تاریخ کم هستند مؤلفینی که در فکر بالا بردن حجم کتاب های خود یا بالا بردن
آمار کتاب های خود نباشند و به تناسب نیاز و تشخیص نیاز، نیاز فرد و نیاز جامعه، حرکت کنند، اما طلبه ها، محققین و اساتید
حوزه حتی در بدترین شرایط سیاسی و اقتصادی، به دلیل عدم وابستگی به حکومت های جور، توانستند مسیر خودشان را طی
کنند، هر چند که با فراز و نشیب هایی هم همراه بودند، اما در مجموع یک حرکت کیفی بسیار خوب و بالایی داشتند.

در چنین نظام آموزشی که اصل را به کیفیت داده و افراد به صورت خود جوش وارد این نظام می شدند، ضایعات هم بسیار کم
بوده است، البته افرادی که وارد این مسیر می شدند و منحرف می شدند هم در تاریخ ذکر شده اند، حتی افرادی به عنوان وکیل
امامان معصوم علیهم السلام عمل می کردند، اما بعدا منحرف شدند، یا به عنوان نایب امام مطرح بودند و به دلایلی منحرف شدند
در حالی که امام هم او را برای مردم معرفی کرده بود، اما این تعداد نسبت به نتایج مثبتی که این نظام آموزشی داشته، بسیار
ناچیز بوده است.

بعد از انقلاب، به دلیل گستردگی نیازها و به دلیل این که حوزه ی علمیه خود را برای اداره ی نظام اسلامی آماده نکرده بود، در
حقیقت به طور منفعلانه ناچار شد که از کیفیت بکاهد و به کمیت بپردازد، در نتیجه مدارس علمیه و طلبه های ما زیاد شدند، لذا
حوزه ی علمیه ناچار شد تا یک برنامه ی زمان بندی شده ای برای طلاب سطح و حتی برای طلاب مقدمات در نظر بگیرد و
بحث های خارج هنوز تحت این ضابطه قرار نگرفته اند و تا حدودی آن آزادی را حفظ کرده اند. ولی چنین روندی نتیجه اش سطحی
نگری و دور شدن از آن چیزی است که حوزه ها دنبال آن بودند; که باید یک طلبه به طور محققانه درس خود را فرا بگیرد و به طور
محققانه آن را ارایه بدهد. از این رو به این کیفیت ضربه خورده و ما شاهد یک گسترش کمی از هر لحاظ و در هر زمینه ای هستیم و
متاسفانه هنوز گسترش کیفی مطلوب نشده و به وضع طبیعی خودش برنگشته است، لذا امیدواریم حوزه های علمیه با گسترش
فرهنگ تحقیق و پژوهش و متناسب با نیازهای عصر حاضر چهره ی اسلام را به طور شایسته به جهانیان ارایه دهند و امیدواریم که
این حرکت، با شتاب بیشتر و با دقت بیشتر و حساسیت مناسب کار خودش را دنبال کند که الحمد لله مراکز آموزشی در حال
حاضر به این سمت در حال حرکتند. هر چند که به آن ایده آل های مطلوب نرسیده اند و زمان می خواهد تا برسند.

یاس: در ابتدای بحث جناب عالی محوریت همه ی علوم اسلامی را با قرآن دانستید و قرآن را محور همه ی علوم معرفی کردید، با
توجه به گسترش و توسعه ی علوم اسلامی معاصر، قرآن تا چه اندازه محوریت دارد؟

شما دو سؤال مطرح کردید: ۱) آیا قرآن محوریت دارد؟ ۲) آیا می تواند محور قرار بگیرد یا نه؟

نسبت به سؤال اول به دلیل گسترش علوم و به دلیل این که علمای ما قرآن را به فراخور زمان و شرایط زمانی و ظرفیت های
خودشان می فهمیدند و ارایه می دادند و در کتاب های علمی خودشان مطرح می کردند، به تدریج محوریت علوم از قرآن و سنت به
محوریت آرا و نظریات علما چرخش پیدا کرد و در اکثر علوم چه در فقه و چه در تفسیر و چه در علم اصول و علوم دیگر چرخشی
ناخواسته انجام گرفت و یک نوع اصالتی به کتاب ها و آرای علما داده شد و در نتیجه افراد وقتی که در یک رشته ی علمی کار
می کردند، نظریات صاحب نظران را بیشتر از آن چه که در خود قرآن و روایات مطرح بود بها می دادند و می فهمیدند و ما در
همین حوزه های علمیه داریم افرادی را که با کلمات علما بیشتر مانوس هستند تا با متون روایی و آیات قرآن کریم و این یک آفتی
است که نظام آموزشی ما چه در دانشگاه و چه در حوزه به آن دچار است.

بنابراین حوزه و دانشگاه می توانند تعامل خوبی در همین راستا با هم داشته باشند; اگر به صراط مستقیم خودشان برگردند; یعنی
علوم طبیعی آن طور که قرآن ترسیم کرده است، می تواند یک گسترش کمی و کیفی مستمری داشته باشد و از اهداف ترسیم
شده برای این علوم عقب نشینی نکند، به این معنا که قرآن تمام پدیده های طبیعی را آیات الهی معرفی می کند، یعنی به علما و
دانشمندان خط داده است که شما این علوم مانند فیزیک و شیمی و ریاضی را باید آن جلوه هایی از علم الهی که «علم الانسان ما لم
یعلم » است، ببینید تا این علوم نور بشوند، همین علوم طبیعی آیات خدا باشند و انسان را به خدا پیوند بدهند. هم چنان که علوم
دینی، مانند قرآن، تفسیر، فقه و اصول هم باید انسان را به خدا پیوند بدهد. حال اگر دیدیم که یک فارغ التحصیل دانشگاه، یا یک
فارغ التحصیل نظام آموزشی حوزه، نتوانست این مهم را انجام بدهد، باید متوجه شویم که در این نظام آموزشی یک خللی فنی
وجود دارد که آن خلل باید معالجه بشود. انگیزه ها، اهداف و مسیری که باید این نظام طی کند، مسیری بسیار روشن است و
اهدافی که باید به آن ها برسد، اهدافی بسیار روشن است که قرآن کریم آن ها را ترسیم نموده است.

یاس: جناب عالی فرمودید که علوم بر محوریت نظرات و آرای دانشمندان چرخش پیدا کرده است و حال آن که آرای علما همان
تفسیر متون است که شاید استنباط و استخراج مطلب از اصل برای هر فرد عادی ممکن نباشد و مجبور باشد که به آرا و تفسیر
علما رجوع کند، در این خصوص نظر مبارکتان چیست؟

نکته ای که بنده اشاره کردم این بود که محوریت باید برای کلام خدا بماند. محوریت باید برای روایت پیامبر (ص) و اهل بیت سلام
الله علیهم بماند، اما اگر این محوریت به محوریت کلام مفسران تبدیل شود، یعنی کلام مفسر محور شود و اصل قرار بگیرد این
خطرناک است و موجب انحراف می شود. این حالت نباید به وجود بیاید. حالا ممکن است این حالت قصد و هدف مفسری نباشد،
اما به خاطر این که یک چهره ی علمی بسیار بالا و درخشانی داشته، خود به خود دیگران و آیندگان این موضوعیت را به کلام او
بدهند و در نتیجه در برابر نظرات او آن چنان جذب بشوند که این خطرناک است. بله، باید مفسران وحی، همان طور که علم نور
است و باید ما را به آن مقصد برساند، کلام مفسران وحی هم باید برای ما نور بشود و دست ما را بگیرد و به وحی مرتبط کند و آن
چنان نباشد که یک طلبه ای وارد نظام آموزشی حوزه بشود و حتی در این نظام برای یک بار هم از او خواسته نشود که کلام خدا را
مرور کند و آن کلام را با تفسیر به طور دقیق ببیند. در هیچ جای نظام آموزشی چنین چیزی تعبیه نشده باشد. البته این اشکال
را می توان از نظام آموزشی ما و از نظام آموزشی فعلی گرفت که فقط در آغاز ورود به حوزه، قرائت قرآن یا حفظ چند سوره از قرآن
مطرح می شود و در برخی از مراحل تفسیر چندین سوره به عنوان نمونه، مطرح می شود و بعد این رشته رها می شود. متاسفانه در
رشته های علوم قرآنی حتی در تخصصی ترین رشته که مربوط به قرآن است و نامش علوم قرآنی است، خود قرآن در حاشیه قرار
دارد و علوم دیگر که به نام علوم قرآنی است، آن ها اصل هستند; یعنی در یک دوره ی تخصصی علوم قرآنی یک دوره ی تفسیر قرآن
دیده نمی شود، اما یک دوره ی تجوید، یا یک دوره ی علوم قرآنی مصطلح در چند سطح دیده می شود و این نگران کننده است و
نشان دهنده ی این است که رشته های تخصصی یا اهداف خود را فراموش کرده اند یا یک هدف گذاری دیگری برای آن ها شده است
که بسیار قابل توجه است که باید تصحیح بشود.

یاس: در ابتدای ظهور اسلام وحی محوریت داشت، اما کم کم تبدیل شد به آیات الاحکام در فقه، و علم اصول هم در پی
جواب گویی به آن برآمد، حال سؤال این است که:

اولا چرا فقها و دانشمندان ما در رجوع به قرآن به عنوان یکی از چهار دلیل احکام، فقط به همان ۵۰۰ آیه از آیات الاحکام رجوع
می کنند؟

ثانیا تحقیق در علوم اسلامی مانند فقه در گذشته و حال چگونه بوده است؟ و آیا رجوع به اصل آیات تبرکا و تیمنا می باشد یا خیر؟
و آیا اصل در این علوم، آیات قرآن است؟

من در ابتدا جواب سؤال دوم را می دهم و در این بین مقدمات جواب سؤال اول هم فراهم می شود.

در آغاز شروع به کار حوزه های علمیه، قرآن محوریت داشت و تا چند قرن اخیر هم، هر کسی که می خواست وارد حوزه ی علمیه
بشود، اول می بایست کتاب خدا را خوب بخواند و بفهمد و سپس وارد حوزه ی تخصصی شود. یعنی باید با کلام خدا آشنا می بود، با
آن انس می گرفت سپس آن را می فهمید.

از این رو آشنایی، انس و فهم، این ها سه محور اصلی بودند، تا وقتی که انسان وارد یک رشته ی تخصصی تفسیری، کلامی، فلسفی یا
فقهی شود، در حقیقت باید با کلام خدا آشنا می شد، با کلام خدا زندگی می کرد، آن وقت یک گرایش تخصصی در پرتو یک چنین
فهم عمومی انجام می گرفت. لذا یک فقیه، یک فرد قرآن شناس و قرآن فهم بود، یعنی یک مفسر هم بود. اما به دلایل گوناگون – که
این دلایل متفاوت هستند – وقتی که ما خواستیم نظام آموزشی را از یک فضا به فضای دیگر ببریم، نتوانستیم این نظام را با
همه ی خصوصیاتش منتقل کنیم.

در حوزه های علمیه زبان تحصیل و زبان آموزش، زبان عربی بود. وقتی که یک عرب زبان قرآن را می خواند و می فهمد، ما آمدیم
نظام آموزشی، یعنی صرف و نحو ر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.