پاورپوینت کامل صبح و برف وحرم ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل صبح و برف وحرم ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صبح و برف وحرم ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل صبح و برف وحرم ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

>

۴۳

وقتی که وارد اتاق آقای نظام التولیه شدم،۱ موج گرما توی صورتم خورد. اتاقش حسابی گرم بود. برای من که از صبح تا حالا این
طرف و آن طرف حرم می رفتم ودستمال می کشیدم و نظافت می کردم، گرمای دلپذیری بود. آقای نظام التولیه پشت میزش مشغول
نوشتن بود. نمی دانستم چه می نویسد، ولی هر چه بود، خیلی مهم بود، چون متوجه من نشد. چندتا سرفه الکی کردم تا بفهمد که من در
اتاقش هستم. آقای نظام التولیه سر بلند کرد واز بالای شیشه های عینک مرا نگاه کرد:تویی؟! چه کار داری؟

ـ خسته نباشید، آقای نظام التولیه!

ـ متشکرم. زودتر کارت را بگو، وقت ندارم.

ـ راستش آقای نظام التولیه بیرون برف شدیدی می بارد. هوا خیلی سرد است. هیچ زائری در حرم نیست، با این وضع هوا تا اذان صبح
هیچ کس به حرم نمی آید. خدام گفتند که اگر اجازه بدهید، آن ها امشب به خانه بروند و فردا صبح موقع اذان بر گردند.

آقای نظام التولیه تعجب کرد: عجب! برف می بارد؟ نمی دانستم.

خندیدم: برای اینکه شما چند ساعت است توی اتاقتان نشسته اید و حواستان به کاغذ و قلمتان است.

آقای نظام التولیه بلند شد. کاغذها و نوشته هایی را که روی میز بود، جمع کرد و توی کشوی میزش گذاشت. قدم زد و آمد کنارم:اگر
واقعا هوا این قدر بد است…

حرفش را ادامه نداد. دوباره قدم زد. در را باز کرد و بیرون رفت. من هم دنبالش. رفتیم تا به دری رسیدیم که مردم از آن وارد صحن
می شوند. دانه های برف تند تند از آسمان روی زمین می نشستند. سوز عجیبی می آمد. آقای نظام التولیه گفت: بله…بله…هوا خیلی سرد
است. بروید. بروید. به آقایان بگو مانعی ندارد، بروند. خودتان هم بروید.

ـ لطف فرمودید آقا.

رفتم به بچه ها بگویم که بروند خانه که یکدفعه چیزی یادم افتاد. دو قدمی را که برداشته بودم، برگشتم و به آقای نظام التولیه گفتم:
راستی آقای حاج شیخ۲ از اول شب تا حالا طبق عادتشان بالای پشت بام هستند و پای گنبد، نماز می خوانند.

آقای نظام التولیه همانطور که بارش برف را نگاه می کرد، گفت: خب بروید به ایشان بگویید در این هوای سرد معطل نشوند. به خانه
بروند.

ـ چند بار رفتم بهشان بگویم، دیدم در رکوع هستند. رکوعشان خیلی طول دارد. به خاطر همین دیگر مزاحمشان نشدم. اگر صلاح
می دانید، الان بروم ب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.