پاورپوینت کامل آن دعای آشنا ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آن دعای آشنا ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آن دعای آشنا ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آن دعای آشنا ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
>
۳
سید سعید هاشمی
باز هم به درس استاد۱ دیر رسیدی. درس داشت به پایان می رسید. حرصت گرفت. همه اش تقصیر این رودخانه بود که مزاحم رفت و آمد
تو شده بود. اگر رودخانه نبود که خانه تو و استاد فاصله ای نداشت؛ راحت می توانستی بروی و بیایی. پل هم که خیلی دیر روی رودخانه بسته
می شد. اگر هر روز بعد از نماز صبح پل را روی رودخانه می بستند، بهتر بود. زودتر به درس می رسیدی. پیش خودت گفتی: «شاید تقصیر
استاد است که درس را صبح خیلی زود شروع می کند… نه… استاد که تقصیری ندارد، از بین این همه شاگرد فقط من هستم که یا دیر به درس
می رسم یا اصلاً نمی رسم. اگر تقصیر استاد بود، همه باید دیر به درس استاد می رسیدند.»
و بعد فکر کردی: «این جور که نمی شود. من چیزی از درس نمی فهمم. فردا باید صبح زودِ زود بیایم، دیگر منتظر نمی شوم تا پل را روی
رودخانه ببندند. می روم بالا، از روی پل دائمی رد می شوم، این طوری زودتر می رسم.»
***
به خانه استاد که رسیدی نزدیک بود گریه ات بگیرد: ای داد بی داد، باز هم دیر رسیدم. لااله الاالله دیگر نمی دانم چه کنم. طاقتم تمام شد.
کاش خانه ما نزدیک خانه استاد بود، آن وقت دیگر لازم نبود همیشه وسط درس یا آخر درس برسم.
استاد، والسلام علیکم را گفت. شاگردها یکی یکی خانه را خلوت کردند.
رفتی پیش استاد: سلام علیکم.
ـ علیکم السلام برادر.
ـ ببخشید استاد خواهشی دارم.
ـ ان شاءالله بتوانم کمکت کنم.
ـ استاد، می شود از فردا درس را کمی دیرتر شروع کنید؟
استاد توی چشم هایت مکث کرد: برای چه؟
کمی منّ و من کردی و بعد گفتی: آخر… آخر خانه ما آن طرف رودخانه است. رودخانه پل ندارد. پل آن را دیر می بندند.
تا بخواهم منتظر بسته شدن پل شوم، درس شما تمام می شود. استاد با شنیدن این حرفت شروع کرد به فکر کردن. سپس کمی نگاهت کرد،
بعد قلمش را برداشت. در یک تکّه کاغذ چیزی نوشت. کاغذ را چند بار تا زد و آن را به دست تو داد.
ـ لازم نیست که من درس را دیر شروع کنم، توی این کاغذ دعایی نوشته ام. این دعا را همیشه به همراه داشته باش. با این دعا می توانی روی
آب راه بروی و خیس هم نشوی. فردا اگر دیدی بر روی رودخانه پُلی نیست، از روی آب حرکت کن و بیا.
با چشم های باز استاد را نگاه می کردی. اول فکر کردی شوخی می کند. مگر می شود بر روی آب راه رفت. اما استاد اهل شوخی نبود. بغض
بیخ گلویت را چنگ زد و استاد اشک هایت را دید. کاغذ را از او گرفتی و دستش را بوسه زدی. یک بار هم نه، چند بار.
استاد گفت: فقط یادت باشد که نباید این کاغذ را بازکنی و دعای داخل آن را بخوانی، فهمیدی؟ هیچ وقت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 