پاورپوینت کامل اگر ضریح تو ویران شود… ۳۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اگر ضریح تو ویران شود… ۳۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اگر ضریح تو ویران شود… ۳۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اگر ضریح تو ویران شود… ۳۹ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۵

محمدبن یعقوب کلینی

ثقه الاسلام ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم قمری، می زیست. کلینی کتابی را به مدت
بیست سال تألیف کرد که روایات معتبر و اصول احکام مذهب شیعه در آن آمده است. این کتاب «الکافی» نام دارد. نقل است که ایشان به
محضر مبارک امام زمان (عج) رسیده و آن حضرت راجع به این کتاب فرموده: «الکافی کافٍ لشیعَتِنا»؛ برای شیعیان ما همین کتاب کافی است.

وزیر سر بر مهر گذاشت و گریه کرد: خدایا!… خدایا! کمک کن. خدایا! سلطان می خواهد ستم کند. کمک مان کن. نگذار سلطان این کار را
بکند. به شیعیان کمک کن. نگذار مرقد موسی بن جعفر(علیه السلام) خراب شود. اگر مرقد امام ویران شود، شیعیان برای زیارت به کجا بروند؟
دردشان را، حاجتشان را به کی بگویند؟ آن جا که فقط خانه امام نیست. خانه همه شیعیان است. خدایا!… .

گفت و گریه کرد. بعد از مدتی سر از سجده برداشت. اشک از چشم های سرخش جاری شد. و لا به لای ریش سفید و انبوهش گم شد.
سجاده اش را جمع کرد.

ـ بابا چرا گریه می کنی؟

وزیر سرش را برگرداند. پسر کوچکش توی چارچوب در ایستاده بود و پدرش را نگاه می کرد. وزیر لبخندی زد: چیزی نیست پسرم.

پسر دوید و خود را در آغوش پدر انداخت. وزیر پسرش را روی پاهایش نشاند. بغضش شکست و گریه اش گرفت. موهای بلند و مشکی
پسرش را بوسید. بهانه ای پیدا کرده بود تا عقده های مانده در نگاهش را خالی کند. اشک مثل باران بر موهایِ پسرک می بارید. و موهایش را
خیس می کرد. پسرک گریه پدر را که دید، بغض کرد. اشک در چشم هایش جمع شد و بغضش ترکید و گریه اش گرفت. تا حالا ندیده بود
بابایش گریه کند. همان طور که اشک می ریخت، گفت: بابا چرا گریه می کنی؟

ـ هیچی بابا جان. همین طوری! پسرم یادت هست می گفتم که امام موسی (علیه السلام) خیلی مظلوم است؟ یادت هست که شب ها برایت قصه
امام را می گفتم؟ یادت هست می گفتم که چندین سال تک و تنها گوشه زندان در تاریکی زندگی می کرد و نماز می خواند؟

پسر با گریه گفت: بله بابا یادم هست.

ـ پسرم حالا او خیلی مظلوم است. خیلی مظلوم تر از آن قصه.

پسرک خیره به چشم های پدر شد. چشم های پدر سرخ بود، مثل خون.

***

وقتی پیک، در خانه وزیر را زد و به وزیر گفت که سلطان او را احضار کرده، وزیر با عجله خودش را به کاخ رسانید. در دل دعا می کرد: خدا
کند سلطان از تصمیمش منصرف شده باشد. خدا کند اصلاً موضوع را فراموش کرده باشد. خدا کند… خدایا! کمک کن… .

وقتی رسید که سلطان مشغول صبحانه خوردن بود. تعظیم کرد. سلطان همان طور که لقمه می جوید، گفت: ها… چه خبر وزیر… .

وزیر تعظیم دوباره ای کرد: سلطان به سلامت باد! ممالک محروسه امن و امان است و خلق مشغول دعاگویی برای وجودِ ذی جود سلطان
معظم هستند.

ـ سلطان داد زد: میز را جمع کنید.

خدمتکارهای سیاه پوستی که دست به سینه در تالار ایستاده بودند، به طرف میز دویدند. سلطان رو به وزیر کرد: امروز می خواهیم تصمیم
خودمان را عملی کنیم. قلب وزیر تند تپید: ق… ق… قربان… ک… کدام تصمیم؟

ـ عجب! به همین زودی فراموش کردی؟

میز صبحانه جمع شد. دو نفر ندیم وارد تالار شدند. تعظیم کردند. یکی از آنان جامی طلایی رنگ در دست داشت و دیگری یک حوله و
یک تشتِ کوچک. تشت را جلو سلطان گرفت و ندیم دیگر از جامِ طلایی روی دست های سلطان آب ریخت. سلطان دست هایش را که شست
و با حوله خشک کرد، ادامه داد: همان موضوع از بین بردن بساط موسی بن جعفر(علیه السلام) را می گویم.

دل وزیر شکست. وزیر طوری که شاه متوجه بغضش نشود، گفت: پس… پس می خواهید تصمیم خودتان را عملی کنید؟ سلطان با
خوشحالی گفت: بله… چه طور است؟

ـ… چه عرض کنم؟ اعلا حضرت خود بهتر تشخیص می دهند.

ـ اما وزیر…

جرقه امیدی در دل وزیر زده شد: اما چه قربان؟

ـ اما می ترسم حرف شیعیان یک وقت درست از آب دربیاید.

برقی در چشم های وزیر درخشید. آب دهانش را قورت داد و گفت: چه طور مگر جناب سلطان؟

ـ آخر شیعیان این جا همه معتقدند که موسی بن جعفر (علیه السلام) از اولیاءالله است و فرزند پیغمبر است. خلاصه می ترسیم این موسی بن
جعفر، بعدها برایمان مشکلاتی درست کند.

وزیر خوشحال شد. آن قدر خوشحال شد که نزدیک بود بال درآورد و از پنجره تالار بپرد بیرون. گفت: درست است قربان. این شیعیان
آدم های عجیب و غریبی هستند. یک دفعه دیدید حرف شان درست از آب درآمد و موسی بن جعفر(علیه السلام) جزو اولیاءالله بود و با ویران
شدن مرقدش، غضب کرد. آن وقت چه خاکی توی سرمان ـ ببخشیدـ توی سرم بریزم؟

ـ بله امکان دارد حرف شیعیان درست باشد. هر چند من به این حرف ها اعتقاد ندارم. با این حال، میل ندارم مرقدش محل اجتماع شیعیان
باشد. شنیده ام آن جا حرف های خطرناکی علیه ما زده می شود. در تمام ممالک محروسه ما نباید محلی باشد که مردم در آن جا جمع شوند. به
خصوص شیعیان که همیشه افکار خطرناکی دارند. باید محل تجمع افراد فقط قصر ما باشد. مردم باید فقط به خاطر ما و برای ما تجمع کنند.
هر اجتماعی که به قصد ما نباشد، بر ضد ماست. به خاطر همین یک فکری کرده ایم.

خوشحالی از سرِ وزیر پر کشید: چی؟ چه فکری قربان؟

ـ اگر بگویم، حتماً خوشت می آید.

ـ فرموده های قبله عالم همیشه مسرت بخش است.

ـ فکر کرده ام بهتر است اول قبر موسی بن جعفر (علیه السلام) را بشکافیم. چون شنیده ام که شیعیان معتقدند اولیاءالله بدن شان در قبر سالم
می ماند و نمی پوسد. اگر بدن موسی بن جعفر (علیه السلام) نیز سالم بود که هیچ، به حَرمش دست نمی زنیم؛ اما اگر پوسیده بود… .

سر وزیر گیج رفت. ناخود آگاه گفت: الله اکبر… .

سلطان تعجب کرد: چه گفتی…؟

طوفانی در دل وزیر به پا شد. به زحمت گفت: هیچ قربان… . چیزی عرض نکردم.

نزدیک بود نقش بر زمین شود. دست روی قلبش گذاشت و آهی کشید. سلطان با چشم های حیرت زده اش نیم خیز شد: طوری شده وزیر؛
چرا ناراحتی؟

وزیر گفت: قربان پیشنهادی هم جان نثار دارد.

سلطان که می خواست حرفی بزند، حرفش را ناگفته گذاشت و پرسید: چیست؟ پیشنهادت را بگو. ببینم حالت بهتر شد؟

وزیر با خوشی تمام گفت: بله قربان!

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.