پاورپوینت کامل ضرورت نگاه نظام مند به الگوی شخصیت زن مسلمان ۷۲ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ضرورت نگاه نظام مند به الگوی شخصیت زن مسلمان ۷۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضرورت نگاه نظام مند به الگوی شخصیت زن مسلمان ۷۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل ضرورت نگاه نظام مند به الگوی شخصیت زن مسلمان ۷۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۶

چالش ها و بایسته ها (۲)

پیش درآمدی بر ضرورت طرح نظام مند الگوی شخصیت زن مسلمان

مکاتب متعدد الهی یا بشری، در هر زمینه و در هر زمان، به وضوح نشان داده اند که ارائه هر برنامه عملی و هر الگوی قابل اجرا بر
اساس محوریت انسان، سخت مبتنی بر نوع نگرش آن مکتب به انسان و تعیین جایگاه و موقعیت او در هستی است .

در اولین گام می بایست تعریف خود از هویت و نحوه ارتباط انسان با فضای پیرامون را معلوم کرد تا بتوان ساز و کارهای مختلف را
بر اساس آن مکتب خاص توصیه نمود . در غیر این صورت، هیچ تفکری قادر به الگوسازی برای آدمی نیست . پس از الگو سازی
است که این دیدگاه بنیادین در زمینه عمل – یعنی مجموعه قابلیت های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی – راهکارهای خود
را پیدا می کند و متناسب با آن، داوری لازم را ارائه می دهد .

در مباحث بعد، به تفصیل به این نکته خواهیم پرداخت که پیوند دادن مکاتب مختلف به یکدیگر در امور جهان شناختی و
ایدئولوژی ها، خبط آشکاری است که در عصر تجدد برای برخی ملل رخ داده است و از سویی، تعلقات متعددی به دیدگاه های
بنیادین یا مجموعه فرهنگ خود داشته و از جانبی دیگر برق توسعه، دیدگان آنان را مسحور کرده است .

در دنیای مدرن، تجدد تمام زمینه ها را با تناوبی نسبتا قابل پیش بینی در نور دیده و هیچ عرصه ای از سلطه اندیشه مدرنیته
مصون نمانده است و این خود بهترین دلیل بر این است که گونه ای از نگاه به تکوین و چهره هستی و خصوصا آدمی و تفسیر آن،
دست در گونه ای خاص از نحوه زندگی، ارتباطات و قوانین و نوامیس آن دارد . غفلت از این معنا، در ملل فوق الذکر که پیش
فرض های تجدد را در یک بستر طبیعی تجربه نکرده اند، موجب دگردیسی پرجهش و بی انضباطی شده است که ناهمخوانی بین
مبانی جهان شناختی و برنامه های عملی و الگوی مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را فراهم می آورد .

عده ای این معنا را زود دریافته و عده ای دیگر به هیچ قیمتی حاضر نیستند که خود را از مواهب توسعه بی بهره سازند، لذا دست از
مبانی می شویند و یا به رغم استفاده از این مواهب، با اعلان جنگ به مظاهر توسعه و دنیای مدرن، خود را در تناقضی آشکار رها
می سازند .

در این میان، گفت وگو پیرامون طرحی جامع برای نظام شخصیت زن، قبل از آن که سخن از زن باشد، بحث از انسان است و در
عین حال وامدار قالب زنانگی او است . به عبارت دیگر، هر تفسیری از انسان نگاهی به زن است; چرا که هیچ گاه نمی توان از قالب
جسمانی و انوثت او به عنوان رکن اساسی بقا و ادامه حیات در چرخه طبیعت، اغماض نمود .

پس از آن که ضرورت طرح مباحث بنیادین را پذیرفتیم، باید متوجه باشیم که ارائه مطالب نظری و تئوریک نباید آن چنان فربه
طرح شود که از واقع بینی عناصر و مؤلفه های تحقیق بکاهد و الگو را از دسترس انسان آزمون طلب به کلی خارج سازد و این خود
خصیصه نگاه نظام مند به مباحث زنان است که ما برآنیم مقصد تحقیق خود را رسیدن به آن قرار دهیم .

نگاهی به مبانی نظری و معرفتی مباحث زنان

الف) هویت انسانی داشتن زن

به نظر می رسد، انسانیت به معنای فلسفی از حوزه علوم تجربی خارج است; چرا که تعریف مورد نظر از انسان، تعریفی است که به
باطن گرایش دارد; گر چه مظاهر او از افعال ارادی، موضع گیری های عقلانی و گرایشات مثبت یا منفی اخلاقی حس کردنی است و
بعضی گرایشات غیر مادی او را می توان به وسیله علوم عقلی و شناختی درک کرد .

بنابراین تعریف انسان را باید از مکاتبی اخذ نمود که داعیه کشف باطن و توصیف درون را بر عهده دارند . جهت اختصار، مبنای
خود را در این مبحث نگاه دینی اسلام قرار می دهیم و می گوییم: آدمی در این نگرش دارای جوهری است فرامادی که می تواند از
تنگناهای مادی بگریزد و یا به قوانین قرار دادی تن در دهد .

انسان تنها موجود در این عالم ماده است ^(۱) که می تواند خود را در حوزه تکلیف و قانون قرار داده، تشریع و تقنین را بپذیرد و
هموست که بن مایه شخصیت انسانی خود را از انگاره ای به نام فطرت می گیرد; فطرتی که سوار بر مرکبی به نام طبیعت است .
انسان در حالی که هم به خوبی ها و هم به بدی ها آگاه است، می تواند به جای پذیرفتن فرمانروایی عقل و فطرت پاک، حاکمیت
طبیعت را در سرزمین وجود خود بپذیرد .

غرض آن که این ها همه از مزایای هویت انسانی، یعنی روحانیت و جنبه غیر مادی اوست . این هویت که از وزش نفخه الهی در
اقلیم وجود او روییده، آن روی سکه خداشناسی است که اگر ساییده گردد و رخ ننماید، بسی از نمایش اصلی خود که خدانمایی و
خداجویی است، دور می گردد . در آن چه گذشت، هیچ تفاوتی بین زن و مرد دیده نمی شود و به عبارت معروف، «روح انسانی نه زن
است و نه مرد» .

ب) هدف مند بودن انسان

در این دیدگاه، انسان در خلا رها نشده است . هر معرفتی نسبت به او و ارائه هر حقی برای او و بیان هر تکلیفی بر عهده او، همه و
همه در ارتباط با مبدا و مقصد شکل می گیرد .

انسان از حسن اتفاق در طبیعت قرار نگرفته است، بلکه بر اساس تقویمی احسن و اراده ای بی خطا در منظومه مادیت و معنویت،
بیت الغزل گشته و اگر این ارتباط با مبدا و مقصد حفظ شود، جهانی تحت تسخیر اراده او قرار می گیرد .

ج) انسان و تعاملش با طبیعت ^(۲)

در این منظر متعالی، ارتباط انسان با جهان طبیعی یعنی حیات گیاهی و جانوری و اشکال بی جان ماده، یک ارتباط تسخیری
است، نه فقط تصرف تکنولوژیک .

مدرنیته آدمی را در برخورد با طبیعت، موجودی متصرف معرفی می کند که هر آن چه را در مسیر تجربه درآید، به بند خود در
آورده و چهره آن را دگرگون می سازد . ولی واقعیت این است که طبیعت مقهور انسان عصر تجدد نیست; چرا که تمام چهره خود را
یک باره به بشر نشان نمی دهد . با یک نگاه دقیق و جامع می توان دریافت که در جنگ انسان با طبیعت، طبیعت فاتح میدان است .

شاهد مدعا، مهار نشدن آثار و تبعات تکنولوژی و فن آوری است . آری فقط آن گاه که تمام این سنت ها خود را در مصحفی روشن به
انسان بنمایانند، عنان اختیار آن ها را می توان به دست گرفت و روح تسخیر در سراسر هستی دمید . این ها همه یعنی ضرورت
پیوندی وثیق بین این در راه مانده و آن مبدا و مقصد . این روند که راه خود را با شتاب به سوی مقصد طی می کند، دستان خود را
در دست دیگر همنوعان گذاشته و حتی فریاد وحشت آور و تنها کننده اومانیسم او را از جمع نرهانیده است .

د) انسان اولین ظهور مدنیت

این موجود که گوشه عزلت و تنهایی را بر نمی تابد، نخستین پاسخ به تمنای مدنیت را وامدار قالب جسمانی خویش است که وی را
محتاج به دیگری کرده است و این اولین دیگر، همسر است .

از این جا قصه زن بودن و مرد بودن و به تبع آن زوجیت شروع می شود و زن در این گردونه، محور انس و مایه سکونت و قرار است .
نتیجه آن که اگر نتوان مدنیت را از صورت مساله حیات بشری کسر نمود، نمی توان در هیچ طرح و برنامه ای از قالب جسمانی
آدمی صرف نظر کرد و برای مرد منهای زن و یا زن منهای مرد الگو و قانون ارائه نمود .

ما مدعی هستیم که دین مبین اسلام این همه را با هم دیده و برای زن در وهله اول، به عنوان انسان و در وهله دوم، به عنوان زن
نظریه پردازی کرده است و از این راه باید برنامه عملی آن را استخراج نمود .

تعاملات یاد شده فراتر از حوزه محدود خانواده، تمام جامعه را در می نوردد و بر همین اساس، سطح تقنین و شریعت گسترده
می گردد .

ه) انوثت و ذکورت یک واقعیت عام

قانون گذاری که بدون گذار از کتاب تکوین راه حل ارائه کند، به مانند پزشکی می ماند که نمی داند برای کدامین مریض و با
کدامین درد نسخه می پیچد . در این نگاه، زن بی آن که فاقد کمالات انسانی باشد، از پوششی به نام زن بودن با تمام لوازمش
بهره مند است که هم در مقام ارزش گذاری ها و هم در مقام بیان تکالیف و حقوق باید مورد ملاحظه باشد . این لباس از آن دست
پوشش هایی است که نمی توان آن را به کناری نهاد; چرا که اگر نخواهی زن باشی، ناگزیر مرد هستی و گرنه بدون هیچ تمایل،
علاقه، کنش و انگیزه و تجاذبی رها گشته و بیش از آن که یک جاندار باشی، یک جمادی! و بلکه جماد هم نیستی; چرا که جمادات
نیز از شمول قانون زوجیت مستثنی نیستند .

چه کسی ما را می شناسد؟!

به واقع چه کسی ما را می شناسد؟ کجاست او که با تمام ناپیدایی در تمام اقالیم وجود حاضر است و هیچ ساحتی از حضور او غایب
نیست؟ کجاست او که تمام خواسته ها، علایق، آرمان و سلایق این قالب جسمانی را می شناسد و غث و سمین نیازها را به هم گره
می زند؟ آن چنان که هیچ نیازی فربه تر از آن چه که باید باشد، نیست و هیچ میلی امیال دیگر را فرتوت و ناتوان نمی سازد .

مدعای ما این است که او خداست و دین او به سان یک نظام، بازتاب موزون و پژواک منطقی تمام این تکوین هزار توست .

چرا دین؟

گر چه تعریف واحدی از دین نمی توان ارائه نمود و اندیشه های خلاق بشری پا به پای ادیان الهی همواره مترصد فرصتی برای ارائه
یک دین بوده اند و به نوعی خواسته اند ارتباط بین زمین و آسمان محفوظ بماند و تکرار کسالت آور چرخه های طبیعی به فضای
مرموز غیب پیوند و اتصال داشته باشد، ولی به هر حال، شاید بتوان همه آن ها را در این معنا مشترک دانست که همه دین را
پاسخی به نیازهای بشر می دانند . آن گاه تعریف و تقسیم این نیازهاست که گستره دین را مشخص می سازد .

صرف نظر از ادیان باطن گرا که بر اساس پیش داوری های خود راجع به نیازهای آدمی فقط سلوک باطنی را پیشنهاد می کنند،
بقیه ادیان به گونه ای صاحب شریعت و احکام ظاهری اند .

دین مبین اسلام که زبان مفاهمه مشترک همه ماست، از نظر قرآن کریم، حقیقتی وحدانی است و تمام عناصر آن به دنبال دعوت
به توحید و تسلیم و عبودیت در قبال این حقیقت یگانه است «ان الدین عندالله الاسلام » ; زیرا محور تمام احتیاجات بشر، نیاز به
پرستش خدایی است، با تمام اسمای حسنی و این نیاز در نگاه انسان دین دار بر تمام خواسته ها سایه افکنده است و با پاسخ های
متنوع به ارضای آن نیازها می تواند آهنگ تقرب سر دهد، «و من احسن من الله صبغه » . ^(۳)

این نیاز که مقتضای فطرت است، می تواند سکان دار تمام احتیاجات غریزی گردد و از مسیری راهبردی خود، انسان را از حکومت
مستبدانه غرایز خارج و او را دارای یک شخصیت اخلاقی نماید .

بر اساس آن چه گذشت، زن و مرد در این نیازها مشترک اند و به یک اندازه به دین که پاسخی به این نیازهاست، محتاج می باشند .

به هم پیوستگی نیازهای بشر

آن چه از دلایل عقلانی و تجارب بشر به دست می آید، این است که آدمی دارای وجودی است در تمام ابعاد به هم تنیده و اندامی
است که تمام زوایای آن به هم مربوط است; حتی تعبیر ارتباط نمی تواند در مقام بیان این به هم پیوستگی تعبیر رسایی باشد .
موفقیت پزشکان و داروسازان در درمان بیماری های جسمانی، به شدت محتاج دستاوردهای علم فیزیولوژی بدن انسان است .
اصرار آنان بر ارائه دارویی که عوارض جانبی نداشته و به جز درمان عضو بیمار، اعضای دیگر را نیازارد، خود شاهدی است محکم بر
این به هم پیوستگی . در درمان بیماری های روحی نیز گذشته فرد کاویده می گردد و غصه ها و بیماری های نهفته در لایه های زمان
مکشوف می گردد; چن