پاورپوینت کامل مادر، به خانه خوش آمدی! ۱۳ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مادر، به خانه خوش آمدی! ۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مادر، به خانه خوش آمدی! ۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل مادر، به خانه خوش آمدی! ۱۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۲۲

تا الآن پنج ساعت است که برایم از تو خبر آورده اند. گفته اند: برگشته ای و می خواهی پس از چهارده سال به دیدنم
بیایی و برای همیشه در کنارم باشی. گفته اند: وقتی که تو بیایی، آسمان محله ما کبوتر باران می شود و بوی اسفند تازه،
توی فضای غبار گرفته کوچه مان، به پرواز در خواهد آمد. بچه های مسجد به صف خواهند شد و با هم تو را در لابه لای
شعرهای قشنگشان صدا خواهند کرد.

باور کن، خجالت می کشم؛ از نگاه زن های مهربان همسایه. از این که می آیند و به من تبریک می گویند. امروز محله ما
بوی تو را می دهد. بوی آن خنده های بی صدایت را، عزیز دلم. بوی آن بالا و پایین پریدن هایت را، جان دلم. همه
خوش آمد گویان برای دیدنت صف بسته اند. می خواهم بلند شوم و بروم پستو. از توی صندوقچه یادگار بابای خدا
بیامرزت، پیراهن سفید دامادی ات را در بیاورم. آن را جلوی آیینه قدی اتاقمان بگیرم و بگویم: حالا دیگر وقتش شده،
حالا باید تنت کنم، و بگویم: «زود باش، تا دیر نشده، کفش های قشنگت را بپوش! یالا که طاقتم برید!»

می خواهم از سر کوچه تا ته آن را یک نفس، مثل نوجوانی هایم، جارو کنم. هی جارو، جارو، جارو، تا حسابی خاک و
خُل کوچه را بگیرم. بعد با آب پاش، آبی تمیز و تازه بزنم به تن تبدارش تا حال بیاید، تا گنجشک ها از بوی آن به شوق
بیایند، تا آدم ها خوشحال روی آن قدم رو کنند، زن های همسایه دلشان نو شود؛ مثل روزهای شیرین عید.

خودم تنهایِ تنها این کار را می کنم. جارویم را به هیچ کس نخواهم داد. بعد با یک کهنه سفید نمدار، به صورت چرک و
زیلی درِ حیاط برق می اندازم. از آن برق هایی که چهارده سال پیش می انداختم و تو ذوق می کردی و می گفتی: «مامان
دارد بوی قُطاب تازه می آید.»

راستی یادم رفت. یعنی وسایلش فراهم نیست و گر نه یک سینی قُطاب خوشمزه می پختم تا دهانت آب بیفتد. بعد
می افتم به تن خط خطی دیوار خانه و با نرمه های جارو، می زنم به آن و حسابی می تکانمش. شاید یک کم آبرو بگیرد و
از این ریخت و قیافه د