پاورپوینت کامل بررسی نقادانه نظریه عصریت کلام و معرفت دینی (۱) ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بررسی نقادانه نظریه عصریت کلام و معرفت دینی (۱) ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بررسی نقادانه نظریه عصریت کلام و معرفت دینی (۱) ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بررسی نقادانه نظریه عصریت کلام و معرفت دینی (۱) ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :
>
۸۱
مقدمه
مقاله حاضر متن تحریر شده سه گفتاری است که راقم سطور در دانشگاه مک گیل ونیز در میان جمعی از دانشجویان
دانشگاه های آلبرتا (Alberta) و ادمونتون (Edmonton) و هم چنین در انجمن اسلامی دانشجویان مونترال در
ماه های ژوئیه و اوت ۱۹۹۶ میلادی در کانادا ایراد کرده است.
پیش از آغاز سخن، یادآوری این نکته به جاست که بحث حاضر به هیچ روی در مقام قضاوت و داوری در باره افراد نیست.
بحث حاضر در مرکزی علمی و دانشگاهی شناخته شده به نام مک گیل ارایه می شود و من نیز به عنوان یک پژوهشگر
مسلمان در مقام بررسی صرفا آکادمیک تئوری هستم. اصولا یکی از آفات عمده این گونه مباحث، بحث ازانگیزه ها و
قضاوت روی اشخاص، به جای انظار است. در حالی که انگیزه ها و نیات ویا پیشینه یک فرد هر اندازه بزرگ و یا کوچک،
مثبت و یا منفی باشد، کم ترین دخلی در اتقان و یا ضعف نظریه اش ندارد.مباحث علمی را جز با متد علمی و استدلالی
نمی توان پاسخ داد، و نتیجه مباحثات نیز نباید امری فراتر از قضاوت درباره خود نظریه باشد. و به طور کلی، داوری هاباید
در حوزه سخنان و بررسی مقتضیات و لوازم آن ها منحصر گردد و از قضاوت درباره گوینده و یا نویسنده آن ها پرهیز شود.
و این نه به دلیل احتمال عدم تفطن صاحب سخن به مقتضیات و لوازم کلام خود، بلکه از آن جهت است که اساسا قضاوت
درباره اشخاص و نیات آنان از دایره مباحث علمی بیرون است.
درآمدی کلی بر تئوری وارداتی
یکی از بحث انگیزترین مباحث کلام نوین، موضوع «معرفت دینی » است. هر چند در تفکیک و تمایز معرفت دینی از دین،
تردیدی نیست،اما ماهیت معرفت دینی محط تضارب و اختلاف آراست. بحث در این است که آیا معرفت دینی امری
قطعی و مطلق (Absolute) و بالاخره عام و فرا عصری و فرامرزی است و یااین که شرطی (Conditional) و
عصری (Contextual) است. امروزه، متکلمان مسیحی غالبا از عصری بودن (Contextuallty) کلام و معرفت
دینی و عصری سازی (Contextualization) دین سخن رانده و در اثبات و ابرام آن فراوان قلم می زنند.
حاصل این تلاش ها، مقاله ها و کتاب های متنوعی است که در این زمینه به رشته تحریردرآمده است.
تئوری عصریت که از اروپا آغاز شده و با توجه به تلائم و تناسب فرهنگی، در اندک زمانی خود را به سرزمین های امریکای
شمالی و لاتین کشانده بود، نمی توانست در درون مرزهای غربی اش ماندگار شود، بلکه بنا به توصیه نظریه پردازان آن،
می بایست مرزهارا در نوردیده و بالاخره در قاره های دیگر نیز غرس شود. پرفسور داگلاس جان هال (Douglas John Hall) در این باره می نویسد:
تئوری عصریت، خود امری عام و فراگیر و قابل انتقال به دیگر قاره هاست، بی آن که مستلزم مسخ و یا تغییرهای ناگهانی
باشد. و چنانچه خاک دیگر قاره ها مودت و شفقت لازم را در پذیرش این پیوند [شجره] «اروپایی مسیحی » نداشته باشد، در
آن صورت می توان خاک اروپا را به قاره های دیگر صادر کرد.
این بود که مطابق انتظار،پیوندی از تئوری مزبور به میهن اسلامی ما ایران وارد شد. ولی از آن جا که خاک فرهنگی
اسلامی ما زمینه مناسب برای این شجره و پیوند «اروپایی مسیحی »وارداتی را نداشت، موجب بروز واکنش های متفاوت و
احیانا نه چندان خوشایند گردید.گرچه نفس طرح مساله بدون اصرار بر پذیرش و تحمیل و تطبیق نامناسب آن بر
تعالیم اسلامی، امری میمون و مبارک است، چه آن که تضارب آرا موجب رشد و تکامل بیش تراندیشه هاست.
به هر حال، راز ناسازگاری فرهنگ اسلامی با تئوری جدید، تفاوت اساسی میان کلام اسلامی و کلام مسیحی است. کلام
مسیحی مالامال از نظریه ها و سخنان غیر عقلی و غیربرهانی است و طبعا ماهیتی مبهم و غیر یقینی دارد. افزون براین،
بنیادی ترین منابع دینی آن ها، یعنی کتاب مقدس نیز، نوشته انسان جایزالخطاء و از جهات گوناگون مورد ابهام و سؤال
است.
از این رو، یافتن اصولی قطعی و ضروری در دین مسیحیت، چندان امکان پذیر نیست. گفتنی است که امروزه حتی برخی
از متکلمان مسیحی در اساسی ترین مدعای دینی خود مبنی بر این که «مسیح پسر خداست »، با دیده تردیدو بلکه انکار
می نگرند.اما اسلام وضعیتی کاملا متفاوت دارد. کتاب مقدس اسلام، یعنی قرآن، قطعا و بدون تردید، مستند به خدا و
مصون از تحریف و خطاست. دلالت آن نیز هر چند فی الجمله ظنی است، ولی نسبت به اصول و ضروریات لااقل قطعی و
غیر قابل تردید است. سنت نیز،هر چند فی الجمله از لحاظ اسناد ظنی است، ولی در پاره ای از موارد قطعی
السندوالدلاله است. بنابراین، اسلام در ابلاغ اصول و ضروریات دینی اش، لااقل ابهام ندارد.و از این نظر، وضعیتی کاملا
متفاوت با سایر ادیان و از جمله مسیحیت دارد. این بود که تطبیق عام و مطلق تئوری مزبور بر اسلام، با مشکلات و
مقاومت های جدی روبه روشد.
در هر صورت، تئوری عصریت Contextuallty و به تعبیر پرفسور داگلاس جان هال این پیوند «اروپایی مسیحی »
بالاخره با آثار آقای دکتر عبدالکریم سروش به ایران انتقال یافت و واکنش های متفاوتی را موجب گشت. مقاله حاضر و
مقالات آینده، به بررسی نقادانه این تئوری خواهد پرداخت.
ساختار کلی بحث
به طور کلی، مباحث ما پیرامون تئوری عصریت کلام و معرفت دینی،متشکل از پنج قسمت خواهد بود:
مقاله اول (مقاله حاضر) به تبیین اجمالی سه موضوع ذیل اختصاص یافته است:
الف) جایگاه تئوری عصریت در میان تئوری ها;
ب) ارکان نظریه عصریت;
ج) پیشینه و سیر تاریخی تئوری.
مقاله دوم به بحث از تبیین تئوری بر مبنای آثار پرفسور داگلاس جان هال یکی از نظریه پردازان تئوری عصریت در قاره
امریکا خواهد پرداخت.
مقاله سوم با عنوان «مدل های کلام عصری » به گفت وگو در باره مدل های مختلف تئوری خواهد پرداخت. در این مقاله از
پنج مدل ذیل بحث خواهد شد:
۱ مدل ترجمه Treanslation Model ; ۲ مدل آنترو پولوژی AntropologicalM0del ;۳ مدل پرکسیس
; ۵ مدل ماورایی Transcendental Model .
مقاله چهارم، مشخصا به بررسی نظریه عصریت معرفت دینی بر مبنای نظریه های آقای دکتر سروش اختصاص خواهد
یافت. ضمنا در این مقاله بررسی خواهد شد که نظریه عصریت معرفت دینی آقای سروش مبتنی بر کدام یک از
مدل هاست و آخرین بخش از سلسله بحث های ما در این زمینه، بحثی تخصصی در ارزیابی دلایل ارایه شده در کتاب قبض
و بسطتئوریک شریعت خواهد بود، که تدریجا از نظر خوانندگان گرامی خواهد گذشت.
الف) جایگاه تئوری عصریت (Contextuallty) در میان تئوریها
در باب معرفت دینی عمدتا از سه نظریه گفت وگو می شود:
۱- نظریه نخست، نظریه کلاسیک قدیم مبتنی بر قطعیت و ثبات و اطلاق و تاثیرناپذیری کلام و معرفت های دینی است.
مطابق این نظریه، کلام و معرفت دینی به طور کلی امری ثابت و فراعصری و فرامرزی است که به هیچ نحوی از انحا متاثر
از فرهنگ وشرایط زمانی مکانی و بالاخره سایر معرفت های بشری غیر دینی نمی شود. این نظریه که یک نظریه تفریطی
بیش نیست، به هیچ نحوی قابل دفاع و توجیه نیست. برای بطلان این نظریه کافی است که به تحول هایی که در موارد
عدیده ای از معرفت های دینی رخ داده است، توجه کنیم. هیچ تردیدی نیست که هم در اسلام و هم در سایر ادیان،
مواردفراوانی یافت می شود که فهم و تفسیر عالمان دینی امروز، با فهم و تفسیر عالمان دیروز متفاوت است. به عنوان نمونه
می توان از تفاسیر مفسران پیشین در باره آیه شهاب ها و تفسیر مرحوم علامه طباطبائی در این زمینه یاد کرد. قطعا
نمی توان تاثیرمعارف غیر دینی را در گروهی از معارف دینی انکار کرد.
۲- نظریه دوم، نظریه عصریت Contextuallty است. این نظریه مبتنی است بر نفی قطعیت و ضرورت و ثبات
معرفت های دینی، و به طور موجبه کلیه مدعی است که تمامی معرفت های دینی، بدون استثنا، عصری و آفریده شرایط
عصری خودشان است و طبعا بادگرگونی و تحول آن شرایط بر اثر تحولات علوم و فرهنگ و… تک تک معرفت های دینی
هم تغییر می یابد; زیرا که تمامی معارف بشری در ارتباط تحولی تکاملی با یکدیگر بوده و کوچک ترین تحول در جزئی از
اجزای معرفت بشری، موجب تحول در تمامی علوم و معارف و از جمله معرفت دینی می شود.
افزون براین، «واقعیت »، امری نیست که بتوان به صورت آبجکتیو Objective و باذهنی خالی از پیش فرض ها و
پیش داوری ها بدان دست یافت. «واقعیت »، با وساطت معانی قابل وصول اند. این، ما هستیم که واقعیت را معنا می کنیم و
براساس معلومات پیشین، پیش رفت ها، پیش داوری ها و شرایط فرهنگی و اجتماعی و تاریخی خودمان به تفسیری متناسب
و متلایم می پردازیم. بنابراین، هیچ معرفت دینی ای، مطلق و ثابت نیست، بلکه همگی عصری و تحول پذیر بوده و در
شرایط متفاوت، متفاوت خواهد بود.
این نظریه که به عصریت Contextuality شهرت دارد و از سوی فلاسفه و متکلمان غربی عنوان و احیانا برآن تاکید
می شود، با قید کلیت آن، مورد استقبال آقای دکتر عبدالکریم سروش قرار گرفته و کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت
نیز عمدتا به حمایت و جانبداری از این تئوری تحریر شده است.
۳- نظریه سوم، که یک نظریه رئالیستی است، نه کلیت نظریه کلاسیک سنتی مبتنی برقطعیت و اطلاق همه
معرفت های دینی را می پذیرد، و نه به کلیت نظریه عصریت، که نافی هر گونه اطلاق و جزمیت بوده و معرفت های دینی را
به طور کلی زاییده شرایط عصری می داند، اذعان دارد.
برمبنای نظریه سوم، نظریه عصریت یک نظریه افراطی است و به همان اندازه خطا وغیرمنطبق بر واقع است که نظریه
تفریطی کلاسیک. واقعیت، نه آن اندازه ساده است که ارزان و آسان قابل وصول باشد و نه آن چنان پیچیده است که فقط
به صورت سابجکتیو Subjective قابل مطالعه باشد و هیچ گاه قابلیت وصول و حصول را نداشته باشد.
واقعیت، هر چند پیچیده است و ارزان به چنگ نمی آید، اما به هر حال حاصل شدنی است و علم کاشف و منطبق بر واقع
هر چند نادرالوجود، ولی، محقق الوجود است. البته این سخن بدان معنا نیست که رسیدن به کنه واقعیت ها و کشف همه
مراتب حقیقت ممکن است. بلکه مدعا این است که اقل مراتب یک حقیقت با جد و جهد قابل وصول است و این معلوم
حداقلی کاشف می تواند هم چنان ثابت و استوار در عصرها و نسل ها در میان آدمیان باقی بماند. هر چند که بر اثر تحولات
تکاملی علوم و معارف بشری، امکان فهم عمیق تر و متکامل تر شریعت در پاره ای از موارد، قابل انکار نباشد.
حاصل آن که، نظریه عصریت کلام و معرفت دینی به طور موجبه جزئیه، هم مقبول است وهم منطبق بر واقع و برهانی
است، اما به نحو موجبه کلیه، نه منطبق بر واقع و نه برهانی است و ادله اقامه شده در این زمینه، از اثبات این کلیت عاجز
است.
تئوری عصریت به نظر ما خود یک نظریه «عصری » است که تحت تاثیر شرایط کنونی و گرایش های نوین و در قبال نظریه
کلاسیک سنتی پدید آمده است و رفته رفته تعدیل خواهد شد و به رئالیسم حقیقی و نه ادعایی باز خواهد گشت.
به طور کلی، نظریه عصری گری Contextuallsm جدید، تافته جدا بافته نیست، بلکه داستانی مشابه نظریه های
علمی پیشین دارد. به شهادت تاریخ، هرگاه نظریه ای نوین،دیده به جهان علم می گشاید، در بسیاری از موارد، برای مدتی،
تلاطمی احیانا عمیق در جهان اندیشه ها ایجاد می کند و گرد و غباری راه می اندازد و هواداران شتاب زده اش با دیدی
جزمی به آن نگریسته و از آن به عنوان معقول ترین و مقبول ترین نظریه یادمی کنند و با کمک آن، دست به شست وشوی
اندیشه های پیشین می یازند، ولی پس از مدتی که گرد و غبار فرو می نشیند و آتش احساسات فروکش می کند، همان
نظریه به دست هم طرازان و یا احیانا شاگردان آنان به ترازوی نقادی گذاشته شده، و آهسته آهسته رو به تعدیل گذارده و
به کمال نزدیک تر می شود.
حاصل آن که، در برخورد با تئوری های نوظهور، باید با شفقت و مهربانی و در عین حال با شکیبایی فراوان برخورد کرد. به
دیگر سخن، ضمن تعمق و تلاش بر فهم و هضم تئوری های نوین، باید از هر گونه شتاب زدگی در تعمیم و اطلاق آن ها جدا
پرهیز کرد.
نکته ای که باید همیشه آویزه گوش داشت این است که به رغم همه زرق و برق ها و جارو جنجال های مقطعی تئوری ها،
احتمال همیشگی ابطال نظریه های نوظهور اجتناب ناپذیراست. و به طور کلی، باید اذعان کرد که امکان دگرگونی
تئوری ها و تحول های پارادیمی Paradigm Change علوم همان گونه که توماس کوهن Thomas Kuhn در
کتاب معروفش Revolutions The Structure of the Sctenttllc گفته امری معقول و مقبول است. از این
رو، نباید با تئوری های نوظهور علمی با دیدی جزمی و ابدی و مطلق نگریست و یا بی صبرانه به تعمیم آن ها پرداخت.
ب) ارکان نظریه عصریت، عصری بودن و عصری سازی
تئوری عصریت، دارای دو رکن اساسی است: ۱- معرفتی (توصیف و تبیین);۲- عملی (توصیه).
۱- جنبه معرفت شناسانه یا اپیستمولوژیک Epitemologic ناظر است به توصیف و تبیین چگونگی شکل گیری و
حصول معرفت دینی. این بعد ازتئوری، به بررسی عوامل و شرایط طبیعی مؤثر در پیدایش معرفت دینی پرداخته و
درمقام آن است که کلام و معرفت دینی به طور موجبه کلیه، معلول و مخلوق عوامل وشرایط عصری و متاثر از فرهنگ و
معارف بشری غیردینی است; و به دیگر سخن تئوری مزبور در این رکن ناظر به «است » می باشد.
۲- رکن دیگر تئوری، ناظر به جنبه های اختیاری و ارادی دخیل در معرفت شناسی دینی و در مقام توصیه به عصری
سازی Contextuallztion دین است. این مقام که درواقع از «باید»ها و ضرورت دخالت دادن و لحاظ کردن شرایط
زمانی مکانی وبالاخره فرهنگ اجتماعی در تفسیر و تاءویل متون دینی سخن می راند، به عنوان بعداصلاح طلبانه تئوری
است که به بازسازی دین و تجدیدنظر در معرفت های دینی، دعوت وتوصیه می کند.
گرچه بسیاری از مقاله ها و کتاب هایی که در باره تئوری مزبور نگاشته شده است،ناظر به هر دو جنبه تئوری است، ولی
برخی تاکید را بر جنبه نخست و برخی بردومین جنبه تئوری گذارده اند و در این امر، حقیقتا عصری Contextual
برخوردکرده اند.
امروزه تلاش عمده بسیاری از عصری گرایان، براین است که باید به اصلاح دین وتجدیدنظر و بازسازی کلام و معرفت های
دینی همت گمارد و تفاسیری جدید با الهام ازشرایط عصری ارایه کرد. از دیدگاه آنان، تمامی آن چه ما به عنوان دین
می شناسیم،معلول و مخلوق شرایط عصر و مربوط به موقعیت عصری Context خودشان است و به هیچ روی با
شرایط و ویژگی های عصری ما سازگاری و تلائم ندارند، و از این رو، باید به تجدیدنظر و تفسیر نوین آن ها پرداخت، و در
این امر هیچ معرفتی از معارف دینی مستثنا نیست. در این جهت، کتاب ها و مقاله های فراوانی در مغرب زمین به هدف
تغییرو تجدیدنظر در معارف دینی و از جمله مفهوم «خدا» به رشته تحریر درآمده است.
در این باره می توان از یکی از تئوریسین های نظریه عصریت Contextuallty درامریکای شمالی، پرفسور داگلاس
جان هال یاد کرد. وی مصرانه خواستار تغییر وتجدیدنظر در مفهوم خداست. از دیدگاه نامبرده، درک ما از خدا به عنوان
خدای مطلق، ازلی، ابدی، قدرت مند، عظیم، متعالی The Glorltied God ساخته نظام های استبدادی و طبقات
حاکم قدرت مند و قدرت طلب است و به هیچ روی، با شرایط عصری جدیدو کانتکس موجود تلائم ندارد. و از آن جایی که
شرایط کنونی، حاکی از درد و رنج ومحرومیت و فقر انسان هاست، وی پیشنهاد می کند که باید درک ما از خدا نیز متلائم
ومتناسب با شرایط موجود باشد. این جاست که ایشان مصرانه می خواهد که تعریف و فهم خودمان را از خدای متعالی و
برتر The Glorltied God تغییر داده و به عوض آن، ازخدای رنج کشیده The Sufferlng God (نعوذ بالله)
حقیر و ذلیل The Humlllated ،مظلوم The Oppresed و بالاخره شکنجه شده و به صلیب کشیده شده The Glorltied God سخن گفت. این خدا، خدای متلائم با شرایط عصر و سازگار با واقعیت های موجود
زندگی است. وی در تایید مدعای خود در باره خدای عصری، به سخنان مارتین لوتر Martin Luther پایه گذار
پروتستانیسم Protestentism استناد می جوید. وی هم چنین ازنوشته های سورن کی برکگارد Soren
و نیبر Reinhold Niebuhr در تبیین و تایید مدعای خویش بهره
می گیرد.
داگلاس جان هال کتاب های متعددی را در این زمینه به نگارش درآورده است که ازجمله آن ها می توان به کتاب های
ایشان با عناوین Profssslng the Falth ق Thinking the falth وphسDF ق ,God and Human Sufferlngs ,The Cross and Contemporary Culture ,Lighten our Darknass یاد نمود.
از دیگر متکلمانی که در این زمینه قلم زده اند، یورگن مولتمن Jurgen Moltmann در اروپاست. وی که از متکلمان
نامدار مسیحی است، در مقاله های متعددی و از جمله در مقاله ای تحت عنوان «خدای به صلیب کشیده شده » The Crusified God در سال ۱۹۷۴ میلادی، خواهان تجدیدنظر و تعریف دوباره «خدا» می شود. به عقیده وی مفهوم خدا
به عنوان خدای متعالی و مطلق و برتر و قدرت مند، متلائم با کانتکس Context وشرایط عصری جدید نیست، و از
این رو باید این مفهوم را دگرگون کرد و از خدای(نعوذ بالله) حقیر شده The Humiliated و مظلوم The Opressed و بالاخره به صلیب کشیده شده The Glorltied God سخن گفت.
در آسیا نیز می توان کی تاموری K. Kitamori و نیز کویاما Kouske Koyama
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 