پاورپوینت کامل جوامع مسلمانان مهاجر و سیاست خارجی در اروپای غربی ۹۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جوامع مسلمانان مهاجر و سیاست خارجی در اروپای غربی ۹۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جوامع مسلمانان مهاجر و سیاست خارجی در اروپای غربی ۹۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جوامع مسلمانان مهاجر و سیاست خارجی در اروپای غربی ۹۹ اسلاید در PowerPoint :
>
۲۲
برای کشورهای اروپای غربی، حضور دائم ساکنین اقلیت مسلمان پدیده نسبتا تازه ای است; چرا که از اروپای شرقی، جایی که به
طور طبیعی قرنها جوامع مسلمانان را در خود جای داده، مجزا بوده است. این حضور جدید، یکی از مسائلی است که کشورهای
مختلف به تدریج فرا می گیرند که چگونه با آن زندگی کنند.
البته با وجود اینکه این جوامع را مسلمان نامیده اند، آنها با هم یکسان نیستند; چرا که آنها از کشورهای مختلف آسیا، آفریقا و
آمریکا مهاجرت کرده اند. با وجودی که اکثر آنها دارای زمینه مشترک می باشند، ولی اغلب آنها از لحاظ حرفه و تکنیک مردم
تحصیلکرده ای هستند و از بازرگانان کوچک و بزرگ محسوب می شوند. شمار فرزندان آنها که در اروپا متولد می شوند، رو به
افزایش است. آنها در اروپا ساکن بوده، به هیچ وجه با موطن اصلی خود در تماس نمی باشند. برای بسیاری از آنها، اسلام، حداکثر
یک جنبه از فرهنگ آنها محسوب می شود و آنها کمترین اعمال و تعهدات مذهبی را بجا می آورند. ولی برای بعضی، (اسلام) یک
تعهد مذهبی و انجام منظم بعضی یا تمام فرایض مذهبی می باشد. اینها (مؤمنین) یقینا نسبت به مسیحیان، درصد بالاتری را
شامل می شوند. تقریبا بطور حتمی، این تعهدات مذهبی منجر به تقسیمات بیشتر افراد مسلمان می شود که با مساجد مختلف و
گرایشهای مذهبی متفاوت خود را هماهنگ می کنند.
با این حال، همان طور که در همه جوامع شایع می باشد، ضرورتا نه تنها آنها، بلکه مذهب آنها نیز (اسلام) شامل امپراتوری اروپا
می شود. سه کشور عمده اروپای غربی که مهاجرپذیر هستند، بریتانیا، فرانسه و آلمان غربی می باشند. جمعیت مهاجر بریتانیا
اغلب از مستعمرات سابق کارائیب و شبه قاره هند می باشد و مهاجران مسلمان فرانسه از شمال و غرب آفریقا مهاجرت کرده اند.
مهاجران مسلمان آلمان نیز اغلب از ترکیه مهاجرت کرده اند، جایی که با یکدیگر دارای مناسبات اقتصادی و سیاسی بوده، مشابه
امپراتوری آنها نمی باشد. کشورهای کوچکتر اروپای غربی تمایل دارند تا از روش این سه کشور بزرگ پیروی کنند. آنها همچنین
جذب کارگران مهاجر را شروع کرده اند.
فرانسه اکنون کشوری با بیشترین جمعیت مسلمان است. بیش از سه میلیون نفر مسلمان که دو سوم آنها از سه کشور عربی شمال
آفریقا، الجزایر، مراکش و تونس می باشند. تنها یک میلیون نفر از مسلمانان فرانسه، الجزایری می باشند .
جمعیت مسلمان آلمان را حدود ۸/۱ میلیون نفر برآورد کرده اند که حدود ۵/۱ میلیون نفر آنها ترکها و یا کردهای ترکیه می باشند.
این رقم در بریتانیا بیشتر از یک میلیون نفر می باشد که دو سوم آنها مستقیم یا غیرمستقیم، از مسلمانان شبه قاره هند، شرق
آفریقا و یا پاکستان می باشند و بزرگترین گروه منفرد در بریتانیا نیز می باشند. دیگر گروههای کوچکتر از جهان عرب، ایران،
صحرای آفریقا، قبرس و ترکیه می باشند. در هلند حدود ۱۵۰۰۰۰ مسلمان ترک و مراکشی وجود دارد که با حدود ۱۰۰۰۰۰ مسلمان
دیگر که از جاهای مختلف مثل شبه قاره هند مهاجرت کرده اند، به حدود ۴۰۰۰۰۰ نفر بالغ می گردند. حدود نیمی از جمعیت
۳۰۰۰۰۰ نفری مسلمانان بلژیک را مراکشی ها، یک چهارم آنها را ترکها و بقیه را مهاجرین دیگر نواحی شمال و غرب آفریقا تشکیل
می دهند. ایتالیا نیز مانند بلژیک، تقریبا به همان نسبت، جمعیت مسلمان دارد که غالب آنها از عربهای شمال آفریقا و خاورمیانه
می باشند. شمار جمعیت دقیق مسلمانان اسپانیا به دلیل نسبت بالای مهاجرین غیرمجاز، غیرقابل دسترسی می باشد، ولی تخمین
زده می شود که حدود ۲۵۰ هزار نفرند که بیشتر آنها از اهالی مراکش می باشند. هرکدام از سه کشور سوئد، سوئیس و اتریش،
حدود ۱۰۰۰۰۰ نفر مسلمان دارند که اکثر آنها را ترکها تشکیل می دهند. در دانمارک، حدود ۶۰۰۰۰ مسلمان وجود دارد که اکثر آنها
ایرانی، پاکستانی، عرب و ترک می باشند. اکثریت جمعیت چهل هزار نفری مسلمانان نروژ را ترکها و مهاجرین مراکشی تشکیل
می دهند.
نتیجه این تحقیقات نشان می دهد که امروزه در اروپای غربی، حدود هشت تا ده میلیون مسلمان زندگی می کنند که خیلی از آنها
به عنوان خارجی تلقی می شوند. برخی از آنها هنوز با کشورهای مبدا خود و خویشاوندانی که در آنجا زندگی می کنند، در ارتباط
مستمر می باشند. با تولد نسلهای جدید و رشد آنها و وارد شدن آنها به دوره بزرگسالی، این ارتباطات ضعیف می گردد.
این جوامع که جمعیت کل آنها در اروپا دو برابر جمعیت کشور دانمارک است و در شهرهای مهم تمرکز یافته اند و دارای مناسبات
فرهنگی مستحکم با خارج اروپا هستند، چرا نباید بر سیاست خارجی اروپا تاثیرگذار باشند؟
وقایع زیادی در گذشته اتفاق افتاده که باید مورد توجه قرار گیرند. قبل از دوره مهاجرت گسترده، مسجد پاریس و سپس مسجد
مرکزی لندن، با حمایتهای دولت ساخته شد. مسجد پاریس در سال ۱۹۲۹ در جهت شناسایی نیروهایی که از شمال آفریقا در جنگ
جهانی اول شرکت کرده بودند، افتتاح گردید و آن زمانی بود که بعضی از اقشار جامعه در شمال آفریقا، شروع به اعتراض به
حاکمیت فرانسه در کشورشان کرده بودند. مسجد مرکزی لندن نیز در سال ۱۹۴۴ با اجازه دولت، در مقابل اجازه ساخت کلیسای
جامع انگلیس در قاهره، ساخته شد.
در زمان وقوع این موارد، یقینا مسلمانانی در این دو کشور (انگلستان و فرانسه) زندگی می کردند که تعدادشان در فرانسه بیشتر از
بریتانیا بود. هر دو دولت، تحت فشار اعضای رهبری این جوامع، سعی در تصویب لایحه هایی داشتند. بنابراین این اقدامات
می توانست به عنوان اقدامات داخلی تلقی شود که در سایه ملاحظات سیاست خارجی قرار دارد و آن خلاف چیزی است که ما به
دنبال آن هستیم. ایجاد یک قبرستان و مسجد در برلین در سال ۱۸۶۶، نشانه های اولیه ای از مناسبات عمیق سیاسی و اقتصادی
بین دولتهای پروس (آلمان) و امپراتوری عثمانی بود.
در حقیقت، با ورود و اقامت مسلمانان در دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بود که امکان نفوذ مسلمانان در سیاست خارجی افزایش یافت.
اولین موردی که باید مورد توجه قرار گیرد، تصمیم دولت بلژیک در سال ۱۹۷۴ است که بر طبق آن، اسلام را مانند مذاهب
کاتولیک، پروتستان، یهود و کلیسای انگلیس به رسمیت شناخت. این زمانی بود که شمار مسلمانان مهاجر بین ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر
بود که تقریبا دو برابر پروتستانها بودند. با وجودی که شناسایی رسمی اولیه در سال ۱۹۷۱ صورت گرفته بود، ولی تصمیم مناسب
که به طور صریح اتخاذ شد، بعد از بحران نفتی ۷۴-۱۹۷۲ بود که در آن بحران، کشورهای عرب به دنبال جنگ اکتبر ۱۹۷۳ اعراب و
اسرائیل تصمیم گرفتند از نفت به عنوان یک سلاح سیاسی استفاده نمایند. بنابراین، حرکت بلژیک باید در پاسخ به فشارهای
خارجی و دستیابی به اهداف سیاسی خارجی تلقی گردد، حتی اگر حقوق جوامع مسلمانان داخل رعایت گردد.
تصمیم دولت ایتالیا در رابطه با حمایت سیاسی از ساخت مسجد جامع در رم در اواخر دهه ۷۰ که از نتایج سفر نخست وزیر ایتالیا به
عربستان بود نیز می تواند در این راستا ارزیابی گردد. در فاصله زمانی بین این دو واقعه، به عنوان مثال در اواخر دهه ۱۹۷۰، وقایع
پیچیده تری بین آلمان غربی و ترکیه به وقوع پیوست که در آن، سازمانهای اسلامی نقش مهمی ایفا کردند. در خلال تشدید بحران
قدرت در ترکیه، مبارزات احزاب مختلف زیرزمینی علیه مقامات ترکیه که کاملا تجهیز شده بودند و مورد حمایت مهاجران،
خصوصا مهاجران ترک در آلمان، قرار گرفته بودند، کاملا مشهود بود. این امر باعث ارتباط بین احزاب چپ آزاد و گروههای کرد
ترکیه از قبیل گروههای ملی گرای کرد و گروههای کمونیست و مارکسیست گردید. همین طور اتحاد گروههای اسلامگرای مخالف
را که با قواعد خشن دهه ۱۹۲۰ مخالف بودند و با مصالحه دهه ۱۹۴۰ موافق نبودند، به دنبال داشت. این گروهها اتحاد احزاب با
گرایشات نسبتا میانه رو تا احزاب با گرایشات نسبتا افراطی راست را برای اسلام گرایان با گرایشات ملی گرای ترک، فراهم آوردند.
انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ باعث دلگرمی گرایشات اسلام گرا در ترکیه گردید.
کودتای نظامی سپتامبر ۱۹۸۰، منجر به تغییر سیاست نسبت به سازمانهای اسلامی وابسته به آنکارا در بن گردید. با امضای
موافقت نامه بن، دولت ترکیه کنترل سازمانهای اسلامی ترکیه را در آلمان به دست گرفت. مهمترین ابزار، بخش امور مذهبی بود
(که به عنوان دیانت شناخته می شود) که در دفتر نخست وزیری مستقر بود. دولت آلمان موافقت خود را با اعزام طلاب و ائمه
جماعات معرفی شده از سوی دیانت به آلمان جهت اداره مساجد برای یک دوره خاص که معمولا ۵ ساله می باشد، اعلام نمود. در
سال ۱۹۸۱، دیانت دفتری در کلن افتتاح نمود که در آغاز، ترکها آن را به نام DLTIB می شناختند. با ایجاد این دفتر، دیانت به طور
موفقیت آمیزی نفوذ خود را در میان جوامع مسلمان گسترش داد، به نحوی که در پایان دهه ۱۹۸۰، تخمین زده می شد که حدود
پنجاه درصد یا دو سوم مساجد ترکها در آلمان، تحت نظارت دیانت باشند.
نتیجه این امور آن بود که هرگونه اقدام و فشار بر مسلمانان ترکیه در آلمان را خنثی کرد. در نتیجه، خط و مشی آنان نیز در جهت
منافع ترکیه قرار می گرفت. در هر واقعه ای، این فشارها ضعیف می گردید و به دولت آلمان نیز این امکان را می داد که احتمال
شهروند آلمانی شدن مسلمانان ترک را به حداقل می رساند و در نتیجه، امکان مشارکت آنان در هر روند و جریان سیاسی از بین
می رفت. همین طور کاملا مشهود بود که در خلال دهه ۱۹۸۰، آنکارا ارجحیت کار خود را بر این مبنا قرار داده بود که ترکهای مقیم
آلمان دیگر تبدیل به پایگاهی برای اقدامات مخالفین ترکیه نگردند. این مهم یقینا باعث آن نشد که نگرش آلمان به دولت ترکیه در
قبال این فشارهای بالقوه تغییر کند. به عنوان مثال، درخواست ترکیه برای عضویت در اتحادیه اروپا، مورد حمایت آلمان قرار
نگرفت. این امر مغایر با تلاش کلیسای کاتولیک در جلب نظر بن برای تحت فشار قرار دادن اتحادیه اروپا در به رسمیت شناختن
کرواسی و اسلوونی در ۱۹۹۲ بود.
در جوامع مسلمان، مهاجرین زیادی وجود دارند که به عنوان یک پایگاه امن و یا استراتژیک برای مخالفان سیاسی در کشور مبدا
محسوب می گردند. در خلال جنگهای استقلال طلبانه الجزایر، مقامات الجزایر دریافتند که الجزایریهای مقیم فرانسه منبع اصلی
حمایت از این شورشها هستند. در آن زمان، دهها هزار الجزایری بازداشت گردیدند تا این حمایتها از بین بروند. بارها بیان شده بود
که بسیاری از حمایتهای خارجی از قیام اخوان المسلمین در سوریه در خلال سالهای ۱۹۸۱- ۱۹۷۹، از ناحیه مرکز فرهنگی اسلامی
در آخن آلمان بوده است. در بیان شدت تاثیر این حمایتها، شاید اغراق شده بود، اما با بررسی این مرکز و دیگر مراکز در آلمان،
این گونه تلقی می شود که از آنها به عنوان “خانه های امن” و دیگر اشکال حمایت، چه از مخالفین سوریه و چه دیگر گروههای سیاسی
در تبعید، تعبیر می شود. دیگر گروههای کوچک خارجیان اغلب با گروههای زیرزمینی آلمان در ارتباطند که خدمات مشابه و
مشخصی را برای گروههای فعال در خاورمیانه به انجام می رسانند.
چهار مورد وجود دارد که به طور بالقوه، اقداماتی را که ما به دنبال آن هستیم و در آن نامی از سیاست خارجی اروپایی و
تاثیرپذیری آن بوسیله یک اقلیت با ریشه خارجی دیده می شود، توجیه می نماید. این موارد عبارتند از مساله رشدی، جنگ خلیج
فارس، جنگ بوسنی و قیام اسلام گراها در الجزایر.
ما باید دو بعد از مساله رشدی را از همدیگر تفکیک نمائیم. اول آنکه این مساله یک مساله داخلی بود که تلاش گروههای مختلف
مسلمان در منع فروش و یا جمع آوری کتاب آیات شیطانی را از کتاب فروشیها به همراه داشت. این اقدامات بلافاصله پس از چاپ
کتاب آغاز شد; با وجود آنکه تا زمان آتش زدن کتاب توسط تظاهرات کنندگان در برادفورد در ژانویه ۱۹۸۹، چهار ماه پس از انتشار
کتاب، هنوز افکار عمومی متوجه این کتاب نشده بود. توجه شماری از دولتهای مسلمان به این کتاب باعث شد که بسیاری از
تشکلهای اسلامی بریتانیا ماهیت ضداسلامی به این کتاب بدهند، ولی فقط پس از بعد دوم آن بود که این مساله به عنوان یک اهرم
فشار سیاست خارجی مطرح گردید و آن موقعی بود که آیت الله امام خمینی (ره) در فوریه ۱۹۸۹ حکم به ارتداد نویسنده کتاب داد.
از این دیدگاه، پیچیدگی این امر باعث شد که این مساله ماهیت بین المللی پیدا کند، ولی در بریتانیا بود که هنوز بین ابعاد داخلی و
بین المللی رابطه وجود داشت. باید به این نکته توجه داشت که با استثنائات خیلی کم، به جوامع مسلمین در کشورهای اروپای
غربی اجازه نشر شرح مختصری از کتاب رشدی به زبانهای مختلف را دادند. فتوا باعث تکرار بحران بین ایران و کشورهای اروپای
غربی گردید، ولی بحران با ایجاد شک در چگونگی واکنش دیگر کشورهای مسلمان، پیچیده تر گردید.
زمانی که بریتانیا روابط سیاسی خود را با ایران قطع کرد و روابط دیگر کشورها با ایران سرد و تیره گردید، حل بحران حقیقتا
خارج از توان وزیران خارجه کشورهای اروپایی بود. در ضمن، در بریتانیا مخالفتها و واکنشهای داخلی هنوز ادامه داشت. در همان
زمان، دولتهای محلی و مرکزی اقدام به کنترل جوامع مسلمین و تفحص اهداف اصلی آنان نمودند و روشهای رسمی و غیررسمی
به کار گرفته شد تا این تماسها برقرار و حفظ گردد.
هیجده ماه بعد، با اشغال کویت توسط عراق، توجه افکار عمومی به آن کمتر گردید. زمانی که مشخص شد بریتانیا، فرانسه و دیگر
کشورهای اروپایی، به طرق مختلف آماده هستند تا در اقدام نظامی علیه عراق شرکت کنند، درخواست همبستگی اسلامی، هم
توسط عراق و هم مخالفین او در خاورمیانه، صورت گرفت. عراق تهدید کرد که جوخه های ترور را علیه دشمنان خود تشکیل
خواهد داد.
هم در بریتانیا و هم در فرانسه، دو کشور اصلی درگیر مساله، صدها تن که گمان می رفت “ناقض امنیت” باشند، بازداشت گردیدند.
فرانسه مانع از انتشار روزنامه هایی شد که گمان می رفت حامی عراق باشند; از قبیل روزنامه های فلسطینی القدس والعربی که در
لندن به چاپ می رسید. گزارشهای مطبوعاتی حاکی از آن بود که دولت فرانسه نگران واکنش مسلمانان فرانسه نسبت به
سیاستهایش بوده است و بعضی نیز خواستار آن بودند که این سیاستها متعادل شود. در بریتانیا، رسانه ها تقریبا به اتفاق، از مواضع
دولت حمایت می کردند و تنها اختلاف عقیده در میان بخشهای باقیمانده کوچک سیاسی، کلیساها و اجتماعات مسلمین دیده
می شد. تقریبا این مخالفین مسلمان بودند که به طور اجتناب ناپذیری، متهم به خیانت می گردیدند; همان طور که موضوع رشدی،
منجر به بروز مسائل داخلی گردید و منجر به آن شد که مشارکت جوانان مسلمان در مسائل سیاسی نیز افزایش یابد. این زمانی
بود که پارلمان مسلمانان بریتانیا تاسیس گردید و حزب اسلامی بریتانیا شروع به معرفی کاندیداهای خود جهت انتخابات
شوراهای محلی نمود. در این مساله، نه تنها آنها به موفقیتهایی دست یافتند، بلکه بیانگر تمایلات آنها نیز بود.
هم در مساله رشدی و هم در جنگ خلیج فارس، جوامع مسلمان در اروپای غربی، آنچه را شایسته آن بودند، نشان دادند. مهمترین
مساله این بود که آنها مخالف اعمال دولت خود بودند، ولی مقامات دولتی نگرانی خود را از وضع جوامع مسلمین ابراز و اظهار
می داشتند که کشورهای خارجی از آنها (جوامع مسلمین) استفاده می کنند تا فشارهای داخلی ایجاد کنند، که البته دلیل و
مدرکی دال بر مؤثر بودن این فشارها دیده
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 