پاورپوینت کامل جهان اسلام و غرب – بررسی مفهوم نوگرایی غربی(۲) ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جهان اسلام و غرب – بررسی مفهوم نوگرایی غربی(۲) ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جهان اسلام و غرب – بررسی مفهوم نوگرایی غربی(۲) ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جهان اسلام و غرب – بررسی مفهوم نوگرایی غربی(۲) ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

>

۵

اشاره:

در بخش نخست مقاله که در شماره ۲۴ ماهنامه به چاپ رسید، نویسنده با ارزیابی روابط گذشته و حال جهان اسلام و غرب و
طرح این پرسش که چرا روابط تاریخی غرب و جهان اسلام همواره با تشنج و نگرانیهای متقابل نسبت به یکدیگر همراه بوده است،
همچنین خاطر نشان نموده است که هدف باید رابطه با دیگری باشد نه تقلید از او. در این شماره توجه خوانندگان را به ادامه
مطلب جلب می نماییم.

بی تردید از جمله ویژگیهای اصلی دوران کنونی، تسری و گسترش دامنه الگوی غربی در چارچوب نوگرایی سیاسی، اقتصادی و
اجتماعی است; به طوری که تمامی جهان را در بر گرفته و این ذهنیت محوری غرب، بر تمامی زمینه های زندگی تاثیر گذارده است.
طبق ادعای حامیان اصلی ایدئولوژی سرمایه داری، این ایدئولوژی بر واقعیتهای جاودانی استوار بوده، فراتر از مرزهای تحول
تاریخی است و می رود تا به صورت الگویی همگانی درآید.

علوم اجتماعی در محیط خاص به وجود می آید و مفاهیم و دستورالعمل خود را به تمامی دولتها و جوامع گسترش می دهد و بدین
ترتیب، تجربه بدست آمده در جوامع غربی به عنوان معیار و ملاک اساسی ارزیابی روحی و اجتماعی به شمار آمد. بر این اساس بود
که فرهنگ غرب و دو شاخه آن، یعنی “فرانکوفوفی” و “آنگلو ساکسونی” به عنوان هسته مرکزی و محور دیگر فرهنگها گردید; بر این
مبنا که آن فرهنگ به عنوان منبع تمدن و سایر فرهنگها، وابسته، حاشیه ای و دارای نقش ثانوی در جهان بشریت اند. در این راستا،
یعنی تلاش برای گسترش الگوی غربی و تلقی آن به عنوان تنها الگوی شایسته جهان، مفاهیم و مقوله هایی همچون پیشرفت،
عقب ماندگی، تمدن بربریت، توحش و غیره مطرح گردید که بیانگر معیار و ملاک سنجش و ارزیابی غرب بود. بدین معنا که
فرهنگ غرب، طبق بیان استاد “المیلی”، زمان و ارزش را مساوی هم می داند; یعنی جدید از لحاظ زمانی به عنوان موضوعی
پیشرفته و بر عکس آن به عنوان موضوعی عقب مانده به شمار می آید.

در همین ارتباط بود که” هگل” هنگام اشغال الجزایر از سوی فرانسه، ابراز خرسندی نموده، آن را به عنوان پیروزی روحیه اروپا و
بازگشت عظمت آن قلمداد کرد. همچنین رهبر مکتب وضعیت نوین،” اگوست کنت”، معتقد است که تفکر ابتدایی وی در مرحله
خردسالی، تفکری توهمی بود و اسطوره ها و ادیان را مدنظر داشت و با آمدن یونان، تعقل را به وجود آورد، سپس به همراه دوران
رنسانس اروپا، دگرگون شده، به مرحله وضع کنونی که مرحله نهایی است، رسید.

“هگل” قاره آفریقا را خارج از تاریخ و به دور از عقل و اندیشه قلمداد نموده، تمدن محدود در شمال این قاره را مرتبط به نزدیکی آن
به اروپا دانست.

همچنین “لوشن بای” مفهوم توسعه سیاسی را با استفاده از ده نمودار انتخاب شده از الگوی نوین غربی توصیف نموده است. در
همین راستا، “جبرائیل الموند” و “ج.پاول” نیز به تقسیم بندی نظامهای سیاسی بر اساس ملاکهای مزبور مبادرت ورزیده و سیستم
لیبرالیستی آمریکا را پیشرفته ترین سیستمهای سیاسی خوانده اند.

بدین ترتیب ، این ویژگی تصمیم و محوریت شدید در ذهنیت غرب، منجر به ایجاد نوعی فرهنگ سلطه و ایده نفی و حذف دیگران
گردید.

«روژه گارودی » اندیشمند مسلمان فرانسوی، ضمن انتقاد از این ایده می گوید: غرب به عنوان یک پدیده ناگهانی بوده و فرهنگ آن
مسخ شده است. غرب چیزی جز یکی از نمونه های تمدنی نیست و از حیث بشردوستی ترقی و پیشرفت، هیچ گونه برتری بر سایر
تمدنها ندارد.

همچنین “کارادی فکس” معتقد بود که پیشرفت علمی مسلمانان در زمینه های مختلف، به عنوان علت اصلی و مستقیم تحریک
تواناییهای اروپاییان در کسب علم و استمداد از آن در دوران رنسانس بود; بدین معنا که پیشرفت تمدن اروپا از عدم به وجود نیامده
و مرهون تمدنهای پیشین است; چرا که از ثمره مجموعه آگاهیهای بشری و تواناییهای روز افزون آن در تسخیر طبیعت بهره
گرفتند و پایه های تمدن مترقی کنونی خود را پی ریزی نمودند.

در برابر این تلاش گسترده برای تعمیم الگوی تمدنی غرب در سطح جهان، مبارزه و جهاد شدیدی نیز از جانب ملتهای مختلف و
در راس آن امت اسلامی، علیه قدرتهای سلطه گر در جریان است; چرا که اسلام با عقاید، ارزشها، تعلیم و نظامهای تمدنی اش
به عنوان الگوی تمدنی جایگزین و ناقض الگوی نوگرایی غرب به شمار می آید.

ملتهای اسلامی همگی سعی دارند تا خود را از یوغ تمدنی غرب کاملا رها ساخته، الگویی متناسب با شرایط جوامع اسلامی
به وجود آورند، اما غرب با تمامی امکانات خود تلاش دارد تا جهان اسلام را همچنان دنباله رو تمدن خود نگاهداشته و تبدیل به یک
تمدن غربی نماید. در مقابل کشمکش دو تمدن در جهان عرب و اسلام، دو جریان به وجود آمد که هر کدام سعی دارد تا تمدن
خاصی را مطرح کند.

اینک با توجه به موارد گفته شده، به بررسی مکانیزم و نحوه نقد دو جریان مزبور می پردازیم.

۱- جریان غرب گرا

این جریان شامل تمامی گروهها و شخصیتهای برخاسته از بستر تفکر و تمدنی غرب و خودباختگان در مقابل آن که سرنوشت خود
را به سرنوشت غرب پیوند زده اند و همچنین جریان مارکسیستی است. حرکت مارکسیستی سعی نمود تا با تکیه بر بدیهیات،
سرمایه داری غرب را مورد نقد و بررسی قرار داده، نوید جهان بی طبقه و بدون استثمار را سر دهد.

به دنبال کسب استقلال کشورهای عربی و اسلامی، محافل آکادمیک غرب به سمت ایجاد زمینه جدیدی از نوگرایی و توسعه
گرایش پیدا کردند که در واقع هدف آنها، ترویج مفاهیم و شیوه های غربی اداره و حکومت (در معنای وسیع آن) و نیز تاکید بر
نخبگان تحصیلکرده یا به اصطلاح هوشیاری کشورهای عربی و اسلامی بوده است.

این محافل پس از کسب استقلال با حمایت نخبگان حاکم مبادرت به انجام ماموریت خود نمودند و در این راستا، اقدام به متحول
ساختن برخی از آرا و خط و مشی های مربوط به روند نوگرایی جامعه و دولت نمودند که از مجموعه این نظریات به طور خلاصه
این مضمون به دست می آید: “تحقق توسعه و نوگرایی در کشورهای عربی و اسلامی، تنها از طریق پیروی از الگوهای کشورهای
غربی امکان پذیر است و به عبارت دیگر، تنها راه ورود به جهان نوگرایی و تمدن، گام نهادن در مسیر غرب و دنباله روی و وابستگی
سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به غرب است.

این اندیشمندان جهان صنعتی غرب بودند که جهان سوم را مورد توجه خود قرار داده، سعی کردند تا نابسامانیهای آن را
تشخیص دهند که البته کوششهای تحلیلی و نظری آنان مبتنی بر چارچوبهای غربی که همان چارچوب جانبداری یا تمرکز بر
خویشتن اروپایی است، بود.

بدین ترتیب، تفکر در نابسامانیهای جهان سوم به نمایندگی از طرف اصلی صورت گرفت و مفهومی را که ادبیات توسعه در باره
ماهیت جهان سوم و نشانه های مشکلات آن ارائه نمود، یک مفهوم نادرست بود. بنابراین، یکی از استنتاجهای این تشخیص
نادرست این بود که عامل اصلی عقب ماندگی را ناشی از اوضاع زیربنایی، اجتماعی و تمدنی این جهان دانسته، گستاخانه اعلام
نمودندکه پدیده استعماری، عامل اصلی پیشرفت و توسعه جهان سوم بوده است. این اشتباهات موجب شد تا نسلهایی از
پژوهشگران و رهبران جهان سوم با چنین افکاری رشد کنند که این امر در برنامه های توسعه آنان کاملا مشهود بود.

همچنین مکاتبی در این خصوص به وجود آمدند که راه حل سوسیالیستی یا سرمایه داری را به عنوان یک قضیه محوری برای رشد
و توسعه مطرح می کردند.

کشورهای غربی در تلاشند تا کشورهای عقب مانده را همچنان عقب مانده نگاهدارند; چرا که این کشورها ناگزیر خواهند شد برای
بازسازی ساختار دولت و نهادهای جامعه خود، به الگوی غربی پناه برند و بدین ترتیب، سرنوشت آنها در دست دولتهای غربی قرار
می گیرد.

البته دولتهای غربی نیز در حد حفظ وابستگی آن کشورها، مساعدت خواهند کرد. “س – ایزنستادت” با اشاره به این موضوع
می گوید: روند نوگرایی عبارت است از الگوپذیری از سیستمهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که اروپای غربی و آمریکای شمالی
را از قرن هفدهم تا قرن نوزدهم متحول ساخت و سپس به سوی دیگر کشورهای اروپایی گسترش یافت و در قرن نوزده و بیست
نیز به کشورهای آمریکای جنوبی، آسیایی و آفریقایی راه یافت. آری “آیزنستادت” و دیگران از نمونه واضحی نام می برند که بیانگر
عدم تفاوت میان غربی شدن و نوگرایی به عنوان دو روند تاریخی جدا از هم می باشد. آنها دو روند مزبور را یک مقوله پنداشته و
فراموش کرده اند که روند تغییر و تحول میان بشر و محیط طبیعی از هنگام حضور او در روی کره زمین وجود داشته است و آنچه
را که اکنون در ارتباط با تسخیر جهان طبیعت می بینیم، حلقه پیشرفته ای از زنجیره تکامل بشری در طول تاریخ زندگی بشر
است.

در خصوص نظریه پردازی غرب که برخی مکاتب فکری، سیاسی و اقتصادی نیز سعی در الهام از آن دارند، به طور خلاصه می توان
گفت که در جهت تداوم وابستگی ما است.

دو نکته قابل تامل در ارتباط با نقد و اقتباس این جریان وجود دارد:

الف – نخبگان سیاسی و فرهنگی که به موضوع پرداختند، به معیارها و موازین غربی استناد می کردند، بدین معنا که کوششهای
فکری، فرهنگی و تحلیلی آنان در جهت تاکید بر سیر وابستگی و کرنش در برابر غرب بوده، هیچ گاه در مسیر آزادی و خروج از
سلطه غرب قدمی برنداشتند.

به عبارت دیگر، نقطه مشترک میان رژیمهای محلی که شامل نخبگان اقتصادی و سیاسی می شوند و قدرتهای بین المللی، تلاش
در جهت از هم گسستن زیر بنای اجتماعی و سیاسی ملل استعمار شده و در نهایت، از بین بردن اصول و مبانی ارزشی ایجاد کننده
هویت اجتماعی و سیاسی آن ملتهاست که در نتیجه، نوعی آشفتگی ایدئولوژیک را به وجود آورده و بر توسعه این کشورها تاثیر
گذاشته است. همچنین در کنار آن شاهد بی پایه بودن اوضاع اقتصادی و گسترش بروکراسی در جهان سوم می باشیم. بنابراین،
ملاحظه می شود که طبق گفته” ژرژ قرم”، اکثر نظریات کشورهای صنعتی، دربرگیرنده عناصر تشکیل دهنده الگوی فرهنگی
سرمایه داری است.

ب – به طور کلی حرکت نوگرایی مبتنی بر به فعلیت درآوردن تواناییهای ذاتی جامعه و به کار بستن آن در راستای خدمت به
آرمانهای آن جامعه می باشد، نه بر اصل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.