پاورپوینت کامل امام حسین علیه السلام ، مصلح غیور ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امام حسین علیه السلام ، مصلح غیور ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امام حسین علیه السلام ، مصلح غیور ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امام حسین علیه السلام ، مصلح غیور ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint :
>
اشاره:
استاد بزرگ اخلاق حضرت آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی در ماه محرم ۱۴۳۱ هجری قمری در خصوص عنصر غیرت در حادثه عاشورا سلسله درس هایی را بیان فرمودند که آن چه در پی می خوانید خلاصه ای از این مباحث است که ما برای آن که مناسب انتشار در نشریه گردد در ادبیات مطلب کمی تغییرات ایجاد نموده ایم.
حرکتی هدفمند
حرکت امام حسین علیه السلام در ابعاد معرفتی، فضائل انسانی، بُعد دنیوی و اُخروی، فردی و اجتماعی هدفمند بود و صحیفه ای از مجموعه درس هایی بود که امام حسین علیه السلام به ابناء بشر آموخت.
امام علیه السلام هدف خود را از قیام این گونه بیان می فرماید: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر»[۱]؛ که همه ی اهداف ایشان شاخص هایی برای اصلاح جامعه مسلمین است. حتی وقتی حضرت وارد مکه می شود این آیه شریفه را تلاوت می فرماید: «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْینَ قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یهْدِینی سَواءَ السَّبیل»(قصص/۲۲)[۲] ؛ «امید است که پروردگار مرا به راه راست هدایت کند و به مقصودم برساند.» – یعنی همان آیه ی مربوط به حضرت موسی علیه السلام که وقتی از مصر بیرون آمد و به سمت شهر مدین رفت – امام علیه السلام با خواندن این آیه می خواست بفهماند همان طور که حضرت موسی در حرکتش هدفمند بود، من نیز هدفمندم و مقصد دارم.
غیرت دینی؛ منشأ قیام حسینی
حال بحث در این است که ریشه این هدف گیری امام علیه السلام چه بود؟
چیزی که از بیانات و عملکرد خود حضرت به دست می آید این است که ایشان می خواست از دین جدش حفاظت نماید. باید دانست که «کوششِ در حفاظت از دین» خودش یک عنوان و تیتر، هم در مباحث اخلاقی و هم در مباحث عرفانی است. در مباحث اخلاقی بحثی به نام «غیرت» مطرح می کنند و در مباحث معرفتی در منازل سلوک الی الله، تحت عنوان «منزلِ غیرت» مطرح می شود که البته تفاوت هایی بین این دو هست. امام حسین علیه السلام هر دو را، به موازات هم طی کرد و رفت. یعنی منشأ این حرکت، هم غیرت به معنای اصطلاح اخلاقی بود، هم غیرت به معنای اصطلاح عرفانی.
مراد از «غیرت» در مباحث اخلاقی
در مباحث اخلاقی غیرت را این گونه معنا می کنند: «سعی و کوشش در حفاظت از چیزی که باید از آن حفاظت شود.»
اگر کسی سعی و کوشش کرد در حفظ چیزی که باید از آن حفاظت شود، می گویند او غیرتمند و غیور است. گاهی هم وقتی می خواهند رابطه اش را با صفات انسان مطرح کنند می گویند غیرت از نتایج شجاعت است. یعنی اگر انسان در حفظ چیزی که حفظش، شرعاً و عقلاً بر او لازم است، زبونی نکند، غیرتمند است.
غیرت موسوی و حسینی
یک نکته ظریفی اینجا هست که وقتی امام حسین علیه السلام از مدینه خارج می شود یک آیه را می خواند[۳]؛ و وقتی وارد مکه می شود آیه دیگری را می خواند که هر دو آیه مربوط به حرکت حضرت موسی علیه السلام است. وقتی موسی علیه السلام از مصر بیرون می آید آیه ی «فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمین»(قصص/۲۱) و وقتی به مدین می رسد آیه «وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْینَ قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یهْدِینی سَواءَ السَّبیل» در حق او جاری است. این جا باید دقت نمود؛ زیرا ظرافتی در کار است.
در بین انبیا آن پیغمبری که از نظر بروز و ظهور صفت غیرتمندی خیلی در چشم بود، (البته همه انبیاء این صفت را دارند) حضرت موسی علیه السلام بود. حتی کسانی که خیلی اهل فن نیستند معتقدند حضرت موسی علیه السلام در بین پیامبران خیلی تند بود. اما این حرف غلط است و ایشان تند نبود؛ بلکه آدم با غیرتی بود. یعنی بر او واجب بود که کوشش کند در حفاظت از چیزی که حفظش لازم بود و آن حفظ جامعه از شرک و اصلاح جامعه بود.
به دلیل همین غیرتمندی و هدفدار بودن است که وقتی خواستند از امام حسین علیه السلام یزید بیعت بگیرند، بیعت نکرد و از مدینه خارج شد. اگر یک مقایسه بین امام علیه السلام و عبد الله بن زبیر کنیم، می بینیم هر دو از بیعت یزید سرباز زدند و هر دو از مدینه خارج شدند. اما نحوه خروج امام علیه السلام کجا و نحوه فرار عبدالله بن زبیر کجا؟!!
برادران عبدالله به او گفتند بیا از راه اصلی برویم؛ اما او به خاطر ترس، بیراهه را انتخاب کرد و در واقع یک فراری بود چون هدف مقدسی نداشت.
اما امام حسین علیه السلام به همراه کاروان پرشکوه خویش که متشکل از بیش از هشتاد تن از بی بی ها و کودکان و بنی هاشم و کنیزان و غلامان است با شکوه و عظمت از مدینه خارج می شود و از راه اصلی به مکه می رود و وقتی به حضرت پیشنهاد می شود که شما هم از بیراهه حرکت کنید می فرماید: «به خدا قسم من از همین راه می روم و در مقابل قضا و قدر الهی و حکم او و آن چه برایم مقدر کرده است تسلیم هستم.»[۴] زیرا امام حسین علیه السلام یک فراری یا شورشی نیست بلکه یک مصلح غیور است و غیرتش او را وادار به خروج نموده تا از دین حفاظت نماید.
مراد از «غیرت» در مباحث عرفانی
در بعد معرفتی و در منازل سلوک هم غیرت را مطرح کرده و به سه درجه تقسیم می کنند:
غیرت زائده؛ غیرت مرید و غیرت عارف. درجه سوم از غیرت، نسبت به خدا و محبوبش است. امام حسین علیه السلام هم نسبت به دین خدا، و هم نسبت به خود خدا غیرتمند بود. در قیام امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان، مبدأ همین دو غیرت بود. اما فرق اصحاب با امام علیه السلام این بود که در بُعد معرفتی محبوبِ امام حسین علیه السلام، الله تعالی بود؛ ولی محبوبِ آن ها امام حسین علیه السلام بود که ولی الله است. این ها ظرافت هایی است که وجود دارد. در بعد معرفتی و منازل سلوک این اختلاف بین حضرت و یاران ایشان وجود دارد. اما از نظر اخلاقی منشا یکی بود که حفظ دین خدا بود. آن وقت باید بگوییم مقابله و نبرد بین دو دسته بود، که یک دسته افرادی بودند که به معنای واقعی کلمه در بعد اخلاقی و عرفانی غیرتمند بودند و درست آن طرف نقطه مقابل این ها، افرادی پست و بی غیرت بودند؛ یعنی مردانی در مقابل نامردانی قرار گرفتند.
روایاتی در ستایش غیرت
در باب غیرت روایات زیادی داریم که آن را مورد مدح قرار داده و حتّی غیرت را ناشی از ایمان می داند که به بعضی از این روایات اشاره می کنیم:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «اِنَّ الغَیرهَ مِن الایمان»[۵]
همچنین فرمود: «کانَ اِبراهیمُ اَبی غَیوُراً و اَنَا اَغیرُ مِنه و اَرغَمَ الّلهُ أَنفَ مَن لا یغَارُ مِنَ المؤمِنینَ – جدم حضرت ابراهیم غیور بود اما من از او غیورتر هستم و خداوند بینی آن کسی از مؤمنین را که دارای غیرت نیست، به خاک می مالد؛(یعنی خوارش می کند).»[۶]
و نیز فرمود: «إنّی لَغَیورٌ، واللّهُ عز و جل أغیرُ مِنّی، و إنَّ اللّهَ تعالی یحِبُّ مِن عِبادِهِ الغَیورَ – من شخص غیرتمندی هستم اما خدا غیرتش بیش از من است و خداوند دوست می دارد از بندگانش کسانی را که دارای صفت غیرت هستند.»[۷]
روایت اول درباره ی غیرت مومنین، روایت دوم درباره ی غیرت انبیا و روایت سوم درباره ی غیرت خدای متعال است.
تقسیم بندی های غیرت
یک تقسیم بندی کلّی درباره ی غیرت این است که این حالت روحی گاهی در ارتباط با امور معنوی و گاهی نسبت به امور مادی است. در باب امور معنوی باز تقسیم بندی می شود به این که اعمال گاهی جنبه های نفیی و گاهی جنبه های اثباتی دارد و غیرت در ارتباط با امور معنوی، گاهی جنبه عمومی و گاهی جنبه خصوصی دارد.
ارتباط جنبه نفیی قیام حسینی با «غیرت»
گفتیم حرکت حضرت از غیرتی که حضرت در ارتباط با امور معنوی یعنی دین داشت نشأت گرفته بود. یعنی آن حسّاسیت و کوشش در حفظ دین و امور معنوی که جنبه عمومی داشت موجب شده بود که قیام خود را که قسمتی از آن جنبه نفیی داشت به این صورت تنظیم نماید. یعنی حضرت دیدند یک مسئله ای در جامعه مسلمین دارد شکل می گیرد که با اصل دین منافات دارد (بدعت است)، لذا برای نفی و زدودن آن و برای این که مانع از شکل گیری آن در جامعه شود این حرکت نفیی را انجام داد.
تعریف فقهی بدعت
در فقه بدعت را این گونه تعریف کرده اند: «اِدخالُ ما لیس من الدّین فی الدّین بما اَنّه مِن الدین». یعنی چیزی را که جزء دین نیست در دین وارد کردن به این عنوان که از دین است؛ که این بدعت است و حرام.
چیستی بدعت در روایات
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرموده اند: «أَمَّا أَهْلُ الْبِدْعَهِ فَالْمُخَالِفُونَ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ لِکتَابِهِ وَ رَسُولِهِ الْعَامِلُونَ بِرَأْیهِمْ وَ أَهْوَائِهِمْ وَ إِنْ کثُرُوا – اهل بدعت کسانی هستند که با احکام الهیه و اوامر نبویه مخالفت کرده و به آن چه که خود می پسندند و هواهای نفسانیه آن ها اقتضا می کند عمل می کنند.»[۸]
در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام است که حضرت می فرماید: «مَنْ دَعَا النَّاسَ إِلَی نَفْسِهِ وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ فَهُوَ مُبْتَدِعٌ ضَال – کسی که مردم را به سوی خود دعوت کند (و دنبال این باشد که طرفدار جمع کند) در حالی که در بین مردم داناتر از او هست این هم بدعت گذار و گمراه است.»[۹]
بنابراین دو تعریف برای بدعت از روایات استفاده می شود.
قیام حسینی برای مبارزه با بدعت ها
سیدالشهدا علیه السلام در هر دو جهتی که در این روایات بود، شکل گیری بدعت نسبت به امور دینی در جامعه اسلامی را مشاهده کرد. یعنی کسانی که اهلیت برای سرپرستی جامعه اسلامی نداشتند با لطائف الحیلی آمدند و خود را در این جایگاه قرار دادند در حالی که کسانی را که سزاوار بودند کنار گذاشتند. از طرف دیگر سیدالشهداء علیه السلام دیدند که قبح یک سری از محرّمات را در جامعه از بین می برند که این کار هم مخالف با امر خدا و هم مخالف قرآن و هم مخالف با سنت نبوی است، اما مطابق با هواهای نفسانی است. بنابراین بدعت به هر دو معنای روایی آن در جامعه ی آن روز محقق شده بود؛ به همین جهت غیرت دینی امام حسین علیه السلام اقتضای قیام می کرد و این بدعت برای او قابل تحمل نبود و مقابله با آن وظیفه ی الهی و تکلیف شرعی بود. به همین دلیل در کلمات امام علیه السلام ما این معنا را می یابیم:
وقتی که در مدینه ولید حضرت را برای بیعت طلب نمود، حضرت به آن جا تشریف آوردند و مروان بن حکم نیز آن جا نشسته بود. امام در جواب ولید می فرماید: «أَیهَا الْأَمِیرُ إِنَّا أَهْلُ بَیتِ النُّبُوَّهِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَهِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکهِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّه»[۱۰]؛ این کلام امام علیه السلام مضمون روایت دوم از امام صادق علیه السلام است، یعنی در بین جامعه مسلمین کسی سزاوارتر از ما به امر حکومت نیست چرا که ما خاندان نبوت و رسالت هستیم و خداوند آفرینش و نظام خلقت را با ما آغاز کرده و به ما پایان می دهد. پس بیعت گرفتن برای یزید و حکومت او یک بدعتی است که فعلاً دارد در جامعه محقق می شود یعنی نااهل می خواهد جایگاهی را تصرف کند که آن جایگاه اهل دارد.
اما اشاره به بدعت دوم که روایت علی علیه السلام آن را تبیین کرد نیز در کلمات امام حسین علیه السلام مورد توجه است. لذا فرمود: «وَ یزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَهِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْق»[۱۱] یعنی اعمال یزید از مصادیق «فَالمُخالِفوُن لِاَمرِ الله و لکتابه و رسوله» و مصداق بارز «العاملون بِرأیهم وأَهوائِهم…» است. در کلمات حضرت دارد: «مُعلِنٌ بالفسق!» یعنی یزید علناً دارد بر خلاف احکام الهی عمل می کند. (خلفای قبلی به این صورت آشکار مرتکب حرام نمی شدند.)
نقش غیرت حسینی در بقاء اسلام
غیرت دینی امام اقتضا می کرد که نگذارد این بدعت به طور کامل در جامعه مسلمین جا بیفتد، زیرا در آن صورت «عَلَی الْإِسْلَامِ اَلسَّلَام»[۱۲] این که گفته شده اسلام «بقائش حُسینی است» از همین جاست. به همین علت امام حسین علیه السلام در جواب اهل کوفه – در نامه ای که توسط مسلم ابن عقیل علیه السلام برده شد – چنین می نویسند:
«بِسمِ الله الرَّحمنِ الَّرحیم مِنَ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی إِلَی الْمَلَإِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُسْلِمِین… أَنَّهُ لَیسَ عَلَینَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ یجْمَعَنَا بِک عَلَی الْحَق وَ الْهُدَی… فَلَعَمْرِی مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکمُ بِالْکتَاب الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِینِ الْحَق الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَی ذَاتِ اللَّه – از حسین بن علی به سوی گروه مسلمانان و مؤمنان… خلاصه نامه شما این بود که ما رهبری نداریم، پس بیا به سوی ما تا به واسطه ی تو بر مدار حق جمع شویم… به جانم قسم آن که شایستگی رهبری جامعه را دارد، کسی است که حاکم بالکتاب باشد دادگری و قسط را در کران تا کران جامعه تحقّق بخشد و عدالت را پیشه سازد. پیرو واقعی حق باشد و به راستی بر اساس حق و در قلمرو قانون، امور و شئون جامعه را اداره نماید. خویشتن را از لغزش ها نگاه دارد و خود را برای تحقّق اهداف خداپسندانه بخواهد؛ نه این که همه چیز را ابزار سلطه و رسیدن به هواهای خویش سازد.»[۱۳] یعنی حضرت می خواهد برای کوفیان روشن کند که علت پذیرفتن دعوت شما این است که مانع آلوده شدن جامعه مسلمین به بدعت گردم.
بدعت و نکوهش آن در روایات
اکنون در نکوهش بدعت و آثار زشت آن در جامعه روایاتی را بیان می کنیم تا علت قیام اباعبدالله علیه السلام روشن گردد.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید «ما هَدَمَ الدّینَ مِثلُ البِدَع – هیچ چیزی دین را مثل بدعت ها ویران نکرد.»[۱۴] بنابراین بدعت ویران گر دین است و امام حسین علیه السلام دید یزید و یزیدیان دارند اسلام را به ویرانی می کشند، به همین جهت حرکت را آغاز کرد.
امام صادق علیه السلام درباره اثر بدعت می فرماید: «کلُ بِدْعَهٍ ضَلَالَهٌ وَ کلُ ضَلَالَهٍ سَبِیلُهَا إِلَی النَّار – هر بدعتی گمراهی است و راه هر گمراهی به سوی آتش است.»[۱۵]
در رابطه با مذمت بدعت گزاران نیز روایات متعدّد داریم. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «اَهلُ البِدَع شَرُّ الخَلقِ وَ الخَلیقَه – بدعت گذاران شرّترین مخلوقات هستند.»[۱۶] یک تعبیر دیگری از همان حضرت هست که فرموده اند: «اَهلُ البِدَع کِلابُ اَهلِ النّار – بدعت گذاران سگ های جهنّم هستند.»[۱۷] علت این تعابیر سنگین از بدعت و بدعت گزاران در روایات، نقش تخریبی عجیب بدعت؛ در دین است.
نقش آگاهان مقبول در برخورد با بدعت و بدعت گذاران
حال باید دید وظیفه انسان در برخورد با بدعت چیست؟ باید گفت نسبت به افراد مختلف، این وظیفه مختلف است. یک گروه افرادی در جامعه هستند که جایگاه خاصّی در بین مردم دارند، مثل ائمه علیهم السلام که فرد شاخص این گروه خاص هستند. زیرا آگاه نسبت به دین و معارف دینی و احکام الهیه بوده، صحیح را از سقیم و حق را از باطل به خوبی تشخیص می دهند. بنابراین افرادی که آگاه به معارف دینی بوده و حرف و حرکات آنان برای مردم حجّت است و آگاهانی مقبول هستند، در برخورد با بدعت ها در جامعه، وظیفه ی حسّاس و سنگینی دارند.
روایاتی در باب وظیفه ی آگاهان و خواص در مقابله با بدعت
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ فَمَنْ لَمْ یفْعَلْ فَعَلَیهِ لَعْنَهُ اللَّه – اگر در امّت من بدعت ها آشکار شد بر آن کسانی که آگاه هستند واجب است آگاهی خود را اظهار کنند و اگر این کار را نکردند لعنت خدا بر آن ها باد.»[۱۸]
در روایت دیگری از همان حضرت آمده است: «إذا ظَهَرَتِ البِدَعُ ولَعَنَ آخِرُ هذِهِ الامَّهِ أوَّلَها، فَمَن کانَ عِندَهُ عِلمٌ فَلینشُرهُ، فَإِنَّ کاتِمَ العِلمِ یومَئِذٍ ککاتِمِ ما أنزَلَ اللّهُ عَلی مُحَمَّد – یعنی زمانی که بدعت ظاهر شود و آخری ها از این امت، اولی ها را
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 