پاورپوینت کامل اغالبه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اغالبه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اغالبه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اغالبه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
امویها در شرق, روم و مغرب به فتوحات ادامه دادند. سرزمین مغرب مدت یک قرن ناآرام بود و میان خوارج, امویها, عباسیان و کارگزاران ایشان دست به دست می شد. با حاکمیت پاورپوینت کامل اغالبه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint در افریقیه, از نزاع ها کاسته شد و آن سرزمین روبه عمران و آبادانی نهاد. عرب های مهاجر با بربرها, یعنی ساکنان بومی آن سرزمین, آمیختند و به عرب های افریقایی تبدیل شدند و نسل, فرهنگ و زندگی جدیدی به وجود آمد که از اسلام, سنت های قبایلی و شرایط منطقه ای متإثر بود.
محمد زینهم محمد عزب که کتاب “تاریخ مملکه الپاورپوینت کامل اغالبه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint” نوشته ابن وردان را تصحیح کرده, مقدمه و حواشی مفصلی به آن افزوده است. مقاله حاضر ترجمه این مقدمه است.
ایجاد حکومت پاورپوینت کامل اغالبه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint در افریقیه در سال ۱۸۴ه” / ۸۰۰م با ناآرامی ها و هرج و مرج و درگیری مذهبی و شورش های سپاهیان عرب و بربر حاکم در منطقه, در مدتی طولانی, یعنی از خلافت هشام بن عبدالملک (۱۰۵-۱۲۵ه” / ۷۲۴-۷۴۳م) تا پایان دولت اموی در سال ۱۳۲ه” / ۷۵۰م, ارتباط تنگاتنگی دارد.(۲)
در حقیقت خلافت عباسی در مشرق جهت تثبیت موقعیتش مشکلاتی داشت و بر خود فرض می دید که با زندیقان بجنگد و بر جنبش های علویان چیره شود و خطر رومیان را مرتفع نماید. از این رو خلیفه ابوالعباس سفاح نسبت به آن چه در سرزمین مغرب (الف) رخ می داد, اهتمام زیادی به خرج نداد, زیرا اندیشه اش متوجه مشرق بود. با وجود این از جناح غربی حکومت اسلام که “مصر”, “برقه” و “افریقیه” را در برمی گرفت, غافل نشد و فقط درخواست عبدالرحمان بن حبیب را پاسخ گفت. عبدالرحمان بن حبیب بن ابی عبیده بن عقبه بن نافع رهبر سیاسی فعالی بود. [خلیفه] به دلیل شهرت, فرمان بری و پیروزیهای جنگی جدش (عقبه بن نافع) به او اعتماد داشت, ولی او از شیوه سیاسی جد خود عدول کرد. وی که چشم به حکومت دوخته بود, مانند عبدالرحمان بن معاویه بن هشام بن عبدالملک (۱۳۸-۱۷۲ه”) حکومت را سر و سامان نداد و در همه حال به فکر باقی ماندن در مسند قدرت بود, بدون آن که از مشروعیت برخوردار باشد.(۳)
عبدالرحمان بن حبیب یکی از رهبران بزرگ بومی افریقیه ای بود و از این رو, شدیدتر از آنان به حکومت افریقیه دلبسته بود. او به رغم بسیاری از هم طرازان خود, یعنی رهبران عرب بومی افریقیه ای, خود را سزاوار حکومت می دید. تا این زمان در تاریخ مسلمانان سابقه نداشته است که خلافت با استقلال یکی از کارگزارانش, چه استقلال کامل و یا ناقص, همراهی کرده باشد.
اوضاع در حکومت اسلام با هرج و مرج و بی ثباتی جریان داشت. در دوران انتقال حکومت از امویان به عباسیان که از نیمه حکومت مروان بن محمد جعدی شروع شد و در تمامی دوران ابی العباس سفاح و بخشی از دوران ابی جعفر منصور ادامه داشت و ده سال بعد از حاکمیت منصور ثبات یافت, منصور خلیفه, رئیس بلامنازع حکومت اسلامی شد. (۴)
هنگامی که عبدالرحمان بن حبیب خود را امیر قیروان نامید برای اعلام فرمان برداریاش کسی را نزد ابی جعفر منصور فرستاد. خلیفه عباسی در آن هنگام برای دقت نظر در مسئله افریقیه وقت کافی نداشت. پس تا هنگامی که برای نگریستن در کار جناح غربی حکومت بزرگش, شرایط(۵), فرصت کافی را در اختیار او قرار دهد, حکومت وی را به رسمیت شناخت و از او خواست اموالی را برای حکومت بفرستد. این کار از سوی منصور طبیعی بود, زیرا وی خلیفه مسلمانان بود و بر همه استاندارانش لازم بود که باقی مانده خراج سرزمینشان را برای حکومت مرکزی بفرستند تا خلافت برای انجام خواسته هایش از آن بهره مند شود. عبدالرحمان بن حبیب با این درخواست غافلگیر شد, زیرا او در آن هنگام در افریقیه آن اندازه قدرتمند نبود که بتواند دارایی کافی به دست آورده و آن را برای اداره کشور و کارهای عام المنفعه هزینه کند, و مقداری را هم برای مرکز خلافت بفرستد. او می توانست اوضاع را برای خلیفه منصور تشریح کند, اما به جای این کار, لباس سیاه را که شعار بنی عباس بود, از تن به در کرد و نام منصور را هم از خطبه انداخت. این نخستین خطای بزرگی بود که عبدالرحمان بن حبیب مرتکب شد, زیرا می پنداشت که می تواند بر همه رقبایش در سرزمین افریقیه چیره شود. در حالی که زمان مناسب نبود او می خواست با جدایی از دولت عباسیان کارش را تثبیت کرده و از دست سپاهیان آن ها در امان بماند; به ویژه که رقیبان زیادی در سرزمین افریقیه داشت. از سوی دیگر دولت عباسیان, به سرزمین افریقیه توجه ویژه ای داشت چون طرابلس, افریقیه و زاب را دربرگرفته و برای امنیت مصر اهمیت داشت و نیز یکی از استان های سیاسی, نظامی و مالی دولت اسلامی محسوب می شد.(۶)
عبدالرحمان بن حبیب پس از اعلام جدایی از دولت عباسیان, به کمک سپاهیان عرب تحت فرمانش و افرادی که از اهالی افریقیه به خدمت در آورده بود, تثبیت حکومتش را شروع کرد. برادرش الیاس بن حبیب که رهبر نظامی توانمندی بود, در این مسئله او را یاری نمود. وی همان کسی است که کارهای دولت برادرش را تإیید کرد. عبدالرحمان بن حبیب به جای این که با برادرش همکاری کرده و بر پیمان خویش با او مبنی بر ولایتعهدی الیاس وفا نماید, از او بیمناک شده و به فکر برکناری او از فرماندهی سپاه افتاد. الیاس موفق شد گروه قابل توجهی سوارکار و جنگجو از میان سپاهیان بومی افریقیه ای, در کنار خود آماده نماید.(۷)
آن چه موجب ضعف بیشتر عبدالرحمان بن حبیب شد این بود که وی برای همگون کردن عناصر عرب موجود در کشور, فکری نکرد یا از عناصر بربر برای اداره کارهای حکومت کمک نگرفت تا بتواند موقعیتش را در مقابل رقیبان و کسانی که علیه او خروج می کنند, تثبیت نماید. عبدالرحمان بن حبیب در کار خود عجله کرد و برادرش را از فرماندهی عزل نمود و در صدد برآمد برای پسرش حبیب, به عنوان ولایتعهد, بیعت بگیرد(۸). این کار باعث شد تا الیاس اهالی افریقیه را علیه او بشوراند و همراه برادرش عبدالوارث جهت قتل او توطئه چینی کند.
در مقابل این خطاهای عبدالرحمان, از سوی دولت عباسی و افریقیه, اوضاع دگرگون شد و میان او و برادرش الیاس جنگ در گرفت. سران سپاهی همراه الیاس بودند, در نتیجه عبدالرحمان بن حبیب در سال ۱۳۷ه” کشته شد و فرزندش حبیب به تونس فرار کرد.
به این ترتیب بعد از گذشت ده سال و هفت ماه که بیشتر آن در جنگ با بربرها سپری شد, پرده ها برای عبدالرحمان بن حبیب فهری کنار رفت.
سپس فرزندش حبیب از گروه های بربر کمک گرفت تا بتواند پادشاهی پدرش را در افریقیه باز گرداند و موفق شد عمویش الیاس را بکشد, اما حکومتش دیری نپایید و عمویش عبدالوارث بر قیروان چیره شد. حبیب به سوی یکی از قبایل بزرگ بیابانگرد بربر به نام “ورفجومه”(۹) فرار کرد, که قبیله طارق بن زیاد محسوب می شد و عاصم بن جمیل(۱۰) ریاست آن را عهده دار بود. عاصم از خوارج صفریه و خواهرزاده طارق بن زیاد بود و توانست با چیره شدن بر حکومت از نفوذ بنی حبیب در افریقیه بهره مند شود. وی با مردان قبیله اش به قیروان یورش برد و حکومتی با مرام خوارج صفریه در آن جا ایجاد نمود و به شکنجه اهل سنت پرداخت. حتی گفته شده است که آنان با اسبانشان به مسجد جامع قیروان وارد شدند. هنگامی که این خبر به عبدالاعلی بن سمح معافری پیشوای خوارج اباضیه در “جبل نفوسه” رسید از اقدام آنان در مورد مسجد غضبناک شد, با همراهانش به سوی قیروان روانه شد و عاصم بن جمیل را کشت. با این اقدام, حکومت فرزندان عبدالرحمان بن حبیب در افریقیه به پایان رسید.
این حوادث, ابوجعفر منصور را به وحشت انداخت. لذا به استاندار مصر در آن دوران, محمد بن اشعث خزاعی دستور داد به افریقیه برود و اباضیه یعنی خوارج صفریه را که بر آن جا مستولی شده بودند, بیرون کرده و حکومت آن جا را به اهل سنت و جماعت باز گرداند. استاندار مصر با سپاه چهل هزار نفری توانست بار دیگر مذهب اهل سنت یعنی مذهب حکومت عباسی را به افریقیه برگرداند.
محمد بن اشعث فردی به نام اباالاحوص عمرو بن الاحوص عجلی را در افریقیه جانشین خود کرد اما وی نتوانست بر رخدادهای جاری در آن جا چیره شود. رهبر خوارج اباضیه, ابوالخطاب عبدالاعلی بن سمح بن مالک معافری وی را بیرون کرد و خطر خوارج اباضیه افزون شد نیز منصور خلیفه را واداشت تا بار دیگر از استاندار مصر بخواهد به سرعت متوجه افریقیه شود. در منطقه “تاورغا” (واقع در شرق طرابلس) جنگی رخ داد و ابوالخطاب رهبر اباضیه در آن جا کشته شد, و بعد از او یعقوب بن حاتم, معروف به ابی حاتم ملزوی, رهبری اباضیه را عهده دار شد.(۱۱)
محمد بن اشعث خزاعی, استاندار جدید قیروان, دست به کارهایی زد که بوی خشونت و بی رحمی می داد, از جمله: وی پادگان جدیدی ساخت, با ساکنان قیروان به شدت رفتار کرد, حتی دستور داد هر مردی را که نام اموی داشت ـ مانند سفیان و مروان ـ بکشند. (۱۲) علت این پدیده را نمی دانیم. شاید خواسته است بدین وسیله در افریقیه که صحنه حوادث بود از شخصیت هایی خلاصی یابد که بیم قیامشان علیه عباسیان می رفت. در این جا اندکی به این استان می پردازیم تا ببینیم در آن دوران اوضاع آن چگونه بوده است.
نگاهی گذرا به امارت افریقیه
بعد از این که مسلمانان در محل “سبیطله” برکشور روم پیروز شدند (۲۷ه”/ ۶۴۸م) و عقبه بن نافع فهری مسجد جامع شهر قیروان(۱۳) را در فاصله سال های ۵۰-۵۵ه” / ۶۷۰-۶۷۵م بنا نهاد, استان افریقیه پا به عرصه وجود گذاشت. استان افریقیه اسلامی ولایت مستقلی شد که دارای استاندار و مدیریتی جدای از مصر بود.
هنگامی که حسان بن نعمان غسانی (۷۱-۸۵ه” / ۶۹۰-۷۰۴م) استاندار آن جا شد, برای آن استان نظام اداری جدیدی پی ریخت. حدود جغرافیایی و سیاسی این استان با حدود استان افریقیه روم برابر است. افریقیه روم در برگیرنده استان طرابلس بود که خود افریقیه به آن اضافه شده بود و به طور تقریبی می توان محل آن را جمهوری فعلی تونس قلمداد کرد. بعدا بخشی از اقلیمی شد که جغرافی دانان اسلامی آن را “اقلیم زاب” نامیدند.
افریقیه روم, با این حدود, استان بزرگی بود که مساحت وسیعی از شمال افریقا را شامل می شد. اگر بخواهیم حدود غربی آن را به شکل دقیق مشخص کنیم, می گوییم: آن سرزمین در برگیرنده اقلیم قسطیلیه و ادامه شمالی آن تا ساحل دریا بود و از جانب غرب ادامه می یافت, نصف شرقی کوه های اوراس را شامل می شد و به مرزهایی ختم می شد که امروزه در سرزمین قبایل در بخش شرقی جمهوری الجزایر فعلی قرار دارد. قلعه لمبیزه یا قلاقل لمبیزه و باغایه داخل آن بود, به دریا وصل می شد و استان “بیجیا”ی فعلی را در برمی گرفت و به محل جریان رودخانه شلف می رسید. به گمان ما, این حدود استان افریقیه ای است که حسان بن نعمان آن را سامان داد.(۱۴)
هنگامی که موسی بن نصیر لخمی استاندار افریقیه شد, او و فرزندانش مغرب میانه و مغرب الاقصی را به طور کامل فتح کردند. موسی سه استان جدید به وجود آورد: نخست استان مغرب الاقصی که نیمه شمالی کشور مغرب کنونی را شامل می شد. دوم, استان سجلماسه که نصف جنوبی کشور مغرب فعلی را در برمی گرفت. سوم, سرزمینی که از مرزهای غربی استان افریقیه تا مرزهای استان مغرب الاقصی ادامه داشت و بخش بزرگی از سرزمین جمهوری تونس فعلی را شامل می شد.(۱۵)
در اواخر دوران اموی و در نتیجه آشوب های وسیعی که از سال ۱۲۲ق در مغرب در استان حکومتی عبیدالله بن حبحاب شروع شد و تا پایان عصر اموی به طول انجامید و به رغم تلاش های فراوانی که هشام بن عبدالملک برای فرو نشاندن این آشوب ها و مهار شورش گروه های خوارج صفریه و اباضیه به خرج داد, مغرب میانه و مغرب الاقصی از تصرف خلافت اموی خارج گردید و قدرت امویان به رودخانه شلف محدود شد که از کوه های اوراس سرچشمه می گرفت و به سمت شمال تا جنوب شهر الجزایر فعلی ادامه می یافت, آن گاه در سمت غرب به دریا نزدیک می شد و از شرق شهر وهران فعلی به دریای مدیترانه می ریخت. از سخنان یعقوبی جغرافی دان(۱۶) چنین فهمیده می شود که قدرت خلافت و به ویژه حکومت عباسی, از قسمت بالای این رودخانه تجاوز نمی کرده است. روشن است هنگامی که عباسیان وارث خلافت امویان شدند, دریافتند که حکومتشان سرزمین وسیعی را شامل می شود و نیروی آن ها قادر نیست سیطره کاملی بر آن داشته باشد; به ویژه که انتقال مرکز حکومت از دمشق به بغداد, مسئولیت های آسیایی این حکومت را افزون کرد و مسئولیت های جدیدی به دوش آن ها نهاد که امویان از آن جهت آسوده خاطر بودند.
از این رو عباسیان تلاششان را برای حفظ این بخش که در افریقیه برای حکومتشان باقی مانده بود, متمرکز کردند.
اما از آن چه در غرب رودخانه شلف یعنی میان مغرب میانه و اقصی واقع شد, چیزی که بیانگر قدرت عباسیان و یا تلاش آنان برای بسط نفوذشان باشد, در دست نداریم و این همان چیزی است که بعد از شکست خوارج اباضیه و قتل ابی خطاب عبدالاعلی بن سمح بن مالک معافری در سال ۱۴۴ه” , عبدالرحمان بن رستم (۱۷) را واداشت به غرب رودخانه شلف فرار کند و برای ایجاد حکومت خوارج اباضیه در آن سرزمین که خارج از قدرت عباسیان بود, تلاش کرده و حکومتش را از دسترس سپاهیان ایشان در امان دارد.
حکومت مرکزی عباسی به دلیل بی ثباتی در استان افریقیه که ناشی از درگیری داخلی بود و عباسیان را مشغول می کرد, نتوانست بر آن جاتسلط پیدا کند و فرصتی نیز نیافت تا برای توسعه قدرتش در سایر بخش های سرزمین مغرب تلاش نماید.
هنگامی که محمد بن شعث خزاعی برکنار شد, ابوجعفر منصور استان افریقیه را به یکی از رهبران عرب به نام اغلب بن سالم بن عقال تمیمی(۱۸) تفویض کرد. وی از بزرگان سپاه مصر بود. اغلب بن سالم و پسرش ابراهیم به افریقیه رفتند. اما رهبر خوارج, ابوحاتم, او را به قتل رساند و فرزندش ابراهیم به منطقه “زاب” فرار کرده و مهیا کردن زمینه های کارش را آغاز نمود.
عباسیان به افریقیه این گونه می نگریستند که آن جا سرزمینی است به دور از مرکز خلافت, و گروه های متعدد و متخاصم که برخی از آن ها دشمن اهل سنت اند, در آن جا زندگی می کنند; بعضی از ایشان پیرو مذاهب مختلف خوارج هستند, برخی عرب اند و بعضی بربر. منصور به این نتیجه رسید که زمام امور این استان را به فرد لایقی بسپارد, این فرد عمر بن حفص بن قبیسه بن مهلب, مکنا به ابوجعفر و معروف به هزار مرد ـ یعنی کسی که به سان هزار مرد در میدان جنگ است, (نوعی مبالغه)(۱۹) ـ و فرمانده معروفی از طایفه بنی مهلب بن ابی صفره بود که پیروزیهای نظامی چشمگیری در دوران اموی داشت.
هنگامی که عمر بن حفص نتوانست به نیروهای خراسانی مقیم در افریقیه و قبایل عرب ساکن در آن جا اعتماد کند, سپاه جدیدی با خود آورد و به رغم نفوذ سپاهیان عباسی در افریقیه, خوارج از اطاعت و نیروی مردمی عرب و بربر برخوردار شدند و سپاهیان عباسی را وادار کردند که در دژها و قلعه ها محصور بمانند, بیآن که با ساکنان افریقیه در آمیزند.
در دوران او انقلاب خوارج اباضیه به رهبری ابی حاتم یعقوب بن تمیم کندی شروع شد و آنان توانستند بر قیروان چیره شوند. آن گونه که ابن عذاری می گوید خوارج صفریه و اباضیه در “طبنه” زیر پرچم ابی قره صفری برای جنگ علیه سپاه عباسی متحد شدند. وی خودش را امام نامید و فرمانده عباسی, عمر بن حفص را محاصره کرد اما او توانست حصار را شکسته و به قیروان پناهنده شود. بعد از آن وحدت خوارج اباضی و صفری گسسته شد و نتوانستند بر آن جا مستولی شوند و قیروان در چنگ استاندار عباسی باقی ماند.(۲۰)
عمر بن حفص به منصور نامه نوشت و از او کمک های جدیدی درخواست نمود, اما پیش از رسیدن نیروهای کمکی در سال ۱۵۴ه” / ۷۷۱م کشته شد و ابو حاتم اباضی در سال ۱۵۵ه” / ۷۷۲م قیروان را اشغال کرد, و بدین گونه خوارج توانستند بر افریقیه مسلط شوند و تعداد یارانشان به حدود چهل هزار جنگجو بالغ شد.
منصور, شور و علاقه دینی را با نام جهاد علیه خوارج به خدمت گرفت, و حکومت افریقیه را به یزید بن حاتم بن قبیضه مهلبی سپرد. مهالبه در جنگ با خوارج و شکست آنان در دوران اموی نقش آشکاری داشتند.
یزید بن حاتم مکنا به اباخالد, در جنگ و بزرگواری به جدش مهلب بن ابی صفره بسیار شباهت داشت. وی به شایستگی و مهارت سیاسی و حسن رهبری شهره بود و از سوی ابوجعفر منصور در مناطق ارمنستان, سند, مصر و آذربایجان استاندار شد.(۲۱)
بزرگ ترین استانی که یزید بن حاتم در آن حکومت کرد, مصر بود. وی از سال ۱۴۴-۱۵۲ه” استاندار آن خطه بود. منصور سپاهی پنجاه هزار نفری, همراه تعدادی جنگجو از شام و الجزیره به سوی او اعزام کرد و به او فرمان داد به افریقیه برود. برای مهیا کردن این سپاه, منصور با سخاوت تمام رفتار کرد و ۶۳ میلیون درهم هزینه سپاه نمود. برای تإکید بر اهمیت این حمله, منصور سپاه را تا شهر قدس در فلسطین همراهی کرد. بعد از چندین جنگ شدید, استاندار, یزید بن حاتم توانست شورش های بزرگ خوارج را مهار کرده و در سال ۱۵۵ه” / ۷۷۲م در نزدیکی شهر طرابلس , اباحاتم اباضی را به قتل رساند. یاران اباحاتم به مناطق کوه های نفوسه که گروه های خوارج در آن جا سکنا داشتند, گریختند.
یزید بن حاتم مدت پانزده سال استاندار افریقیه بود. اقامت او در آن جا یکی از بهترین دوران های استانداران افریقیه محسوب می شود که به لحاظ اقتصادی یا اجتماعی و یا معماری, محاسن زیادی دربرداشت. وی مسجد اعظم قیروان را از نو بنا کرد, به فقهای مالکی جایگاه و اهمیت زیادی داد و در جنگ با خوارج به آن ها تکیه کرد و با آنان به مشاوره و نظر خواهی پرداخت. در نتیجه افریقیه پایگاه مذهب اهل سنت یا به عبارتی پایگاه سنی ها براساس مذهب امام مالک بن انس در سرزمین المغرب شد.(۲۲) این مسئله مضمون عمیقی در تحول تاریخ مغرب اسلامی دارد که بعدا به تفضیل به آن می پردازیم.
بعد از یزید بن حاتم, پسرش داوود جانشین او شد, زیرا وی به هنگام مریضی و پیش از مرگش, برای او به عنوان ولیعهد بیعت گرفت. وی نه ماه و نیم حکومت کرد و طی این مدت با رهبران قبایل بربر خوارج جنگید. نصیر بن صالح اباضی رهبر قبایل بربر, علیه او شورش کرد. داوود , برادرش مهلب بن یزید را به جنگ او فرستاد که شکست خورد و خود و اصحابش کشته شدند. سپس سلیمان بن یزید فرمانده سپاهش را با ده هزار نیروی جنگنده به سوی او فرستاد که بربر از معرکه فرار کردند, آن ها را دنبال نموده و نزدیک به ده هزار نفر از آنان را کشتند. داوود در افریقیه ماندگار شد تا این که هارون الرشید, روح بن حاتم , عموی او را عهده دار افریقیه کرد. هارون داوود را هم استاندار مصر و سپس سند کرد. وی تا هنگام مرگش در آن جا ماند.
روح قبل از آمدنش به افریقیه, مناصب اداری متعددی را در استان های بصره, کوفه, طبرستان, فلسطین و سند عهده دار شد. وی از برادرش یزید بزرگ تر بود, اما حکومتش در افریقیه دوام نیاورد, زیرا هارون الرشید او را برکنار و نصربن حبیب مهلبی را جانشین او کرد.
آخرین امیر مهالبه در افریقیه, فضل بن روح بن حاتم بود که در سال ۱۷۷ه” / ۷۹۳م به حکومت رسید و تقریبا یک سال و نیم در این سمت باقی ماند. سپاهیان افریقیه و مغرب به دلیل استبداد وی علیه او شوریدند. عبدالله بن عبدویه جارود, فرمانده سپاه تونس, توانست قدرت را به دست گرفته و در سال ۱۷۸ه” / ۷۹۴م او را به قتل برساند.(۲۳)
بدین ترتیب حاکمیت مهالبه بر افریقیه که مدت ربع قرن, یعنی از اواخر دوران ابو جعفر منصور تا زمان هارون الرشید ادامه داشت, به پایان رسید. تجربه تفویض حکومت به یک شخص که از خلافت پیروی نماید, تجربه موفقی بود. دوران مهالبه در افریقیه ثمر بخش بود و اوضاع و احوال این منطقه تثبیت شد. شهرها آبادان شد, مساجد به وجود آمد, کشاورز و تاجر امنیت یافت و در آمد منطقه به ویژه در ایام بزرگ این سلسله, یزیدبن حاتم که پانزده سال حکومت کرد, رو به فزونی نهاد.
بعد از پایان حکومت مهالبه, افریقیه به پیروی مستقیم از حکومت خلافت بازگشت و استانداران از بغداد به آن جا گسیل شدند. اما هرج و مرج بر آن جا حاکم شد و رهبران عرب در آن سرزمین, برای رسیدن به حکومت در قیروان یا کسب قدرت سیاسی در مناطقشان با یکدیگر به رقابت شدیدی پرداختند.
از آن جا که خلافت عباسی به امور استان افریقیه که در برگیرنده طرابلس, افریقیه و زاب بود, توجه ویژه ای می کرد ـ یعقوبی که در دوران پاورپوینت کامل اغالبه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint از افریقیه دیدن کرده است می گوید آخرین نقطه غربی قدرت عباسیان شهر “اربه” واقع در کناره بالایی رودخانه شلف بود ـ هارون الرشید کارگزار عرب بی نظیری مثل هرثمه بن اعین را استاندار این منطقه کرد. وی یکی از مردان بزرگ حزب عربی در سرزمین هارون الرشید و پیرمرد با تجربه ای در زمینه جنگ و حکمرانی بود.(۲۴)
هرثمه بن اعین نزدیک به دو سال (۱۸۰-۱۸۱ه” / ۷۹۶-۷۹۷م) در افریقیه حکومت کرد. طی این مدت اندک, آرامش و ثبات به منطقه بازگشت. هرثمه از نو شهرها, بندرها و اسکله ها را تجدید بنا کرد تا اعتماد مردم را به حکومت عباسی جلب کند. بندر تونس را از نو ساخت, مسجد قیروان را تعمیر کرد و بازارهایی در آن درست کرد و به ساختن خانه های مردم توجه نشان داد.
بعد از این دو سال ـ آن گونه که ابن خلدون می گوید ـ هرثمه بن اعین دید به دلیل اقداماتش در افریقیه امنیت و آسایش در این منطقه حاکم شده است, و در حقیقت او سختی فراوانی کشیده و خود را به تنگنا افکنده است, و خواست که به بغداد باز گردد. در سال ۱۸۱ه”۷۹۷/م به بغداد بازگشت و از یاران و معتمدین هارون الرشید شد. هارون فرماندهی سپاه را به او واگذار کرد.(۲۵)
در سال ۱۸۱ه” امیرالمومنین هارون الرشید محمد بن مقاتل عکی(۲۶) را استاندار افریقیه کرد. وی برادر رضاعی هارون بود و پدرش از مردان بزرگ حکومتی محسوب می شد. اما وی در مقام استانداری برای هارون الرشید نیکو سیرت نبود. از این رو در افریقیه به گونه ای رفتار نکرد که رضایت مردم را جلب کند, و کارها در این استان به هم ریخت; به ویژه اقدام او در تازیانه زدن به فقیه, بهلول بن راشد که به مرگ او منجر گردید, موجب ناخرسندی و عصبانیت فقها, علما و اهالی افریقیه شد, زیرا این فقیه جایگاه و منزلتی در میان اهالی آن جا داشت. هم چنین سپاهیانش به دلیل کمبود مواجبشان علیه او شوریدند و به شورشی پیوستند که ابن تمیم تمیمی آن را رهبری می کرد.(۲۷) هرج و مرج آن سرزمین را فراگرفت و میان رهبران سپاه جنگ در گرفت. در این اوضاع و احوال, ابراهیم بن اغلب در عرصه رخدادهای سیاسی افریقیه پدیدار گشت.
زندگی اجتماعی در افریقیه قبل از برپایی حکومت اغلبیان
برای روشن نمودن مسئله زندگی اجتماعی در افریقیه, پیش از برپایی حکومت اغلبیان, باید گزارشی از تاریخ گسترش اسلام در این منطقه بیاوریم تا مشخص شود که این کار مهم در دوران مهالبه (بنی مهلب) و پیش از شروع دوران پاورپوینت کامل اغالبه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint (بنی اغلب) چگونه صورت گرفت و چطور افریقیه, سرزمینی اسلامی ـ عربی شد که عرب و بربرهای عرب شده و اندکی از رومیان در آن زندگی می کردند؟
۱ـ روم: اینان همان بیزانسی ها هستند که به عنوان حاکمان آن سرزمین بودند. با شروع فتوحات عربی بسیاری از ایشان مخفی شدند و فقط گروه اندکی از آنان در سواحل و شهرها و به ویژه در قرطاجنه و در سرزمین های بیآب و علف باقی ماندند. بسیاری از آنان اسلام را پذیرفته و در ساکنان آن جا ذوب شدند. فقط گروهی از آنان به سیسیل و دیگر سرزمین های جنوب اروپا مهاجرت کردند.
۲ـ بربر: آنان ساکنان اصلی آن سرزمین بودند که به دو دسته تقسیم می شدند: طایفه بربر متمدن که به “برانس” مشهور بودند و در مناطق حاصل خیز و زراعتی کوهپایه ای زندگی می کردند و به زراعت و کارهای صنعتی اشتغال داشتند, و طایفه بربر”بتر” که در صحراها و واحه ها ساکن, و به دامپروری مشغول بودند و به نواحی آبادان مجاورشان هجوم می بردند.
۳ـ افارقه: آنان توده مردم بودند که در نواحی ساحلی سکونت می کردند و به زراعت و کارهای صنعتی اشتغال داشتند. ابن عبدالحکم در کتاب تاریخش درباره آنان می نویسد: افارقه خدمتکار رومیان بودند و با هر کس که بر سرزمینشان چیره می شد, سازش می کردند.(۲۸)
اما عنصر عرب, همراه فتوحات اسلامی به سرزمین المغرب وارد شد. آنان همانند سپاهیان پیروزمند وارد این منطقه شده بعد از تکمیل فتوحات در همه مناطق مغرب مستقر شدند سپس گروه های دیگری از سپاهیان و مهاجران عرب با ادامه فتوحات به آنان پیوستند. نتیجه این اقدام, برپایی جوامع عربی کوچکی بود که بزرگ ترین آن ها در شهرها و پادگان ها زندگی می کردند. همه این ها روی هم عرب های بومی(۲۹) یعنی عرب افریقایی را تشکیل می دادند که در آن جا مستقر شدند و بدون این که از عروبتشان دست بکشند, آن جا را به مثابه وطن تلقی کردند. اینان به آیین پیشین خود تمسک می جستند و علیه سپاهیان عرب اعزامی جهت ایجاد امنیت از سوی حکومت مرکزی, متحد می شدند. این سپاهیان عرب “شامی” خوانده می شدند, نه از آن رو که اهل شام بودند, بلکه بدان سبب که از شام میآمدند و شام در آن دوران پایتخت امویان بود.
روشن است که بسیاری از مردان این سپاهیان عرب, در نتیجه استقرار در این سرزمین و آمیزش با اهالی آن, به عرب های بومی تبدیل می شدند. به این ترتیب تعداد این عرب های بومی تا پایان دوران اموی رو به ازدیاد نهاد, به طوری که بسیاری از این بومیان ـ با این که از عناصر مهم قدرت بودند ـ به مرور زمان و نسل به نسل, به عرب افریقایی تبدیل شدند, و از میان آن ها علما و فقهای بزرگی نظیر بهلول بن راشد و عبدالرحمان بن حبیب فهری و اسد بن فرات و حبیب بن سعید و برادرش سحنون و دیگران ظهور کردند. زمانی که عقبه بن نافع فهری نقشه فتح شهر قیروان را در سال های ۵۰-۵۵ه” کشید, نهضت عربی شدن با گسترش اسلام و زبان عربی و علوم فقه و حدیث در قیروان شروع شد, به گونه ای که گروهی از اهالی بربر مسلمان شدند. ابن خلدون قبایلی را که در ساختن شهر قیروان مشارکت کرده و اسلام را پذیرفتند, یعنی قبایل لواته, نفوسه و نفراوه را نام می برد.(۳۰)
در دوران حسان بن نعمان(۳۱) ـ بنیان گذار نظام اداری در سرزمین مغرب ـ به رغم این که در آن دوران جنگ های ناشی از فتوحات و درگیریهای سختی میان بربر و عرب های فاتح وجود داشت, تعداد بسیاری از اهالی بربر مسلمان شدند; در این جنگ ها فرماندهی مثل عقبه بن نافع, ابن ابی مهاجر و زهیر بن قیس کشته شدند با وجود این, برخی از قبایل بربر مثل قبیله إوربه به اسلام گرویدند.
بعد از حسان, با اشاره عبدالعزیز بن مروان, موسی بن نصیر استاندار شد.(۳۲) وی در پی فتح مغرب میانه و اقصی بود, ولی برای این کار شیوه های سخت و خشن پیش گرفت و بسیاری از اهالی بربر از او بیزار شدند. موسی همتش را در جنگ با قبایل بربر و دستیابی به غنایم و ارسال اسیران زیادی به دمشق برای جلب رضایت خلیفه اموی, صرف نمود. این کار تإثیر بدی در میان مردم بربر داشت.
بعد که عمر بن عبدالعزیز خلیفه حکومت اموی شد, سیاستش گسترش اسلام و وارد نمودن مردم سرزمین های گشوده شده با نرمی و نیکی به اسلام بود. نخستین اقدام او در استان افریقیه این بود که به جای محمدبن یزید قرشی, زمام آن را به اسماعیل بن عبیدالله بن ابی مهاجر سپرد. محمد از سوی سلیمان بن عبدالملک این منصب را عهده دار شده بود و به دلیل خطاهایی که در حق مردم افریقیه نمود و به قیام اهالی بربر و قتل او منجر شد, نیکو سیرت قلمداد نمی شد.(۳۳)
منابع و متون گذشته اتفاق نظر دارند که اسماعیل بن عبیدالله “از بقیه اهالی بربر خواست که به دین اسلام در آیند.”(۳۴) وی “بهترین امیر و استاندار بود و همواره بربرها را به اسلام دعوت می کرد تا سرانجام عده زیادی از آنان در حکومت عمر بن عبدالعزیز اسلام آوردند. وی حلال و حرام را به اهالی افریقیه آموزش داد. “(۳۵) او “شیفته دعوت اهالی بربر به اسلام بود تا این که بسیاری توسط او مسلمان شدند.”(۳۶)
عمر بن عبدالعزیز(۳۷) از استاندار جدیدش درخواست کرد تمام همتش را صرف گسترش اسلام در میان بربرها نماید. دباغ(۳۸) این استاندار را چنین توصیف می کند: “وی مردی فقیه, صالح, فاضل و زاهد بود”. عمر بن عبدالعزیز, اسماعیل بن عبیدالله بن ابی مهاجر را به همراه دو نفر از تابعین اعزام کرد. این ده نفر عبارت بودند از: ابوعبدالرحمان بن یزید معافری(۳۹) افریقایی, ابو مسعود سعید بن مسعود تجیبی(۴۰), اسماعیل بن عبید انصاری(۴۱), ابو جهم عبدالرحمان بن رافع تنوخی(۴۲), ابو سعید جعثل بن هاعان بن عمیر رعینی(۴۳), اسماعیل بن عبیدالله بن ابی مهاجر مخزومی(۴۴), حیان بن ابی جبله قرشی(۴۵), عبدالله بن مغیره بن ابی برده کنانی(۴۶), موهب بن حبی معافری(۴۷), و طلق بن جابان فارسی.(۴۸)
این تابعین شروع به آموزش اصول و قواعد دین جدید به بربر و فرزندانشان نمودند. آشکار است که اهالی افریقیه به دلیل بردباری, برابری و عدالتی که در دین جدید یافتند, با رضایت به اسلام روی آوردند و عقاید مخالف اسلام را کنار گذاشتند.(۴۹) ابن عذاری گفته است: “شراب در افریقیه حلال بود وقتی این تابعین ـ رضی الله عنهم ـ به آن جا رسیدند, حرامش کردند”.(۵۰)
ملاحظه می شود که بیشتر این تابعین مقیم قیروان بودند, از این رو مساجد بسیاری ساختند که در آن ها اصول اسلام را آموزش می دادند. قوم بربر به این مساجد روی میآوردند و به درس هایی که در آن جا تدریس می شد, گوش فرا می دادند. به دست این تابعین مساجد متعددی ساخته شد که از آن میان, مسجد “رباطی” را ابو عبدالرحمان حبلی عبدالله بن یزید معافرین افریقی و جامع “زیتونه” را اسماعیل بن عبیدالله ملقب به تاجرالله بنا کردند.
به همت این تابعین, بذرهای علم و فقه اسلامی کاشته شد; به گونه ای که توسط ایشان طبقه نخست علمای افریقیه مانند: ابی کریب معافری, عبدالله بن عبدالحکم بلوی, ابی خالد عبدالرحمن بن زیاد بن انعم معافری, ابی محمد خالد بن عمران تجیبی, سعید بن لبید معافری و ابی زکریا یحیی بن سلام و دیگران, پرورش یافتند.
این دانش اندوزان از اهالی افریقیه بودند که مقداری از وقتشان را در قیروان صرف پژوهش می کردند, سپس به سوی قبایلشان رفته و در مناطق خود به شغل قضاوت و امور دینی می پرداختند و به مردم اصول و مبانی اسلام را میآموختند. در خصوص زندگی اسد بن فرات بن سنان گفته شده است که پدرش “به افریقیه آمد و مادرش او را حامله بود. اسد در سال ۱۴۵ه” در تونس متولد شد و نزد علی بن زیاد درس خواند. “(۵۱)
جالب این جا است که در این دوران وقتی اعراب به افریقیه آمدند اهتمام و علاقه شدیدی داشتند که برای پسرانشان حلقه های کوچک درسی در مساجد درست کنند تا آنان قرآن, حدیث, دین و زبان عربی را فرا گیرند. گفته استاد بزرگ حسن حسنی عبدالوهاب در تفسیر این پدیده, مرا شگفت زده کرده است: “هنگامی که آنان در پادگان هایشان اقامت گزیدند و قیروان را طراحی کردند, خانه ها و مساجد را ساختند سپس به آموزش فرزندانشان پرداختند. محل ساده ای را به نام “مکتبخانه” برگزیده و در آن جمع شده و به خواندن کتاب خدا می پرداختند.”(۵۲)
با برپایی خلافت عباسی, عنصر عربی اعم از قیسی و یمنی[ عرب شمالی و جنوبی] در افریقیه تکیه گاهی از سوی حکومت عباسی نیافت; به گونه ای که عباسیان در حملات خود خراسانیان را به سرزمین افریقیه گسیل می کردند.
درست است که در آغاز کار نا آرامی ها و برخوردهای مستقیمی میان سپاهیان عربی و خراسانی رخ داد و علاوه بر تهدید بقای قدرت عباسیان در افریقیه, موجب کشته شدن محمدبن اشعث خزاعی شد, اما با گذشت زمان, عنصر عربی خراسانی با اهالی اصلی این سرزمین (بربرها) از طریق پیوند خویشاوندی در آمیخت. از میان عنصر خراسانی تعدادی فقیه و عالم, مثل محمد بن عبدوس ظهور کردند که نقش مهمی در نهضت فقهی و علمی در افریقیه داشتند.
اما آن چه موجب تشویش خاطر حکومت عباسیان در افریقیه می شد, مذاهب مختلف خوارج بود, زیرا خوارج از عوامل اصلی سقوط حکومت اموی بودند. از این رو خلیفه منصور, دست استانداران مصر را برای حمله های پی درپی جهت پیروزی بر خوارج در مغرب, باز گذاشت; به عنوان مثال, محمد بن اشعث در حمله خود اموال فراوانی را هزینه کرد و موفق شد رهبر خوارج اباضیه, ابوالخطاب عبدالاعلی بن سمح بن مالک معافری را هلاک نماید. اما چیزی نگذشت که ابو حاتم اباضی بر قیروان چیره شد و با پیروزی بر استاندار عباسی, محمد بن اشعث , او را کشت.
مشکل خوارج ادامه یافت و موجب ترس و وحشت بنی عباس گردید. منصور پی در پی یورش می برد و سرانجام این مهم را به مهالبه (بنی مهلب) سپرد که از دوران امویان با قدرت تمام در زمین گیر کردن خوارج زبردست بودند.(۵۳)
مهالبه این کار مهم را به انجام رساندند, به گونه ای که خوارج, منطقه افریقیه را ترک کرده و به مناطق دیگری در سرزمین مغرب روی آوردند. بنی مدرار (که اصل آن ها بربر بود) حکومتشان را در سجلماسه بنا نهادند (۱۴۰ه” / ۷۵۷م) وبنی رستم اباضی مذهب در مغرب میانه چنین کردند (گفته می شود اینان ایرانی الاصل بوده اند). (۵۴)
در دوران مهالبه, بربر و عباسیان در جهت جلوگیری خوارج متحد شدند و این مسئله از نقش فقها و دانشمندان و تابعینی نشئت می گرفت که در کنار مکتبخانه کوچک علمی و مساجدی که در آن دروسی از بدیهای خوارج و مذاهب تخریبی آن ها برای اسلام, یعنی آن چه که ما امروزه به آن ارشاد دینی می گوییم, آموزش می دادند و مذهب اهل سنت را به مثابه شعار حکومت بنی عباس برگزیدند.
دوران مهالبه به ویژه زمان یزیدبن حاتم مهلبی از دوران رفاه, ثبات و آرامش افریقیه به حساب میآید. یزید بن حاتم در رهبری استان افریقیه شایستگی نشان داد و به کارهایی موفق شد که مورخان و راویان آن را گواهی داده اند. از مهم ترین آن ها ـ همان گونه که گفتیم ـ پیروزی او بر شورش های خوارج بود. در دوران او هیچ انقلاب یا عصیانی از سوی خوارج گزارش نشده است. وی به سازندگی اهمیت می داد لذا مسجد اعظم قیروان را ساخت. هم چنین به فقها, علما و شعرا توجه می کرد; به عنوان مثال و نه منحصرا, عبدالرحمان بن زیاد بن انعم, بهلول بن راشد و ابن فروخ را نام می بریم.(۵۵)
۱) ایجاد حکومت پاورپوینت کامل اغالبه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint (184-296ه” / ۸۰۰م)
در میان اوضاع و احوالی که در فصل پیشین ذکر شد, ابراهیم بن اغلب در عرصه زندگی سیاسی در سرزمین افریقیه پدیدار شد. گفته شده که ظهور او نتیجه خدمتش در سپاهیان بنی مهلب بوده است.(۵۶) ابن اثیر گفته است: ابراهیم بن اغلب در سال ۱۸۰ه” در استان زاب بود و با “هرثمه بن اعین” کنار آمد و هدایایی برای او فرستاد و هرثمه او را حاکم زاب کرد. سرزمین زاب اقامتگاه بسیاری از افراد قبیله تمیم و گروه بنی اغلب بود که بعدها بر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 