پاورپوینت کامل منازعات مذهبی در بغداد ۶۵۶ – ۲۳۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل منازعات مذهبی در بغداد ۶۵۶ – ۲۳۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل منازعات مذهبی در بغداد ۶۵۶ – ۲۳۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل منازعات مذهبی در بغداد ۶۵۶ – ۲۳۲ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
منازعات فرقه ای، مهم ترین عامل حادثه ساز در تاریخ بغداد بود که در شرایط خاص سیاسی، اقتصادی و مذهبی این شهر رخ داد.
با استقرار خلفای عباسی در بغداد، دارالخلافه عباسیان به زودی مرکز اقوام، ادیان و مذاهب گوناگون شد. از همان آغاز، بافت ناهم گون جمعیتی و تضاد منافع سیاسی و اقتصادی، زمینه ساز بسیاری از آشوب ها و درگیری های شهری میان عرب، ترک و ایرانی بود. با شکل گیری رسمی مذاهب شیعه و سنی، تلاش علما و پیروان مذاهب برای نفوذ در ساختار قدرت آغاز شد. رقابت برای کسب قدرت به اختلافات دامن زد و منازعات و آشوب ها رنگ مذهبی به خود گرفت. از سوی دیگر، گرایش مذهبی خلفا و کارگزارانشان و رویکرد آنان به فرقه ای خاص، منازعات را تشدید کرد. در سراسر قرن های چهارم و پنجم هجری، دو فرقه شیعه و سنی به لحاظ قدرت و قوا در حالت توازن به سر می بردند و هر یک می کوشید با جلب حمایت خلفا، دیوانسالاران، گروه های مختلف شهری و یا امرا، به برتری، نفوذ و اقتدار بیشتری دست یابد. این مسئله به منازعات فرقه ای شدت و شتاب بیشتری داد.
در این نوشتار، نقش خلفا، کارگزاران، امرا، علما و توده مردم در پیدایش و تشدید منازعات مذهبی بررسی شده است.
تأثیر رفتار سیاسی و گرایش مذهبی خلفا بر منازعات
ضرورت کسب و حفظ قدرت موجب شد تا عباسیان سیاست دوگانه ای جهت اداره قلمرو اسلامی و حفظ سیادت بنی العباس در پیش گیرند. این سیاست، گاه نفوذ اهل سنت و اعراب را به ساختار قدرت ایجاب می کرد و گاه، مانند سراسر دوره خلافت مأمون، معتصم و واثق، موجبات نفوذ معتزله، شیعیان و ترکان را به دستگاه خلافت فراهم می کرد.
متوکل (۲۴۷ – ۲۳۲ه ) برخلاف اسلاف خود، جانب مذاهب سنت و جماعت را گرفت و با معتزله و شیعیان به مخالفت برخاست. وی برای مقابله با معتزله، نخست با صدور فرمانی، مردم را از بحث و جدل درباره قرآن منع کرد. سپس نامه هایی در نهی جدال و خصومت به اطراف نوشت.۲ او هم چنین به ترویج سنت و حدیث همت گماشت و بدین منظور، در جلسه ای با حضور برخی از فقها و محدثان، چون مصعب الزبیری، اسحاق بن ابی اسراییل و… از آن ها خواست احادیثی در ردّ معتزله و جهمیه روایت کنند و مذهب سنت و جماعت را رواج دهند.۳ نگرانی متوکل از نفوذ معتزله در دستگاه خلافت موجب شد تا خلیفه به حذف و عزل دیوانسالاران معتزلی بپردازد. وی به همین منظور، بر محمدبن احمد بن ابی دؤاد؛ قاضی القضاه معتصم، واثق و متوکل که بر مذهب جهمیه (معتزله) بود و نقش مؤثری در رقم زدن حوادث دوره محنه داشت،۴ خشم گرفت؛ او را از مقامش عزل و اموالش را مصادره کرد.۵ او هم چنین دستور عزل و دستگیری محمد بن ابی الیث، قاضی القضاه مصر را که از سران معتزله بود، صادر کرد.۶
سیاست دیگر متوکل در حمایت از اهل سنت، تکریم و بزرگداشت علمای سنی بود. وی به همین منظور دستور داد تا پیکر احمد بن نصر بن مالک خزاعی که به جرم اعتقاد به خلق قرآن به دستور واثق به دارآویخته شده بود، از دار پایین آورده و به خاک سپارند.۷ او احمد بن حنبل را، که به جرم اعتقاد به خلق قرآن به زندان افتاده بود، تکریم نمود و مال بسیار به او بخشید۸ و از نظریات و دیدگاه های وی در اداره امور بهره برد. ابن کثیر می نویسد خلیفه بدون مشورت با احمد بن حنبل، به هیچ کس مقام و منصب نمی داد و حتی انتصاب یحیی بن أکثم به جانشینی ابن ابی دؤاد، با مشورت او صورت گرفت.۹ متوکل همچنین به منظور جلب حمایت علمای سنی، در بهبود وضعیت معیشتی ایشان کوشید و به آنان عطایا، جوایز وارزاق بسیاری اهدا کرد۱۰ و آنان را به منصب قضا گماشت.۱۱ وی بیشتر به دیدگاه های علمای حنبلی، به ویژه احمدبن حنبل، توجه داشت و در حمایت از علمای حنفی و شافعی، کوشش چندانی به عمل نمی آورد. او حارث بن مسکین را به منصب قضای مصر منصوب کرد و به او دستور داد اصحاب ابی حنیفه و شافعی را از مساجد اخراج کرده و آنان را در فشار قرار دهد.۱۲
متوکل با خاندان علی علیه السلام دشمن بود۱۳ اوبه اتکای ترکان و سلفیه، سیاست های خصمانه ای درباره شیعیان در پیش گرفت. از جمله اقدامات او، دستگیری، ضرب و شتم و به بند کشیدن عده زیادی از شیعیان بود.۱۴ وی حتی از بی حرمتی به امام هادی علیه السلام خودداری نکرد؛ ابتدا ایشان را به سامرا احضار۱۵ و سپس به اتهام نگهداری سلاح و نامه های شیعیان، گروهی از ترکان را به منزل وی فرستاد و او را دستگیر کرد.۱۶ سرکوبی شیعیان، به عراق محدود نشد. به دستور متوکل، اسحاق بن یحیی، والی مصر مجبور شد اشراف علویان را از آن کشور اخراج کرده و به عراق بفرستد.۱۷ سیاست دیگر خلیفه، ویران کردن اماکن مقدس شیعیان بود؛ به دستور وی، مرقد امام حسین علیه السلام و بناهای پیرامون آن ویران شد و به ساکنان نواحی اطراف حرم امر شد؛ زمین آن را شخم زده و بر آن کشاورزی نمایند.۱۸ او هم چنین دستور داد که قبور سایر علویان را نیز ویران کنند.۱۹
متوکل، قائل به برتری ابوبکر و عمر نسبت به علی علیه السلام بود.۲۰ او صحابه پیامبر را به دیده احترام می نگریست و با کسانی که به سبّ صحابه می پرداختند، به شدت برخورد می کرد. وقتی به متوکل خبر رسید؛ هفده تن از اهالی بغداد، نزد قاضی ابوحسان زیادی شهادت داده اند که عیسی بن جعفر بن محمد بن عاصم، یکی از اعیان بغداد و صاحب سرای عاصم، به ابوبکر، عمر، عایشه و حفصه ناسزا گفته، خلیفه به محمد بن عبداللَّه بن طاهر، حاکم بغداد، دستور داد او را شلاق زده و به جرم الحاد به دجله بیندازد.۲۱
دشمنی با شیعیان فقط به خلیفه منحصر نبود. ندیمان و یاران متوکل نیز همه ناصبی و دشمن علی علیه السلام بودند. علی بن الجهم شاعر شامی، عمروبن فرخ رخجی، ابوالسمط و عبداللَّه بن محمد بن داود هاشمی، معروف به ابن انزجه از جمله این ندیمان بودند. این افراد که مشاوران اصلی متوکل بودند. به خلیفه در خصوص قیام علویان هشدار داده و او را تشویق می کردند که علویان را از اطراف خود دور کند و بدخواه آنها باشد. این مشاوران کار را به جایی رساندند که متوکل را ترغیب کردند تا به علی علیه السلام توهین نماید.۲۲ علی بن الجهم در مجلس بزم خلیفه خود را در هیأت علی علیه السلام می آراست ۲۳ و با اشعاری که در هجو علی و سایر علویان می سرود، باعث نشاط خلیفه می شد.۲۴
سیاست های سرکوب گرایانه و متعصبانه متوکل، با واکنش جوامع شیعی بغداد رو به رو شد. اهالی بغداد مکتوبی در سرزنش متوکل نوشته و بر دیوار مساجد آویختند و شعرایی، چون دعبل خزایی به هجو خلیفه پرداختند.۲۵
با استقرار معتز برمسند خلافت، خلیفه سیاست های دیگری علیه شیعیان و معتزله در پیش گرفت؛ به دستور او جماعتی از طالبیان و علویان، نظیر محمد بن علی بن خلف العطار، محمد بن جعفر بن الحسن و ابو هاشم داود بن القاسم الجعفری از بغداد به سامرا فرا خوانده شدند تا در آنجا تحت نظر قرار گیرند.۲۶ در زمان او امام هادی علیه السلام در سامرا تحت نظر بود و بنا به روایت شیعه، امام علیه السلام به دستور معتز، به شهادت رسید.۲۷ معتز مانند متوکل، با معتزله وجهمیه مخالف بود و با آنان، با خشونت برخورد می کرد. او در تداوم سیاست متوکل، دستور داد عده ای از قضات را به اتهام معتزلی و شیعی بودن، از سامرا اخراج کرده و به بغداد فرستند.۲۸
بیشتر آشوب هایی که از دوران خلافت متوکل تا عهد المستکفی، بغداد را عرصه مناقشه نمود، نزاع میان گروه های مختلف شهری، نظیر عیاران و شطار و جدال میان سپاهیان بود که عمدتاً به دلایل مالی و اقتصادی و یا تحت تأثیر بافت ناهم گون جمعیت بغداد صورت می گرفت. در این سال ها مذاهب شیعه و سنی هنوز تشکل رسمی نیافته و تنها برخی از مذاهب اهل سنت به تازگی در آستانه شکل گیری بود. اختلافات عقیدتی، فقهی و کلامی، که زمینه ساز تفرق در مذاهب شیعه و سنی گردید هنوز از چارچوب محافل علمی فراتر نرفته و دامنه آن به پیروان فرق کشیده نشده بود. علاوه بر این، نفوذ بیش از حد ترکان در ساختار قدرت و دور بودن بغداد از مرکز سیاسی عباسیان موجب شد آتش منازعات فرقه ای در این سال ها شعله ور نگردد. با انتقال مجدد پایتخت به بغداد و قدرت گیری مذاهب سنی، به ویژه مذهب حنبلی و قرامطه در اطراف سامرا، بغداد بیش از پیش تحت تأثیر سیاست های مذهبی خلفا قرار گرفته و صحنه منازعات و آشوب های فرقه ای گشت.
رویکرد خلیفه المعتضد (۲۸۹ – ۲۷۹ه ) در دامن زدن به اختلافات فرقه ای بی تأثیر نبود. معتضد، سیاست دوگانه ای در پیش گرفت. از یک سو، در حمایت از اهل حدیث به مقابله با فلاسفه و متکلمین پرداخت و با صدور فرمانی خرید و فروش کتب کلامی و فلسفی و بحث و جدل را ممنوع کرد۲۹ و از سوی دیگر، به آل علی بن ابی طالب نیکویی ها کرد۳۰ و بر آن شد نامه مأمون – که در نکوهش معاویه نگاشته شده بود -۳۱ بیرون آورده و در برابر مردم قرائت شود.۳۲ او هم چنین دستور داد خطبای مساجد، معاویه بن ابی سفیان را بر فراز منابر لعن کنند.۳۳ معتضد به سخنان عبیداللَّه بن سلیمان که او را از این اقدام برحذر داشته و از شورش عامه می ترسانید، توجه نکرد و نخستین گام در اجرای این سیاست را با انتشار نامه ای برای عامه (اهل سنت) برداشت.۳۴ خلیفه به سقایان و… دستور داد بر معاویه درود نفرستند و از او یاد نکنند۳۵ و داستان سرایان و نقل گویان را نیز از نقل و قصه خوانی منع کرد.۳۶ تصمیمات معتضد سبب شد عبیداللَّه بن سلیمان از قاضی، یوسف بن یعقوب حنبلی درخواست کند که خلیفه را از تصمیماتش منصرف نماید. قاضی یوسف به خلیفه هشدار داد که چنین سیاستی، موجب قدرت یافتن طالبیان و آشکار شدن ادعاهای آنان برای احراز خلافت خواهد شد. قاضی حنبلی موفق شد، با بازنمایی شرایط سیاسی جامعه برای خلیفه، او را از تصمیماتش منصرف کند.۳۷
با آغاز عصر غیبت، خلفای عباسی که رقیب سرسختی پیش روی خود نمی دیدند، سیاست معتدلی درباره شیعیان امامی در پیش گرفتند. علمای شیعی نیز، برای حفظ موجودیت مذهب شیعه و تشکل بخشی به آن، تلاش کردند به جای مبارزه ی رودررو با حاکمیت، سیاست رفق و مدارا یا تقیه را در پیش گیرند.
جعفر بن معتضد (۳۲۰ – ۲۹۵ه ) با کمک دیوانیان شیعی، نظیر ابن فرات به خلافت رسید.۳۸ مقتدر نیز، مانند پدرش معتضد، سیاست معتدلی در خصوص شیعیان امامیه داشت. در دوره خلافت او، شیعیانی، چون آل فرات و آل نوبخت به دستگاه خلافت راه یافتند.۳۹ اما قدرت یافتن فاطمیان در مصر و نیز دیدگاه های خاص اسماعیلیه درباره امامت و خلافت، سیاست خلفا در خصوص شیعیان هفت امامی و قرامطه را خشن و سرکوب گرانه کرد. از این رو، وقتی به مقتدر خبر رسید که رافضیان در مسجد براثا تجمع کرده و قرامطه با نوشتن نامه، آنها را به پیروی از محمد بن اسماعیل و تبّری از مقتدر، دعوت نموده اند، خلیفه، وزیر خود «خاقانی» را مأمور سرکوبی آنها کرد. وزیر با تشویق علمای سلفی، فتوای انهدام مسجد را از ایشان گرفت.۴۰
گرایش های شیعی خلیفه موجب تکاپوی اهل سنت برای خارج ساختن خلافت از نفوذ این خاندان شد. کودتای ابن معتز ناصبی با کمک دیوان سالاران سنی، مانند محمد بن داود، علی بن عیسی و محمد بن عبدون، به همین منظور صورت گرفت، اما خلافت او بیش از یک روز به طول نینجامید. در پایان آن روز، همه حامیان خلیفه از اطرافش پراکنده شدند و فقط محمد بن داود در کنار خلیفه ماند. او برای جلب حمایت اهل سنت فریاد می زد؛ «مردم برای خلیفه بربهاری خود دعا کنید».۴۱ در این سال ها، بربهاریان قدرت مندترین و متعصب ترین شاخه حنابله بغداد بودند و پیشوای آنان، حسین بن قاسم بن عبیداللَّه بربهاری بود. ابن معتز می کوشید با انتساب خود به بربهاریان حمایتشان را جلب کند، زیرا عوام سنی به آنان اعتقاد داشتند.۴۲ با تمام این اقدامات، ابن معتز شکست خورد و ابن فرات شورشیان را دستگیر کرد، اما نسبت به آنان نرمش نشان داد و مقتدر را تشویق کرد که از گناه آنان درگذرد. به دستور ابن فرات، پرونده همه شورشیان به دجله ریخته شد.۴۳ سیاست نرمش با سنیان که ابن فرات نسبت به عوامل کودتای سال ۲۹۶ه در پیش گرفت، همان سیاست شیعیان امامیه بود که پس از غیبت، برای حفظ موجودیت مذهب شیعه، اتخاذ نمودند.
تمایلات شیعی المقتدر، باعث نفوذ خاندان شیعی فرات به دربار عباسیان شد. از سوی دیگر، قدرت حنابله در آستانه قرن چهارم رو به افزایش بود و علما و پیروان متعصب حنبلی که نمی خواستند شاهد قدرت نمایی شیعیان و حضور آنان در دستگاه خلافت باشند، تلاش مضاعفی برای احیای سنت و نفوذ بر خلیفه آغاز کردند. شورش حنابله در سال ۳۰۶قمری، با این هدف صورت گرفت، اما نتیجه ای دربر نداشت؛ به فرمان خلیفه عده ای از حنابله به بصره تبعید شدند.۴۴ حنابله به منظور نفوذ بر خلیفه و تسلط بر امور خلافت، به بهانه امر به معروف و نهی از منکر با هجوم به خانه سالاران، فرماندهان و سایر مردم، چنان چه باده و آلت طرب می یافتند، آنها را دور ریخته یا تاراج می کردند. آنان هم چنین نزد رئیس شرطه رفته و با دادن شهادت دروغ درباره مردان و زنان، آنان را به فسق و فجور متهم می کردند.۴۵ رهبری حنابله بغداد را در این دوران، ابو محمد حسن بن علی بن خلف بربهاری برعهده داشت. او از مذهب حنبلی به شدت دفاع می کرد۴۶ و نقش مؤثری در برپایی فتنه های فرقه ای داشت. اقدامات خشونت بار حنابله، به ویژه پیروان ابو محمد بربهاری، بغداد را به آشوب کشانده، خشم خلیفه و رئیس شرطه بغداد را برانگیخت و موجب صدور فرامین سختی درباره آنان شد. در اطلاعیه خلیفه الراضی، به برخی رفتارهای بربهاری و یارانش، از جمله تعرض به پیروان مذهب شافعی، کافر و گمراه خواندن شیعیان، انتساب مسلمانان به بدعت گذاری، آزار رساندن به زائران و مخالفت با زیارت قبور، اعتراض شده است.۴۷
در عهد القادر (۴۲۲ – ۳۸۱ه )، محمود بن سبکتکین در خراسان و ری قدرت یافت و جهت ترویج مذهب حنفی، به مقابله با شیعه، باطنیه و معتزله پرداخت. محمود در جهت همین سیاست، در سال ۴۲۰ه با خلیفه القادر مکاتبه کرد و ضمن آن، معتزله، روافض و باطنیه را کافر خواند و مذهب آنان را اباحیه نامید.۴۸ خلیفه القادر، که حامی جدی اهل سنت، به ویژه حنابله بود، به کمک پشتیبان جدید خود و با استفاده از ضعف امرای بویهی، تلاش خود را برای احیای مذهب سنت و جماعت آغاز کرد. از این رو، وی در رمضان سال ۴۲۰ قمری مکتوب کوتاهی منتشر کرد. این مکتوب که در حضور فقها و علمای دار الخلافه قرائت شد، حاوی اخبار وفات پیامبر، فضایل ابوبکر و عمر، ردّ قبول خلق قرآن و مخالفت با معتزله بود.۴۹ او سپس در ماه ذوالقعده اعلامیه معروف خود را با عنوان «اصول القادری» منتشر کرد.۵۰ خلیفه پیش از این هم نوشته هایی در حمایت مذهب سنت منتشر کرده بود. از جمله در سال ۴۰۸ه، ضمن مکتوبی به فقهای حنفی معتزلی، از آنان خواست از معتزله و روافض تبرّی جویند۵۱ و در سال ۴۰۹ه با صدور نامه ای اعلام کرد؛ افراد قائل به خلق قرآن، کافرند و ریختن خونشان مباح است.۵۲ مخالفت القادر با معتزله به حدّی رسید که شرط انتصاب افراد به مشاغل دیوانی بغداد را تبرّی از عقاید اعتزالی دانست.۵۳ خلیفه هم چنین دست سلطان محمود غزنوی را در قتل یا حبس قرامطه، اسماعیلیه، معتزله، شیعه، جهمیه و مشبهه باز گذاشت و به او اجازه لعن آنها را بر فراز منابر خراسان داد.۵۴
اقدام دیگر القادر برای احیای مذهب سنت و جماعت، انتصاب خطبای سنی در مساجد مهم دارالخلافه جهت وعظ و خطابه بود. در سال ۴۲۰ه به دستور خلیفه القادر، ابی منصور بن تمام سنی به عنوان خطیب مسجد براثا تعیین گردید.۵۵ مسجد براثا برای شیعیان «مقدس» بود. آنان معتقد بودند امام علی علیه السلام در این مسجد نماز خوانده است.۵۶ تقدّس مسجد و قرار گرفتن آن در محله شیعه نشین براثا، این مسجد را به مرکز فعالیت های مذهبی و سیاسی شیعیان تبدیل کرد. در همین سال به دنبال سخنرانی غلوآمیز خطیب شیعی، نماز جمعه در مسجد براثا تعطیل شده بود.۵۷ خلیفه به منظور جلوگیری از تحریک شیعیان توسط خطبای شیعی، خطیبی سنی برای وعظ و اقامه نماز جمعه به آن جا فرستاد، اما شیعیان با دیدن این شخص به سوی او آجر انداخته و سنگ بارانش کردند. رؤسای شیعه به همراه نقیب مرتضی نزد خلیفه رفته و از او پوزش خواستند،۵۸ خلیفه که به دنبال بهانه برای سرزنش شیعیان بود، از فرصت پیش آمده استفاده کرد و ضمن مکتوبی مسجد براثا را مسجد ضرار نامید و آن جا را اقامتگاه کفار و زنادقه خواند و سخنان غلوآمیز خطیب شیعی درباره علی علیه السلام را تکذیب نمود.۵۹ اقدام دیگر القادر برای تضعیف شیعیان، مقابله با خلافت فاطمیان بود. بر این اساس، خلیفه از علمای شیعی، نظیر ابو احمد موسوی و سید مرتضی خواست تا صحت انتساب فاطمیان به حضرت فاطمه علیها السلام را رد کنند.۶۰
القائم بأمر اللَّه (۴۶۷ – ۴۲۲ه ) برای احیای سنت، سیاست پدر را در پیش گرفت. او با استفاده از ضعف امرای بویهی، افرادی، مانند ابن مسلمه حنبلی را به وزارت برگزید.۶۱ به دستور او، اعتقادنامه القادری مجدداً در حضور علما و فقها قرائت شد و همه ائمه سلف ملزم به رعایت آن اصول شدند.۶۲ در دوره خلیفه القائم، منازعات فرقه ای شیعه و سنی در کنار فتنه ترکان و عیاران، بغداد را به آشوب کشاند. در سال ۴۲۲ه، فتنه بزرگی بین شیعیان و اهل سنت رخ داد. در این درگیری خانه شریف مرتضی، نقیب علویان و کوی یهودیان غارت شد.۶۳ در همین سال شخصی به نام خزلجی صوفی تصمیم به غزا گرفت و پس از کسب اجازه از خلیفه، عده ای را به دور خود جمع کرد. خزلجی در جمع افراد مذکور، به ذکر فضایل ابوبکر و عمر پرداخت. سخنان او موجب خشم و قیام شیعیان کرخ علیه سنیان شد.۶۴
دوران خلافت القائم با حضور آل سلجوق در بغداد پیوند خورد. تضاد مذهبی میان خلفای حنبلی، سلاطین حنفی و وزرای شافعی آنان، بارها و بارها بغداد را عرصه کشمکش های فرقه ای نمود.۶۵ در سال ۴۴۷ه چند درگیری مهم بغداد را به آشوب کشاند. ابتدا فتنه شیعیان و اهل سنت رخ داد.۶۶ سپس حنابله با اشاعره ۶۷ و شافعیان ۶۸ درگیر شدند. در سال ۴۴۸ه ساکنان کرخ و باب البصره بر سر گفتن ذکر «حی علی خیر العمل» به جان هم افتادند.۶۹ در سال ۴۴۹ه شیعیان و اهل سنت با یک دیگر درگیر شدند. در این واقعه، خانه شیخ طوسی، فقیه امامیه به غارت رفت و کتاب خانه ارزش مند او در آتش سوخت.۷۰ در سال ۴۵۸ قمری اهالی کرخ به برگزاری مراسم نوحه خوانی عاشورا پرداختند. اهل سنت علیه آنان قیام کردند و القائم، شیعیان را از مراسم نوحه خوانی باز داشت.۷۱
در مراسم بیعت با خلیفه المقتدی بامراللَّه (۴۸۷ – ۴۶۷ه )، شریف ابو جعفر، عالم حنبلی و دو عالم بزرگ شافعی به نام های ابو اسحاق شیرازی و رقیبش ابو نصر بن صباغ شرکت داشتند.۷۲ این رویداد ضمن آن که مؤید تلاش علمای سنی برای نفوذ بر خلیفه است، رقابت تنگاتنگ میان شافعیان، حنفیان و حنبلیان را نیز نشان می دهد. بنابراین، از این تاریخ به بعد در کنار کشمکش دائمی شیعه و سنی، شاهد جدال میان مذاهب مختلف اهل سنت نیز هستیم. مقتدی دستور منع وعاظ از سخنرانی را لغو کرد و خطبا آزادانه به وعظ پرداختند. خلیفه حتی به ابوالقاسم قشیری، فقیه اشعری اجازه وعظ داد. سخنان او موجب فتنه میان حنابله و اشاعره شد؛ در این واقعه عده ای از طرف داران هر دو فرقه به قتل رسیدند.۷۳
المستظهر باللّه (۵۱۲ – ۴۸۷ه ) برای کاهش نفوذ شیعیان، به ترویج اعتقادات اهل سنت پرداخت. او در سال ۴۹۹ه جامع قصر را گشود، تا همه مردم در آن جا نماز تراویح ۷۴ بخوانند. وی دستور داد «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» را به شیوه حنابله، بلند ذکر کنند و قنوت نماز را نیز به شیوه شافعیان ادا کنند. ترک جهر (بلند گفتن) بسم اللَّه در مساجد بغداد به این دلیل بود که علویان پیرو فاطمیان مصر، آن ذکر را بلند می گفتند،۷۵ اما به دنبال شکست بساسیری در دعوت مردم به سوی فاطمیان، خلیفه بر اجرای سنت ها و معتقدات اهل سنت همت گماشت. علی رغم این اقدامات آتش منازعات هم چنان شعله ور بود. در سال ۴۹۵ه فتنه ایلغاری در بغداد، بهانه شرکت عامه در آشوب را فراهم کرد.۷۶ در سال ۴۹۷ه عامه با کمک عیاران دست به فتنه زده و بغداد را به آشوب کشاندند.۷۷ در دوره المستظهر، قدرت باطنیه هم چنان رو به افزایش بود. باطنیان، حتی در بغداد نیز علماء خلفا و کارگزارانشان را تهدید می کردند. آنها با نفوذ در بغداد توانستند عبدالواحد الرویانی، شیخ شافعیه را به قتل رسانند.۷۸
خلیفه المسترشد (۵۲۹ – ۵۱۲ه ) در سیاست گذاری های خود، تحت تأثیر علمای سنی بود، اما رویکرد او به برخی از فِرَق، به درگیری علمای سنی دامن زد. چنان که در سال ۵۱۵ه اجازه وعظ به قاضی اسماعیل بن ابی العلأ، مدرس حنفیان در خانه سلطان، موجب خشم شافعیان شد.۷۹ اجازه وعظ به ابوالفتوح اسفراینی و حضور خلیفه در مجلس وعظ او نیز، سبب نگرانی حنابله و درگیری یاران اسفراینی و سایر سنیان شد.۸۰ علاوه بر درگیری فرقه های مختلف اهل سنت با یک دیگر۸۱ و جدال آنها با شیعیان، بغداد با خطر باطنیه نیز روبه رو بود.۸۲ باطنیان علاوه بر آن که به ابن ایوب، قاضی عکبرا حمله کرده و او را غارت نمودند، به قافله های بغداد نیز حمله می کردند.۸۳ آنها هم چنین ابوطالب سیمری، وزیر سلطان مسعود۸۴ و خلیفه المسترشد را به قتل رساندند.۸۵
المقتفی (۵۵۵ – ۵۳۰ه ) در ایام خلافتش به زیارت مرقد ائمه می رفت.۸۶ او حتی تحت تأثیر ابوالحسن غزنوی ۸۷ که به تشیع گرایش داشت، ابوالفتوح اسفراینی را به دلیل دخالت در فتنه اشاعره از بغداد اخراج کرد،۸۸ اما نگرانی خلیفه از نفوذ شیعیان، وی را به مقابله با آنان وادار کرد. در سال ۵۴۷ه مردی متصوف، که مردم را موعظه می کرد، دستگیر شد. نزد وی الواحی از گل یافتند که بر همه آنها نام امامان دوازده گانه نوشته شده بود. او را به اتهام رفض در محله باب النوبی گردانده و پس از تأدیب، خانه نشین کردند.۸۹ اقدام دیگر مقتفی برای کاهش نفوذ شیعیان، انتصاب ابن هبیره حنبلی به مقام وزارت بود. ابن هبیره با شیعیان رابطه خوبی نداشت.۹۰ در این ایام منازعات افزایش یافت. دخالت علما و خطیبان شیعه و سنی در منازعات،۹۱ باعث شد خلیفه در سال ۵۵۰ه فرمان منع وعظ را صادر نماید.۹۲
در عهد خلافت المستنجد، تشیع در بغداد گسترش یافت و اهالی کرخ علناً به سبّ صحابه پرداختند.۹۳ المستنجد که از نفوذ فراوان شیعیان در عراق به هراس افتاده بود، برای تضعیف آن ها تصمیم گرفت بنی اس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 