پاورپوینت کامل رساله التذکره الهرویه فی فنون الحربیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رساله التذکره الهرویه فی فنون الحربیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رساله التذکره الهرویه فی فنون الحربیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رساله التذکره الهرویه فی فنون الحربیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

مترجم: دکتر اصغر قائدان

نوشتار پیش­رو، ترجمه رساله التذکره الهرویه فی فنون الحربیه است که علی بن ابوبکر هروی احتمالاً در قرن ششم هجری آن را تحریر کرده است. این کتاب در بیست و چهار فصل تنظیم شده که ده فصل اول آن به آیین ملکداری و چهارده فصل آن به آیین جنگ اختصاص دارد. مؤلف در ده فصل اول تذکارها، اندرزها و راهکارهایی در امور کشورداری به سلطان ارائه می دهد. ویژگی ها و شرایط وزیران، حاجبان و پرده داران، والیان، قاضیان، صاحبان دیوان و رسولان و نمایندگان اعزامی حکومت از مسائلی است که در فصول کوتاهی بدان پرداخته شده است. دومین بحث کتاب به هنر و آیین جنگ و مکاید و ترفندهای جنگی اختصاص دارد و مسائلی چون، ویژگی جاسوسان، ارسال نیروهای اطلاعاتی برای کسب خبر از دشمن، هشیاری، انضباط و آمادگی در برابر تهاجم دشمن، تحریص و تشویق مردم برای جنگ، انواع جنگ ها از جمله جنگ قلعه ها و محاصره شهرها و ترفندهایی که می توان برای فتح شهرها به کار برد و سایر اموری که یک سلطان و یا خلیفه در امور جنگ و آداب آن باید بداند، تشریح و بررسی شده اند.

پیشگفتار مترجم

این نوشتار، ترجمه کتاب التذکره الهرویه فی فنون الحربیه، تالیف علی بن ابوبکر هروی می باشد. این اثر در ۲۹ صفحه در انتشارات مکتبه الثقافه الدینیه در قاهره به چاپ رسیده است. نویسنده با هدف نگارش آیین نامه یا تذکره ای برای والیان، سلاطین، خلفا و کسانی که در تدبیر امر سیاست و جنگ هستند، این کتاب را در ۲۴ باب به رشته تحریر درآورده که نیمی از آن درباره سیاست و نیمی دیگر در خصوص آیین و آداب جنگ است. با بررسی این نوشتار می توان دریافت که مولف از ادیبان، اندیشوران و مردان سیاست و جنگ بوده است. این تالیف، اگرچه مختصر است، از لحاظ نظریه پردازی و ارائه راهکارهایی در خصوص ملکداری و آیین جنگ، کمتر از سیاست نامه خواجه نظام الملک نیست. نویسنده، به اثر دیگر خود با عنوان معیار الزمان فی معاشره الاخوان نیز اشاره کرده است.

از عصر مولف اطلاع چندانی نداریم، اما قراین نشان می دهد که او در قرن ششم می زیسته است؛ از جمله در باب ۲۳، مولف از ادوات جنگی، چون قسی الزیار و آله النفط نام می برد که این ادوات در قرن ششم ساخته شده است و نیز در باب ۲۴ از شجاعان عکا در جنگ با پادشاهان فرنگ و مسیحیان سخن می گوید. در هر حال این اثر به لحاظ اندیشه پردازی در امر سیاست و جنگ و نیز نثر بسیار ادیبانه و عالمانه اش، به عنوان یکی از میراث های تمدنی اسلام، ارزش ویژه ای دارد. مقدمه

علی بن ابی بکر هروی، بنده ضعیف نیازمند به رحمت پروردگار و تائب از گناه ـ که خداوند، او و همه مسلمانان را بیامرزد ـ این گونه می گوید: سپاس خدایی که سایه نعمت هایش گسترده و پیمانه های جود و کرمش لبریز است؛ به مدد او خواهنده آرام گیرد و به فضلش خواهش ها به خانه مقصود رسند و سلام و درود او بر فرستاده برگزیده اش به سوی خلایقِ دور و نزدیک و سرکش و فرمانبر و بر اهل بیت کریم و یاران شهیرش باد. همان هایی که راهنمایان خلقند و پیشوایان اسلام؛ درودی پیوسته، مادامی که ابرها ببارند و گیاهان سبز شوند.

و اما بعد، هنگامی که برادری صالح و دوستی ناصح از من خواست که کتابی در بخش های مختلف برای او بنگارم و در آن امور مربوط به اداره بندگان، اصلاح امور مردم، فنون جنگی و راه های گریز از معرکه ها و دفع خطرات که بر والیان شهرها و هادیان مردمان، هم چون پادشاهان و سلاطین واجب و لازم است ]بیان نمایم[، هم چنین آن چه که مایه استمرار حکومت و بنای کشور، حسن باطن و اصلاح ظاهر؛ حفظ کشور از تجاوز دشمنان، مخالفان، رقیبان و حسودان؛ حفظ قلعه ها و آبادانی خانه ها و شهرها و زمین ها؛ و روش رسیدن به شهرت و آوازه ای فراگیر که از بین نرود و هر روز در شکلی جدیدتر و حالتی افزون تر نمایان شود، ذکر کنم. خواسته اش را با مختصر نوشته ای که کفایتش کند اجابت کردم و در این کتاب اموری که بتواند به وسیله آنها بر دشمنان و رقیبانش پیروز شود، درج نمودم و آن را تذکره هروی درباره فنون جنگی نامیدم، که در ۲۴ باب است:

باب اول: درباره اموری که دانستن آنها بر حاکم لازم است؛

باب دوم: در وصف وزیران؛

باب سوم: در وصف دربانان؛

باب چهارم: در وصف والیان؛

باب پنجم: درباره امور قاضیان؛

باب ششم: درباره امور کارکنان و دبیران (منشیان دیوان)؛

باب هفتم: در وصف مصاحبان و هم نشینان پادشاه؛

باب هشتم: درباره کشف اسرار و امور درونی دولت مردان و صاحبان قدرت؛

باب نهم: در مشورت (مشورت با پادشاه)؛

باب دهم: در وصف قاصد یا پیکی که پادشاه می فرستد؛

باب یازدهم: در وصف قاصدی که به سوی پادشاه می آید؛

باب دوازدهم: در احوالات و امور جاسوسان و دارندگان خبر؛

باب سیزدهم: درباره جمع آوری مال و ذخیره وسایل جنگی و به دست آوردن دل مردان جنگی (جنگ جویان و سربازان)؛

باب چهاردهم: درباره چگونگی برخورد با دشمن و وصف جایگاه ها و ترفندهای جنگی؛

باب پانزدهم: در پنهان داشتن راز؛

باب شانزدهم: در هدایت و رهبری سریه (قسمتی از ارتش که بین پنج تا سی نفرند و معمولاً پنهانی و شبانه عملیات می کنند)؛

باب هفدهم: در هوشیاری و برحذر بودن از دشمن؛

باب هجدهم: درباره پیروی از حق در اهداف و اغراض؛

باب نوزدهم: در تحریک و تشویق افراد به جنگ؛

باب بیستم: در شکستن صف دشمن و به قلب دشمن زدن و ترفندهای جنگی؛

باب بیست و یکم: درباره نبرد در قلعه ها و دژها و حصارهای آنها و شیوه ها و ترفندهای مربوط به آن؛

باب بیست و دوم: درباره خویشتن داری و بردباری پس از رسیدن به قدرت و توانایی و مداومت و مراقبت بر نام و آوازه نیک؛

باب بیست و سوم: درباره کارها و ترفندهای ضروری به هنگام محاصره دشمن؛

باب بیست و چهارم: درباره کار با دوراندیشی به هنگام نبود کمک و تنگنای چاره.

و از هر کسی که به این کتاب می نگرد و در اسرار و مفاهیمش تأمل می کند، طلب چشم پوشی و گذشت دارم، البته در صورتی که این چشم پوشی منجر به نشر و اشاعه خیر و درستی یا کتمان و پوشش خطایی شود، پس همانا انسان از نقص خالی نیست و از لغزش رهایی ندارد و همان طور که می گویند: چه بسا اسب نیکو نیز سکندری بخورد و شمشیر تیز دچار کندی شود (این عبارت معادل ضرب المثل کنونی انسان جایز الخطاست، می باشد. ]مترجم[). اما طبیعت افراد حسود، مخالف، منکر و بهانه جو، سبب کتمان نیکی های افرادی است که به آنها حسادت می ورزند و یا با آنها مخالفت دارند. پس شروع به گفتن می کنم و از خدا توفیق می طلبم که او بهترین رفیق و همراه است. باب اول: درباره اموری که شناخت آنها بر سلطان لازم است

اولین چیزی که پادشاه باید بداند، قدردانی از نعمت های الهی و ارتباط و نزدیکی به او به سبب لطف و احسانش است و آگاه باشد که بزرگ ترین، والاترین، گرامی ترین و گرانبهاترین نعمت، نعمتی است که در ارتباط با منافع اسلام، آبادانی مرزهای یکتاپرستان، ملاحظه امور مردم و سر و سامان دادن به قوانین مربوط به مردم است که این نعمت بسته به وجود بنده ای است که خداوند عزیز و جلیل از میان بندگانش برمی گزیند؛ و در سرزمینش به او قدرت و مکنت می دهد؛ و اسرارش را در او به ودیعه می نهد و در امورش پشتیبان اوست تا بساط ظلم و ستم را برچیند؛ و ظالم را بکوبد؛ و ستم دیده فریادخواه را یاری کند؛ و کارهای نیکو و پسندیده انجام دهد؛ و مشکلات و نقایص را رفع کند (رتق و فتق امور کند)؛ و اسیر را آزاد نماید؛ و داد مظلوم از ظالم بستاند؛ و جاهل و نادان را از یک دیگر متمایز و مشخص گرداند و در حمایت از اصل اسلام و سر و سامان بخشیدن به امور مردم آستین همت بالا زند، پس هنگامی که حاکم این را دانست و به فهم و غور و تدبر در آن پرداخت، شکر و اطاعت، نیکی به بندگان خدا، اشاعه عدل، بازداری از ظلم و جور، امر به معروف و نهی از منکر، برپایی قوانین الهی و احیاء سنتها و روش های پیامبر خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ در برابر نعمت های خداوند تعالی به او واجب و لازم می شود، پس اگر این گونه عمل کرد، خداوند آن چه را که به او عطا کرد باقی می گذارد؛ حافظ او در برابر دشمنانش می شود؛ در سختیها او را یاری می کند و دوست و ولی او می شود و این از فضل و احسان خداست.

و نیز باید بداند که با عدل و داد، امور ثبات می یابند و با ظلم از بین می رود. سعادتمندترین پادشاهان کسی است که ذکر خیرش باقی می ماند و حاکمان بعدی، از وی مدد می جویند.

آورده اند که خسرو انوشیروان به وزیرش بزرگمهر گفت: گنبدی برایم بنا کن و بر فراز آن چیزی بنویس که از آن در بقای حکومت و دوام کشور سودمند شوم، پس برای او گنبدی ساخت و بر فراز آن این گونه نوشت: «دنیا بوستان است و حکومت حصار آن و حکومت قدرتی است که پادشاه ایجاد می کند و پادشاه هم چون چوپانی است که ارتش پشتیبانش است و ارتشیان یارانی هستند که مال، آنها را نگهداری می کند و مال روزیی است که رعیت جمع آوری می کند و رعیت بندگانی هستند که عدل و داد آنها را به بندگی وادار می کند و عدل معروفی است که به واسطه آن عالم برپا است».

پادشاه باید بداند که اصلاح امور رعیت بهتر از فراوانی سربازان است و کارها همه دارای جزا هستند، پس باید از عواقب کار برحذر باشد و قصاص حقی است که گریزی از آن نیست و خداوند از همه اعمال کوچک و بزرگ، امور کشور، احوال بندگان و هر آن چه که بر گردن او بود، سؤال خواهد کرد. پیامبر(ص) فرمود: همه شما چوپانید و هر چوپانی مسئول گلّه خویش است، پس بدان که قلب، چوپان است و اعضای بدن، گله آن و پادشاه، چوپان است و بندگان گله او، پس باید که مَلِک از نفرین مظلوم برحذر باشد، چرا که در نزد خدا جایگاهی خاص دارد و مستجاب می شود و باید که به مقتضای شریعت و دین پاک و سیاست آشکار، انسان نیکوکار با نیکویی و انسان بدکار با بدی پاسخ داده شود. باب دوم: در وصف وزیران

و حاکم باید بداند وزیرش خرد اوست که از آن مدد می جوید و نوری است که از آن روشنایی می گیرد؛ اگر او صالح باشد، دولت و حکومت نیز صالح می گردد و اگر فاسد باشد دولت و حکومت نیز فاسد می شود؛ پس بر او واجب است که او را از میان مردم عادی و رعیت انتخاب و عقل و خردش را آزمایش کند و از امانت داری و دین داری او مطمئن شود و اگر در او به مال رعیت طمعی دید یا گرایشی به اصلاح امورش به وسیله خراب کردن امور و احوال مردم یافت و یا فهمید که او در حق خودش سوء تدبیر دارد و هر کسی که به او پناه می برد، دیگر به او گرایش و اعتماد پیدا نمی کند؛ پس اگر از اداره امور خویش ناتوان است، چگونه می تواند امور دیگران را اداره کند؛ اگر فردی امور خود را تدبیر نمود، می تواند امور مردم را نیز اداره کند.

و وزیر باید دارای هوشیاری، دیانت، پرهیزگاری، عفت، وقار، بردباری و اصالت رأی و نظر باشد و رأی و نظر صحیح نمی شود مگر به سه چیز: تدبیر و ممارست در امور، بصیرت در سیاست و تفکر در عواقب کار.

و بهتر آن است که وزیر، ناصحی دلسوز، مؤمن، مورد اطمینان و خداترس باشد. پس هنگامی که این خصلت ها در نزد او به کمال رسید، مشورتش پذیرفته و سخنش شنیده خواهد شد و یا امرش مخالفت نخواهد شد. باب سوم: در وصف حاجبان و دربانان

و بر پادشاه لازم است که در احوال یاران و خاصان و مقدمان درگاهش نیک بنگرد، پس عاقل ترین، دین دارترین، پرهیزکارترین، خداترس ترین، راسخ ترین فرد در عقیده، دل رحم ترین و پاک طینت ترین آنان را برگزیند و به عنوان حاجب قرار دهد تا اوضاع و احوال رعیت و امور مردم و ستم هایی که بر بندگان رفته، بر او آشکار سازند و او نباید زمام امور را به دست آنان بسپارد و با تکیه کامل بر آنها خیالش راحت باشد و در تمام امور به آنان اعتماد کند؛ چه بسا طمع سبب شود آن چه می خواهند به او بگویند و آن چه نمی خواهند از او پنهان کنند و این منجر به اختلال در حکومت و فساد در نظام و نابودی رعیت می شود؛ بنابراین باید خودش مستقیماً به امور بپردازد؛ شکایت مظلوم را بشنود؛ ریز و درشت امور رعیت را شخصاً بر عهده گیرد و هیچ چیز را فرو نگذارد.

و این امکان را برای احدی از خاصّان درگاه و مقربان حکومتش فراهم نکند که به رتق و فتق امور بپردازد یا دفع ظلمی کند، مگر به دستور او، که اگر این کار را بدون فرمان او انجام دهند در فرمان روایی طمع می ورزند و او را در اداره امور ناتوان و سپس برکنار می کنند و خود به قبض و بسط امور آشنایی پیدا کرده و با پادشاهان و حکومت های دیگر مکاتبه می کنند و در راه غلبه بر پادشاه از آنان استمداد می جویند و موقعیت پادشاه به جایگاه یکی از آنان تنزل می یابد و اغلب احوالات رعیت و امور مردم از او پنهان می ماند در نتیجه، مُلکش بر باد می رود؛ خانه اش ویران و حکومتش فاسد می شود و احترامش از بین می رود. در عوض اساس سلطنت و هیبت پادشاهی برازنده آنان می شود و دیگر سود و چیزی آنان را به طمع انس با او ترغیب نمی کند تا برای او هیبتی قائل شوند و به سبب ترس از او فرمان ببرند و به سبب طمعی به او خدمت کنند؛ پس اگر آنان دائماً بین خوف و رجاء باشند، تعادل برقرار می شود. باب چهارم: درباره امور مربوط به والیان

و نباید درباره کسی که او را والی شهری می گرداند یا زمینی به او می سپارد و امری را به عهده او می گذارد، سهل انگاری کند، بلکه باید از اخلاق و باطن و احوال او خوب پرس و جو کند؛ پس اگر عادل بود او را گرامی بدارد و بالا ببرد و اگر ظالم بود خوارش کند و از کار عزلش نماید؛ چرا که هیچ خیر و صلاحی در رعیتی که والی آن فاسد است وجود ندارد. و نباید ولایت و حکومت از والی بزرگ تر باشد که به او قاهر شود؛ زیرا اگر والی حکومت، ولایتی بزرگ تر از خود را بر عهده گیرد، ضایع می شود و حیران می ماند؛ هم چون جنگ جویی که نیزه به دست که چون نمی تواند آن را حرکت دهد و به کار گیرد، مقهورش می شود و زمانی که در استفاده از آن توانا باشد، هر طور که بخواهد آن را به کار می گیرد. آورده اند که از یکی از خلفای بنی امیه پرسیدند: چه چیزی سبب زوال حکومت شما شد؟ گفت: ما برای کارهای بزرگ از افراد کوچک مدد گرفتیم، پس کار ما به آن جایی رسید که رسید.

و پادشاه باید از استمرار و ابقاء والی در مرزها و اطراف و اکناف کشور برحذر باشد؛ که منجر به استبداد والی در امور می شود و این فکر را در اذهان مردم جای می دهد که از او درباره اعمالش بازخواست نمی کنند و مسئول ما فوق ندارد، پس مردم نیز در تمام خواسته ها تابع او می شوند و او نیز هر طور که بخواهد با آنها رفتار می کند و در جان و مال آنها تصرف می کند و اینجاست که عزل و برکناری او کاری دشوار می شود و چه بسا که برای حکومت و ولایت خود با کشورها و همسایگان مجاور مکاتبه کند، در نتیجه اوضاع و احوال پادشاه دچار فساد می شود و مردم با او مخالفت می ورزند و اوضاع کشور دچار آشفتگی و نابسامانی می شود و اموال و سرمایه ها از بین می رود و چنان شکست و گسستی در امور رخ می دهد که او از اصلاح آن عاجز می ماند و این آغاز رویدادی خطیر است که او باید از عواقب آن برحذر باشد، مگر این که او به والی اش مطمئن و از آن چه که ذکر کردیم به سبب اعتماد به دین داری وخردورزی او ایمن باشد. باب پنجم: در امور مربوط به قاضیان

و مبادا که حاکم در امور قاضیان و دادگران و صاحب منصبان مربوط به این زمینه اهمال و سستی کند؛ چرا که زمام امور و مصالح مردم به دست آنهاست و آنها درباره جان، مال، ناموس و امور دین و دنیای مردم حکم می رانند، پس باید آنان را در مجلس خود امتحان و درباره امور دینی و دنیوی شان از آنها سؤال کند و همواره جاسوس و محافظی بر آنها بگمارد تا بداند از میان آنها چه کسی از خدا می ترسد و از حق و حقیقت پیروی می کند و رشوه نمی پذیرد، چرا که سهل انگاری در کار آنان منجر به فساد اوضاع و احوالش می شود. باب ششم: در امور مربوط به کارگران و کارکنان و صاحبان دیوان (منشیان دیوان ها)

و سلطان نباید که در امر کارگران و حسابداران و مسئولان امور دفتری سهل انگاری کند؛ چرا که صلاح، فساد، آبادانی و خرابی کشور به وسیله آنها صورت می گیرد، بلکه باید در هر لحظه از آنان کار بخواهد و آنها را فراموش نکند، در غیر این صورت او را به کوته فکری و نادانی منسوب می کنند و با گذشت زمان کارها خراب، سرمایه ها نابود و حساب کشی دشوار می شود و اینجاست که کارکنان در دولت طمع می کنند و اگر از این طریق خللی به پادشاه وارد شود، او را ضعیف و نابود می کند. هم چنین نباید کار بزرگ را به فردکوچکی واگذار کند که در این صورت کار بر او چیره می شود، همان طوری که در امور مربوط به والیان ذکر کردیم. باب هفتم: درباره مصاحبان و همنشینان پادشاه

و باید سلطان مجلس خود را از افراد شرور و فاسد پیراسته گرداند که طبیعت برخی انسان ها از برخی دیگر تأثیر می پذیرد در حالی که او این را نمی داند و زمانی که سلطان دید که فردی در هنگام خشم نزدیکی بیشتری به او می جوید، از آن فرد برحذر باشد؛ چرا که او نادان است و نمی داند که امور پادشاه در هنگام عصبانیت و آشفتگی، مثل دریایی است که حتی در هنگام سکون و آرامش آن نیز نمی توان مطمئن بود که کشتی نشینان را سالم نگه دارد، چه رسد به این که متلاطم و موّاج باشد. باب هشتم: درباره کشف اسرار درونی مسئولان حکومتی

و هنگامی که پادشاه بخواهد عقل و خرد وزیران، دربانان و مسئولان حکومتی و نمایندگان آنها را بیازماید باید که با یکی از آنان خلوت کرده و به او نزدیکی بیشتری پیدا کند و با او کاملاً راحت باشد، پس اگر او به اندازه جایگاه خود راحت و بی خیال شد بداند که او فردی نادان است و اگر راحتی و برخورد او متناسب با جایگاه پادشاه و منزلت سلطنتی او بود، پس او را نگه دارد و این کار را در خصوص کسی که می خواهد امتحانش کند بارها انجام دهد، زیرا این حالت در مرتبه اول مشخص نمی شود و هیبت و شوکت پادشاهی جذبه ای عظیم دارد که انسان را در جای خود نگه می دارد و انسان عاقل کسی است که هر چقدر پادشاه به او بیشتر نزدیک می شود او نیز ملک را بیشتر تعظیم کرده و بزرگش بداند، چون برترین فضیلت این است که انسان خودش را بشناسد. باب نهم: در مشورت

و بر پادشاه لازم است وقتی که دشمن قصد او کرد یا سختی و مصیبتی بر او نازل شد، با افراد صاحب نظر و کارآزموده از میان خواص و افراد پیرامون خود و مسئولان مملکتی مشورت کند و در امر مشورت سهل انگاری نکند که هر کس با دیگران مشورت کند در عقل و خرد آنها سهیم می شود و هر که خودرأی و مستبد باشد نابود می گردد و نباید انسانی را که زیرک، صاحب نظر، فکر، خرد، مکر و حیله است به سبب زشتی صورت تحقیر کند، چه بسا زشت رویی دارای عقل وخردی عظیم باشد و به نظر درست انسان جاهل فریفته نشود که هم چون لغزش و اشتباه انسان عالم به ندرت اتفاق می افتد و باید که مدتی طولانی در جلسات مشورتی بنشیند و گفت وگو و سخن را افزایش دهد که این گفت گوها آشکارکننده امور درونی و باطنی یارانش است که ممکن است پنهانی های درون و باطن و رازهای درون سینه آنها ناگهان به زبانشان بیاید و از طریق شواهد و قراین به امور و افعال آنها پی ببرد و بفهمد باید به چه کسی اعتماد کند و در خصوص چه کسی نباید خیالش راحت باشد.

و باید که از اختلاف نظرها بپرهیزد، زیرا حاصل آن بی نظمی و آشفتگی و بروز امور پنهانی است و نیز از دوست مکار و دشمن توانا بپرهیزد و در تمام امور کوشش و جدیت داشته باشد که به واسطه آن حکومت ثبات می یابد و بایستی با دوراندیشی به اهداف خود دست یابد و همواره هشیار باشد، چه آن که اسباب شر بسیار و یک جا جمع است و بداند که سخن در خدمت فکر و نظر است و فکر نشان گر پایان امور در آغاز آنهاست و مشورت سپری محافظ است و دوراندیشی قلعه ای محکم است؛ پس قبل از انجام کار باید مشورت کند و قبل از شروع به کار اندیشه کند و بداند که بی فکری، ابتدا عمل کردن است و دوراندیشی عمل بعد از تفکر و تدبر است، چون جاهل، هنگامی که دلش تقاضای کاری از او بکند بدون اندیشه در عاقبت آن دست به کار می شود. در حالی که دوراندیش به هنگام انجام عملی فکرش را در آن دخیل کرده و به آن کار دست نمی زند، مگر پس از یک آزمایش بزرگ، حتی اگر ساده ترین چیز باشد و این به دو دلیل است: یکی حفظ نفس خود از لغزش، خطا و عادت به امور فاسد و دیگری دست یابی به فضیلتی بر مبنای درستی و دوری از وهم و خیال، دوستی خیر، اصالت نظر، پیروی از حق و مخالفت با هوی و هوس است. باب دهم: در وصف قاصدی که می فرستد

و پادشاه باید که از فرستادن پیک و قاصد بپرهیزد، مگر پس از امتحان و آزمایش ظاهر و باطن و دیانت و خردورزی او. اگر میلی به دنیا و طمعی در جمع آوری مال در او یافت، از گفتن اسرارش به او ایمن نباشد و به او اطمینان نکند و نباید که فرستاده و پیک از افرادی باشند که از سلطان می ترسند، چه،اگر از شرّ شیطان بترسد در امورش فساد می کند، بلکه باید از خداوند تعالی بترسد؛ و به آخرت امیدوار باشد؛ و به دنیا اعتماد نکند؛ و پیرو حق باشد؛ و به دستورات دین عمل کند؛ و از باطل روی بگرداند؛ و از ملامت هوی و هوس و تمایلات نفسانی خویش برحذر باشد؛ و به عدل و داد مایل باشد؛ و از عقل و خرد استمداد جوید و نباید در افزایش رتبه و مقام و ترفیع درجه طمعی داشته باشد که این امر سبب سودجویی او می شود و با تلاش از کاری که به او محول شده سرباز می زند، پس هنگامی که این ویژگی ها در او کامل باشد، پادشاه می تواند به رازداری او اطمینان کند که مردم به دنبال چنین افرادی هستند.

و باید که با پیک مراقبی بفرستد و محافظی دیگر به مراقب بگمارد، مبادا که آن فرد مراقب، به قاصد و فرستاده حسادت کرده و به مقام و منصب او طمع ورزد و ممکن است حسد و طمع باعث شود سخنانی غیر واقعی که در او وجود ندارد بگوید و چیزهایی از نزد خود به دروغ ببافد و مایه آزار و اذیت او شود و باید که پادشاه از چند بار فرستادن پیکی به دوست یا دشمن برحذر باشد، چه بسا بین قاصد و آن که قاصد به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.