پاورپوینت کامل حیات فکری مانویان در قرون نخستین اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل حیات فکری مانویان در قرون نخستین اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حیات فکری مانویان در قرون نخستین اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل حیات فکری مانویان در قرون نخستین اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
پیدایش آیین مانویت
مانی در سال ۲۱۶ م. در قریه مردنیو در ایالت بابل به دنیا آمد.[۱] وی به همراه پدرش «پتگ» به فرقه «مغتسله» پیوست. روش زندگی پیروان این فرقه به نوعی زهدگرایی و دوری از دنیا نزدیک بود. در چنین محیطی مانی توانست به مطالعه متون مذهبی و تحصیل اطلاعاتی از ادیان دیگر بین النهرین و طریقه های مذهبی رایج در بابل و اطراف آن و به خصوص عقاید آرامی های ساکن در بین النهرین بپردازد.
بنا به گزارش ابن ندیم، در سال ۲۴۰ م ـ همزمان با تاجگذاری شاپور اول ـ فرشته «توم» بر مانی ظاهر شده و او را به ظهور و تبلیغ احکام و دستورهای الهی امر کرد.[۲] مانی ابتدا پدر و بزرگان قوم خویش را به کیش خود در آورد. همچنین توانست شاپور پادشاه ساسانی و برادرش مهرشاه و پیروز شاه را با آیین خود همراه سازد. به این ترتیب مانی با پشتیبانی درباریان توانست دین جدید را در غرب و شرق گسترش داده و بر پیروان خویش بیفزاید. وی با همراهی بسیاری از یاران خود، از چین و هند تا شمال آفریقا را درنورید و در طی سفرهایش به ترویج آداب و اعتقادات مانوی پرداخت.
مانی آثار متعددی چون انجیل مخصوص خویش، شاپورگان، کنزالاحیاء، سفرالجبابره و کفالایا تألیف کرد و بنا بر گمان خود، آنچه را که مسیح(علیه السلام ) به طور رمز گفته بود، او بیان کرد.[۳] مانویت در واقع تلفیقی آگاهانه از مسیحیت و اعتقادات ایرانی است که بر مبنای پاره ای از عقاید مذهبی و فکری ساکنان بین النهرین شکل گرفت. مانویت سعی در نزدیک کردن مسیحیت و اعتقادات ایرانی با معتقدات ساکنان بین النهرین داشت تا برای مردم سرزمین بابل و بین النهرین قابل قبول باشند.
بنیان کیش مانوی بر پایه پذیرش وجود دو اصل نیک و بد در جهان قرار دارد. دو اصلی که کاملاً با یکدیگر در تقابلند: یکی منشأ همه نیکی ها و روشنایی ها و دیگری موجب تاریکی ها و پلیدی هاست و جهان حاصل مبارزه این دو علیه یکدیگر است.
آمیختگی آیین مانوی با احکام و دستورهای سایر ادیان پذیرش آن را برای مردم سرزمین های مختلف آسان کرد. مانی خود عقیده داشت:
ادیان سابق فقط در یک ناحیه و یک زبان وجود داشتند ولی دین من چنان است که در همه نواحی و همه زبان ها انتشار یافته و در ممالک دور تعلیم می شود.[۴]
وی خود را همان «فارقلیط» که عیسی ظهور او را مژده داده می دانست.[۵]
مانی با سفرهای فراوان توانست افراد بسیاری را به آیین خود جذب کند. به خصوص آن که نوشته های وی، با نقاشی های زیبا و موسیقی همراه بود و با انعطاف پذیری خود، رنگ و بوی فرهنگ هر منطقه را به خود می گرفت.[۶] مانویت تا اواخر حیات مانی تا سرزمین اردن هم رسید. اما سرانجام در برابر حملات موبدان زرتشتی که موقعیت خود را در خطر می دیدند شکست خورد و با تحریک آنان، بهرام پادشاه ساسانی دستور کشتن او را صادر کرد. بدین ترتیب مانی دستگیر و پس از شکنجه های بسیار به طرز وحشتناکی کشته شد. جسد وی را از دروازه شهر جندی شاپور آویختند.[۷]
پس از مدتی پیروان مانی نیز مورد حمله و کشتار قرار گرفتند؛ اما با وجود شدت عمل پادشاه ساسانی، مانویت به کلی از میان نرفت، بلکه با فرار تعداد زیادی از آنان تا قلب اروپا و چین، فرهنگ و تمدن ساسانی را با خود در پهنه جهان به همراه بردند. عده ای از مانویان که به شرق مهاجرت کرده بودند، در چین و گروهی دیگر در سغد و سرزمین ایغور ساکن شدند. بر طبق سندی که از کشف یک کتیبه سغدی به دست آمده، سرزمین سغد به پایگاهی برای تبلیغات مانوی تبدیل شده بود.[۸] همچنین جای پای محکمی از مانویت را می توان در شهرهایی مانند سمرقند و تاشکند پیدا نمود. به خصوص در سمرقند، مانویان تعداد بسیار و نفوذ فوق العاده ای داشتند.
بدین ترتیب، مانویت با وجود از دست دادن متحدان و پشتیبانان مختلف و مرگ مؤسس و پیامبر بزرگ خود، توانست حیات فکری ـ اجتماعی خود را در نقاط دور و نزدیک ادامه دهد و حتی مدت ها بعد به صورت یک آیین زیرزمینی پیروان خود را حفظ کند.
مانویان پس از فتوح اسلامی
با گرایش و گروش ایرانیان به اسلام، سلطه موبدان و هیربدان درهم شکست و مانویانی که از بیم کشتار و شکنجه و آزار موبدان به بلاد دور گریخته بودند، پس از حدود چهار قرن آوارگی، به عراق، زادگاه مانی، بازگشتند.
عراق در این زمان، اهمیتی خاص یافته بود. اگر چه مسیحیت در مصر و شام ریشه دوانده و زرتشتی گری در نواحی ایران هنوز رواج داشت؛ لیکن برخوردهای دینی و مجادلات نظری ثمربخشی در عراق متمرکز بود. گذشته از این که بصره و بغداد که محل اجتماع علمای اهل رأی و نظر مسلمان بود، منطقه عراق از دیرباز چون پلی میان شرق و غرب و سرزمینی چند فرهنگی و چند دینی بود، به ویژه از اوایل قرن دوم هجری با تأسیس خلافت عباسی و مهاجرت اصحاب ادیان و مذاهب مختلف از جمله مانویت به دارالخلافه حکومت اسلامی، بر تنوع دینی آن افزوده شد.
گذشته از شکست زردشتیان در ایران، ضعف و فتور مسیحیان مصر و عراق و شام نیز پیروان مانی را آسوده خاطر می داشت. از سوی دیگرتساهل و تسامح دینی مسلمانان و احتمالاً یکی شمردن آنان با مجوس اهل کتاب، محیط عراق را برای مانویت مساعدتر ساخت. در برخی شهرهای عراق و به خصوص بغداد گروه های مانوی پیدا شدند و به ساخت معابد و دیرها پرداختند.[۹] صدیقان و سیاحان مانوی نیز در سفر و حضر به دعوت وتبلیغ این دین ثنوی زهدگرا مشغول شدند. از آن جا که دین مانوی همراه با رازها و اسطوره ها و در قالب ادبیات و موسیقی حراست می شد، گرویدن به آن جذابیت زیادی داشت.
در طی نخستین سالهای ورود اسلام به ایران، مانویان با بهره بردن از روحیه تساهل و احترام مسلمانان به پیروان ادیان مختلف، به مرکزیت خویش در بابل بازگشتند و به ساختن معابد پرداختند. با فراهم آمدن فضای تبلیغی و ترویج اندیشه ای در نخستین سالهای ورود اسلام به ایران نشر تألیفات مانوی و احکام و اعتقادات آن نیز به روند افزایش گرایش به مانویت سرعت بخشید. رونق فن کتابت و نویسندگی در میان مانویان، به احتمال در نزدیکی آنان به کاتبان و منشیان خلافت تأثیر فراوانی داشته است. مانویان ـ که اکنون اعراب آنان را «زندیق» می نامیدند ـ با اسلام آوردن ظاهری و با بهره گیری از تجربه دیوانی، نیاز مسلمانان را برای رسیدگی به امور اداری و حکومتی مرتفع می ساختند. کسانی مانند «عبدالحمید»، «عبدالله بن مقفع» و «بشار بن برد» از کاتبان و منشیان برجسته ای بودند که به مانویت و زندقه گری معروف بودند.
تقابل فکری مانویت و اسلام
در عصر پیامبر اسلام•، مسلمانان براساس آموزه های قرآنی، توجه خویش را به اصلاح نفوس و برکندن ریشه های کینه و نفاق و رذایل اخلاقی از دل و جان، معطوف ساخته بودند؛ از این رو دل های آنان آماده پذیرش این آموزه ها شد و با همبستگی و پیوندی که پیامبر میان پیروان و یاران خود برقرار ساخت، مسلمانان توانستند پیام اسلامی را منتشر کنند. آنان در این دوران به مجادلات دینی و کشمکش های عقیدتی و نظری توجهی نداشتند و جز برخی اندیشه های زودگذری که گهگاه در بعضی از آنها ظهور می کرده، چیز دیگری نقل نشده است.
پس از رحلت پیامبر خدا•، صحابه آن حضرت، به رغم گسترش قلمرو اسلام و ارتباط عرب ها با ملت هایی که سیطره اسلام را پذیرفته بودند، در راه اسلام و عقاید آن گام بر می داشتند، در احکام الهی نزاع نمی کردند و برای شناخت تکلیف در حوادث جدید به کتاب خدا و سنت پیامبر رجوع می کردند.
اما پس از سپری شدن دوران صحابه، مبارزات فکری و درگیری عقیدتی در میان مسلمانان آغاز شد و با گذشت زمان بتدریج گسترش یافت. در این زمان، ارتباط مسلمانان با ملت های مغلوب بیشتر شد و دانشمندان را به چالش های فکری جدید و ورود در مباحث علمی و غور در قرآن و حدیث فرا خواند. مردم سرزمین های مغلوب، اگر چه اسلام را پذیرفته بودند، اما آرا و معتقدات پیشین خویش را در پس زمینه فکر خود محفوظ داشته و عقاید تازه را با معتقدات قبلی خود مقایسه می کردند. این داوری ذهنی، مسائل جدیدی چون نزاع در صفات الهی، آزادی اراده، بهشت و دوزخ را مطرح ساخت. ترجمه آثار فارسی و یونانی به عربی در اوایل سده دوم هجری از دیگر عوامل رواج چنین مسائل و اندیشه هایی بود. در روزگار عباسیان فلسفه یونانی در میان اعراب منتشر شد و مسلمانان به طور گسترده با غیر مسلمانان آمیخته شدند و هر دسته ای بی هیچ دشواری و مانع، مذهب و عقیده خود را بیان می کرد؛ از این رو شک و الحاد میان مسلمانان انتشار یافت و میان آنها و طوایف دیگر نزاع در گرفت.
فلسفه یونانی در سوریه و عراق تا بدان حد رسوخ و گسترش یافت که در این دو منطقه مدارسی برای نشر و تدریس آن تأسیس شد و سریانیان برای آموزش علوم عقلی به مسلمانان به خدمت گرفته شدند.[۱۰]
روحیه کنجکاوی مسلمانان، که ناشی از خصایص تربیت قرآنی بود، آنان را در برخورد با افکار نو به رویکردی عقلی و استدلالی وا داشت و در این راستا مسلمانان حمایت از دین اسلام، عقاید و افکار خود را در قالب های فلسفی و کلامی بیان می کردند و با منطق و استدلال پاسخ گوی شبهات و پرسش های جدید شدند. از این رو قرون دوم و سوم هجری یکی از مهم ترین ادوار تاریخ کلام اسلامی از منظر شکل گیری علم کلام و نیز اعتلای عقل گرایان معتزلی گردید. همچنین خصوصیت دیگر این دوران، تنوع عقاید دینی و کثرت مجادلات فکری و مناظرات کلامی میان مسلمانان و پیروان ادیان دیگر است. این نزاع ها گاهی از طریق مجادلات و مناظرات شفاهی در مجالس مباحثه انجام می شد و گاه با نوشتن ردیه بر آرا و افکار غیر مسلمانان.
همان طور که پیشتر اشاره شد، مانویان از شرایط آزادی بیان و عقیده و فضای تقابل و تضارب آرا و افکار این دوره در جهت بسط عقاید خود استفاده می کردند، اما این آزادی عمل دیری نپایید و مسلمانان در دفاع از حریم توحید، مباحثه و مجادله با آنان را آغاز کردند و بعدها روش های دیگر مبارزه را نیز برگزیدند. مسلمانان از فرقه های مختلف ردیه های بسیاری بر مانویت نوشتند، ولی هم اکنون بیشتر آن نوشته ها باقی نمانده و تنها نام آنها در منابع قدیم ضبط شده است. ابن ندیم در الفهرست از کتاب هایی با عنوان «الرد علی الزنادقه» نام برده که متکلمان اوایل عصر عباسی مانند هشام بن الحکم (۱۹۹ ه)، الأصم (۲۰۰ ه) محمد بن لیث الخطیب و ضراربن عمر و الرواندی[۱۱] آنها را نوشته اند.
متکلمان مسلمان همچنین رساله هایی در رد مانویت به ویژه رد ثنویت نگاشته اند، مانند: رساله هشام بن الحکم با عنوان «الرد علی اصحاب الانثیین». رساله دیگری با همین عنوان از «نظام» (۲۳۱ ه) نقل شده است. رساله «کتاب علی الثنویه» از ابوالهذیل العلاف (۲۳۱ ـ ۲۳۶ ه) و «اقتصاص مذاهب اصحاب الانثیین و الرد علیهم»[۱۲] از ابوعیسی وراق (۲۴۷ ه) از دیگر آثار مسلمانان در ردیه نویسی علیه مانویت است.
مأمون خلیفه عباسی به مباحث فلسفی و کلامی و مناظرات دینی دلبستگی داشت و در هنگام خلافتش، بسیاری از مجادلات فرقه ای از مجالس او برپا شد. در طبقات المعتزله، ردیه ای بر مانویت و ثنویت به مأمون منسوب شده است.[۱۳]
فیلسوفان مسلمان نیز در برخورد با اندیشه ها و عقاید غیراسلامی چون تناسخ و حلول، به نوشتن ردیه ها و رسائلی پرداختند؛ از جمله در الفهرست دو رساله به نام های «رساله فی الرد علی المنانیه» و «رساله فی الرد علی المنانیه فی العشر المسائل فی موضوعات الفلک» از یعقوب بن اسحاق الکندی ذکر شده که به همراه «رساله فی الرد علی الثنویه» از عقیده معتزلیان در مورد توحید دفاع کرده است. همچنین محمد بن زکریای رازی که با آثار مانوی و کتب مانی آشنا بوده، در یکی از نوشته هایش در نقد نبوت و انبیا، مخاطب را به کتاب سفرالاسرار مانی ارجاع می دهد.[۱۴]
امام زیدیه قاسم بن ابراهیم (۱۲۴ ـ ۱۶۹ ه) نیز کتاب «الرد علی الزندیق اللعین ابن المقفع» را نوشته است. این کتاب در رد و نقد نوشته ای از ابن المقفع بوده که در آن خدای متعال و صفات او در قرآن را نقد کرده و به ستایش از نور پرداخته بود و نیز با انتقاد از عذاب الهی و بلا و بیماری، اینها را به خدای ظلمت و تاریکی نسبت داده بود. وی همچنین در این کتاب به رسول اکرم• اهانت کرده بود.[۱۵] قاسم بن ابراهیم، متکلم برجسته زیدی، در مقدمه کتاب خود اقوال ابن المقفع را مبنی بر این که همه اشیا از نور و ظلمت است رد کرده و اصل این سخن را از «مانی النجس الرجیس» دانسته است. قاسم بن ابراهیم همچنین عقاید ابن المقفع و مانویان را درباره نور و مظهر خیر بودن آن رد کرده است.[۱۶] وی ابن مقفع را به جهل در درک زبان عربی و عدم فهم درست الفاظ و معانی قرآن کریم متهم نموده و کتاب او را «اعجمی البیان» شمرده است.[۱۷]
غیر از کتاب قاسم بن ابراهیم، اثری کامل و مستقل در رد ثنوی گری و مانویت به جا نمانده است؛ هر چند شرح و گزارش برخی از مناظرات و مباحث علمی و فلسفی در کتب اخبار و کلام آمده است.
در آثار و نوشته های علمای شیعه، روایات بسیاری درباره مناظرات امام جعفر صادق(علیه السلام ) با مانویان و ثنویان نقل شده است. عصر این امام همام مقارن با دوران گسترش آرای مختلف دینی و شیوع مباحثات نظری مسلمانان با پیروان دیگر ادیان از جمله مانویان بود. امام صادق(علیه السلام ) در دفاع از عقاید ناب اسلامی به مناظره با این گروه ها و پاسخ به شبهات و رد عقاید ناصواب آنها می پرداخت. شرح مجالس مناظره و پرسش و پاسخ علمی و مستدل امام و مانویانی چون عبدالکریم بن ابی العوجاء و ابن شاکر در کتب کلامی و بعضاً فقهی آن دوره آمده است.[۱۸] امام در این احتجاجات بیشتر به مسائلی چون اثبات توحید و نفی ثنویت و دوگانگی خالق که اساس و بنیان عقاید مانوی است، و همچنین عقاید دیگر مانویان چون انتساب آفات، دردها و بدی ها به شر و ظلمت، و رد آنها پرداخته اند.[۱۹]
مانویان هر چند که در اقلیت دینی بوده و فشار و سختگیری عباسیان بر آنان، عرض اندام را از آنها گرفته بود. لیکن حرکت های زیرزمینی و فعالیت های تبلیغی و فکری آنان در نفوذ افکار و آرای مانوی در میان مسلمانان تا بدانجا پیش رفت که در میان مسلمانان شک و تردید در عقاید شان حادث شد و برخی افراد جامعه علی رغم نپذیرفتن آیین مانویت، به درستی آرا و عقاید دینی خود ظنین شدند. همین امر باعث شد که حتی در قرون بعدی نیز متکلمان برجسته مسلمان نگارش کتاب هایی در رد آرا و نظریات مانوی را ضروری می دانستند. دانشمندانی چون ابوالحسن اشعری (۳۲۴ ه) در «مقالات الاسلامیین»، ابوالحسن ملطی (۳۳۷ ه) در «التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع»، ابومنصور بغدادی (۴۲۹ ه) در «الفرق بین الفرق» و نشوان حمیدی (۵۷۳ ه) در «الحورالعین» به تبیین و نقد عقاید و آرای مانویان پرداختند. همچنین ابوبکر باقلانی (۴۰۳ ه) و ابومنصور ماتریدی (۳۳۳ ه) و ابن حزم اندلسی (۴۵۶ ه) بعد از نقل عقاید مانوی، به رد و نفی آنها پرداخته اند.[۲۰]
غیر از کتبی که در رد اقوال مانویان ذکر شد، ابن ندیم نیز تعداد دیگری از این گونه رسائل را نام می برد؛ از جمله کتاب «الرد علی الزنادقه» و کتاب «الرد علی اصحاب الانثیین» از ابومحمد هشام بن الحکم.[۲۱]
همچنین ابوعلی محمد بن عبدالوهاب الجبائی[۲۲] کتاب «الرد علی اصحاب التناسخ و الخرمیه» را در نفی مقوله تناسخ مانویان و ثنویان نوشته است.[۲۳]
ردیه نویسی برعقاید و آرای مانویان نشان می دهد که شکاکیت تا چه اندازه در اعتقادات مردم نفوذ کرده بود که متکلمان را به تکاپو برای رد عقاید آنان وادار ساخت و کتب و رسایل بسیاری در این زمینه نوشتند. البته در مقابل، برخی از رؤسای مانوی نیز به تألیف کتاب دست یازیدند، از جمله فردی به نام یزدان بخت که کتابی در رد مسحیت نوشت و در جواب او جبرئیل بن نوح نصرانی کتابی نگاشت.[۲۴] همچنین ابن ندیم از کسانی مانند ابن طالوت، ابوشاکر دیصانی، نعمان و عبدالکریم بن ابی العوجاء و صالح بن عبدالقدوس نام می برد که در زمینه مانویت تألیفاتی داشتند.[۲۵]
امامان شیعه در تقابل با مانویان
در دوره انتقال خلافت از امویان به عباسیان، در فضای باز سیاسی ناشی از بحران قدرت، امامان شیعه به خصوص امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) به تبلیغ و ترویج عقاید شیعی و تربیت شاگردان بسیاری پرداختند.
در این برهه زمانی، مرجئه مورد حمایت امویان هنوز فعال بودند و اباحی گری را ترویج می کردند. مانویان نیز از این شرایط نابسامان سیاسی در جهت تبلیغ و ترویج عقاید خود نهایت استفاده را می کردند. ائمه شیعه برای مبارزه با اباحه گری مرجئه به تحکیم اعتقادات اسلامی پرداختند. ایشان همچنین برای حمایت از آموزه های ناب اسلام و جلوگیری از آسیب شبهاتی که از داخل و خارج به آن یورش آورده بود، پیوسته مناظرات و مباحثاتی با سران و دانشمندان این مسلک ها و آیین ها برگزار می کردند؛ از جمله با مانویانی چون عبدالکریم بن ابی العوجاء، ابوشاکر دیصانی و زندیق مصری جلساتی برگزار می کردند و به پرسش های آنها با استدلال عقلی و منطقی پاسخ قانع کننده ای می دادند که گاه نیز به اسلام آوردن آنان می انجامید.
یکی از مانویان متعصب عبدالکریم بن ابی العوجاء است. وی از شاگردان حسن بن ابی الحسن بصری بوده و در اثر افکار انحرافی که داشت از دین و توحید منحرف شد.[۲۶] وی با چند نفر از دهریون در مکه پیمان بست تا با قرآن معارضه کنند. سرانجام او به دستور منصور عباسی و به دست فرماندار کوفه، محمد بن سلیمان، به زندان افتاد و سپس به مرگ محکوم گشت. ابن ابی العوجاء در هنگام مرگ گفت: اکنون بیمی از کشته شدن ندارم؛ زیرا من چهارهزار حدیث جعل و حلال را حرام و حرام را حلال نموده ام. در ماه رمضان شما را به روزه خواری کشانده ام و در روز عید فطر وادار به روزه گرفتن کرده ام.[۲۷]
عبدالکریم بن ابی العوجاء بارها درباره مسائل گوناگون با امام صادق(علیه السلام ) گفت و گو و مناظره کرد. ابن ابوالعوجا در یکی از سفرهایش به مکه، هنگامی که با عظمت امام صادق(علیه السلام ) در بین مردم مواجه شد، از روی کینه و حسد داوطلب گردید تا به نمایندگی از ابن طالوت، ابن الاعلمی و ابن المقفع، امام را در نزد مردم شرمنده کند، اما با پاسخ کوبنده امام مواجه و سرافکنده شد و به نزد دوستان خود برگشت.
کلینی برخی از مناظرات ابن ابوالعوجا با امام صادق(علیه السلام ) را در کافی نقل کرده است؛ از جمله در سالی به هنگام حج، عبدالکریم امام را دید. یکی از شیعیان به حضرت عرض کرد: ابن ابی العوجاء مسلمان شده؟ امام فرمود: او درباره اسلام کوردل است، مسلمان نشود. چون چشم ابن ابی العوجاء به امام افتاد گفت: ای آقا و مولای من! امام فرمود: برای چه به این جا آمدی؟ گفت: برای عادت تن و سنت میهن و برای این که دیوانگی و سرتراشی و سنگ پرانی مردم را ببینم. امام فرمود: ای عبدالکریم، تو هنوز برسرکشی و گمراهی پابرجایی؟ عبدالکریم خواست سخنی بگوید که امام فرمود: در حج مجادله روا نیست و عبایش را تکان داد و فرمود: اگر حقیقت چنان باشد که تو گویی که چنان نخواهد بود، ما و تو رستگاریم و اگر حقیقت چنان باشد که ما می گوییم، ما رستگاریم و تو در هلاکت.[۲۸]
ابوشاکر دیصانی از دیگر عالمان مانوی بود. هشام بن حکم، از شاگردان امام صادق(علیه السلام ) نقل می کند که روزی ابوشاکر به من برخورد کرد و گفت آیه ای در قرآن هست که باعث تقویت نظر و اندیشه ماست. گفتیم کدام آیه؟ ابوشاکر گفت: «هو الذی فی السماء اله و فی الأرض إله؛[۲۹] اوست که در آسمان خداست و در زمین خدا». متحیر ماندم که چه پاسخی به او بدهم. ایام حج فرا رسید و در مکه با امام صادق(علیه السلام ) ملاقات کردم و برداشت ابوشاکر از آیه را بیان نمودم. امام صادق(علیه السلام ) فرمود: این سخن زندیق است. هرگاه نزد او رفتی، از او بپرس: نامت در کوفه چیست؟ او خواهد گفت: فلان. بگو نامت در بصره چیست؟ باز هم همان نام را تکرار می کند. بگو خدای ما نیز چنین است: هم در آسمان اله است و هم در زمین اله.
هشام می گوید: به کوفه برگشتم و بدون هیچ توقفی، نزد ابوشاکر رفتم. سؤال امام صادق(علیه السلام ) را از او پرسیدم: ابوشاکر که درمانده شده بود و جوابی نداشت گفت: این سخن از حجاز به این جا آمده است.[۳۰]
در مناظره ای دیگر، ابوشاکر نزد امام رفته و از ایشان پرسید: ای جعفربن محمد، مرا بر معبودم راهنمایی کن. امام صادق(علیه السلام ) فرمودند: بنشین! در این هنگام کودک خردسالی پیش آمد که در دستش تخم پرنده ای بود و با آن بازی می کرد. امام صادق(علیه السلام ) تخم پرنده را از کودک گرفت و به ابوشاکر گفت: این دژی است پوشیده که پوست ضخیمی دارد. در زیر این
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 