پاورپوینت کامل مناقبخوانی در دوره آل بویه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مناقبخوانی در دوره آل بویه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مناقبخوانی در دوره آل بویه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مناقبخوانی در دوره آل بویه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
دوره آل بویه از مهم ترین دوره های رشد و شکوفایی تشیع است. در این دوره شیعیان اقدام به مدح و رثای امامان و ذکر مناقب آ نان در اماکن عمومی می کردند که از آن به عنوان مناقب خوانی یاد شده است. این کار فرهنگی که با مقابله به مثل و واکنش های اهل سنت مواجه شد، کم و بیش قبل از این دوره نیز مرسوم بود و در دوره سلجوقیان نیز به حیات خود ادامه داد. منظور از مناقب خوانی معنای عام آن که شامل سرایش شعر و نثر در مدح امامان شیعه و مثالب برخی از صحابه و نقل آن در محافل و اماکن عمومی است، میباشد.
مقدمه
قرن چهارم هجری آغاز شکوفایی و گسترش وسیع شعر و ادب بود و بازار شعر و شاعری رونق زیادی داشت. بزرگان، علما و صاحب منصبان با سرودن شعر، این هنر ذوقی را در افواه مردم رایج و شایع کرده بودند و شاعران از جایگاه برجسته ای نزد حاکمان و مردم برخوردار بودند. علوم لغت و بلاغت نضج گرفته بود. شاعران فراوان گشته بودند و شعر از مفاهیم صحرا به مفاهیم تمدن گراییده بود. صاحبان قدرت با دست و دلبازی اندیشمندان و شاعران را گرامی می داشتند. به قول یمینی، روز بازار فضل و فضایل بود و غوّاصان ادب و هنر در دریای مروّت و فتوّت ایشان درّهای ثمین و جواهر نفیس می یافتند.[۱] در این عصر، بزرگان، شاعران و فعالان فرهنگی هوشیار و زمان شناس شیعی از این ابزار فرهنگی که در جذب مخاطب و دلنشینی کلام تاثیر فوق العاده ای دارد، بهره جستند. مورخان بارها از مناقب خوانانی یاد کرده اند که با نقل مدیحه و مرثیه در اماکن عمومی بسیاری از شهرها به خصوص بغداد، فعالیت داشتند.
بیت زیر از کسائی مروزی (م ۳۹۱ ه)، که اولین شاعر مذهبی پارسی اش می دانند، مشخص میکند که در قرن چهارم، اصطلاح مناقب گویی و مناقب خوانی رایج و با واکنش های شدید اهل سنت مواجه بوده است.
ای کسایی هیچ میندیش از نواصب و از عدو
تا چنین گویی مناقب، دل چرا داری حزین؟[۲]
واژه مناقب جمع منقبت، به معنای خصال نیک، سجایای پسندیده، صفات و هنرهایی است که موجب ستودگی و مایه مباحات و ستایش است و نقطه مقابل آن مثالب است. برخی این واژه را به معنای معجزه نیز دانسته اند.[۳] در نظر صاحب لسان العرب «نقیبه» شخص مبارک النفسی است که در تمامی امور موفّق و چیره است. به اعتقاد او لفظ مناقب در مواقعی که با صفتی چون جمیل آورده شود به معنای اخلاق خواهد بود.[۴]
بر این اساس مناقب خوانی به معنای عام آن که شامل انشاد و خواندن شعر و نثر است، بیان مقام عبودیت، اخلاق والا، افعال کریمانه، و نیک خواهی های امامان شیعه: است که برای هیچ یک از مسلمانان پوشیده نبوده است. «مناقب خوان ستایشگر ائمه شیعه است که محامد آنان را بر می شمرد».[۵]
مناقب خوانی به معنای عام از اقسام حماسه دینی است. حماسه نوعی از اشعار وصفی است که مبتنی بر توصیف اعمال پهلوانی و مردانگی ها و افتخارات و بزرگی های قومی یا فردی باشد، به نحوی که شامل مظاهر مختلف زندگی آنان گردد. منظومه های حماسی به انواع مختلفی تقسیم شده است:
- منظومه های حماسی اساطیری و پهلوانی؛
- منظومه های حماسی ـ تاریخی؛
- منظومه های حماسی ـ دینی؛
- منظومه های حماسی مصنوع.[۶]
حماسه دینی و مذهبی به توصیف قهرمانی های بزرگان و اولیای دینی اختصاص دارد. این نوع حماسه به بیان اوصاف پسندیده و جان فشانی قهرمانان و بزرگان مذهبی ای می پردازد. که کردار و فداکاری آنها و نیز رنج ها و مصایب آنان نقشی بسزا در تکوین و ریشه دار شدن دین و مذهب یک قوم ایفا کرده است. همین نوع حماسه یا مفاخره مذهبی است که زمینه ساز پدید آمدن مناقب خوانان شد که در کوچه و بازار و میادین شهرها با صدای خوش و بلند، ابیاتی در منقبت و مدح و مرثیه اهل بیت و ائمه: می خواندند. اشکال عمده مناقب خوانی، به مثابه حرکتی فرهنگی ـ ادبی؛ عبارت بود از:
الف) مدح و مرثیه سرایی، ستایش مذهب و ائمه:؛
ب) مراسم جشن، تعزیه گردانی و عزاداری؛
ج) طعن و هجو خصم.
شیعیان در اوایل قرن چهارم و پیش از تسلط بویهیان برخلافت عباسی، در بغداد از موقعیت و نفوذ بالایی در میان بزرگان برخوردار بودند که در سایه آن می توانستند برای شهیدان کربلا محفل ماتم و نوحه خوانی برپا کنند. اما رونق این محافل، حنبلی ها را به خشم می آورد؛ لذا به مقابله با آن می پرداختند. هر چه قدرت و جمعیت شیعیان بیشتر می شد، این نزاع ها افزایش می یافت. در این زمان که تسلط دستگاه خلافت عباسی به امور قلمرو خویش به نهایت ضعف رسیده بود، بارها محله شیعه نشین کرخ به آتش کشیده شد. این فتنه انگیزی ها چنان فضای رعبی به وجود آورده بود، که طبق نقل تنوخی، از ترس فتنه حنابله نوحه بر حسین که بدون تعریض بر خلفا هم نبود، باید در خفا انجام می گرفت یا در حمایت یک سلطان بر پا می شد.[۷]
در این زمان که ابومحمد حسن بن علی بربهاری ریاست حنبلیان بغداد را در دست داشت، علیه شیعیان با خشونت رفتار می کرد. او نوحه گری و مرثیه خوانی بر امام حسین(علیه السلام) و زیارت قبر ایشان را منع کرد و دستور آزار و غارت اموال زایران و کشتن نوحه گران را می داد. به دستور وی زنی نوحه گر به نام خلب به قتل رسید.[۸] در سال ۳۱۳ ه بر اثر فعالیت و اصرار آنان خلیفه دستور داد تا مسجد براثا را که مرکز شیعه بود تخریب کردند.[۹] فتنه انگیزی های وی و پیروانش چنان گسترش یافت که موجب نگرانی خلافت گردید؛ از این رو القاهر عباسی در سال ۳۲۱ ه، دستور دستگیری آنها را داد. بربهاری متواری شد و یارانش به بصره تبعید شدند. بار دیگر که بربهاری و یارانش به بغداد برگشتند در سال ۳۲۳ ه. به دستور خلیفه الراضی برخی از یارانش دستگیر و او باز هم فراری گشت و اجتماع بیش از دو نفر از حنابله در شهر ممنوع اعلام شد. خلیفه در بیانیه ای خطاب به حنبلی ها نوشت:
امیر مؤمنان کارهای گروه شما را بررسی نمود… یکی از کارهای بد شما… نسبت دادن شیعیان اهل بیت پیامبر(ص) به کفر و گمراهی، در کمین نشستن برای شکنجه و آزار ایشان در هر کوی و برزن… دیگر، بدگویی شما از زیارت کردن گور پیشوایان(ص) و سرزنش کردن زائران و بدعت گذار نامیدن ایشان است، و باآن همه انکار که شما از زیارت دارید، خودتان به زیارت یک مرد عامی گرد هم می آیید که نه شرافت نسبی و نه سببی با پیامبر دارد و به زیارت کردن قبر او سفارش می کنید، خاک او را گرامی می دارید، به گور او احترام می گذارید. خدا لعنت کناد آن آموزگار را که این ناشایست ها به شما آموخت که چقدر پست بوده است، و آن شیطان فریبکار که اینها را برای شما آرایش داد که چقدر دغل بوده است. امیر مؤمنان سوگند یاد کرده است، سوگندی که اجرایش واجب است، که اگر از این بد مذهبی و کج رفتاری دست برندارید، کار پیگرد و کوفتن و پراکندن و کشتن شما را گسترش خواهد داد. شمشیر را بر گردن شما به کار خواهد برد؛ خانه و آشیانه های شما را به آتش خواهد کشید.[۱۰]
آنچه در این گزارش ارزشمند جالب توجه است تصریح خلیفه عباسی به «شیعه اهل بیت پیامبر» و اطلاق آن به شیعیان است که در همه جا رافضی خوانده می شدند. او همچنین با احترام و بزرگی از امامان شیعه یاد کرده و احمد حنبل را تحقیر کرده است.
جالب تر این است که مسجدی که محل تجمع آنان بود به مسجد ضرار معروف شده بود. تنوخی می نویسد:
گروهی از بغدادیان مرا گفتند که حنبلیان مسجدی به نام ضرار ساختند و آن را وسیله فتنه قرار دادند.[۱۱]
در این زمان شیعیان برخی از صحابه را سبّ می کردند. در سال ۳۱۳ ه. مردی شیعه به نام کعکی که ابن جوزی وی را رئیس روافض می خواند، دستگیر شد که شیخین را سبّ می کرد و در خانه وی عده ای را یافتند که از وی آموزش می دیدند.[۱۲]
ابن عقده، فقیه مبرّز شیعی، نیز از جمله مدرسانی بود که در مسجد براثا مناقب امامان می گفت و به صراحت در مثالب شیخین املای روایت می کرد؛[۱۳] از این روست که ابن جوزی می گوید: در سال ۳۳۱ ه. که جمعیت روافض در بغداد زیاد شده بود، به سبب تهدید آنان و شاید جسارت یافتن اهل سنت و در سرکوب شیعیان، خلیفه المتقی اخطار داده بود که خلیفه ذمّه خود را از هر که صحابه را به بدی یاد کند برداشته است.[۱۴]
گسترش مناقب خوانی در دوره بویهی
با روی کارآمدن آل بویه و تسلط آنان بر بغداد به سال ۳۳۳ ه. آداب و آیین های شیعی گسترش چشمگیری یافت. برگزار کردن مجالس سوگواری و عزاداری و جشن عید غدیر ـ که به طور مفصل بدانها خواهیم پرداخت ـ در این زمان آغاز گشت، به طوری که بعد از آنها نیز از این رسوم در بین شیعیان ماندگار شد و در قرون بعد نیز استمرار یافت. مشاهد متبرکه توسعه یافت و سنّت زیارت احیا شد. در سال ۳۳۶ ه. به فرمان معزّالدوله بر مزار امام کاظم و امام جواد۸ ضریح جداگانه ای ساختند و در کنار ضریح، کاخی باشکوه بنا کردند.[۱۵] عضدالدوله نیز بر مرقد امام حسین(علیه السلام) در کربلا و حضرت علی(علیه السلام) در نجف بنای باشکوهی ساخت.[۱۶] وی در هر منزلگاه برای زایران آبشخور ساخت. چاه ها و چشمه ها ی متعددی ایجاد کرد و خواروبار ایشان را از راه دریا و خشکی تأمین نمود.[۱۷] آل بویه از همان ابتدا اعتقاد خود را در ارادت به امامان و انزجار از دشمنان امامیه بروز دادند. آنان چون بر کرمان تسلط یافتند لعن بر معاویه را بر منبرها رایج کردند.[۱۸] شروع کار شیعی معزّالدوله در بغداد در سال ۳۵۱ ه. با لعن نامه ای بود که در همه مساجد نصب کردند:
خداوند معاویه را لعنت کند و لعنت کند کسی که فدک را که حق فاطمه بود غضب کرد و لعنت کند کسی که مانع از دفن امام حسن(علیه السلام) در کنار قبر جدش شد و کسی که ابوذر را تبعید کرد و کسی که عباس را داخل در شورا نکرد.
مناقب خوانی به اشکال مختلفش از مدح و مرثیه در مراسم ها و مناسبت ها رونق بیشتری گرفت. سبّ صحابه و انتساب برخی امور به آنها بسیار شایع گشت. به ادعای ابن حجر، این حکایت ها و افتراها که در قرن های دوم و سوم هجری نبود.[۱۹] موجب خروج برخی علمای سنّی از بغداد گردید. همان گونه که عمر بن الحسین خرقی (م ۳۳۴ ه) فقیه حنبلی به دمشق رفت.[۲۰]
بهترین و غنی ترین منبعی که از مناقب خوانان و اخبار آنها به طور جدی گزارش نقل کرده کتاب النقض عبدالجلیل قزوینی رازی است که در قرن ششم می زیست. اما از غالب گزارش های نفیس وی بر می آید که ناظر بر زمان حیات خود او هستند و تنها در برخی موارد با اشاره به زمان و قدمت مسئله ای معلوم کرده است که در قرون قبل نیز جریان داشته است؛ از این رو از وضعیت مناقب خوانان در دوره بویهی کم تر اطلاعی در دست داریم و آنچه هست بیشتر از حوادث تاریخی قابل استخراج است.
مناقب خوانان که اغلب دوره گرد بودند، در کوچه ها، خیابان ها، بازار و مراکز پرجمعیت و محافل دینی و مساجد به نقل مناقب پیشوایان معصوم: می پرداختند. همچنان که از سخن عبدالجلیل رازی نیز بر می آید، مناقبیان بدون واهمه و مانعی در مراکزی شهری مناقب آل رسول(ص) می گفتند:
پنداری ندیده است و نشنیده است که مناقب خوانان در قطب روده و برشته نرصه و سر بلیسان و مسجد عتیق همان خوانند که به دَرِ زادمهران و مصلحگاه،[۲۱] و بحمدالله هیچ مسلمان، منقبت و مدح آل رسول را منکر و جاحد نباشد.[۲۲]
در این زمان از نوحه گران و مناقبیانی چون ابن اصدق و احمد المزوق و زنی به نام سکینه نائحه[۲۳] گزارش نقل شده است. از شخصی به نام اَشناسی (م ۴۳۹ ه) نیز یاد شده است که در خانه خود در محله کرخ مجلس به پا می کرد و طعن بر صحابه می نمود. خطیب بغدادی درباره وی گفته است: روایت او صحیح است، اما رافضی بد مذهبی است».[۲۴] آنچه در این گزارش ها جالب است نوحه گری زنان در ملأ عام است؛ چنان که از نوحه گری سکینه در موارد متعددی گزارش نقل شده است.[۲۵] تنوخی نیز با نقل اشعاری که خلب نائحه در مجالس می خواند، می گوید ما این اشعار را در خانه بعضی از رؤسا شنیدیم.[۲۶]
براساس برخی از گزارش ها عده ای از این گویندگان شیعی حتی در مراکز و مساجدی که عمدتاً محل تجمع اهل سنّت بوده است به نقل مناقب اهل بیت می پرداختند. چنان که مهیار دیلمی (م ۴۲۸ ه) روزهای جمعه در مسجد جامع منصوری بغداد و در حضور بزرگان ادب، سروده هایی خود را درباره اهل بیت انشاد می کرد. نیز علی بن احمد القادسی (م ۴۴۷ ه) در همان جا سخن می گفت؛ اما وی را از آنجا باز داشتند. پس به مسجد براثا می رفت و مردم به دورش حلقه می زدند. ذهبی و سمعانی به نقل از خطیب بغدادی گویند: علت این که مانع از خطابه او در جامع منصور شدند نقل روایات ضعیف و بدون سند بوده است.[۲۷]
گروهی دیگر از شیعیان نیز خود را به دیوانگی می زدند؛ لباس های مندرس به تن می کردند و ریش می تراشیدند که در آن زمان معمول نبوده است و در کوچه و بازار هر چه می توانستند در مناقب اهل بیت و مثالب مخالفان می گفتند و اهل سنت، به حساب دیوانگی آنها، کمتر متعرضشان می شدند.[۲۸]
همچنین مناقب خوانان این دوره که از آزادی عمل بیشتری برخوردار بودند، به مسافرت در شهرهای مختلف می پرداختند و در اجتماعات منقبت گویی می کردند. ناشی صغیر (م ۳۶۵ ه) از جمله این شعرا بود. وی ساکن مصر بود و به عراق می آمد و در مسجد جامع کوفه شعرهایی را که در مداح اهل بیت انشاد کرده بود می خواند و بسیاری از شیعیان آنها را می نگاشتند.[۲۹] محمود کشاجم (م ۳۶۰ یا ۳۵۰ ه) نیز در حلب اقامت داشت و بین حلب و قدس و دمشق و بغداد رفت و آمد می کرد و منقبت می گفت.[۳۰]
منقبتیان هر از گاهی در ایجاد موجی تازه و جنبشی سیاسی نیز موثر بودند. به سال ۴۲۰ ه در مسجد براثا شخصی از شیعیان به منقبت گویی از حضرت علی پرداخت. ابن اثیر با لحنی آکنده از تحقیر چنین گفته است:
انسانی در سخنان خود گفت: پس از صلوات بر پیامبر و برادرش علی، امیر مؤمنان که با جمجمه سخن گفت و زنده اش کرد؛ انسانی الهی که با جوانان کهف سخن گفت.
و دیگر غلوّهای بدعت آمیز.
با رسیدن خبر این سخنان به خلیفه، وی خطیبی را بر آن مسجد گماشت. اما شیعیان که جسارت یافته بودند او را آماج سنگ قرار دادند و نماز جمعه را قطع کردند. با این اتفاق، خلیفه تا مدتی مانع برگزاری نماز جمعه در آن مسجد شد تا این که بزرگان محله و شریف مرتضی با بیان این که اغتشاش را سفهاء به راه انداختند از خلیفه عذر خواهی کردند و مسئله فیصله یافت.[۳۱] گزارش فوق حاکی از این است که با وجود تسلط امرای بویهی، خلیفه همچنان از آن قدرت و نفوذی برخوردار بود که خطیب جمعه نصب می کرد و در مواقع لزوم وارد عمل می گردید و به نفع اعتقادات خود فرمان می راند.
مراسم و آیین ها
- نوحه گری و عزاداری، جشن و سرور
غالب ترین شکل مناقب خوانی، مرثیه سرایی در ایام محرم و جشن و سرور در عید غدیر بود. کامل شیبی معتقد است دسته های عزاداری نخستین بار در سال ۳۵۲ ه به وجود آمدند.[۳۲] معزّالدوله در عاشورای این سال عزای عمومی اعلام کرد، مغازه ها بسته شد و خرید و فروش ممنوع گردید، قصّابان چهارپایی ذبح نکردند، آشپزها غذا نپختند و سقّاها از کار بازداشته شدند. از مردم خواسته شد که با پوشیدن جامه سیاه، اندوه خود را در شهادت سالار شهیدان نشان دهند. زنان با حالتی پریشان و چهره ای سیاه کرده از خانه هایشان خارج شدند و بر سر و صورت می کوفتند و جامعه بر تن می دریدند و در عزای امام حسین(علیه السلام) می گریستند.[۳۳] مجالس نوحه خوانی و ماتم برگزار گردید. شیعیان به صورت دسته جمعی به سر و روی خویش کاه و خاکستر می پاشیدند و به سر و سینه می زدند و در حالی که اشعاری در عزای امام حسین(علیه السلام) می خواندند در خیابان ها می گشتند.[۳۴]
شیعیان در این روزها با آویختن پلاس (پارچه های کهنه و سیاه) اعلام عزا می کردند. در عاشورا مردم و حتی برخی علمای حنفی، چون خواجه علی غزنوی، آشکارا معاویه و سفیانیان را لعن می کردند. علما دستار از سر باز کردند و نوحه می خواندند و خاک بر سر می افشاندند؛ چنان که امام نجم الدین بلعمانی حنفی چنین می کرده است.[۳۵]
عزاداری در غیر از ماه محرم نیز صورت می گرفت. مردم در مساجد و منازل اجتماع می کردند و شخصی به نوحه گری می پرداخت. آورده اند که احمد المزوق نوحه گر در مسجد بغداد مرثیه سرایی می کرد. روزی مردی وارد مجلس او شد و سراغش را گرفت. چون او را که در بالای جمعیت نشسته بود به وی نشان دادند، بدو گفت: دیشب در عالم رویا حضرت فاطمه زهرا(س) به من فرمود تا به تو بگویم در رثای فرزندم شعر ناشی صغیر را نوحه کن که گفته است:
بنی احمد قلبی لکم یتقطّع
بمثل مصابی فیکم لیس یسمع
فما بقعه فی الأرض شرقا و مغرباً
و لیس لکن فیها قتیل و متصرّع
ظلمتم و قتلتم و قُسّم فیئکم مغرباً
و ضاقت بکم أرض فلم یحم موضع
جسوم علی البوغاء ترمی و أرؤس
علی أرؤس اللدن الذوابل تُرفع[۳۶]
ناشی که در آن مجلس حضور داشت، سیلی محکمی بر صورت خود نواخت و به دنبال او احمد مزوق و دیگران همه لطمه بر صورت نواختند و گریه را سر دادند. پس حاضران با این قصیده نوحه سرایی کردند تا ظهر شد و مجلس از هم پاشید.[۳۷] قضیه مفصل دیگری شبیه این جریان را تنوخی درباره ابن اصدق نوحه گر آورده است.[۳۸]
برپا داشتن مراسم جشن غدیر نیز از سال ۳۵۲ ه. مرسوم شد و در سال های بعد ادامه یافت.[۳۹] گردیزی که در قرن پنجم می زیست این روز را جزو روزهای بزرگ اسلامی و اعیاد شیعیان شمرده است.[۴۰] در این زمان در شب های عید غدیر شهرها و محلات آنچنان به زیبایی آذین بسته می شد و اماکن چهره عوض می کرد و سرور و شادی آنسان مردم را فرا می گرفت که زیبایی و ایام خوش در مغازلات شاعرانه به آن تشبیه شده است. تمیم بن معزّ (م ۳۷۴ ه. ) در قصیده ای چنین سروده است:
تروح علینا بأحدقها
حسان حکتهنّ من نشرهّنه[۴۱]
………………………….. ………………………………..
………………………….. ………………………………..
به گردش می آورند پیاله های شراب را برای ما زیبا رویانی که بوی خوش آنان مانند پیاله هاست.
زیبا هستند مانند زیبایی شب های غدیر و هنگام آمدن، زیبایی و خوشی ایام غدیر را با خود می آورند.
برپا داشتن جشن در عید غدیر در اشعار منقبت سرایان نیز بازتاب یافته است. ابونجیب جزری (م ۴۰۱ ه) گفته است:
عَیدَ فی یومِ الغدیرِ المسلمُ
و أنکرَ العیدَ علیه المجرمُ[۴۲]
ابن حماد عبدی بصری (م قرن چهارم هجری) نیز برای سرور و جشن در روز غدیر چنین به وجد می آید:
یا عیدَ یومِ الغدیرِ
عُد بالهنا و السرور[۴۳]
معزّالدوله در سال ۳۵۲ ه به مردم فرمان داد که در این روز شهر را آذین بندی کنند و به جشن و شادمانی بپردازند. مغازه ها تا صبح باز بودند. شهر با پارچه های نفیس و رنگ های شاد آزین بندی شد و چادرها برافراشته گشت. مردم با زینت بیرون آمدند و طبل و شیپور به نشانه شادی نواخته شد. شبانگاه در مجلس شرطه (پلیس) جشن آتش افروزی برپا گشت و مردم به آتش بازی و سرور پرداختند. صبحگاهان به زیارت مشاهد ائمه رفتند و در آنجا نماز عید به جا آوردند.[۴۴] به سال ۳۸۹ ه. بعد از زیارت، شتری قربانی کردند.[۴۵] برخی روشن کردن آتش را بیانگر نفوذ آداب و رسوم کهن ایرانی در مراسم و مواسم شیعه امامیه در عهد آل بویه دانسته اند. [۴۶]
در این دوره، گسترش برگزاری این مراسم موجب برانگیخته شدن حساسیت و مقابله اهل سنّت گردید که وقوع درگیری های متعددی را در طی سال ها باعث شد. هر چه حکومت آل بویه به پایان عمر خود نزدیک می شد و ضعف و فتور در آن راه می یافت، به تبع نزاع میان شیعه و سنی نیز افزون تر می شد. سلاطین آل بویه نیز می کوشیدند برای جلوگیری از این درگیریها، از برگزاری این مراسم جلوگیری کنند؛ اما پافشاری شیعیان برای برگزاری ادامه یافت.
- نمایش های مذهبی
با رواج هر چه بیشتر مراسم و گسترش آن در شهرهای دیگر، شیعیان به تدریج شکل های جدید و ابزار متنوعی برای پرورش دادن و افزایش تأثیر عزا و جشن به کار می گرفتند. در دسته های عزاداری از آلت موسیقیایی چون طبل و در جشن های غدیر از طبل و شیپور استفاده شد. نیز برپا کردن خیمه که به احتمال زیاد برای شبیه سازی دشت کربلا و خیمه های سپاه امام حسین(علیه السلام) در روز عاشورا بود، از جمله این موارد بود. ابن کثیر در این باره می گوید:
رافضیان در دولت بویهی در سال ۴۰۰ و قبل و بعد آن در عزاداری حسین اسراف و زیاده روی می کردند. در بغداد و سایر شهرها در روز عاشورا در بازارها و خیابان ها طبل می زدند و در کوچه ها
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 