پاورپوینت کامل نقش سیاسی و اقتصادی خاندان ماذرائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقش سیاسی و اقتصادی خاندان ماذرائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش سیاسی و اقتصادی خاندان ماذرائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش سیاسی و اقتصادی خاندان ماذرائی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

در مصر قرون سوم و چهارم هجری

ماذرائیان نام خاندانی ایرانی صاحب منصب در مصر و شام است. اعضای این خاندان توانستند در فاصله سال های ۲۶۶ ـ ۳۳۵ ق. و در سه دوره: طولونیان (۲۵۴ ـ ۲۹۲ ق)، والیان (۲۹۲ ـ ۳۲۳ ق) و اخشیدیان (۳۲۳ ـ ۳۵۸ ق) امور اقتصادی و سیاسی را به دست بگیرند. آوازه قدرت آنان تنها به مصر محدود نشد بلکه نامشان در بغداد هم در فهرست نامزدان منصب وزارت قرار گرفت. از میان افراد این خاندان ابو زنبور حسین بن احمد و ابوبکر محمد بن علی مشهورترند و قدرت و آوازه این خاندان، بیشتر مدیون این دو نفر است. در این مقاله سعی بر آن است اعضای این خاندان که نامشان در تاریخ باقی مانده است معرفی و نقش آنان در امور اقتصادی و سیاسی مصر و شام و گاه بغداد بررسی گردد.

نسب

ماذرائی، مادرائی و گاه ماردّانی،[۱] نام خاندانی است ـ به احتمال زیاد ایرانی[۲] ـ از صاحب منصبان و والیان خراج مصر و سوریه در قرون سوم و چهارم هجری. انتساب آنان به این نام، برگرفته از قریه ی ماذرایا[۳] و یا مادرایا[۴] در بصره،[۵] در بالای واسط و مقابل نهر سابوس.[۶] این قریه در زمان یاقوت ویران بوده است.[۷] در این مورد که این خاندان چه زمانی و چرا سرزمین مادری خود را ترک کرده و به مصر رفتند اطلاعی در دست نیست. اما اولین فرد از این خاندان ابوبکر احمد بن ابراهیم بود که در زمان احمد بن طولون به مصر رفت و پس از اینکه موقعیت خود را در آنجا تثبیت کرد دیگر افراد خاندانش را به مصر فرا خواند. البته موقعیت این خاندان در مصر سبب نشد که آنها دیگر به زادگاهشان توجه نکنند و چنانکه خواهیم دید در برهه هایی برخی افراد این خاندان در بغداد ساکن بوده و یا به آنجا رفت و آمد می کردند.

۱. ابوبکر احمد بن ابراهیم بن حسن الاطروش

اولین فرد از این خاندان که در منابع از وی یاد شده است، ابوبکر احمد بن ابراهیم بن حسن الاطروش است.[۸] نام وی احمد بن عیسی بن رستم و همچنین احمد بن ابراهیم بن الحسین بن عیسی بن رستم نیز ثبت شده است.[۹] که درست تر می نماید. وی در زمان احمد بن طولون (۲۵۴ ـ ۲۷۰ ق) با مشارکت علی بن حسین بن شعیب المدائنی، مسئولیت خراج مصر و سوریه را در دست گرفت. اما این مشارکت چندان طول نکشید و احمد بن طولون، المدائنی را به زندان انداخت و او به تنهایی مسئول خراج شد.[۱۰] به گزارش مقریزی، احمد بن طولون به اشاره معتمد عباسی (۲۵۶ ـ ۲۷۹ ق) احمد بن ابراهیم را مسئول خراج کرد.[۱۱] در منابع، اسامی چند تن از فرزندان احمد ذکر شده است: علی که پدرش او را جانشین خود قرار داد و حسین که او را به شام فرستاد.[۱۲] و دیگر فرزندان وی حسن[۱۳] و ابراهیم[۱۴] بودند. او در مصر از چنان نفوذ و اعتباری برخوردار بود که توانست خود را از تهمت اختلاسی که به وی زده بودند به راحتی تبرئه کند.[۱۵] وی تا سال ۲۸۰ ق. که در مصر کشته شد در منصب خراج باقی ماند.[۱۶]

۲. علی بن احمد بن ابراهیم الماذرائی

پس از مرگ احمد، پسرش علی بن احمد جانشین وی شد. علی در سال ۲۲۶ ق. زاده شد.[۱۷] او اولین کسی است که در این خاندان به ماذرائی شهرت دارد.[۱۸] او در حکومت خمارویه بن احمد (۲۷۰ ـ ۲۸۲ ق) وزیر خراج بود و در عین حال بر تمام امور مصر و شام نظارت داشت.[۱۹] قدرت نفوذ و اعتبار وی در خمارویه از روایتی که مقریزی نقل کرده است به خوبی نمایان است. به گزارش وی، روزی علی بن احمد با خمارویه درباره مسئول برید مصر – حسن بن مهاجر – صحبت می کرد. به خمارویه خبر داد که ابن مهاجر از مالی خبر دارد که ابن طولون آن را برای جانشینانش پنهان کرده بود. خمارویه نیز وی را احضار کرد و آنقدر به ابن مهاجر فشار آورد تا وی مجبور شد، مکان آن مال را نشان دهد. خمارویه نیز آن مال را که در حدود هزار هزار (یک میلیون) دینار بود، به علی بن احمد سپرد تا آن را در امور مملکتی هزینه کند. اما علی بن احمد این کار را نکرد و آن را نزد خود نگاه داشت و خرج امور را از اموال عام المنفعه و بهره ی زمین ها تامین کرد. این مال نزد وی پنهان ماند تا این که فرزندش، ابوبکر محمد بن علی، از آن بهره برد.[۲۰]

پس از خمارویه، وی، دبیر جیش بن خمارویه (۲۷۰ ـ ۲۸۳ ق) شد.[۲۱] طبری نمونه ای از اعتبار و نفوذ علی بن احمد ماذرائی را بیان داشته است؛ در سال ۲۸۳ ق. که سپاهیان مغربی و بربری بر جیش بن خمارویه شوریدند و خواستار عزل وی شدند، علی بن احمد به عنوان دبیر جیش با آنها مذاکره کرد.[۲۲]

علی بن احمد در همان سال در مصرکشته شد.[۲۳] درباره کشته شدن وی روایت شده که یک روز قبل از کشته شدنش، گروهی برای جنگ با روم از مصر خارج می شدند و ماذرائی برای بدرقه آنان بیرون رفت. در میان سپاهان پیرمردی را دید که علی رغم ناتوانی، شمشیری به دست گرفته و با آنان همراه است. او با دیدن این منظره، آن چنان متاثر شد که دستور داد به آن پیرمرد یک غلام و مرکب هدیه دهند و قول داد که اگر آن مرد سالم برگردد، هر سال مثل آن را به وی بدهد. پیرمرد نیز در حق وی دعا کرد تا شهادت نصیب ماذرائی شود و فردای آن روز ماذرائی کشته شد و قاتلش هیچ گاه شناخته نشد. مردم از مرگ وی بسیار اندوهگین شدند و قصاید بسیاری در وصفش سرودند.[۲۴] البته در محبوبیت وی، نزد مردم با اقدامی که در مورد پنهان کردن مال ابن طولون انجام داد جای تامل وجود دارد. در تحلیل این مسئله می توان احتمال داد که پنهان داشتن مال ابن طولون اتهامی بوده که حاسدان و رقیبان سیاسی ماذرائی به او بسته اند و مقریزی خبر آن را از منابع پیشین روایت کرده است و یا این که حقیقت داشته اما مردم از آن بی خبر بودند.

۳. ابوزنبور حسین بن احمد بن ابراهیم الماذرائی

فرزند دیگر احمد، ابوعلی حسین بن احمد معروف به ابوزنبور بود.[۲۵] وی در سال ۲۳۲ ق. به دنیا آمد.[۲۶] در زمان پدرش و همراه خمارویه بن طولون به دمشق رفت[۲۷] و مسئول خراج شام شد.[۲۸] در سال ۲۹۲ ق. حکومت طولونیان برچیده شد و محمد بن سلیمان کاتب از طرف خلیفه المکتفی (۲۸۹ ـ ۲۹۵ ق) به مصر آمد. محمد بن سلیمان، چهار ماه والی مصر بود.[۲۹] وی، ابوزنبور حسین بن احمد را به جای ابوالطیب در منصب خراج گماشت.[۳۰] پس از محمد بن سلیمان، عیسی النوشری از طرف المکتفی والی الصلاه[۳۱] مصر شد.[۳۲] حسین بن احمد در زمان وی، همچنان والی خراج باقی ماند.[۳۳] او همچنین در این سال در سپاهی که النوشری برای سرکوبی ابن خلیخ – که به طرفداری از طولونیان در فسطاط خروج کرده بود – شرکت کرد.[۳۴] ابوزنبور در سال بعد، از طرف المکتفی مامور شد تا میدان بزرگ احمد بن طولون را خراب کند.[۳۵] شاید خلیفه می خواست با این کار هرگونه اثری از حکومت طولونیان را در مصر از بین ببرد تا دیگر قیامی به طرفداری از آنان رخ ندهد.

پس از عیسی النوشری، ابومنصور تکین از طرف المقتدر بالله (۲۹۵ ـ ۳۲۰ ق) والی­الصلاه شد.[۳۶] در این زمان حباسه بن یوسف که مردی بربری از قبیله کتامه بود قیام کرد و با سپاهی ۱۰۰ هزار نفری در محرم ۳۰۲ ق. وارد اسکندریه شد. ابومنصور تکین از خلیفه درخواست کمک کرد. در میان کسانی که برای کمک آمدند حسین بن احمد که در آن هنگام در بغداد بود و ابوبکر محمد بن علی حضور داشتند.[۳۷] پس از آن المقتدر، ابوبکر محمد بن علی را بر ولایت مصر و نظارت بر امور شام گماشت.[۳۸] اینکه در این زمان ابوزنبور مسئولیت رسمی بر عهده داشت یا نه، اطلاع روشنی وجود ندارد. اما این نکته جالب به نظر می رسد که گویی در میان افراد خاندان ماذرائی، بر سرکسب قدرت، رقابت وجود داشت و این حس رقابت را به ویژه می توان در رفتار محمد بن علی و عمویش ابوزنبور مشاهده کرد. بدین گونه که، همیشه برکناری یکی از این دو نفر از قدرت، روی کار آمدن دیگری را نتیجه داده است. همچنین خاندان ماذرائی، همیشه سعی می کردند. که رابطه نزدیکی با دستگاه خلافت داشته باشند تا از پشتیبانی قدرتمندی برخوردار باشند. این رابطه سبب شد که آنها در میدان کشمکش قدرت وزرای آن دوره به ویژه علی بن عیسی و علی بن محمد بن موسی بن فرات قرار گیرند. و در این میان ماذرائیان از علی بن عیسی طرفداری می کردند. و ابن فرات نیز از مخالفان سرسخت آنان بود. اگر چه علی بن عیسی از ماذرائیان طرفداری می کرد اما این که وی در سال ۳۰۴ ق. ابوبکر محمد بن علی را عزل کرد و جانب ابوزنبور را گرفت خود نشانه این است که رابطه تک تک خاندان ماذرائی با این وزرا یکسان نبود و بر اساس شواهد، ابوزنبور با علی بن عیسی رابطه بهتر و نزدیکتری داشته است. به عنوان مثال؛ در سال ۳۱۱ ق. زمانی که ابن فرات از ابوزنبور خواست که درباره خراج مصر و دیوان مغرب با علی بن عیسی مقابله کند، وی نپذیرفت و گفت: چگونه از من می خواهید که این کار را انجام دهم با آن همه نیکویی و خوبی که وی در حق من کرده است.[۳۹]

در سال ۳۰۳ ق وزیر المقتدر، علی بن عیسی، ابوبکر محمد بن علی را از امور مصر برکنار و به جای وی، ابوزنبور حسین بن احمد را مسئول خراج کرد.[۴۰] ابن فرات در سال ۳۰۴ ق. به جای علی بن عیسی در منصب وزارت قرار گرفت، وی بلافاصله ماذرائیان را از منصب هایشان عزل کرد و به مصادره اموال آنان پرداخت.[۴۱] وی، ابوالحسن محمد بن احمد ـ خواهرزاده ابراهیم بن احمد ـ را که دبیر بدر الحمامی ونایب ابوزنبور حسین بن احمد بود، دستگیر و اموالش را مصادره کرد. ابن فرات مال زیادی را نیز از ابوزنبور گرفت.[۴۲]

وزارت ابن فرات تنها یکسال طول کشید. زیرا به المقتدر خبر دادند که ابن فرات نامه ای به یوسف بن ابی الساج نوشته و او را به سرکشی دعوت کرده است. او را دستگیر کردند و برای محاکمه اش جلسه ای در حضور المقتدر تشکیل شد. در این جلسه، علی بن عیسی، حامد بن عباس و ابوزنبور حسین بن احمد شرکت داشتند.[۴۳] در حین جلسه، ابوزنبور به ابن فرات پیشنهاد کرد که اگر کار به مصادره اموالت انجامید من ۵۰ هزار دینار آن را می پردازم. ابن فرات نیز در سومین دوره از وزارتش، زمانی که علی پسر بزرگ ابوزنبور را دستگیر کرد؛ بدهی مالیاتی او را به مبلغ ۲۵ هزار دینار نگرفت وتنها وی را در زندان نگه داشت و به ابوزنبور گفت: «به پاس آن کمکی که تو به من کردی، من این بدهی مالیات را به او بخشیدم».[۴۴]

پس از ابن فرات، در سال ۳۰۵ ق، عده ای برای منصب وزارت نامزد شدند. اسامی نامزدان را نزد علی بن عیسی بردند تا در مورد آنان نظر دهد. ابوزنبور حسین بن احمد یکی از این نامزدها بود و علی بن عیسی زیر نام وی نوشت: «این شخص در اداره ناحیه خویش کفایت دارد».[۴۵] در نهایت حامد بن عباس وزیر شد.

شواهد نشان می دهد که در وزارت حامد بن عباس، ابوزنبور مسئول خراج مصر و شام بود.[۴۶] زیرا، در سال ۳۱۰ ق. که دوباره علی بن عیسی روی کارآمد ابوزنبور را از خود راند و از منصبش عزل کرد و به جای او ابوالحسین محمد بن الحسن بن عبدالوهاب را بر کار گماشت.[۴۷] در سال بعد که ابن فرات دوباره وزیر شد. ابوالحسین محمد بن الحسن بن عبدالوهاب را بر کارش ابقا کرد و به او نوشت که ابوزنبور را نزد وی به بغداد بفرستد. او جلسه ای در حضور قضات و صاحب منصبان تشکیل داد و ابوزنبور حسین بن احمد را به پرداخت دو هزار هزار (دو میلیون) و چهارصد هزار دینار مجبور کرد و املاکی را نیز از وی مصادره کرد و آنها را به المقتدر عرضه داشت.[۴۸]

ابن فرات، دوباره در سال ۳۱۲ ق. عزل شد. با عزل وی، برای دومین بار نام ابوزنبور حسین بن احمد به پیشنهاد المقتدر در میان نامزدان وزارت قرار گرفت، اما مؤنس المظفر مخالفت کرد و گفت: ابوزنبور در مصر است و آوردنش زمان می خواهد و ابوالقاسم خاقانی وزیر شد.[۴۹] در زمان وزارت وی و پس از ابوالعباس خصیبی مصادره اموال و املاک ماذرائیان ادامه داشت.[۵۰] در زمان وزارت دوباره علی بن عیسی، ابوزنبور به ریاست «دیوان دیه های فراتی» منصوب شد.[۵۱] سال بعد در زمان وزارت ابوعلی بن مقله، ابوزنبور ناظر ابوعبدالله بریدی بود.[۵۲]

پس از آن ابوزنبور تا هنگام وفاتش در سال ۳۱۴ ق[۵۳] یا ۳۱۷ ق[۵۴] مسئول خراج مصر بود.[۵۵] ابوزنبور از مشهورترین اعضای این خاندان است. به گزارش منابع، در زمان طولونیان وی در شمار بزرگان و فضلای آن دوره بود.[۵۶] او و ابوبکر محمد بن علی دو تن از اعضای این خاندان بودند که امور مالی و سیاسی دولت طولونیان را اداره می کردند.[۵۷] او بارها مسئول خراج مصر و شام و حتی دوبار نامزد منصب وزارت گردید.[۵۸] به گزارش ابن سعید، املاک ابوزنبور و محمد بن علی در مصر و شام، زمینی به مسافت ۱۰۰ فرسخ[۵۹] در ۱۰۰ فرسخ بود،[۶۰] که البته درست به نظر نمی رسد زیرا این مسافت به مقیاس کنونی در حدود ۶۰۰ کیلومتر در ۶۰۰ کیلومتر یعنی معادل یک سوم مساحت ایران است، که هیچ عقل سلیمی آن را نمی پذیرد و شاید بتوان این مبالغه را صرفاً به ثروت و دارایی کلان این خاندان تفسیر کرد. به وی، «الطحان» نیز می گفتند. دلیل انتساب وی را می توان از داستانی که مقریزی روایت کرده است فهمید. به گزارش وی زمانی که ابن مؤنس از بغداد به مصر آمده بود، ابوزنبور مقدار زیادی گندم به وی و سربازانش داد که مقدار آن شش هزار اردب[۶۱] بود. وی به مدت یک ماه تمام احتیاج او و سپاهیانش به آرد را تامین کرد.[۶۲] بر اساس این روایت، گویی بازار گندم مصر در دست ابوزنبور بوده است. ابن فرات مخالف سرسخت وی او را این چنین وصف کرده است: «من کارگزاری زیرک­تر و زرنگ تر از ابوزنبور ندیده ام».[۶۳] وی همچنین ابوزنبور را داناتر و برجسته تر از برادرزاده اش، ابوبکر محمد بن علی می دانست.[۶۴] ابوزنبور در زمان خلافت المقتدر هدیه و پیشکش هایی برای وی فرستاد که در آن زمان بسیار نادر و عجیب بود این هدایا شامل: یک استر با کره اش که دنبال او می رفت و شیر می خورد، یک غلام که زبانش چنان دراز بود که به نوک بینی اش می رسید و یک زرافه.[۶۵]

۴. ابراهیم بن احمد بن ابراهیم الماذرائی

منابع از فرزند دیگر ابوبکر احمد با عنوان ابراهیم یاد کرده اند. از زندگی او اطلاعات دقیق و روشنی در منابع به چشم نمی خورد جز این که در کنار دجله و الصراه[۶۶] خانه ای داشته و با دارالخلافه عباسی هم در ارتباط نزدیک بود.[۶۷] در سال ۲۸۲ ق. از دمشق، خود را یازده روزه به بغداد رساند تا خود شخصاً خبر مرگ خمارویه را به خلیفه المعتضد (۲۷۹ – ۲۸۹ ق) برساند.[۶۸] از علل اقامت او در بغداد نیز اطلاعی در دست نیست. جز این که در زمان خلافت المقتدر بالله (۲۹۵ – ۳۲۰ ق) از جمله طرفداران به حکومت رسیدن عبدالله ابن معتز بود ودر سال ۲۹۶ ق. که المقتدر از خلافت عزل شد. ابتدا ابن معتز را به خانه ابراهیم ماذرائی و سپس به دارالحکومه برده و با وی بیعت شد.[۶۹] ولی خلافت ابن معتز بسیار کوتاه بود و با روی کار آمدن مجدد المقتدر، مخالفان، و از جمله ابراهیم و حسین بن عبدالله جوهری معروف به ابن جصاص به زندان افتادند تا اینکه به درخواست ابن فرات وزیر آزاد شدند.[۷۰] ابن فرات در زمان وزارتش از ماذرائیان مال هنگفتی گرفت از آن جمله در سال ۳۰۵ ق، ابراهیم بن احمد را که از سفر حج آمده بود دستگیر و مال هنگفتی را از وی مطالبه کرد. ابراهیم قسمتی از آن را به نقد داد و بقیه را به صورت قسطی پرداخت کرد.[۷۱]

در مورد ذکاوت و علم وی روایت شده که روزی او با ابن جصاص به مناظره نشست. ابراهیم در حین مناظره به ابن جصاص گفت که من ۱۰۰ هزار دینار از اموالم را صدقه می دهم اگر تو در آنچه گفتی به باطل نرفته باشی. ابن جصاص هم گفت من از تو بیشتر یعنی یک قفیز دینار از مالم را صدقه می دهم اگر راست نگفته باشم و تو بر باطل نباشی. پس ابراهیم گفت از جهالت توست که نمی دانی ۱۰۰ هزار دینار از یک قفیز دینار بیشتر است. همه تعجب کردند و پس از بررسی فهمیدند که حق با ابراهیم است زیرا یک قفیز معادل ۹۶ هزار دینار بود.[۷۲] ابراهیم بن احمد در سال ۳۱۳ ق. در گذشت.[۷۳]

۵. ابومحمد حسن بن احمد بن ابراهیم الماذرائی

اطلاعات ما در مورد فرزند دیگر ماذرائی یعنی حسن بسیار کم است. جز این که، می دانیم وی، در سال ۲۸۴ ق. در زمان هارون بن خمارویه (۲۸۳ ـ ۲۹۲ ق)، همراه بدر الحمامی به دمشق فرستاده شد تا امور آنجا را سامان دهد و طغج بن جف را به ولایت دمشق برگزید.[۷۴] همچنین وی در زمان وزارت ابن فرات به پرداخت هزار هزار و ۲۰۰ هزار (یک میلیون و دویست هزار) دینار و یا هزار هزار (یک میلیون) دینار ملزم شد.[۷۵] ابومحمد حسن در سال ۳۳۸ درگذشت. از فرزند وی ابوالحسن احمد بن حسن به عنوان عالمی شیعی نام برده شده است.

۶. ابوالحسن احمد بن حسن ماذرائی و تشیع او

ابوالحسن احمد بن حسن بن احمد الماذرائی، عالم شیعی در عصر غیبت صغرا و کاتب اذکوتکین (فرمانروای ترک تبار ری) بود.[۷۶] سال تولّد و مرگ او مشخص نیست. او در ۲۷۶ ه با الموفّق عبّاسی (۲۷۸ ق) مکاتبه کرد و از او خواست تا به منطقه «جبل» بیاید و اموال هنگفتی از مردم آنجا بگیرد.[۷۷] بنابراین، وی تا این تاریخ زنده بوده است. معاشرت و دوستی صمیمانه او با احمد بن محمّد بن خالد برقی[۷۸] نیز گواه آن است که وی در ایام احمد برقی زنده بوده است.

آگاهی های ما عمدتاً مربوط به دهه های اخیر عمر او و چگونگی ظهور او در صحنه سیاست است. احتمالا وی پیش از ورود به امور سیاسی، برخی از علوم اسلامی را فرا گرفته بود. روابط صمیمانه او با محدثان زمان خود، مانند احمد برقی (۲۸۰ ق)، احمد دینوری سرّاج (م: ح ۲۷۵ ق)[۷۹] و ابوالحسن اسدی رازی (م: ۳۱۲ ق) وکیل امام عصرu در ری[۸۰] گواه بر این است که وی ضمن آنکه با عالمان زمان خود حشر و نشر داشت، خود نیز از دانش کافی برخوردار بود.

وی زمانی وارد صحنه سیاست شد که از یک سو، خلیفه عبّاسی المعتمد (۲۵۶ ـ ۲۷۹ ق) بر مسند خلافت، و از سوی دیگر، علویان زیدی همچون حسن بن زید (م: ۲۷۰ ق) و محمّد بن زید (م: ۲۸۷ ق) در طبرستان بر کرسی حکومت تکیه زده بودند. در سال ۲۷۲ ق، محمد بن زید (م ۲۸۷ ق)، برادر و جانشین حسن بن زید، اقدام به تصرف ری کرد، اما از اذکوتکین (فرمانروای ری) که به دستور خلیفه بغداد، رو به ری نهاده بود، شکست خورد. اذکوتکین فاتحانه وارد ری شد و از اهالی آنجا مال هنگفتی ستاند و کارگزاران خود را به اطراف ری فرستاد.[۸۱] شاید اذکوتکین، ابوالحسن را به ری یا قم فرستاده باشد. در ایام المعتمد، مردم قم چند سال عصیان کردند ابوالحسن ماذرائی، کاتب اذکوتکین را از اینکه وارد شهر شود منع کردند تا اینکه ابوالحسن بر آنها پیروز شد و خراج هفت ساله را جمع کرد.[۸۲] ابوالحسن در سال ۲۷۵ ق. شهر ری را تصرف کرد و تشیع را در آنجا آشکار ساخت. در برخی از منابع تاریخی آمده است که اهالی ری اهل سنّت و جماعت بودند، تا آن که در سال ۲۷۵ ه. در ایام خلافت المعتمد، وی با روی گردانیدن از اذکوتکین، بر آنجا غلبه یافت و تشیع را آشکار ساخت و بدین وسیله، مذهب شیعه در ری رواج پیدا کرد.[۸۳] و حتی برخی دانشمندان آن دیار، همچون عبدالرحمان بن ابی حاتم رازی (م: ۲۷۷ ق) که کتابی در فضایل اهل بیتu برای وی تألیف کرد، به تصنیف کتاب هایی برای او اقدام کردند.[۸۴] وی به تبلیغ مذهب امامیه پرداخت که این امر علاوه بر فشارها و تهدید هایی که از سوی حاکمان بغداد به دنبال داشت، می توانست به عنوان واکنشی در برابر علویان زیدی مذهب تلقّی شود که در صدد توسعه قلمرو خود بودند. به گزارش طبری، وی در سال ۲۷۶ ق به ابواحمد الموفق عباسی خبر داد که اذکوتکین بن ساتکین مال زیادی را در منطقه جبل پنهان کرده است و اگر خلیفه به آنجا برود.، آن مال متعلق به خلیفه می شود. اما زمانی که به آنجا رفتند، چیزی نیافتند.[۸۵] با توجه به این که، وی در این زمان از خدمت اذکوتکین خارج شده بود، شاید این کار او به خاطر دشمنی اش با اذکوتکین بوده و به نوعی می خواسته از شرّ وی خلاص شود.

وی در آغاز، اعتقاد راسخی به امامت اهل بیتu نداشت، اما در ماجرایی که خود او نقل کرده و در منابع معتبر نیز ذکر شده، چنین آمده است که، یزید بن عبدالله شهرزوری، که از دوست داران اهل بیتu و حاکم «شهرزور»[۸۶] بود، در مرض موتش به او وصیت کرد که زکات شترانش و همچنین شمشیر و کمربندش را به کسی که با عنوان «صاحب الزمان» از او نام برده می شود، تحویل دهد. وی با خود اندیشید که اگر به وصیت یزید بن عبدالله عمل کند و اموال را، به اذکوتکین نرساند، ممکن است مورد خشم فرمانروای ری واقع گردد. پس اسب، شمشیر و کمربند را پیش خود به ۷۰۰ دینار قیمت کرد واسب را به اذکوتکین داد در همین زمان نامه ای از عراق به او رسید و در آن نوشته شده بود: هفتصد دیناری را که نزد توست به ما برسان. وی می گوید: پس از خواندن این نامه، به وجود امام عصر(عج) ایمان آوردم و اموال را به آن حضرت رساندم.[۸۷]

همچنین گفته شده که ابوالحسن ماذرائی براساس دستور امام زمان(عج) مکلف شد که آن هفتصد دینار را به ابوالحسن اسدی رازی بپردازد.[۸۸] و شاید این کار اسباب آشنایی و ارتباط ابوالحسن ماذرائی را با اسدی رازی فراهم کرد.

در منابع، بیش از این اطلاعاتی درباره وی و نیز مذهب دیگر اعضای خاندان ماذرائی به چشم نمی خورد اما می توان حدس زد که پیش از ابوالحسن احمد ماذرائی، بیشتر این خاندان پیروان اهل سنت بودند ولی محبت به اهل بیت در میان برخی از آنان به چشم می خورد.[۸۹] با وجود این گرایش به مذهب شیعه و آن هم شیعه اثنی عشری از زمان ابوالحسن در خاندان ماذرائیان آغاز شد، ولی در این باب که آیا گرایش به این مذهب پس از ابوالحسن در بین ماذرائیان که در ری و حتی مصر و شام زندگی می کردند، ادامه داشت هیچ اشاره خاصی در منابع وجود ندارد.

۷. ابوالطیب احمد بن علی بن احمد الماذرائی

وی از فرزندان علی بن احمد و برادر محمد بن علی بود. زمان ولادت وی مشخص نیست ولیکن می دانیم که وی در حدود سال ۳۰۰ق. به همراه برادرش به مصر آمد.[۹۰] ابوالطیب پس از مرگ پدرش مسئول خراج مصر شد.[۹۱] وی تا زمان محمد بن سلیمان کاتب در این منصب بود.[۹۲] پس از قیام حباسه در سال ۳۰۲ ق. که المقتدر، ابوبکر محمد بن علی را بر ولایت مصر و نظارت بر امور شام گماشت. ابوبکر نیز امور خراج را به برادرش ابوالطیب محمد بن احمد سپرد.[۹۳] این آخرین منصب ابوالطیب بود. وی در سال ۳۰۳ ق. درگذشت.[۹۴] سمعانی به یکی از فرزندان وی به نام ابواحمد حسن بن احمد[۹۵] که در سال ۳۷۲ ق. در مصر[۹۶] درگذشت. اشاره کرده است. مقریزی از شخص دیگری از خاندان ماذرائیان با کنیه ابوالطیب نام برده است – ابوالطیب محمد بن حسن بن احمد بن علی الماذرائی[۹۷] است – تنها خبری که در مورد وی داده شده اینکه در سال ۳۸۸ ق درگذشت.[۹۸] احتمالاً وی نوه ابوالطیب و فرزند ابواحمد الحسن بود.

۸. ابوبکر محمد بن علی بن احمد بن رستم الماذرائی

در میان نوادگان ماذرائی، فرزندان علی بن احمد و به ویژه محمد بن علی از شهرت خاصی برخوردارند و منابع، خاندان ماذرائی را بیشتر از نام محمد بن علی می شناسند. محمد بن علی به سال ۲۵۷ ق. در نصیبین[۹۹] و یا بغداد[۱۰۰] زاده شد. زمانی که ۱۵ ساله شد، پدرش او را به همراه برادرش، ابوالطیب احمد بن علی به مصر آورد[۱۰۱] و امور خراج را به وی سپرد.[۱۰۲] در سال ۲۸۰ ق. بعد از حسین بن محمد کاتب، مسئولیت دیوان الترسل را به وی سپرد.[۱۰۳] محمد بن علی پس از مرگ پدرش، به وزارت هارون بن خمارویه (۲۸۳ ـ ۲۹۲ ق) رسید[۱۰۴] و امور مصر را تا سال ۲۹۲ ق. که حکومت طولونیان برچیده شد برعهده داشت. محمد بن سلیمان کاتب از طرف خلیفه المکتفی (۲۸۹ ـ ۲۹۵ ق) به مصر آمد و آل طولون و برخی از ماذرائیان از جمله محمد بن علی را به بغداد برد.[۱۰۵] وی تا زمان قیام حباسه در سال ۳۰۱ ق در بغداد ماند.

دوره والیان با روی کار آمدن محمد بن سلیمان آغاز شد. ابن سلیمان چهار ماه والی مصر بود[۱۰۶] پس از محمد بن سلیمان، عیسی النوشری از طرف المکتفی والی الصلاه مصر شد[۱۰۷] و پس از وی، ابومنصور تکین از طرف المقتدر بالله (۲۹۵ ـ ۳۲۰ ق) به امارت آنجا گمارده شد.[۱۰۸] در ۳۰۲ ق، حباسه بن یوسف بربری از قبیله کتامه قیام کرد و با سپاهی ۱۰۰ هزار نفری در محرم ۳۰۲ ق. وارد اسکندریه گردید. ابومنصور تکین از خلیفه در خواست کمک کرد. حسین بن احمد که در آن هنگام در بغداد بود و ابوبکر محمد بن علیاز از جمله نیروهای کمکی بودند.[۱۰۹] المقتدر، ابوبکر محمد بن علی را بر ولایت مصر و نظارت بر امور شام گماشت و به وی خلعت داد.[۱۱۰]

با مرگ ابوالطیب در سال ۳۰۳ ق، ابوبکر محمد بن علی مسئول خراج شد.[۱۱۱] در همین زمان وزیر المقتدر، علی بن عیسی، ابوبکر محمد بن علی را از امور مصر برکنار کرد[۱۱۲] و او از سال ۳۰۴ ق. تا ۳۱۸ ق. هیچ مسئولیت رسمی نداشت.

ابن فرات در سال ۳۰۴ ق. به جای علی بن عیسی بر منصب وزارت قرار گرفت. او مال زیادی را از ابوبکر محمد بن علی ستاند.[۱۱۳] وزارت ابن فرات تنها یکسال طول کشید. با عزل وی، ماذرائیان دوباره امور مصر را بر عهده گرفتند و بخشی از اموالی که ابن فرات از آنها مصادره کرده بود، بازگردانده شد.[۱۱۴]

پس از ابن فرات، عده ای برای منصب وزارت نامزد شدند. ابوزنبور حسین بن احمد یکی از این نامزدها بود.[۱۱۵] مقریزی این روایت را برای محمد بن علی آورده است و این که علی بن عیسی در زیر نام وی نوشت، این شخص صاحب مکنت اما عجول است.[۱۱۶] در نهایت حامد بن عباس وزیر شد. به رغم کفایت ماذرائیان برای منصب وزارت، شاید ترس از قدرت گرفتن آنان و ثروت زیادشان سبب خط خوردن نامشان از نامزدی این منصب گردید.

در زمان حامد بن عباس، ابوزنبور مسئول خراج بود[۱۱۷] و سال بعد ابن فرات دوباره وزیر شد. به گزارش ابن اثیر، ابن فرات دستور داد که عده ای را دستگیر کنند و اموالی را از آنان گرفت. از جمله این افراد، ابوزنبور و محمد بن علی بودند که از آن دو، هفت هزار هزار دینار گرفتند.[۱۱۸] و به روایتی دیگر، ده هزار دینار و یا هزار هزار دینار[۱۱۹]و ۲۰۰ هزار دینار.[۱۲۰] اگر چه مصادره اموال با روی کار آمدن وزیران جدید در آن زمان امری شایع بود اما دشمنی ابن فرات با این خاندان این امر را تشدید می کرد.

ابن فرات دوباره در سال ۳۱۲ ق. عزل شد و ابوالقاسم خاقانی به وزارت رسید.[۱۲۱] در زمان وزارت وی و پس از او، ابوالعباس خصیبی مصادره اموال و املاک ماذرائیان ادامه داشت، چنانچه، ابراهیم بن ثوابه به دستور خاقانی ۷۰۰ هزار دینار از ابوزنبور و برادرش ابراهیم و ابوبکر محمد بن علی مطالبه کرد. از این مال، ۵۰ هزار دینار را به بیت المال داد و بقیه را بین خود، خاقانی و پسرش تقسیم کرد.[۱۲۲]

آنچه المقتدر از دارائی خاندان ماذرائی و بویژه حسین بن احمد و محمد بن علی ماذرائی در روزگار وزارت ابوعلی خاقانی و سه دوره وزارت ابن فرات و دوره وزارت ابوالقاسم خاقانی و ابوالعباس خصیبی و علی بن عیسی در دوره دوم وزارتش و ابوعلی بن مقله مصادره کرد، هزار هزار دینار و سیصد هزار دینار بود.[۱۲۳]

ابومنصور تکین پس از احمد بن کیغلغ برای سومین بار در سال ۳۱۱ق. والی الصلاه مصر شد.[۱۲۴] محمد بن علی در زمان وی و ـ البته پس از مرگ ابوزنبور ـ مسئول خراج مصر بود.[۱۲۵] بعد از مرگ ابومنصور تکین در سال ۳۲۰ ق. پسرش محمد بن تکین از طرف القاهر بالله (۳۲۰ ـ ۳۲۲ ق) جانشین وی گردید.[۱۲۶] در زمان وی تمام امور مصر به دست ابوبکر محمد بن علی بود.[۱۲۷] پس از مدتی بین او و محمد بن تکین درگیری و اختلاف افتاد و سربازان در طلب کسب حقوقشان شورش کرده و خانه محمد بن علی الماذرائی و اطرافیانش را به آتش کشیدند.[۱۲۸] محمد بن تکین در این شورش به «مُنیه الاَصبَغ»[۱۲۹] گریخت و از آنجا به پیشنهاد ابوبکر محمد بن علی از مصر خارج شد و به دمشق رفت و پس از مدتی که خواست دوباره به مصر برگردد، ماذرائی مانع ورود او شد.[۱۳۰] القاهر بالله نیز در رمضان سال ۳۲۱ محمد بن طغج را والی الصلاه مصر قرار داد.[۱۳۱] ابوبکر محمد بن علی با روی کار آمدن وی بسیار خوشحال شد، زیرا از محمد بن تکین خوشش نمی آمد و برای ابن طغج بر منبر دعا کرد.[۱۳۲] محمد بن طغج تنها ۳۲ روز والی بود.[۱۳۳] ابوبکر الماذرائی در این مدت همچنان مسئول خراج بود.[۱۳۴] احمد بن کیغلغ پس از ابن طغج برای بار دوم، والی الصلاه مصر شد.[۱۳۵] در زمان وی، ابوبکر الماذرائی در منصب خود باقی ماند و مصر، همچنان به دست این خاندان اداره می شد.[۱۳۶] تسلط و نفوذ ماذرائیان در این دوره به حدی بود که خلیفه الراضی بالله (۳۲۲ ـ ۳۲۹ ق) برای قدردانی از خدمات ابوبکر محم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.