پاورپوینت کامل حساب و کتاب;خجالت نکش! ۱۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حساب و کتاب;خجالت نکش! ۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حساب و کتاب;خجالت نکش! ۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حساب و کتاب;خجالت نکش! ۱۲ اسلاید در PowerPoint :

>

تا حالا شده چیزی را از کسی بخواهی، ولی نتوانی درخواستت را بگویی؟ تا حالا شده بخواهی حقت را بگیری، اما نتوانی؟ از این اتفاق‌ها در زندگی زیاد می‌افتد. معمولاً خجالت و کم‌رویی نمی‌گذارد بعضی وقت‌ها به خواسته‌‌ی‌مان برسیم.

مثلاً پولی را به دوستت قرض دادی. او قرار است یک هفته‌ی دیگر به تو برگرداند. یک هفته می‌شود، دو هفته، سه هفته، یک ماه، دو ماه و تو هم‌چنان منتظری که پولت را برگرداند؛ اما بی‌نتیجه است. این‌جاست که خودت باید دست به‌ کار بشوی و به یادش بیاوری که از او طلب‌کاری؛ اما باز نمی‌توانی. طرف هم آن‌قدر بی‌خیال و بی‌تفاوت است که به روی خودش نمی‌آورد.

این یک نمونه؛ نمونه‌ی دیگرش یاسر است؛ پسری هم‌سن‌وسال شما که تابستان و تعطیلات پیش پدرش کار می‌کرد. پدرش برق‌کش است. یاسر هم‌ دیگر در این کار خبره شده؛ ولی مشکل اصلی او این است که نمی‌تواند حقش را بگیرد.

یک روز ناظم که خبر داشت پدر یاسر برق‌کش است، به او گفت: «به پدرت بگو بیاید خانه‌ی ما دوتا مهتابی نصب کند.» یاسر پیغام ناظم را به پدرش رساند و پدرش گفت: «دیگر مهتابی نصب‌کردن کاری ندارد. خودت برو.»

یاسر عصر با وسایل برق‌کشی رفت خانه‌ی آقای ناظم. ناظم با دیدن یاسر خوش‌حال شد و به او آفرین گفت که توانسته در کنار درس، برق‌کشی را یاد بگیرد.

حضور در خانه‌ی آقای ناظم برای یاسر جالب بود. تا حالا ناظم را این‌طور صمیمی و مهربان ندیده بود. او توانست با موفقیت مهتابی را نصب کند و حتی مشکل لباس‌شویی را هم حل کند.

وقت رفتن که شد، آقای ناظم از جیبش پول درآورد و گفت: «دستت درد نکنه. چه‌قدر شد؟»

یاسر خجالت کشید. وقتی حرف پول شد، دست و پایش لرزید و گفت: «نه آقا! قابل ندارد.»

ناظم گفت: «نه، زحمت کشیدی. بگو چه‌قدر می‌شود؟»

یاسر که عرق از سرورویش می‌ریخت، گفت: «کاری نکردیم آقا! وظیفه بود.»

– نه پس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.