پاورپوینت کامل داستان; از میان بوتههای توتفرنگی ۱۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل داستان; از میان بوتههای توتفرنگی ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل داستان; از میان بوتههای توتفرنگی ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل داستان; از میان بوتههای توتفرنگی ۱۵ اسلاید در PowerPoint :
>
دیندار فریبا
من بابام را از توی باغچه پیدا کردهام. دستهی کلاغها توی آسمان قارقار میکردند و ابرها قرمز و نارنجی بودند که من بابام را از میان بوتههای توتفرنگی پیدا کردم. بابام میان توتفرنگیهای درشت کال نشسته بود، کاهوهای ترد را از توی خاک بیرون میآورد و خِرِچخِرِچ گاز میزد. من که حسابی نگران بابام شده بودم، دستش را گرفتم و گفتم: «بیا بابای من شو!» او هم قبول کرد و بهم قول داد دیگر هیچ کاهوی تردی را نشسته خرچ خرچ گاز نزند. بارها دیدهام بابام با اینکه به من قول داده است، کاهو را نشسته میخورد و خاک تربچهها را به شلوارش میمالد و میاندازد گوشهی لپش.
من، بابام را از توی باغچه پیدا کردم. بعد دستش را گرفتم و میان بوتههای توتفرنگی قدم زدیم و به درختهای سیب سلام کردیم. بابام میگفت خیلی دوستشان دارد؛ به خاطر همین هم هست که گاهی پشت یکی از درختها پنهان میشود و همینطور که سوت میزند و شعر میخواند، کمر شلوارش را محکم میکند. بابا میگوید این یک جور ادای دِین است به درختها و سبزهها. من از حرفهای بابا سر در نمیآورم؛ اما میدانم او همیشه درست میگوید. بابای من خیلی چیزها میداند. میگوید درختهای سیب سلام کردن بلد هستند. میگوید تکان خوردن شاخهی درختها که الکی نیست. وقتی شاخهی درختی تکان میخورد، یا سلام میکند یا خداحافظی. من نمیفهمم درختها چه وقت سلام میکنند و چه وقت خداحافظی؛ اما بابام میداند. بابام زبان درختها، توتفرنگیها و کاهوها را خوبِ خوب میداند. به خاطر همین است که هر وقت گم شود، باید بروم از توی نزدیکترین باغچه پیدایش کنم. بابام بین تربچههای سرخ و ریحانهای تازه راه میرود، کرمهای کوچولو را نشانم میدهد و میخندد. بابای من دندانهای زردی دارد. وقتی میخندد ردیف دندانهای زردش معلوم میشود و من یاد سیبهای زرد درختی میافتم که بابا زبانش را خوب میفهمد و گاهی برایش حرف میزند.
من بابام را از توی باغچه پیدا کردهام؛ به خاطر همین است که بابام از توی هر چیزی، دلش میخواهد یک باغچه دربیاورد. بابام بطریهای خالی نوشابهها را به دقت نگاه میکند و میگوید: «میشود یک گلدان باشد.» جعبههای خالی مقوایی را بررسی میکند و میگوید: «میتواند یک باغچه شود.
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 