پاورپوینت کامل سفر به ستارگان ۲۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سفر به ستارگان ۲۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سفر به ستارگان ۲۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سفر به ستارگان ۲۲ اسلاید در PowerPoint :
>
نوشتهی راسیو آر. دوموال از کشور فیلیپین
پدر و پسر در ساحل رودخانه نشسته بودند. اطراف شهر، زیبا بود و آنها به صداهای آن گوش میدادند. اندکی از نیمهی شب گذشته بود؛ اما آن دو ترجیح میدادند بیرون کلبهیشان بمانند و نسیم خنک را حس کنند. صدای جیرجیرکها از روی برگهای پهن درخت بالای سر آنها و جیکجیک پرندگان از لانهها چون نوای موسیقی به گوششان میرسید. گاه و بیگاه قورباغهای سرگردان قورقور میکرد که مایهی خندهی پدر میشد؛ چون این صدا در شبی تابستانی بسیار غیرعادی بود.
پدر گفت: «پسرم، خیلی ساکتی.»
او از داشتن این پسر سبکخواب و رؤیایی که میتوانست کلماتی بر زبان بیاورد که به گوش او بسیار زیبا میآمد، به خود میبالید؛ هرچند، معنای بیشتر آنها را نمیفهمید.
باسیلیو که نسبتاً کوچکتر از سنش نشان میداد، به آرامی پاسخ داد: «پدر، احساس میکنم ستارههای آن بالا خیلی دورند؛ اما انگار به من اشاره میکنند.»
مانگ سلو سرش را تکان داد و پرسید: «منظورت این است که تو را به سوی خودشان میخوانند؟»
– بله پدر، و میتوانم ببینم آنها پلی نقرهای به سمت ساحل روبهرو فرستادهاند. چه پل زیبایی! پلی که از پرتوهای نورانی تشکیل شده و به سمت ساحل کج شده. آه! چهقدر دلم میخواهد از آن پل بالا بروم.
مرد، پسر را تکان داد و گفت: «هی! باسیلیو، بلند شو، تو داری خواب میبینی. بیا به کلبه برگردیم. فردا باید زود بیدار شویم، وگرنه اتوبوس بازار را از دست میدهیم و سبزیهایمان میگندد.»
باسیلیو غمگین زیرلب زمزمه کرد: «پدر، آن پل رفت! پل نقرهای ستارگان خراب شد.»
پدر خواست او را دست بیندازد: «من بارها گفتهام خیالات تو بیش از حد کار میکند! بیا، بیا به رختخواب برویم.»
پسر نگاهی به بالا و پایین انداخت، سپس به دنبال پدر به رختخوابش رفت؛ اما نمیتوانست بخوابد. روی پایاگ دراز کشید. از خیال و رؤیای خود شگفتزده بود. آیا خیالاتی شده بود؟
از زمانی که به مدرسه رفت و خواندن را یاد گرفت، تشنگیاش برای دیدن دنیای آن طرف باریوی کوچکشان بیشتر و بیشتر شد. دوشیزه نازاکو، معلم ژاپنی- فیلیپینی باسیلیو، آموزگار عجیبی بود. او در یک نگاه توانست در چشمهای مشتاق پسر، جوانه زدن یک نویسنده را تشخیص دهد. او برخلاف بچههای دیگر کلاس، میتوانست فکرهایش را با زبانی روشن و دلربا بیان کند.
فکرهایش بیشتر وقتها گیجکننده بود. از فقر میگفت و آرزوها در باریوی کوچکشان و از قطعه زمین سبزی که مردم با آن زندگی را میگذراندند؛ و همانطور که کتابها، مجلهها و روزنامههایی را که دوشیزه نازاکو به او قرض میداد، با ولع میخواند، زندگیشان را با آنانی که در شهرهای اطراف بودند، مقایسه میکرد. او مرتب دربارهی اینکه چرا اینقدر بیعدالتی در دنیا وجود دارد، میپرسید. از طرف دیگر، دوشیزه نازاکو دربارهی روی دیگر این چیزهایی که او خوشبختی میدانست برایش توضیح میداد. او چشمهای پسر را به روی وضعیت محلههای پرجمعیت و پست شهر باز میکرد؛ شلوغی، کثافت، نبودن هوای تازه و پاک، بیماریهایی که در میان بچهها شایع است و نامهربانی در میان مردم سنگدل شهرها.
باسیلیو پرسید: «بنابراین شما فکر میکنید زندگی ما در بیرون شهر بهتر است؟»
– اینجا زادگاه مردم شماست. آیا در اینجا احساس آرامش نمیکنی؟ روح پاک بایاینهان را که همهی شما را در برگرفته احساس نمیکنی؟ آیا رضایت کاملی را که مردم از زندگی روزانهی خود دارند، نمیبینی؟
نگاه باسیلیو مشتاقانه بود: «میدانم…
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 