پاورپوینت کامل نقش جهان! ۱۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقش جهان! ۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش جهان! ۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش جهان! ۱۴ اسلاید در PowerPoint :

>

باید از سوپری سر کوچه یک بسته زرشک می‌خریدم. از بس کار کرده بودم پاهایم توان رفتن نداشت. پیرمردها صندلی‌هایشان را برداشته بودند و آهسته می‌رفتند طرف خانه‌هایشان. بهشان سلام کردم. تقصیر بابا بود. چرا اینقدر به مردم اصرار می‌کرد و تعارف که آن‌ها مجبور شوند دعوتش را قبول کنند. تا مامان شنید بابا برای شب سه‌شنبه خانواده‌ی آقای یعقوبی را برای شام دعوت کرده، مثل ذرت روی آتش ترکید و منفجر شد. ولی چه فایده؟ کار از کار گذشته بود. به بابا گفت: «ندیدی چشای این زنش چقدر شوره؟ تا بلایی سر خونه و زندگی‌مون نیاد که دست‌بردار نیستی.»

بابا، یا باور نمی‌کرد یا بی‌خیال بود. برای رفع چشم‌زخم نسرین‌خانم از صبح دوشنبه دست به کار شدیم. خانه‌ی‌مان را تازه خریده بودیم و وسایلمان هم نوی نو بود؛ ولی باید همه را برمی‌داشتیم. وسایل جدید به انباری منتقل شد و ماند چند تابلوی ساده، یک دست مبل قدیمی و چند تا پشتی.

نسرین‌خانم، آقای یعقوبی و سارا، دخترشان برای سر خانه نویی‌مان داشتند تشریف می‌آوردند.

تا از در آمدند، مامان سریع اسپند ریخت. نسرین‌خانم حسابی ذوق کرد.

وقتی چشمشان به خانه افتاد گفتند: «ماشاا… ماشاا… چه خونه‌ی بزرگ و دنجی! خوش بحالتون!»

مهمانی شروع شد با چایی که مامان آورد.

من و سمانه هم با سارا گرم گرفتیم.

بابا، با آقای یعقوبی در مورد نحوه‌ی خرید خانه، قیمت نهایی، قول‌نامه و… حرف می‌زد.

عقربه‌های ساعت بی‌توجه به دلشوره و عجله‌ی ما آرام‌آرام حرکت می‌کردند.

میز شام را چیدیم. موقع شام خوردن من روبه‌روی نسرین‌خانم نشستم. چرا؟ نمی‌دانم.

همینطور که چنگال را به دهانم بردم، نسرین‌خانم گفت: «وای عزیزم، چه انگشتر قشنگی داری! چه بزرگ! طلاس؟»

چه اشتباهی! وای خدای بزرگ! چرا یاد این نبودم! تا خواستم جواب بدهم، مامان گفت:

– فدات بشم، این همه پولمون کجا بود؟ طفلی دخترم! تیتانیم یا استیل؟ کدوم مریم؟

دست‌پاچه گفتم: «فروشنده گفت تیتانیم.»

نسرین‌خانم با تعجب نگاه ما کرد: «چقدر شبیه طلاسفیدِ! ببینمش!»

انگشتر را درآوردم. حسابی نگاهش کرد و به دخترش هم داد. سارا گفت: «وای مامان خیلی شیکِ!»

– از کجا خریدی مریم‌جون؟ خیلی خوشم آمد برای سارا بخرم!

مامان که خیلی کلک بود جواب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.