پاورپوینت کامل وقتی «نیّت» واکس می‌زند! ۲۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
4 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وقتی «نیّت» واکس می‌زند! ۲۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وقتی «نیّت» واکس می‌زند! ۲۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وقتی «نیّت» واکس می‌زند! ۲۶ اسلاید در PowerPoint :

>

سوژه پیدا کردن، زحمت زیادی ندارد! چراکه وقتی در کوچه و خیابان راه می‌افتی، آن‌قدر سوژه برای نوشتن می‌بینی که تازه، یک چیزی هم کم می‌آوری! به عنوان مثال همین موضوعی که می‌خواهم، نه، دارم می‌نویسم و شما هم در این لحظه مشغول مطالعه‌اش هستید! این هم از قدرت سرِ گشت زدن در خیابان و کوچه‌های شهرمان است. اینکه بخواهی بروی دنبال کاری و «نیّت» را ببینی که ناگهان جلوت سبز می‌شود و می‌گوید:

– آی خانم… واکس بزنم؟

*

صدایش را که شنیدم، نمی‌دانم چرا سریع برگشتم و نگاهش کردم؛ البته باور بفرمایید اینطوری نیست که هر وقت هر صدایی شنیدم، برگردم و اوضاع و احوال را تماشا کنم! امّا در این باره!… راستش نمی‌دانم. صدای « نیّت » یک طوری بود! انگار توی صدایش، حرکت آرام رود و زمزمه‌ی شفاف آب را می‌شنیدم! به هر حال ایستادم و نگاهش کردم. به نظرم رسید دوازده‌- سیزده ساله است؛ امّا ظاهر یک بچه‌ی هشت‌- نُه ساله را داشت. یک‌بار دیگر نگاهش کردم. جعبه‌ای را که روی کول انداخته بود جابه‌جا کرد. بعد بُرسی را که در دست راست گرفته بود، به دست چپ داد و در همان حال، موهای سرش را صاف و مرتب کرد. پرسیدم:

– واکس می‌زنی؟

– بله، آها!

زودی جعبه‌ی روی کولش را پایین گذاشت. دست‌هایش را به طرف پشتش برد و کمرش را گرفت. تابی به آن داد و گفت:

– بزنم؟

متوجه منظورش شدم؛ امّا گفتم:

– بزنی؟ زدن که کار خوبی نیست!

با این حرف، از خنده منفجر شد. خودم هم خندیدم و توی دلم فکر کردم، شاید ثواب خنده‌اش به من برسد! همان طوری که می‌خندید، گفت:

– بزنم چیه خاله! گفتم یعنی کفش‌هاتو، واکس بزنم!

فکری کردم و جواب دادم:

– اتفاقاً کفش‌هام واکس هم می‌خواد؛ چون خیلی کثیف شده!

خوشحال شد و فوری در جعبه‌اش را باز کرد. منتظر عکس‌العملش شدم تا قوطی واکس را توی دستش ببینم. با خوشحالی گفت:

– دمپایی دارم ها… الآن می‌دم بپوشی خاله!

یک جفت دمپایی پلاستیکی که دو‌- سه جایش را با نخ به هم وصل کرده، از جعبه درآورد؛ امّا تا خواست مقابل من، روی زمین بگذارد جیغش به هوا بلند شد! خیلی جدی، تماشایش کردم و پرسیدم:

– چی شد؟ همیشه وقت واکس زدن جیغ می‌کشی؟

مانده بود بخندد یا نخندد! بُرس واکس را زمین گذاشت و با لحن پُر از تعجبی گفت:

– امّا خاله… کفش‌هات که…

خونسرد به کفش‌هایم نگاه کردم. طفلک حسابی سر کار رفته بود. گفتم:

– خب، چه اشکالی داره؟ مگه تا حالا کفش سفید واکس نزدی؟

با گیجی توأم با خنده جواب داد:

– چرا خاله، اما نه با واکس سیاه!

– حالا واکس، سفید نباشه و سیاه باشه! چه ایرادی داره؟

دوباره خندید. کفش‌هایم را از پا درآوردم و دمپایی‌ها را پوشیدم و به او گفتم:

– حالا با خیال راحت، یه واکس خوب و حسابی به این کفش‌ها بزن!

با شک نگاهم کرد و خندید. کفش‌ها را برداشتم و توی دست‌هایش گذاشتم و گفتم:

– مشغول شو!

مرا تماشا کرد و می‌پرسید:

– راست راستی می‌گویی؟ بزنم؟ آخه اینها سفید…

حرفش را قطع کردم و گفتم:

– زود باش! بزن که کار دارم.

کفش‌ها را برداشت و این‌طرف و آن‌طرفشان کرد. بعد برگرداند و زیرشان را نگاه کرد. آن‌وقت لنگه‌ی راست را جلو چشم‌هایم آورد و تندتند گفت:

– نگاه کن خاله… بغلش کنده شده! زیر کفشتم، یه سوراخ باز شده!

خندیدم و گفتم:

– پس حالا دیدی عیبی نداره که آدم روی کفش سفید، واکس سیاه بزنه؟

سرش را تکان تکان داد. پرسیدم:

– خیلی وقته واکس می‌زنی؟

درِ قوطی واکس را باز کرد و جواب داد:

– آره خاله… چهار‌- پنج ساله…

– چرا؟

– خب مجبورم.

– اسمت چیه؟

خندید و سرش را بالا گرفت. بعد از مکثی گفت:

– نخندی‌ها… «نیّت»!

– نیّت چیه؟

– خب اسم منه دیگه خاله!

– افغانی هستی؟

ُبرس واکس را روی موهای سرش گذاشت و گفت:

– نمی‌دانم چرا همه خیال می‌کنند من افغانی هستم! ببین چشام صافِ صافه!

– پس مال کجایی؟

– بیشه! هم ننه‌ام، هم بابام. هر دو مال اونجان!

گفتم:

– آهان… طرف‌های دورود و ازنا و اندیمشک! لرستان. هان؟

مثل فنری که از جا در برود، پرید بالا و داد زد:

– تو هم مال

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.