پاورپوینت کامل یاد و یادگار (خرمشهر);آه و واویلا… کو جهان آرا؟ ۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یاد و یادگار (خرمشهر);آه و واویلا… کو جهان آرا؟ ۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یاد و یادگار (خرمشهر);آه و واویلا… کو جهان آرا؟ ۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یاد و یادگار (خرمشهر);آه و واویلا… کو جهان آرا؟ ۱۶ اسلاید در PowerPoint :

>

بادبادک ها بر آسمان لاجوردی شهرم نوشتند: پرواز! دست های کوچکی بر تخته سیاه کلاس دبستان خواهرم زهرا نوشتند: زندگی زیباست!

شاپرک ها بر گونه ی داغ گل های شیپوری دشت مان نوشتند: مهربانی!

مادر که داشت رخت می شست، به سلام من جواب داد و روی قلبم نوشت: دوستت دارم عزیزم!

ناگهان هواپیماهای عراقی از راه رسیدند. آن ها ننوشتند، آن ها نخندیدند، آن ها دوستِ ما نبودند… آن ها بر سرمان بُمب های خوشه ای باریدند.

ناگهان در یک چشم برهم زدن دیدم که:

نه بادبادک ها مانده بودند؛ نه تخته سیاه و نه آن دست های کوچکِ خواهرم زهرا؛ نه گل ها و شاپرک ها…؛ نه مادرم که معصومانه به خواب رفته بود!

*

سلام بر خرمشهر که داغ شهید بر سینه دارد و مُهر سعادت بر دل.

خرمشهر، ابتدای مظلومیت ایران و انتهایِ شکوه مندی ایرانیان است. خرمشهر هیچ وقت از خاطرِ ما پاک نمی شود.

***

در ۳۱ شهریور سال ۵۹، دشمن جنگی همه جانبه را بر علیه ایران، رسماً آغاز کرد.

خرمشهر از اولین شهرهایی بود که دشمن بر صورت مهربانش، چنگ کشید.

دو تیپ ۲۶ و ۶ زرهی عراق از سمت شلمچه، به سوی جاده ی خرمشهر-اهواز پیشروی کردند.

تیپ ۳۱ عراق برای نفوذ به داخل عراق، عملیات خود را آغاز کرده بود.

مردم به تب و تاب افتادند.

و خانه ها دست خوش بمب و آتش و دود…

جوانان شهر با سلاح کم، اما دلیرانه، سدّ راهِ دشمنان شدند…

تانک ها… آرام آرام جلو می آمدند. تا خرمشهر راهی نمانده بود!

*

در روز ۱۰ام جنگ بین تانک ها و دست های خالی، در دروازه های ورودی شهر شدت داشت.

در آن روز ۹ تانک، ۳ خودروی توپ ۱۰۶ و چند ماشین دیگر یا منهدم شد و یا به غنیمت درآمد.

خرمشهر ما را صدا می کرد. خرمشهر از ما کمک می خواست. ما صدایش را می شنیدیم و برای کمک آماده می شدیم.

*

اگر برای بچه های خرمشهر قصه بنویسیم، باید خرمشهر را دیده باشیم و از دردهای پیدا و پنهانش عکس های یادگاری گرفته باشیم.

اگر بخواهیم رمان و شعر بنویسیم، باید خرمشهر در آغوش مان گرفته باشد.

در خرمشهر آن قدر حرف ها و خاطرات ناگفتنی هست که باید برای شروع گفت: «بسم الله!»

*

مردم بی دفاع دسته دسته از شهر خارج شدند.

حالا محمد جهان آرا (فرمانده ی دلاور سپاه) و یاران و دوستان اندکش، تنها مانده بودند. عراقی ها کم کم در محله های شهر، دیده می شدند.

مسجد جامع، قلب تپنده ی شهر بود و خانه ی دیدار و هم دلی شان.

شهر داشت آرام آرام در سیاهی سقوط فرو می رفت.

سپس… در ساعت ۱۰ صبح ۴ آبان ماه، خرمشهر اسی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.