پاورپوینت کامل بررسی و نقد امکان و جواز تفسیر قرآن در مکتب تفکیک ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بررسی و نقد امکان و جواز تفسیر قرآن در مکتب تفکیک ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بررسی و نقد امکان و جواز تفسیر قرآن در مکتب تفکیک ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بررسی و نقد امکان و جواز تفسیر قرآن در مکتب تفکیک ۱۰۷ اسلاید در PowerPoint :
>
مقدمه
«مکتب تفکیک»؛ نامی است که برای اولین بار، محمدرضا حکیمی برای تفکّری خاص که در میان اساتید و همفکران وی، به ویژه در حوزه مشهد رواج داشته، انتخاب کرده است. این مکتب، به واقع از تفکّرات مرحوم میرزا مهدی غروی اصفهانی، نضج یافته و به مرور توسط شاگردان و پیروان تفکّرات وی، تکمیل و معرفی شده است. به گفته پیروان تفکیک «هدف این مکتب ناب سازی و خالص مانی شناخت های قرآنی و سره فهمی این شناخت ها و معارف است، به دور از تأویل و مزج با افکار و نحله ها و برکنار از تفسیر به رأی و تطبیق، تا حقایق وحی و اصول علم صحیح مصون ماند و با داده های فکر انسانی و ذوق بشری در نیامیزد و مشوب نگردد. » (حکیمی، ۱۳۷۷: ۵۷). این مکتب از آن رو تفکیک نام گرفته که پیروان آن معتقدند، بایستی بین معارف فلسفی و عرفانی و معارف وحیانی تفکیک و جدایی قائل شد. بدین معنی که در عرصه سلوک و معرفت، فلسفه و عرفان یک مسیر و قرآن و معارف وحیانی راهی جداگانه را می پیمایند. این گروه بین معارف بشری و معارف وحیانی معتقد به تفاوت ماهوی و تضاد و تناقض بوده و اصرار می کنند که فلسفه و عرفان از سنخ تمدن اسلامی یعنی نشأت گرفته از میراث سرزمین های غیر اسلامی و قبل اسلامی و پرورش یافته در دنیای اسلام و پالوده گشته در ذهن متفکران فیلسوف یا عارف اسلام است.
به طور کلی می توان گفت اهل تفکیک، تعریفی اجماعی از تفسیر ارایه نداده اند. اما مهم ترین مفسر این مکتب، در خصوص تعریف تفسیر اظهار می دارد که تفسیر در لغت، پرده برداری از یک چیز و آشکار ساختن آن است. تفسیرِ کلام یا نوشتار، هنگامی ضرورت پیدا می کند که در دلالت آن بر مراد گوینده یا نویسنده، مانع و حجابی وجود داشته باشد. پس اگر کلامی در معنایی صراحت یا ظهور داشت، بیان آن ظهور، تفسیر نامیده نمی شود، زیرا حجابی در سخن صریح و ظاهر وجود ندارد؛ اما اگر ظهور ابتدایی سخن یا نوشته ای، به جهاتی حجت نبود، مخاطب برای رسیدن به مراد گوینده یا نویسنده لازم است کلیه مواضع و هر جایی را که احتمال وجود قراین حالی و مقامی مخالف ظهور ابتدایی می دهد، مورد بحث و فحص دقیق قرار دهد و پس از جستجو، تامل، تعقّل و جمع بندی، آنچه برایش ظاهر یا قطعی شود، تفسیر خواهد بود. [۱]
البته در این رابطه دیدگاه میرزامهدی اصفهانی نقطه مقابل این نظر است که رجوع به روایات و احادیث معصومین علیهم السلام حتی در نصوص قرآنی را نیز لازم بلکه ضروری می داند. تفکیکیان با این مقدمه اظهار می دارند: «تفسیر عبارت است از بیان مراد خدا و پرده برداری از آن با اعمال روش های علمی و اصولی و بهره گیری از قرائن متصل و منفصل در آیات و روایات معصومین علیهم السلام و با استفاده از ادله عقلی و به طور کلی ادله اربعه» (ملکی میانجی، ۱۳۷۷: ۸۸).
در مکتب تفکیک؛ تفسیر، مفهوم خاص خود را دارد و مفسرانی که بر مبانی این مکتب پای فشرده اند علاوه بر ارایه تعریف خود از تفسیر، در خصوص امکان تفسیر قرآن و جواز آن دیدگاه هایی را ارائه داده اند، که در این مقاله مورد نقد و بررسی قرار خواهد گرفت. در این میان، نگاه مکتب تفکیک، به تفسیر به رأی، نیز بایستی مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد تا نیل به مقصود را آسان تر سازد.
امکان تفسیر قرآن
تقسیم قرآن به دو خطاب خاص و عام
یکی از مبانی مورد نظر اصحاب تفکیک درباره امکان تفسیر قرآن آن است که معتقدند که قرآن کریم دارای دو نوع خطاب است: خطاب عام، خطاب خاص. در خطاب عام که مرتبه دلالت نصوص و ظواهر قرآن است، خداوند سبحان با طرح موضوعات عقلی و احکام و مسائل فطری، وجدان خفته انسان ها را بیدار می سازد و آنان را به تدبر و تفکر در نظام آفرینش و مظاهر و آیات ربوبیت الهی در طبیعت فرا می خواند.
تفکیکیان معتقدند با توجه به اینکه قضایای عقلی و فطری هیچ گاه در معرض نسخ، تخصیص یا تقلید نیست، بنابراین ظهور ابتدایی این قبیل آیات حجت بوده و با مراجعه مستقیم به آن ها می توان به سادگی مدلول و مراد آن ها را دریافت. از این رو بخشی از قرآن، از تفسیر و تبیین بی نیاز است؛ اما در خطاب خاص قرآن که ظرایف معارف و جزییات احکام مطرح شده، نمی توان به ظهور ابتدایی آیات چشم دوخت؛ زیرا ممکن است گفتاری در آیه به صورت عام یا مطلق بیان شده و در آیات دیگر یا در سنت تخصیص یا تقیید خورده باشد. حتی ممکن است، به طور کلی نسخ شده باشد.
این مسأله اساس کار علمای تفکیک در برخورد و مواجهه با آیات شریفه قرآن کریم است، اینان معتقدند که در مقام خطاب عام قرآن، طریق فهم قرآن گشوده و باز است و اساسا همه انسان ها در فهم آن یکسان بوده و این بخش از قرآن به تفسیر نیاز ندارد. در مقابل در مقام خطاب خاص تنها پیامبر (ع)و ائمه معصومین علیهم السلام هستند که می توانند به تفسیر این بخش از آیات قرآن بپردازند و مراجعه به بیانات آن ها ضروری است و سایرین تفسیر قرآن برایشان ممکن نیست مگر با استفاده از روایات؛ و در همین رابطه به آیات و روایاتی همچون « إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ * فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ » (قیامه/۱۹-۱۷) استدلال کرده و معتقدند که به تصریح این آیات، خداوند متعال به پیامبر اکرم (ع)وعده می دهد که قرآن را تبیین کرده و به ایشان تعلیم خواهد نمود تا پیامبر نیز قرآن را برای امت خویش تبیین کند.
خدای صادق الوعد نیز به وعده خویش وفا نمود و قرآن را برای پیامبر (ع)تبیین کرد، از این رو تبیین و تفسیر قرآن برای امت نیز باید به تعلیم رسول خدا (ع)و ائمه هدی علیهم السلام باشد. این گروه برای اثبات مدعای خویش آیات دیگری را نیز مورد استدلال قرار می دهند که برخی از آن ها عبارتند از:
-«وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (نحل/ ۴۴)؛ و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی و امید که آنان بیندیشند.
-«رَبَّنا وَابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِک وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَالْحِکمَهَ وَ یُزَکیهِمْ اِنَّک اَنْتَ الْعَزیزُالْحَکیمُ» (بقره/۱۲۹)؛ پروردگارا، در میان آنان، فرستاده ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه شان کند، زیرا که تو خود، شکست ناپذیر حکیمی.
-«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَهَ وَإِن کانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» (جمعه/۲)؛ اوست آن کس که در میان بی سوادان فرستاده ای، از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و [آنان] قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
البته اصحاب تفکیک در همین راستا به روایاتی چون حدیث ثقلین و برخی دیگر روایات که قطعی الصدور می دانند، استدلال می نمایند. [۲]
تفکیکیان معتقدند که دعوت بخشی از آیات قرآن و روایات به تدبّر و تفکّر و تعقّل در قرآن کریم ناظر به خطاب عام قرآن است که مقام تذکر می باشد و در مقام خطاب خاص که مقام تعلیم است، ورود افراد غیر معصوم جایز نیست مگر به تعلیم و هدایت امام معصوم (ع)و پیامبر (ص). مرحوم ملکی میانجی صاحب تفسیر مناهج البیان که از پیشگامان تفکیک است در بحث حجیت ظواهر قرآن با اشاره به خطاب خاص وعام قرآن اظهار می دارد که «خلافت قرآن و عترت، خلافت توامان است و مشترک، نه انفرادی ومستقل. . . به همین ترتیب، شرح و تفسیر همه علوم ویژه قرآن به رسول خدا (ع)در اصل و به جانشینان او از طریق وراثت اختصاص دارد. »
البته برخی اظهار نظرهای علمای تفکیک، نشان می دهد که اختلاف نظرهایی در این باب وجود دارد. چنان که مثلاً مرحوم میرزای اصفهانی معتقد است که «مخاطبان اصلی و حقیقی قرآن معصومین علیهم السلام هستند و سایر انسان ها مخاطبان بالعرض قرآنند»(اصفهانی، ۱۳۸۸: ۴۱) واین گفته با آنچه که پیش از این گفتیم تفاوت دارد. ضمن اینکه گفته شده «در رجوع به همه آیات قرآن چه ظواهر و چه نصوص و محکمات نیز بایستی حتما به بیانات ائمه معصومین علیهم السلام مراجعه کرد. » (اصفهانی، ۱۳۸۶: ۹۰).
میرزای اصفهانی معتقد است که حتی در نصوص و محکمات قرآن باید به «من عنده علم الکتاب» مراجعه نمود و از دل همین نظریه است که مسأله حجیت جمعی و انضمامی قرآن مطرح می شود و قرآن در نگاه مکتب تفکیک، مستقلاً و بالاستقلال، حجت نیست. [۳]
بررسی و نقد
-در خصوص تقسیم قرآن به دو خطاب عام و خاص؛ نکته اول اینکه همان طور که مشاهده شد، اینان در این مسأله اتفاق نظر ندارند. گروهی مراجعه به احادیث معصومین علیهم السلام را در مقام خطاب خاص ضروری دانسته و خطاب عام را قابل فهم برای همه می دانند، اما در جایی دیگر عده ای دیگر تأکید می کنند که چه در ظواهر و چه در نصوص که قطعاً بخش عمده ای از آن ها داخل در خطاب عام مد نظر گروه نخست است، نیز باید وجوباً به بیانات معصومین علیهم السلام رجوع کرد. بدیهی است که اگر ما در نصوص و محکمات و ظواهر نیز مجبور باشیم به روایات مراجعه کنیم، عملاً راه اخباریان را پیموده ایم و بساط قرآن و حجیت کتاب را باید برچید و این مخالف با مسلّمات اعتقادی شیعه و نصّ صریح آیات و روایات متواتر و معتبر است.
اینکه خطاب عام قرآن نیاز به تفسیر و تبیین ندارد، حاکی از اشتباه در فهمِ معنای اصطلاح تفسیر است. در معنای تفسیر، تعاریف مختلفی وارد شده است؛ مانند: «تفسیر، کشف مراد از لفظ مشکل است» (طبرسی، ۱۴۰۶، ج ۱: ۳۹) و «تفسیر، بیان معانی آیات قرآن و کشف مقاصد و مدالیل آن هاست» (طباطبایی، ۱۳۹۳: ج ۱، ۴). از مجموع تعاریفی که ارائه شده برمی آید که تفسیر تنها مختص آیاتی که به قول علمای تفکیک در مرتبه خطاب خاص قرار دارد، نیست، بلکه بررسی معانی الفاظ و بیان مفاد استعمالی آیات قرآن نیز درحوزه تفسیر قرار می گیرد. لیکن می توان گفت که تفسیر علم بررسی الفاظ قرآن و معانی آن است که در این صورت، بی نیاز بودن بخشی از آیات از تفسیر صحیح نیست، چرا که الفاظ قرآن در هر مرتبه ای از خطاب باشند قابل بررسی هستند، بنابراین تفسیر می تواند به همه آیات قرآن تعلّق بگیرد.
در میان برخی از گفته های بزرگان تفکیک، دیده می شود که مخاطبان اصلی قرآن را پیامبر(ع)ومعصومین علیهم السلام و سایرین را مخاطب بالعرض قرآن می دانند که این از بزرگ ترین خطاهای این دیدگاه است. چرا که اگر مخاطبان قرآن فقط معصومین علیهم السلام باشند، بنابراین آیاتی که اهل کتاب، کافران، مشرکان و. . . را مورد خطاب قرار داده، چگونه می توان توجیه و تحلیل کرد. حقیقت آن است که قرآن همه را مورد خطاب قرار داده، لیکن در برخی آیات مخاطبان خاص دارد که این گروه نیز فقط معصومین علیهم السلام و پیامبر (ع)نیستند، بلکه گاه مشرکین را نیز به تنهایی مورد خطاب قرار می دهد و سرزنش می کند. مثل «أَلْهَکمُ التَّکاثُرُ» (تکاثر/۱).
اینکه گفته می شود، تفسیر خطاب خاص قرآن را فقط و فقط پیامبر (ع)و اهل بیت علیهم السلام می فهمند و به آن آگاهی دارند، به این معناست که امکان تفسیر برای غیر معصومین وجود ندارد و این سخنی صحیح نیست چرا که اولا در نتیجه این دیدگاه خطاب عام قرآن تفسیر ندارد، ثانیا تفسیر خطاب خاص نیز فقط برای معصومین علیهم السلام امکان پذیر است زیرا تنها آنان قرآن را می فهمند، در نتیجه تفسیر قرآن مخصوص آن هاست.
آری، تفسیر قرآن را به صورت کامل و در حد اعلی معصومین علیهم السلام می دانند و به تمام مراتب تفسیر قرآن آگاهی دارند، اما حتی در خطاب خاص، انسان های عادی نیز می توانند بر مرتبه ای از تفسیر بسیاری از آیات- نه همه آن آیات- دست یابند. با تعریفی که از آیات شریفه عام و خاص در مکتب تفکیک ارایه شده، بخش عظیمی از آیات در حوزه خطاب خاص، غیر قابل فهم برای مردم عادی قرار می گیرند و عملاً باید از تفسیر بخش عظیمی از قرآن کریم، صرف نظر کرد.
این مسأله قابل پذیرش است که علم به تفسیرّ برخی از آیات قرآن کریم، مختص معصومین علیهم السلام است. اما دایره این آیات، به گستردگی که در این دیدگاه مطرح شده، نمی باشد. ضمن اینکه بی تردید تفسیر کامل و اتم تمامی آیات را قطعاً فقط معصومین علیهم السلام می دانند؛ اما بخش عمده ای از خطاب خاص مورد نظر تفکیکیان، آیاتی است که مرتبه ای از تفسیر آن برای عوام غیر معصوم نیز قابل فهم و درک می باشد. ادله ای که اصحاب تفکیک از آیات و روایات، در ممنوعیت تفسیر در این حوزه بیان کرده اند، سخت مورد تردید و تشکیک است.
در مورد آیات مورد اشاره، باید گفت که مفاد تفسیر این آیات تنها دلالت بر این دارند که تفسیر همه آیات قرآن را به طور کامل، معصومین علیهم السلام می دانند اماظاهر این آیات هرگز دالّ بر این مسأله نیستند که فهم تفسیر قرآن منحصر به معصومین علیهم السلام است. ضمن این که در مقابل این آیات، آیات دیگری دلالت دارند بر لزوم تدبر و تفکر در قرآن و به تبع آن، فهم و تفسیر قرآن در مرتبه ودرجات مد نظر، برای انسان های غیر معصوم؛ مانند « إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکمْ تَعْقِلُونَ» ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم، باشد که بیاندیشید (یوسف/۲) و « أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کثِیرًا » (نساء/۸۲)؛ آیا در [معانی] قرآن نمی اندیشند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیاری می یافتند؛ و بسیاری آیات دیگر.
همچنان که در کنار این آیات، روایاتی نیز نقل شده است که دعوت به تدبّر و مراجعه به قرآن کریم برای مردم عادی می کنند. به عنوان مثال در روایتی آمده که پیامبر (ع)فرمودند: «هرگاه کارها چون شب ظلمانی برایتان مشتبه و تاریک گردید، بر شما باد به قرآن، چون او شفیعی است که شفاعتش پذیرفته و شاهدی است که تصدیق شده است، هر کس که او را رهبر خویش گرداند، وی را به بهشت رهنمون می سازد و هر کس که بدان پشت پا زند، به جهنم سوقش می دهد. قرآن روشن ترین راهنما به سوی بهترین راه هاست. . . »۵ ضمن اینکه تفسیر پذیر بودن آیات قرآن، امری وجدانی و بدیهی است که عقل نیز به آن استدلال و گواهی می دهد. ناگفته نماند که حتی آیاتی همچون « اِنَّهُ لَقُرآنٌ کَریمٌ * فی کِتابٍ مَکنُونٍ *لا یَمَسُّهُ اِلّا المُطَهَّرُون»(واقعه/۷۷-۷۹) نیز دال بر انحصار فهم قرآن برای معصومین نیستند. در همین آیه اینکه مقصود از ضمیر در «لایمسه» قرآن باشد، قابل تردیداست و احتمال دارد، مقصود «کتاب مکنون» باشد. همچنین امکان دارد مقصود از مطهرون پاک شدگان از حدث باشد، همچنان که در فقه مورد بحث است. علاوه بر این معنای واژه «مس» لزوما فهم و ادراک نیست، بنابراین وقتی پای احتمال به میان می آید، استدلال باطل خواهد شد.
اما در خصوص روایات منع از تفسیر قرآن نیز باید گفت که اولاً این روایات در بررسی های انجام شده توسط برخی محققان از نظر سندی اعتبار ندارند و به جز یک روایت، همه مرسل می باشند، ضمن اینکه این یک روایت نیز سند ضعیفی دارد. [۴] اما با صرف نظر از سند روایات، در این روایات هیچ قرینه و شاهدی وجود ندارد که مقصود از آنها غیر قابل فهم بودن ظاهر همه آیات قرآن، برای غیر معصومین (ع)باشد. بلکه صدر و ذیل این روایات و سایر قرائن خارجی حاکی از آن است که مقصود فهم کل معارف قرآن، اعم از معانی ظاهری و باطنی است که مورد سئوال یا نظر راوی و امام (ع)بوده و یا روایات ناظر به فهم بخش خاصی از معارف قرآن، یعنی معانی باطنی-غیر قابل فهم برای آنان عادی-است. به عنوان مثال در روایتی آمده که جابربن یزید جعفی نقل می کند: از امام باقر (ع)در مورد مسأله ای از تفسیر قرآن سئوال کردم و حضرت جواب دادند، سپس بار دیگر درباره همان مسأله از حضرت سئوال کردم و حضرت جواب دیگری به من دادند، پس عرض کردم: شما در مورد این مسأله جواب دیگری به من دادید، حضرت فرمودند: ای جابر قرآن دارای ظاهر و باطنی است و برای ظاهر آن نیز ظاهری دیگر است، ای جابر هیچ چیزی همچون تفسیر قرآن از عقل های انسان ها دور نیست، آگاه باش که اول هرآیه ای در باره موضوعی و آخر آن درباره موضوعی دیگر است و قرآن کلامی است که دارای وجوه مختلف است. [۵]
در این روایت، مطرح شدن مسأله بطن قرآن که در آغاز آن آمده، گواهی روشن است بر اینکه مقصود، فهم ظاهری آیات نیست و دور بودن قرآن از عقل بشر، ناظر به معانی باطنی آن است. سایر روایات وارد شده در این موضوع نیز
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 