پاورپوینت کامل انتظارات بشر از دین از دیدگاه شهید مطهری ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انتظارات بشر از دین از دیدگاه شهید مطهری ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انتظارات بشر از دین از دیدگاه شهید مطهری ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انتظارات بشر از دین از دیدگاه شهید مطهری ۱۱۱ اسلاید در PowerPoint :

>

عبدالحسین خسروپناه[۱]

چکیده:

استاد شهید مرتضی مطهری رحمه الله، یکی از متفکران و شخصیت های علمی، فکری و فرهنگی جهان اسلام است که همه توان خویش را صرف حل مشکلات اعتقادی و دینی بویژه نسل جوان نمود. بحث قلمروی دین و نیاز انسان به دین نیز از دغدغه های اساسی استاد در طول حیات فکری ایشان بود که به صورت پراکنده، در آثار علمی خویش بدان پرداخته است. در این نوشتار، بخشهایی از این مباحث را مورد تحلیل قرار می دهیم.

استاد شهید مطهری از شخصیتهای علمی، فکری و فرهنگی جامعه و عصر ما بود که تمام توان خود را صرف حل معضلات و مشکلات اعتقادی و دینی جوانان کرد. وی با آشنایی کامل به مبانی دینی و نیز آگاهی از آسیب شناسی فرهنگی و اجتماعی، به درمان شناسی پرداخت و به رهیافت فلسفی و روش شناسی دینی و دین پژوهی اشتغال ورزید.

شهید مطهری، با غیرت دینی، دفاع از حریم دین و معنویت را اصل و اساس وظیفه خود دانست و آثار، تألیفات و تحقیقات خویش را در آن راستا هدایت نمود.

تبیین نوین و سازگار با سیستم معرفت دینی از مفاهیمی همچون تقوا، دعا، امر به معروف و نهی از منکر، عدالت، صبر، زهد، ایمان، انتظار فرج، مهدویت، شهادت، جهاد، حماسه، رزاقیت الهی، توکل، اجتهاد و دیگر مفاهیم، تلاش دیگر آن عزیز به شمار می رود.

استاد در کتاب نظام حقوق زن در اسلام، شبهات حقوق اسلامی زنان را پاسخ می دهد و در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، تصویری دینی از ملیت ارائه می نماید و میان اسلام و ایران پیوند برقرار می کند. مطهری با تلاش شبانه روزی، از غروب خورشید دین جلوگیری می کرد و از فلسفه نبوت، نیاز بشر به دین و ختم نبوت در کتابهای امداد غیبی در زندگی بشر، نبوت و ختم نبوت، دفاع عالمانه می کرد. با نوشتن کتاب اسلام و مقتضیات زمان، نیازهای متغیر زمان را با عنصر اجتهاد، به اصول ثابت مرتبط ساخت.

شهید مطهری از مکاتب غربی نیز بیگانه نبود. در کتاب انسان و ایمان، از اندیشه های ویل دورانت، ویلیام جیمز، اریک فروم و تولستوی یاد می کند و در علل گرایش به مادیگری و نقدی بر مارکسیسم و اصول فلسفه و روش رئالیسم، بر نقد مارکسیسم و اندیشه های الحادی پرداخت.

دوره هفت جلدی مقدمه ای بر جهان بینی، بیانگر رویکرد کامل از کلام اسلامی بود. استاد در انسان و ایمان، با بر شمردن تمایزات انسان و حیوان در بُعد بینشها و گرایشها، اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی همه جانبه معرفی می کند و در جهان بینی توحیدی، با بیان کاستیهای جهان بینی علمی و تزلزل و بی ثباتی آن، به تثبیت جهان بینی دینی و الهی پرداخت و در کتاب وحی و نبوت به ویژگیهای پیامبران از جمله اعجاز، عصمت، رهبری، خلوص نیت، سازندگی، مبارزه و نقش تاریخی پیامبران اشاره نمود و با تدوین انسان در قرآن، به توصیف انسان شناسی مذهبی پرداخت و انسان شناسی اگزیستانیسالیسم را به نقادی کشاند و در کتاب جامعه و تاریخ، جامعه شناسی مارکسیستی و مادیت تاریخی را ابطال نمود. استاد مطهری در کتاب امامت و معاد، چهره ای صحیح از رهبری جامعه و حکومت و نیز حیات اخروی ارائه می دهد.

تا این جا روشن شد که تمام گامهای شهید مطهری در دفاع از اسلام و معارف و ارزشهای دینی است. حتی اگر عرفان حافظ و تماشاگه راز می نویسد، در صدد پاسخ به شبهات احمد شاملو در مقدمه حافظ شیرازی و دفاع از دینداری حافظ اقدام می کند.

وی در کتاب عدل الهی می نویسد:

«این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته، مقاله یا کتاب نوشته ام تنها چیزی که در همه نوشته هایم آن را هدف قرار داده ام، حل مشکلات، پاسخ گویی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است.»[۲]

بحث قلمروی دین و نیاز انسان به دین نیز از دغدغه های اساسی استاد در طول حیات فکری او بود که به صورت پراکنده، در آثار علمی خویش بدان پرداخته است. ما در این نوشتار، بخشهایی از این بحث را مورد تحلیل قرار می دهیم.

۱- روش شناسی مسأله انتظار بشر از دین:

استاد مطهری همانند سایر اندیشمندان و متفکران در باب نیاز انسان به دین و رسالت انبیا، تا آن جا اظهار نظر می کند که پای عقل و علم در آن راه نیابد و با تأکید بر ظهور دین در غیاب عقل، مسأله معاد و حیات اخروی را منشأ ضرورت دین معرفی می کند. همچنین برهان اِنّی و استدلال از راه معلول به علت را مورد استفاده قرار می دهد. وی در این باره می فرماید:

«فرضا هم ما نتوانیم نیاز عالم خلقت را به نبوت به دست آوریم و به اصطلاح نتوانیم از راه برهان لمّی یعنی از راه علت به معلول – استدلال کنیم، از راه معلول به علت استدلال می کنیم… مثلاً اگر کسی در تعلیمات انبیا نوعی پیشگوییها یعنی اِخبار از غیب را قبول کند، اگر پیغمبران از آینده ای خبر دهند و آن آینده واقع شود، اگر از گذشته ای خبر دهند که آن گذشته را از دیگران نیاموخته اند و معذلک صحیح می دانند… یا اگر در تعلیمات انبیا تعلیماتی ببینیم که آن قدر منطبق با مصالح بشریت و یا جمیع شؤون بشریت است که علما و فلاسفه که در ادوار گذشته آمده اند، به علت این که همه شؤون زندگی بشر را نمی توانستند بشناسند، تعلیماتشان تعلیمات ناقص بوده و تعلیماتی که اینها داده اند در مقایسه با تعلیماتی که دیگران داده اند به حدی از کمال بوده که باز امکان ندارد مال یک فرد عادی باشد که یا از طریق تعلیم و تعلم یا از طریق تجربه و آزمایش و یا از طریق نبوغ بدست آورده باشد.»[۳]

«ما ملزم نیستیم که حتما راه «نیاز» را بگوییم اگر این راه را اثبات نکردیم مسأله نبوت بکلّی از میان رفته؛ نه، ما تنها از راه برهان لِمّی که راه نیاز است نمی خواهیم وارد بشویم، از راه آیات و دلایل که راه انّی است نیز وارد می شویم و به طور کلی این راه را راه درستی می دانیم.»[۴]

استاد مطهری از طریق بیان و کشف فواید، رسیدن به نیاز را منطقی و صحیح نمی داند؛ زیرا چه بسا چیزهایی که فوایدی را دارا هستند و جای چیزهای دیگری را اشغال کرده اند که فوائد بیشتری دارند. هیچ حکومت فاسدی در دنیا نیست، مگر این که یک آثار مفیدی هم دارد. به همین دلیل برخی بر این باورند که پیامبران با همه آثار مفیدی که داشتند، به جهت مواجهه بشریت با ایمان الهی، از علم و تمدن جلوگیری نمودند؛ بنابراین از آثار مفید یک شی ء نمی توان صحت آن را کشف کرد.[۵]

نکته قابل توجه دیگر آن که استاد در روش شناسی مسأله انتظار بشر از دین به روش درون و برون دینی اعتماد کرده است؛ یعنی هم از آیات قرآن بهره گرفته و هم از عقل و تجربه استمداد می جوید وی در کتاب وحی و نبوت از روش نخست و در کتاب نبوت از روش دوم استفاده نموده است.

۲- نیاز اخروی انسان به دین

«اگر قبول کنیم که زندگی بشر با مردنش در این دنیا پایان نمی پذیرد و نشئه دیگری، ماورای نشئه دنیا هم وجود دارد و بشر در آن نشئه، حیات و زندگی دارد و در آن جا هم به نوعی مزروق است، سعادتی یا شقاوتی دارد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یلْحَقُوا بِهِمْ…» (این جزو خبرهایی است که پیغمبران آورده و داده اند و از جنبه های علمی و فلسفی هم بحث هایی شده) اگر ما تنها مسأله آخرت را بپذیریم، بی تردید، بدون شک علم و عقل بشر کافی نیست برای تحقیق در مسائل آخرت و تشخیص این که چه چیزی برای سعادت اخروی سودمند است و چه چیزی زیان آور. حتی بشر با علم و عقل خودش اصلاً نمی تواند پی ببرد به وجود یک نشئه ای. تا امروز هم که علم بشر این همه پیش رفته است، هنوز عالم بعد از مرگ به عنوان یک مجهول برای بشر تجلی می کند؛ یعنی بشر نمی تواند این را از نظر علمی صد در صد اثبات کند که چنین چیزی هست… کما این که از نظر علم نمی تواند این را صد در صد نفی کند و بگوید نه، علم کشف کرده که چنین چیزی نیست و جزء مجهولات بشر است. پس اگر مسأله آخرت را که باز خود پیغمبران هستند که اصل وجود آن را خبر داده اند و راه سعادت و راه شقاوت در آن جا را نشان داده اند – در نظر بگیریم، نیاز به انبیا صد در صد قطعی است و جای بحثی در آن نیست.[۶]

«احدی نمی تواند قائل بشود که عقل بشر کافی است برای این که راهنمای بشر باشد به وجود زندگی نشئه دیگری غیر از این نشئه و به این که برای آن نشئه چه چیز مفید است و چه چیز مضر و از این نظر ما صد در صد به پیغمبران احتیاج داریم و احدی ادعا نمی کند که دانش و فلسفه بشر کافی بوده است برای این که راهنمای او به جهان بعد از این جهان باشد.»[۷]

در این جا لازم است بعضی از نکات برداشت شده برای خوانندگان عزیز بیان کنیم:

۱- از عبارات استاد مطهری، همانند سایر اندیشمندان و متفکران استفاده می شود که دین و رسالت انبیا تا آنجا حق سخن گفتن و اظهارنظر دارند که پای عقل و علم بدانجا نفوذ نماید و ایشان مصداق «ظهور دین در غیاب عقل» را در این بخش، مسأله معاد و حیات اخروی دانستند.

این مسأله بسیار مهم به نظر می رسد که ببینیم آیا قلمرو و محدوده دین را می توان چنین دانست یا نه؟ و اگر پاسخ مثبت باشد، آیا با رشد و تکامل عقلانی و علمی بشر، عنصر دین لاغرتر نمی گردد؛ زیرا چه بسا نیازهایی وجود داشته باشد که گرچه امروزه حل آنها مقدور دست بشر نیست، ولی شاید در آینده حل گردند و یا در گذشته مورد نیاز بشر بوده و الان با عقل برطرف گردیده اند.

۲- استاد ظاهرا براهین عقلی و علمی ضرورت و لزوم معاد و حیات اخروی را نپذیرفته اند. لذا آن را بحث کاملاً نقلی و شرعی و درون دینی پنداشتند و شاید بدین جهت است که وی در کتاب معاد خود در جلسات بحث و انتقاد انجمن اسلامی پزشکان، به راههای قرآنی در اثبات معاد اکتفا کردند.

حال اگر کسانی چون صدر المتألهین، برای معاد جسمانی و روحانی و یا مانند ابن سینا برای اثبات اصل معاد، براهین عقلی تام و تمام ارائه کنند، جهت گیری آنها در این بحث تغییر پیدا خواهد کرد. شایان ذکر است، علما در استناد شناخت تفصیلی از اوضاع و احوال عالم آخرت به دلایل نقلی اتفاق نظر دارند.

۳- نیاز اجتماعی انسان به دین

استاد مطهری در باب نیاز انسان به دین، بُعد اجتماعی انسان را مورد توجه قرار داده است. بر اثبات این مطلب که زندگی دنیا نیز هدف اصلی برای انبیا است، به آیه ۲۵ سوره حدید استناد می کند و می فرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکتابَ وَ الْمِیزانَ لِیقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ؛ یعنی ما پیامبران را با دلایل و بینات و کتاب و مقیاس فرستادیم، تا در میان مردم عدالت بر پا نمایند.»

بنابراین، از نظر قرآن، یکی از ضرورتهای زندگی بشر، وجود عدالت است و وجود پیغمبران برای برقراری عدالت لازم و ضروری می باشد؛ زیرا بشر یک موجود خاصی است که زندگی اش به ناچار اجتماعی می باشد. البته برخلاف سایر حیوانات، زندگی اجتماعی انسانها به حکم غریزه نیست.

حیوانات به حکم خلقت و طبیعت خود گرفتار نوعی جبرند، ولی انسان علاوه بر زندگی اجتماعی، موجود مختار و صاحب عقل و آزادی است لذا امکان تخلف از وظیفه برایش وجود دارد و از طرفی، نفع جوست و در اجتماع، هدفهای شخصی و فردی خود را دنبال می کند، نه مصلحت اجتماع را؛ از اینرو به دو امر نیازمند است:

۱- راهنما و رهبر که او را به سوی مصالح اجتماعی اش هدایت و رهبری کند ۲- قوه و قدرتی را که حاکم بر وجودش باشد که آن قوه حاکم بر وجودش او را دنبال مصالح اجتماعی بفرستد. پیامبران برای این دو کار آمدند؛ هم انسان را به مصالح اجتماعی راهنمایی می کنند و هم قدرتی به نام ایمان بر وجودش مسلط می کند تا مصالح اجتماعی را اجرا کند. اگر حکومت انبیا در میان بشر نبود، امروزه بشریت نابود می شد. حتی امروز هم که عصر پیشرفت دانش و تمدن است، باز نقش انبیا محفوظ است.[۸]

یعنی آن حالت طبیعی و غریزی که خودش دارد که هر فردی فقط منفعت خودش را می خواهد و بس و منفعت خودش را بر مصلحت [جمع] مقدم می دارد، قادر نیست که زندگی اجتماعی او را اداره کند، باید یک ایمانی بر وجودش حکومت کند که به موجب آن ایمان، قوانین و مقرراتی که به خاطر مصالح اجتماع وضع شده است… احترام پیدا کند و زندگی بشر اداره شود… بشریت به زندگی اجتماعی نیازمند است، به قانون نیازمند است؛ قانونی که به آن ایمان داشته باشد و به خود ایمان نیازمند است»[۹]

استاد مطهری پس از بیان مطالب فوق، به طرح پرسشی می پردازد که آیا بشر در عصر حاضر می تواند از غیر طریق انبیا، قانون و ایمان را تحصیل کند یا خیر؟ ولی پاسخ مقتضی ارائه نمی کند؛ گویا اشکال خواجه طوسی بر ابن سینا در شرح اشارات را پذیرفته است.

استاد مطهری در این باره می فرماید:

«اگر ما باشیم و این ساختمان بشر، می بینیم این ساختمان بشر هم نیاز دارد به رهبری و هدایت و هم نیاز دارد به این که آن غریزه منفعت جویی فردی او را رام کند یا به قول فروید آن را تعالی بدهد؛ یعنی متوجه مسائلی بالاتری بکند تا مصالح اجتماعی اش هم بر همین اساس تنظیم بشود.»[۱۰]

استاد در مقام بیان نیازمندی بشر به انبیا و دین در بعد اجتماعی، از روش حکما بهره می گیرد و می فرماید: «بشر در سطحی که زندگی می کند، زندگی او زندگی یک موجود مختار است؛ یعنی یک موجودی که با اراده خودش و با انتخاب و تصمیم خودش باید کار کند؛ یعنی به این مرحله از کمال وجودی رسیده است که با جمادات… نباتات… و حیوانات فرق می کند… این موجود آزاد و مختار، زندگی اش هم یک زندگی اجتماعی است… یعنی اگر بخواهد انفرادی زندگی کند، نمی تواند باقی بماند،… آن گاه زندگی اجتماعی اش مشروط به وجود یک ایمان است»

بحث مهم دیگر در مسأله نیاز بشر به دین، مسأله خاتمیت و فلسفه ختم نبوت است و پرسش از آن که چرا نبوتها، تبدل و تغییر یافته اند و علل تجدید نبوتها چیست؟ استاد در کتاب وحی و نبوت به این پرسش پاسخ می دهد و بلوغ و رشد فکری و اجتماعی بشر را منشأ ختم نبوت معرفی می کند و این علیت و نقش را در چند جهت می داند:

۱- نگهداری کتاب آسمانی از تحریف

۲- تکامل انسان از جهت این که برنامه تکاملی خود را یکجا تحویل بگیرد.

۳- بلوغ فکری و رشد اجتماعی جهت ترویج و تبلیغ و اقامه دین و امر به معروف و نهی از منکر توسط بشر و عدم نیاز به پیامبران تبلیغی.

۴- رشد فکری بشر و توانایی او در تفسیر انطباق احکام در شرایط مختلف زمانی و مکانی، در پرتو اجتهاد توسط علمای امت.

بنابراین، معنای ختم نبوت این نیست که نیاز بشر به تعلیمات الهی و تبلیغات از راه وحی و نیاز به دین و شریعت و وحی جدید و تجدید نبوتها رفع شده باشد.»[۱۱]

استاد در کتاب مقالات فلسفی، نیاز اجتماعی انسان به دین را چنین تبیین می کند: انسان در طبیعت، محتاج به زندگی اجتماعی است؛ یعنی ساختمان انسان طوری است و احتیاجات انسان آن قدر زیاد است که جز در پرتو اجتماع برآورده نمی شود. از طرفی میل به منفعت پرستی، سرکشی و ضد اجتماعی هم دارد؛ یعنی چنین تناقض در خلقت بشر احساس می شود که تنها با نبوت و دریافت وحی قابل رفع است؛ یعنی عقل و اراده و اختیار و آزادی عمل به بشر داده شده و از طرفی غریزه دینی را پیدا می کند، آن گاه قوه ایمان قادر است که غریزه استخدام بشر را رام کند. از نظر اروپاییان، دین و وجدان دینی یک امر شخصی است و دین را یک عامل ضروری اجتماعی تشخیص نداده اند.

اگر نقش دین در اجتماع مشخص بشود و این که لادینی، تشکیلات اجتماعی را از هم می پاشد، بطلان این نظر روشن می گردد.[۱۲] استاد، سیر تکاملی نیاز بشر به دین را عبارت می داند از این که علم و ایدئولوژیهای بشری نمی توانند سیر آینده بشر و دستورالعملهای او را مشخص و کشف کنند؛ چون از قدرت بشر خارج است که خط سیر تکاملی آینده را در مورد انسان رسم کند، حتی انسان برای او مجهولترین مجهولات شمرده می شود؛ در این جا نیاز به وحی پیدا می کند تا برای آینده خودش سیر و جهتی مشخص کند[۱۳].

استاد در کتاب تکامل اجتماعی انسان در باب نقش انبیا و دین در تکامل تاریخ، به نیاز دیگر اجتماعی بشر به دین اشاره می کند و می فرماید: می توانید با قوانین علمی و اجتماعی حدس بزنید که بشر در آینده برای تکامل خود نیاز به دین دارد یا ندارد؟ چون هر چیزی بقا و عدم بقایش تابع نیاز است. قرآن این اصل را به ما گفته و علم هم تأکید کرده است. قرآن در آیه ۱۷ سوره رعد می فرماید:

«فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفاءً وَ أَمّا ما ینْفَعُ النّاسَ فَیمْکثُ فِی الأَرْضِ»

کف به کنار افتاده و نابود می شود ولی چیزی که به مردم سود می دهد در زمین می ماند.

مسأله آینده دین که باقی خواهد بود یا نه مربوط می شود به نقشی که دین در تکامل ماهیت انسان در تکامل معنویت و انسانیت انسان دارد؛ یعنی نقشی که در حسن رابطه انسان با خود و با انسانهای دیگر دارد که هیچ چیزی قادر نیست و نخواهد بود جای آن را بگیرد… در یک سخنرانی تحت عنوان امدادهای غیبی در زندگی بشر در همین دانشگاه این مطلب را عرض کردم که این خوش بینی نسبت به آینده بشریت و تکامل واقع

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.