پاورپوینت کامل فلسفه تفاوت ارث زن و مرد در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فلسفه تفاوت ارث زن و مرد در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه تفاوت ارث زن و مرد در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه تفاوت ارث زن و مرد در اسلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

عسکری اسلام پور[۱]

چکیده:

از جمله اشکالاتی که طرفداران برابری همه جانبه حقوق زنان با مردان مطرح می کنند، موضوعِ ارث زن در اسلام است؛ اینان می گویند: چرا اسلام ارث زن را که ناتوان تر از مرد است، نصف مرد قرار داده است؟ آیا این ظلم به زن نیست؟

نگارنده در این نوشتار مختصر، بر آن است که با کنکاش در منابع حقوق اسلام، فلسفه این حکم اسلامی را تبیین کند.

در این نوشتار، ابتدا تاریخچه ارث زن در میان اقوام و ملل پیش از اسلام و در ادیان آسمانی غیر از اسلام، بررسی می شود. سپس به چگونگی ارث زن در اسلام اشاره می شود و ضمن پاسخ به اشکالهای مطرح شده، فلسفه تفاوت ارث زن و مرد، بیان می گردد و بر این نکته تأکید می شود که قانون ارث در فقه، بر اساس عدالت اقتصادی، اجتماعی و روانی و طبق اصل تقسیم مال بر پایه حاجت، وضع شده است.

مقدمه:

یکی از موضوعهایی که برای طبیعی مسلکان صدر اسلام و طرفداران برابری همه جانبه زنان با مردان در عصر کنونی، بهانه ای شده برای حمله به اسلام، موضوع ارث زنان است. اشکال به این صورت مطرح می شود که اسلام در باب ارث با تصویب کمتر بودن نصیب زن از مرد، شخصیت و ارزش انسانی زن را نادیده گرفته است!

طرفداران امروزین حقوق زن می گویند: دیگر جهان آزاد و افکار زنده نمی تواند قبول کند که هرگاه مثلا شوهر بمیرد، زن از او یک چهارم (در صورت نداشتن فرزند) و یا یک هشتم (در صورت داشتن فرزند) ارث ببرد؛ ولی چنانچه زن بمیرد، شوهر یک دوم (در صورتی که زن فرزند نداشته باشد) و یا یک چهارم (در صورت داشتن فرزند) از اموال او را به عنوان میراث، مالک شود!

چرا زن بیچاره که ناتوانتر است باید یک سهم و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد؟ آیا این از انصاف و عدالت به دور نیست؟

نگارنده برای آن که اشتباه طرفداران تساوی حقوق زنان با مردان را روی دایره تحقیق ریخته و فلسفه این حکم اسلامی را در باب ارث، از روی منابع حقوق اسلامی توضیح دهد، بعد از بیان مفهوم ارث، در بخشهای زیر به بحث و تحقیق می پردازد:

۱- تاریخچه ارث زن در میان اقوام و ملل مختلف؛

۲- ارث زن، در ادیان الهی غیر از اسلام؛

۳- فلسفه تفاوت ارث زن و مرد.

مفهوم «ارث»، در لغت و اصطلاح

در قاموس اللغه آمده است:

ارث و میراث به معنای بقاء و باقیمانده چیزی است و وارث به معنای باقی، یکی از نامهای خداوند است.

ارث در لغت عرب از «ورث یرث، ورثا و ارثا…» به معنای انتقال مال یا دارایی متوفی به دیگری (خویشاوندان نسبی یا سببی)، بدون عقد (قهرا) است.[۲]

همچنین در فرهنگ معین برای واژه ارث، چند معنا ذکر شده است، از جمله:

«میراث بردن، مال و دارایی شخص متوفی را صاحب شدن، ترکه، باقی گذاشتن مالی پس از مرگ خود، خواه با وصیت نامه باشد یا بدون آن، حقوقی که شخص به سبب مرگ افراد، مستحق می گردد.»[۳]

اغلب فقهای اسلام «ارث» را تعریف نکرده اند؛ چنان که محقق حلی در شرایع الاسلام بحث ارث را با موجبات آن آغاز نمود. ولی شهید ثانی در شرح لمعه می نویسد:

میراث، صیغه مفعال، و اصل آن از موراث بوده و «یای» آن منقلب از واو است. میراث یا از ارث گرفته شده یا از موروث. بنابر اول [معنای مصدری]، یعنی: استحقاق انسان، نسبت به مال متوفی، اصالتا به دلیل خویشاوندی نسبی یا سببی و بنابر معنای دوم (مفعولی)، یعنی: آن چیزی که انسان در اثر فوت دیگری، مستحق می شود.[۴]

و نیز در مفتاح الکرامه آمده است:

میراث عبارت است از آنچه که انسانی با مرگ دیگری در اثر رابطه خویشاوندی نسبی و یا سببی اصالتا استحقاق پیدا می کند.[۵]

در قانون مدنی ایران نیز مانند اغلب قوانین دنیا، ارث تعریف نشده؛ با این حال، در ماده ۱۴۰ قانون یاد شده، ارث را از اسباب تملک شناخته شده است و در تعریف آن آمده است:

«انتقال قهری دارایی و ترکه متوفی به ورثه او. منظور از دارایی، حقوق مالی متوفی است که هنگام فوت، دارا بوده است.»[۶]

تاریخچه ارث زن در میان اقوام و ملل مختلف

از زمانی که بشر، مفهوم مالکیت را درک کرد و زندگی جمعی پا گرفت، هرکس از جهان رخت برمی بست، اموال و دارایی اش به تصاحب دیگران درمی آمد. قبل از اسلام در میان اقوام و ملل متمدن و غیر متمدن جهان، این مصادره تابع زور مداری بود؛ به گونه ای که هرکس نیرومندتر بود، اموال شخص متوفی را به تصاحب درمی آورد و افراد ضعیف و ناتوان و از جمله زنان و کودکان را محروم می ساخت.

در اینجا، برای فهم بهترمطلب، نگاهی اجمالی می افکنیم به تاریخچه ارث زن در میان اقوام و ملل مختلف قبل از اسلام:

۱- ارث زن در روم

رومیان با وجود این که تمدن درخشانی داشته اند، زنان را همانند دیگر اموال، ملک مرد محسوب می کردند و موجوداتی ناقص و ضعیف الارده می انگاشتند.[۷]

آنان، برای خانواده و دودمان استقلال اجتماعی خاصی قائل بودند؛ استقلالی که آن را از نفوذ و تأثیر حکومت نسبت به حقوق افراد آن خانواده در برابر هم، مصون دارد. در حقیقت، هر خانواده ای در حوزه خانوادگی خود از لحاظ امر و نهی و قوانین جزائی و سیاسی، استقلال داشت.

طبق همین اصل، سرپرست هر خانواده مورد اطاعت آن خانواده بود و نسبت به آنها سمت فرمانروایی و قیمومت کامل داشت و افراد خانواده از قبیل زن و فرزند و بردگان و خدمتگزاران، همگی در تحت سیطره و سرپرستی اش بودند و با وجود او، مالک چیزی نبودند.

از این رو، هنگامی که یکی از دختران آن خانواده، مالی را که به عنوان مهریه به اذن سرپرست، مالک گردیده بود و یا یکی از پسران که به اذن او صاحب مالی شده بود، از دنیا می رفت، سرپرست آن خانواده براساس سیطره و مالکیت مطلق خود، تمامی آن اموال را به ارث می برد.

بر طبق الواح دوازده گانه ژوستیی نیانوس، امپراطوری روم که از کهنترین اسناد تاریخی حقوق روم است، دختران و زنان به طور کلی از ارث محروم بودند و میراث فقط به فرزندان پسر تعلق داشت. هیچ کس حق نداشت که حتی، تنها فرزند دختر ازدواج نکرده خود را وارث خویش قرار دهد.[۸] اگر پدری تنها چند دختر داشت، می بایست برای یکی از آنها شوهرانتخاب کند، تا بتواند شوهر دخترش را وارث خود قرار دهد.[۹]

در روم قدیم، نه تنها زن از ارث محروم بود، بلکه اساسا محجور به شمار می رفت و می بایست در تحت قیمومیت پدر، شوهر، برادر، پسر و یا یکی از اقوام ذکور منسوب به شوهر که در میان اقوام او بر دیگران مقدم بود، قرار می گرفت.[۱۰]

از مطالب ذکر شده، درمی یابیم که در تمدن روم هرگز به زنان تحت عنوان دختر، همسر، مادر یا خواهر ارث نمی دادند؛ زیرا این موضوع موجب می شد که مال و ثروت، از خانواده ای به خانواده دیگر منتقل شود و از آن جا که آنان برای بیت (دودمان و خانواده) اصالت و استقلال قائل بودند، (چنان که اشاره شد) هرگز به این موضوع که با استقلال و اصالت بیت منافات داشت، تن در نداده و آن را جایز نمی دانستند.

۲- ارث زن، در تمدن یونان

یونانیان، تمدن شکوفایی داشتند. افلاطون و ارسطو به عنوان مشاهیر آن تمدن کهن، معتقد بودند که زن، تنها برای خدمت به مرد و دوام نسل به وجود آمده است و شخصیتی بین انسان و حیوان دارد.[۱۱]

در تمدن یونان نیز، میراث خانوده به فرزندان پسر می رسید و زنان و کودکان به طور کامل از ارث محروم بودند. البته بعد از مدّت زیادی، طریق مخصوصی برای ارث دادن به دختران و زنان، در بین آنها رایج شد؛ مثلاً برای این که دختر بتواند ارث ببرد، کسی را به پسرخواندگی قبول نموده و بعدا دختر خود را به ازدواج او در می آوردند؛ در نتیجه چون پسرخوانده ارث می برد، زن و شوهر عملاً در ثروت خانوادگی شریک می شدند؛ بدین طریق، دختر می توانست نصیبی از میراث خانواده داشته باشد و یا از طریق وصیت، اموالی به زن یا دختر می دادند. در هر صورت، اصل کلی، محرومیت زن از ارث بوده است.[۱۲]

۳- ارث زن، در هند، مصر، چین و ژاپن

در دنیای قبل از اسلام، موضوع تبعیض در ارث و محروم کردن زنان، اختصاص به روم و یونان نداشت؛ بلکه در شرق دنیای آن روز؛ یعنی هند و چین و ژاپن، همچنین مصر که ریشه در تمدن کهن داشت، این محرومیت حکمفرما بود؛ به گونه ای که در مصر قدیم، ترکه متوفی به پسر بزرگتر منتقل می شد و برادران و خواهران دیگر، می بایست زندگی مشترکی را به ریاست برادر ارشد داشته باشند. به هر حال، زنان از ارث بردن محروم بودند.[۱۳]

در تمدن هند، طبق مجموعه قوانین «مانو»، زن از ارث محروم بود و تحت قیمومت مرد قرار داشت. طبق این قانون، پس از مرگ پدر، اموال او به فرزندان پسرش منتقل می شد. هرگاه متوفی جز دختر، فرزند دیگری نداشته باشد، باید دخترش را مکلف به تولید پسری کرد، تا آن پسر بتواند وارث قانونی جد مادری خود گردد.[۱۴]

در برخی از قبایل هندی، زن پس از شوهرش به عنوان ترکه به ارث می رسید و یا بر اساس رسم «ساتی» او را به همراه جسد شوهرش در آتش می افکندند و یا او را خفه کرده و به همراه شوهرش در گور می نهادند و این امر را نشانه اعلام وفاداری و عشق زن هندی[۱۵] به شوهرش قلمداد می کردند. در برخی از قبایل هندی، زن حکم دام را داشت و در بین ورثه تقسیم می شد.[۱۶]

در چین و ژاپن، بویژه در عصر کنفوسیوس، پدر مالک زن و فرزندان به شمار می رفت؛ حتی حق داشت، آنها را بکشد. گاهی زن وظیفه داشت، برای اثبات وفاداری به شوهر، خود را بکشد. مادران همواره آرزوی داشتن پسر می کردند. دختران و زنان از ارث محروم بودند. اگر همه فرزندان پدر، دختر بودند، پدر پسری را به فرزندی قبول کرده و او را وارث خود قرار می داد.[۱۷]

۴- ارث زن، در اروپا

در حقوق اروپایی بنا به اصل همخونی consanyvinite)) هر کس که از نظر خون به متوفی نزدیکتر باشد، به تنهایی ارث می برد و دیگران را از ارث محروم می سازد.

این طرز تفکر، در پاره ای کشورها تا قرون اخیر ادامه داشت؛ به گونه ای که در قانون مدنی به اصطلاح مترقی کشور فرانسه، در مناطق ژرمنی برای زن مطلقا حقی قائل نبودند. قانون مدنی ناپلئون، زن را در شمار ورثه قرار داد؛ البته در موردی که هیچ یک از طبقات وراث نسبی تا دوازدهمین درجه وجود نداشته باشند. بنابراین، کمتر موردی اتفاق می افتاد که زن از دارایی شوهر ارث ببرد. سرانجام آخرین مرحله ترقی زن در این قانون، در مارس ۱۸۹۱ میراث ثابتی برای زن پیش بینی شد که در هر صورت از میراث شوهر محروم نگردد.[۱۸]

در انگلستان نیز تا چندی قبل، تمامی ماترک پدر، تنها به پسر ارشد منتقل می شد و اگر متوفی فرزند ارشد پسر نداشت، ارث منحصر به فرزندان ذکور بود.[۱۹]

۵- ارث زن، در جاهلیت

وضعیت زن در میان اعراب جاهلیت از همه جا اسف انگیزتر بود. زن در میان آنان، مانند کالا خرید و فروش می شد و از هرگونه حقوق اجتماعی و فردی، حتی ارث به طور کلی محروم بود.

اموال متوفی را فقط رشیدترین پسران که قدرت سوار شدن بر مرکب جنگی و دفاع از دودمان و خانوده را داشت، به ارث می برد و حتی پسران کوچک نیز از ارث محروم بودند.

اعراب جاهلیت، نه تنها زن را از ارث محروم می کردند، بلکه گاهی را جزء اموال و دارایی متوفی به حساب می آوردند و به صورت سهم الارث تصاحب می کردند. اگر متوفی، پسری از زن دیگر داشت، وی جامه اش را بر سر زن پدر، یا روی خیمه اش افکنده و بدین وسیله او را تصاحب می کرد و پس از آن، اگر لازم می دانست، با همان مهریه اولیه با او ازدواج می کرد یا او را به عقد ازدواج دیگری درمی آورد و مهریه اش را تصاحب می کرد یا آن که آن زن فدیه ای می داد و خود را از قید و مالکیت پسر متوفی خارج می ساخت و یا تا آخر عمر در خانه او می ماند و پس از مرگ اموالش به عنوان میراث به پسر می رسید.[۲۰] در تأیید این سخن، علامه طباطبایی رحمه الله در تفسیر گران سنگ المیزان می فرماید:

گفته اند در دوران جاهلیت، شخصی به نام ابوقیس اسلت ازدنیا رفت و پسرش، لباس خود را بر روی همسر پدرش کبشیه بنت معن افکند و او را به عقد ازدواج خویش درآورد و سپس وی را ترک کرد و از دادن نفقه اش خودداری نمود. زن نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله، نه از شوهر ارث بردم و نه آزادم گذارده اند شوهر دیگر برگزینم.

قرآن کریم در سوره نساء،[۲۱] ضمن اشاره به این رویه سخیف، آن را تحریم کرده است. در هرصورت، اعراب جاهلیت نه تنها زن را از ارث محروم می کردند، بلکه او را جزء اموال متوفی به ارث می بردند.

شایان توجه است که محرومیت از ارث زنان در میان اعراب، علل مختلفی داشت؛ علت عمده آن، جلوگیری از انتقال ثروت خانواده ای به خانواده دیگر بود؛ زیرا آنان سهم زن را در تولید مثل، کم و ضعیف می دانستد. مؤید این سخن، مثلی است که در میان اعراب رواج داشت: «و انما اُمهات الناس اوعیه»[۲۲] یعنی: مادران (زنان) فقط ظروفی هستند که در آن، نطفه مردان پرورش می یابد و فرزند به وجود می آید. بنابراین، اعراب جاهلیت برای مردان، نقش اصلی را در تولید مثل قائل بودند. به اعتقاد آنها فرزندزادگان پسری یک مرد، فرزند او و جزء خانواده او شمرده می شدند؛ اما، فرزندزادگان دختری او، فرزندان او و جزء خانواده او به حساب نمی آمدند؛ بلکه جزء خانواده پدر شوهر محسوب می شدند و این مطلب، در شعر معروف جاهلی منعکس است:

بنونا بنو ابنائنا و بناتنا

بنوهن ابناء الرجال الاباعد[۲۳]

یعنی: فرزندان پسران ما، فرزند هستند، اما فرزندان دختران ما، پسران مردان بیگانه اند. بر اساس همین تفکر، به دختر ارث نمی دادند، تا چه رسد به نوه دختری.

یکی دیگر ازعوامل محرومیت زنان از ارث در میان اعراب، ضعف قدرت رزمی آنها بود؛ زیرا شعار اعراب این بود: «لا یرثنا الا من یحمل السیف و یحمی البیضه» یعنی: آن کسی که نمی تواند شمشیر بکشد و از قبیله دفاع نماید، نباید از ارث بهره ببرد.[۲۴] در تفسیر القرآن العزیز آمده است:

در میان اعراب جاهلیت، زنان و کودکان به این دلیل که نه سواری می دانستند و نه قدرت حمل سلاح و جنگ با دشمن، از ارث محروم بودند.[۲۵]

۶- ارث زن در ایران

در تمدن ایران باستان اساسا زن جزئی از اموال و دارایی متوفی به شمار می آمد. میان آریایی ها محرومیت دختر از ارث، یک قاعده بود؛ ولی هرگاه پدر می مرد و دختر ازدواج نکرده بود، می توانست به اندازه نصف سهم پسر از ترکه پدرش برخوردار گردد.

در این نظام (با توجه به این که نکاح با محارم و تعدد زوجات رایج بود.)، بسیار اتفاق می افتاد که از میان زنان، زنی که بیشتر از دیگران محبوب شوهر بود، به عنوان یکی از پسران وی پذیرفته شده و تمامی ترکه شوهر به او تعلق می گرفت و بقیه زنان، از ارث محروم بودند.[۲۶]

همچنین در تمدن ایران باستان به دخترانی که شوهر کرده بودند نیز به جهت این که مال پدر به خارج از خانواده منتقل نشود، ارث نمی دادند؛ ولی به دخترانی که هنوز ازدواج نکرده بودند، به اندازه نصف سهم پسر ارث می دادند. بنابراین، اگر دختری ازدواج می کرد (مشروع یا نا مشروع)، از پدر یا کفیل خود ارث نمی برد.[۲۷]

ارث زن، در ادیان الهی (غیر از اسلام)

یهودیت و مسیحیت و اسلام از ادیان مشهور الهی اند و از آنجایی که به اعتقاد شیعه، دین زرتشت نیز صاحب کتاب آسمانی بود، در نتیجه در زمره ادیان الهی قرار دارد.[۲۸] در این قسمت از بحث، به دیدگاه های این سه دین؛ یعنی یهودیت، مسیحیت و زرتشت می پردازیم:

۱- ارث زن، در دین یهود

در شریعت یهود، اصل کلی مبتنی بر محرومیت زنان از ارث بود. از تورات، چنین برداشت می شود که تا وقتی فرزند پسر وجود داشته باشد، دختر ارث نمی برد و چنانچه برای متوفی پسری نباشد، ارث او به دخترانش می رسد. در آیه ۸ از باب ۲۷ سفر اعداد چنین آمده است:

«و بنی اسرائیل را خطاب کرده، بگو: اگر کسی بمیرد و پسری نداشته باشد، ملک او را به دخترش منتقل کنید.»[۲۹]

به طور کلی، محرومیتهای زن از ارث در دین یهود عبارت است از:

الف) هرگاه شخصی فوت کند و پدر و مادر او زنده باشند، پدر به تنهایی در طبقه دوم وراث قرار می گیرد؛ ولی مادر با محرومیت کلی از ارثیه فرزندش مواجه می شود و اگر وراث متوفی تنها پدر و مادر باشند نیز، تنها پدر از ترکه فرزندش ارث می برد[۳۰] و مادر به طور کلی در هیچ یک از طبقات ارث قرار نمی گیرد.

ب) در صورتی که پدر (متوفی) دارای فرزند پسر و یا حتی نوادگان پسری باشد، دختر بهره ای از ارثیه پدر نخواهد داشت؛[۳۱] ولی دخترانی که در زمان حیات پدر به خانه شوهر نرفته اند، تا زمانی که شوهری برای آنها پیدا نشده، برادران موظفند که تمام مخارج و لوازم تعلیم و تربیت آنها را به عهده بگیرند و هنگامی که می خواهند به خانه شوهر بروند به آنان جهیزیه بدهند؛ به مقداری که جهیزیه هریک از دختران، نباید کمتر از یک دهم سهم ارث پسران باشد و پدران می توانند، بر حسب وصیت، سهم ارث دختران خود را نصف سهم پسران تعیین کنند.

ج) اگر چه زن، درطبقه اول از وراث شوهر قرار دارد، ولی این امر در صورتی است که همسر، اولادی نداشته باشد؛ اما اگر دارای اولاد باشد، تنها حق دارد مهریه و جهیزیه خود را (که در واقع اموال خود اوست) مالک گردد و در صورتی که اولاد نداشته باشد، علاوه بر مهریه و جهیزیه، یک چهارم ترکه شوهر را به ارث می برد.[۳۲] البته ظاهر عبارت شرح تورات، محرومیت کلی زن از ارث شوهر است؛ آنجا که می گوید:

«این افراد از خویشاوندان خود ارث می برند؛ ولی آن خویشاوند وارث آنان نمی شود: مرد نسبت به مادرش، شوهر نسبت به همسرش و فرزندان خواهر نسبت به دایی خود. این اشخاص، اموال خود را برای یک خویشاوند به ارث می گذارند؛ ولی خود، وارث آن خویشاوند نمی شوند: زن نسبت به فرزندش، زن نسبت به شوهرش و…»[۳۳]

با مطالعه در دین یهود با فهرستی از محرومیتهای زن در ارث روبه رو می شویم که محور اصلی آنها عبارت است از: ملاک قرار دادن نسبت پدری در بهره مندی از ارث و محروم کردن منسوبان مادری، ترجیح مردان بر زنان در میان منسوبان مادری و محرومیت کلی مادر و جزئی همسر از ارث. اگر چه در بعضی از مقررات متأخر یهودیان، برخی اصلاحات در این موارد صورت گرفت، ولی وضعیت کلی (محرومیت زنان از ارث) همچنان به قوّت خود باقی است.

۲- ارث زن، در دین مسیحیت

در آیین حضرت مسیح علیه السلام نیز قانون تورات معتبر است؛ زیرا طبق نقل أناجیل موجود، مسیح علیه السلامگفته است که من نیامده ام تا چیزی از احکام تورات را تغییر دهم. بنابراین، در کتب و رسائل مذهبی موجود آنها، بحثی درباره ارث نمی یابیم. تنها در چند مورد، از مشتقات کلمه ارث سخن گفته شده که همگی در باره ارث معنوی یا اخروی است.[۳۴]

۳- ارث زن، در آیین زرتشت

عمده ترین محرومیتهای موجود در ارث زن و امتیازات او در دین زرتشت، به این شرح است:

الف) طبق مقررات رسمی احوال شخصیه زرتشتیان، وقتی زن و شوهر در یک حادثه ای با هم بمیرند و یا اگر تنها یکی از آنها فوت کند، تقسیم ارث بین اولاد آنها بر اساس جنسیت متفاوت خواهد بود؛ بدین ترتیب که نسبت بین ارثیه پدر، هر پسر دو برابر سهم یک دختر بهره مند خواهد شد و نسبت به ارثیه مادر، دختر و پسر به طور مساوی سهم خواهند برد.[۳۵] در این حکم، از یک طرف، شاهد نوعی محرومیت جزئی زن از ارثیه پدرش هستیم و از سوی دیگر مشاهده می کنیم که مرد (پسر) از امتیازی معادل زن (دختر) در بهره مندی از ارث مادر، برخوردار است.

ب) در صورت انحصار وراث متوفّی در چند برادر و خواهر، اگر متوفی مرد باشد، سهم هر برادر دو برابر سهم هر خواهر خواهد بود؛ حال آن که اگر متوفی زن باشد، سهم هر برادر، با سهم هر خواهر مساوی است.

ج) در صورت انحصار ورّاث متوفّی در عمو وعمه، اگر متوفی مرد باشد، سهم عمو دو برابر سهم عمه است؛ ولی اگر متوفی زن باشد، عمو و عمه با هم به طور مساوی ارث خواهند برد.

د) اگر متوفی، مرد و ورثه او منحصر در خاله و دایی باشند، دایی دو برابر خاله ارث خواهد برد؛ ولی در همین صورت اگر متوفی زن باشد، سهم الارث دایی و خاله مساوی است.

ه) در صورت انحصار ورّاث در عمو و دایی، خویشاوندان پدری یعنی عموها ترجیح داده شده و همه ارثیه را مالک می شوند.

و) در فرض انحصار ورّاث در پدر بزرگ و مادر بزرگ، سهم پدر بزرگ از میراث متوفی مرد دو برابر سهم مادر بزرگ است؛ حال آن که سهم آن دو، از میراث متوفی زن به طور مساوی خواهد بود.[۳۶]

با دقت در این موارد، در می یابیم که در آیین زرتشت، زن تحت عناوین متعدد در صورتی که متوفی مرد باشد، با محرومیت جزئی از ارث مواجه است و بهره ای معادل نصف مرد دارد. البته در این آیین، زن و مرد، تحت عنوان پدر و مادر از ارث مساوی برخوردارند.

همچنین زن و شوهر در صورتی که تنها وارث باشند، به طور مساوی از ارث بهره مند می گردند و هر دو، نصف دارایی را به ارث می برند. اما درصورتی که متوفی شوهر باشد و از خود فرزند نیز داشته باشد، سهم الارث همسر او یک ششم و اگر متوفی زوجه باشد و فرزند هم داشته باشد، سهم شوهر او، برابر با سهم پسر و دختر متوفی خواهد بود.[۳۷]

در آیین زرتشت به موارد نادری برمی خوریم که زن در بعضی موارد در بهره مندی از ارث دارای امتیازهایی است. به دو مورد اشاره می کنیم:

۱- در صورت منحصر بودن ورثه در دختر، پسر و همسر، هرگاه متوفی مرد باشد، یک ششم ترکه، سهم همسر و بقیه آن، به نسبت پسر دو برابر دختر، تقسیم می گردد؛ اما اگرمتوفی زن باشد، یک هشتم ترکه، سهم شوهر و بقیه آن به طور مساوی بین پسر و دختر تقسیم می شود.[۳۸] در این مورد مشاهده می شود که در شرایط برابر، به زن یک ششم و به مرد یک هشتم از ترکه اختصاص یافته است.

۲- در بند دهم از فصل بیست و چهارم قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان آمده است: «اگر دختری بعد از فوت پدر به دنیا بیاید، خرج عروسی او از ماترک پدر پرداخت می شود.»[۳۹]

بنایراین، در دین زرتشت محور تفاوت، مبتنی بر جنسیت است؛ به گونه ای که مرد در بهره مندی از ارثیه زن، از سهم برابر با زن برخوردار است؛ ولی زن در بهره مندی از ارثیه مرد، سهمی معادل نصف مرد دارد؛ یعنی با محرومیت جزئی روبه رو است، جز در دو موردی که از امتیاز برخوردار است.

در این قسمت به مطالعه و تحقیق درباره تاریخچه ارث زن در دوران قبل از اسلام پایان می دهیم. به نظر نگارنده، همین مختصر، گویای همه ناگفته ها خواهد بود و وضع ارث زن را در این تمدنها و ادیان به روشنی نشان می دهد.

بنابراین، دنیای قبل از اسلام، برای زن حقوق ارثی مستقل و مسلّمی قائل نبود، یا اصلا به او ارث نمی داد و یا اگر می داد به صورت سهم قطعی و مفروض نبود؛ بلکه احتمال داشت که به عنوان وصیت، مالی را برای زن بگذارد و یا به عنوان پسر خوانده و در واقع به جای پسر ارشد، او را وارث و اداره کننده اموال خود قرار دهد؛ چنان که «شاه زن» درایران از چنین وضعی برخوردار بود. به دیگر عبارت، محرومیت زن از ارث، سنت رایج و حاکم بر دنیای قبل از اسلام بود؛ به گونه ای که زن تحت هیچ یک از عناوین: همسر، مادر، دختر و خواهر (که در شریعت اسلام تشریع شده) ارث نمی برد؛ مگر احیانا تحت عناوین دیگر، به او مالی داده می شد که در آن صورت هم دارای استقلال کامل مالی و اختیاری در صرف اموالش نداشت.

میراث زن، در شریعت اسلام

با ظهور اسلام وتعلیمات ویژه آن، موقعیت زن وارد مرحله نوینی گردید. در این دوره بود که زن در سایه دستورات حیات بخش اسلام، از کلیه حقوق فردی و اجتماعی و انسانی برخوردار شد. اسلام درباره حقّ برخورداری زن از ارث (حق فردی)، انقلاب عظیمی به وجود آورد و به زنان، حق ارث عطا کرد و تمام قوانین ظالمانه دوران جاهلیت را (که بر پایه اعتقادات و آداب و رسوم قبیلهای بود) نسخ نمود.

اسلام نه تنها حق ارث برای زنان تشریع نمود، بلکه به ارث برده شدن زنان را (که در آن عصر امری رایج بود) نیز ممنوع کرد.[۴۰]

قرآن کریم در سوره نساء، با عادات و رسوم غلطی که زنان، کودکان و افراد تانوان را از ارث محروم می ساخت، به مبارزه برخاست و بر روی تمام آن قوانین غلط، خط بطلان کشید:

«لِلرِّجالِ نَصِیبٌ مِمّا تَرَک الْوالِدانِ وَ الأَْقْرَبُونَ وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمّا تَرَک الْوالِدانِ وَ الأَْقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً»؛[۴۱]

یعنی: برای مردان از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود به جا می گذارند سهمی است. برای زنان نیز از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان به جا می گذارند سهمی است؛ خواه آن مال کم باشد یا زیاد.

بنابراین، هیچ کس حق ندارد که سهم دیگری را غصب کند. سپس در پایان آیه شریفه برای تأکید مطلب می فرماید: «این سهمی است تعیین شده و لازم الأداء.» تا هیچ گونه تردید در این بحث باقی نماند.

در این آیه شریفه، کلمه نساء، عطف به رجال نشده است، یعنی گفته نشد «للرِّجال و النِّساء نصیبٌ مِمّا ترک…»؛ در حالی که به حسب قاعده می بایست این گونه بیان می شد؛ ذکر حکم میراث زن در جمله جداگانه، بدان جهت است که استقلال زنان را در ارث همانند مردان بیان کند.[۴۲]

تحول بخشیدن قرآن کریم به ارث بردن زن، مورد پذیرش دنیای آن روز نبود و برای ملل و اقوام آن عصر، تازگی داشت. اتفاقا در آن هنگام یکی از انصار به نام اوس بن ثابت، از دنیا رفت و از او زنی با چند دختر و پسر خردسال باقی ماند.

بعد از فوت او پسرعموهایش، تمام اموال و دارایی اش را تصرف کردند و چیزی به زن و فرزندان او ندادند. آنها به نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شکایت بردند. رسول خدا صلی الله علیه و آلهپسر عموهای متوفی را احضار کرد. آنها استدلال کردند: چون دختران و پسران خرد سال و همسر متوفی، قادر به سوارکاری و جنگ با دشمن نیستند، بلکه ما باید شمشیر دست بگیریم و از خود و آنها دفاع کنیم، ازاین رو، آنها بهره ای از ارث ندارند.

در این هنگام، آیه یاد شده نازل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله به آنها دستور داد که اموال متوفی را به فرزندان و همسرش، بازگردانند تا چگونگی تقسیم آن در میان آنها در پرتو آیات شریفه بعد روشن گردد.[۴۳]

این آیه شریفه، علاوه برنسخ قوانین جاهلیت، حکم کلی و قاعده و سنّتی جدید را تشریع فرمود که تا آن زمان در ذهن مسلمانان، نامأنوس بوده است. در این آیه شریفه، تأسیس یک قانون و قاعده کلی است که هیچ تخصیص و تقییدی برنمی دارد و شامل همه وارثان، اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ، قوی وضعیف، حتی نوزاد و جنین در رحم مادر می شود.

علاوه بر آن که به نظر شیعه، نظر به عمومیت آیه شریفه، «تعصیب» که سبب برتری مردان طبقه بعدی بر زنان آن طبقه می شود، باطل است. توضیح این که گاهی مجموع سهام، از مجموع مال، کمتر است و چیزی اضافه باقی می ماند؛ مثلاً: اگر مردی از دنیا برود و تنها یک دختر و مادر از او باقی بماند، در این صورت سهم مادر یک ششم و دختر سه ششم می باشد که مجموع آنها (سهام) چهار ششم می شود؛ در نتیجه دو ششم باقی می ماند؛ در اینجا، دانشمندان و فقهای اهل سنت معتقدند که این اضافی را باید به عَصَبه؛ یعنی مردان طبقه بعد (که بلا واسطه یا به واسطه مردی به متوفی مربوط می شوند، مثل برادرهای متوفی در این مثال) داد و این را اصطلاحا تعصیب می نامند؛ اما فقهای شیعه قائلند که آن اضافی را باید در میان آن دو (مادر و دختر متوفی) به نسبت ۱و۳ تقسیم کرد؛ زیرا با وجود طبقه قبل (مادر و دختر)، نوبت به طبقه بعد (مانند برادرهای متوفی) نمی رسد. به علاوه، دادن مقدار اضافی به مردان طبقه بعد، شبیه قوانین دوران جاهلیت است که زنان را بدون دلیل، از ارث محروم می ساختند؛ پس مطابق این آیه شریفه، زنان نیز باید از سهم الارث خویش بهره برند و اگر فرزند پسر، مانع طبقه بعدی است، فرزند دختر نیز چنین است و از این جهت، تفاوتی بین زن و مرد نیست.[۴۴]

به حکم قرآن کریم، به زن که تا آن زمان نه تنها حق ارث نداشت (بلکه خود جزء اموال و میراث متوفی به حساب می آمد.) حق ارث داده شد و به دنبال آن به او، حق تصرف در اموال (همانند مردان) عطا شد؛ چه زن، شوهر داشته باشد و چه نداشته باشد. در هرحال، از نظر اسلام، زن حق تصرف استقلالی در اموالش دارد و هیچ ولایتی برای شوهر بر اموال وی نیست.

در نظام حقوقی اسلام، زن برحسب عناوین همسر، فرزند (دختر)، مادر و خواهر، از ارث بهره مند می شود که به طور تفصیل به هر مورد می پردازیم:

۱- ارث زن، به عنوان همسر

همسر در تمام طبقات با همه ورثه شریک می شود؛ اگر متوفی (شوهر) فرزند نداشته باشد، همسرش یک چهارم و اگر فرزند داشته باشد، یک هشتم ارث می برد. قرآن کریم در این باره می فرماید: «وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکتُمْ إِنْ لَمْ یکنْ لَکمْ وَلَدٌ فَإِنْ کانَ لَکمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ»[۴۵] یعنی: و اگر فرزندی نداشته باشید، پس از انجام وصیت و پرداخت دیون (بدهکاریها)، یک چهارم میراثتان از آنِ زنانتان است واگر دارای فرزند بودید (اگر چه این فرزند از همسر دیگر باشد)، یک هشتم ترکه متعلق به آنهاست.

شایان توجه است که اگر متوفی (شوهر) چند همسر داشته باشد، یک چهارم یا یک هشتم ترکه که به همسران می رسد، به طور مساوی بین آنها تقسیم می شود. مستند این حکم، روایت است:

«ولاتزاد المرأه علی الربع و لا تنقص من الثمن و ان کنَّ اربع او دون ذلک فهُنَّ فیه سواء.»[۴۶]

یعنی: همسر هیچ گاه سهمش بیش از ربع (یک چهارم)

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.