پاورپوینت کامل ایمان و خردورزی از دیدگاه امام علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ایمان و خردورزی از دیدگاه امام علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ایمان و خردورزی از دیدگاه امام علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ایمان و خردورزی از دیدگاه امام علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

مصطفی خلیلی[۱]

چکیده:

قلب و عقل، دو منع درک در انسانند. قلب خاستگاه ایمان است و عقل منشأ خردورزی. به تعبیری، با قلب، می یابند و با عقل، می بافند. همین دوگانگی، باعث شده است که برخی گمان کنند ایمان و خردورزی، جمع شدنی نیستند.

این گمان، نویسنده این نوشتار را بر آن داشت که به واکاوی این شبهه، از منظر الگوی خردورزی و مجسمه ایمان، حضرت امیرمؤمنان علیه السلام، بپردازد.

درآمد

ایمان به چه معناست؟ مراتب و درجاتِ ایمان چیست؟ علائم و نشانه های آن کدام است؟ تجلی و ظهور ایمان در حیات مادی انسان چگونه می باشد؟ ترابط ایمان و تعقل تا چه حد است؟ آیا ایمانِ دینی با عقل ورزی قرین است یا با عقل ستیزی؟ آیا باورهای دینی، با خردورزی تشدید و تقویت می شود یا به تزلزل و سستی می گراید؟

در قلمرو اعتقادات دینی، احساسات و عواطف درونی نهفته است یا عقلانیت و تأملات فکری؟ آیا ممکن است ایمان با شک و تردید همگام و همراه باشد یا خیر؟ و آیا تعالیم و دستورات دینی، عقلایی اند و فهم دینی، فهم منطقی و عقلی است یا نه؟ همه این مسائل پرسشهایی است که پاسخ آن را در کلمات گهربار علی علیه السلام جستجو می کنیم. تردیدی نیست که بیانات و سخنان علی علیه السلام دریایی از معارف و علوم است که در هر زمان اندیشمندان می توانند به فراخور اندیشه خود، پاسخ شبهه ها و اشکالها را در آن دریای بیکران بیابند.

این نوشتار، حاصل سیری اجمالی در کلمات آن امام همام و خطبه ها و حکمتهای نهج البلاغه است و مقصود از آن، پاسخ به برخی از پرسشهای یاد شده و مناقشه هایی است که در حقیقت، حجم زیادی از شبهه های نسل فرهنگی امروز جامعه اسلامی را تشکیل می دهد.

هر چند که در این زمینه، برخی از محققان محترم مباحثی را طرح کرده اند ولی وجود برخی کاستیها در آنها، پژوهشی جدید را می طلبید. در این نوشتار، تلاش شده است اساس و محور بحث، سخنان اولین پیشوای اسلام، امام علی علیه السلام باشد و آنچه را که آن امام بزرگوار، پیش روی پیروانِ خویش ترسیم نموده اند، مورد استناد و استفاده قرار گیرد.

تعریف ایمان

ایمان در لغت به معنای گرویدن، خضوع و انقیاد، تصدیق و اطمینان به خدا، اقرار به خداوند، اسمی برای جمیع طاعات و در اصطلاح متکلمان و علمای علم دین به معنای تصدیق آنچه از جانب خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده (کلُّ ما جاء به النبی)، است.[۲]

این واژه در کتاب و سنت بسیار به کار رفته و بیشتر به معنای یاد شده و یا در مقابل لفظ کفر آمده است و درباره حقیقت ایمان و مسمای اعتقاد به خدا، به حدیث معروف علی علیه السلام استناد شده که در پاسخ به سؤال از حقیقت ایمان، فرمودند:

«الایمان معرفهٌ بالقلب و اقرارٌ باللسانِ و عملٌ بالارکان.»[۳]

یعنی: ایمان، شناخت و معرفت قلبی و اقرار و اعتراف به زبان و عمل به اعضا و جوارح را گویند.

در این که آیا هر سه مورد مذکور، جزء حقیقت و ماهیت ایمان است یا این که عمل به اعضا و جوارح شرط کمال ایمان می باشد، میان علمای مذهبها و فرقه ها اختلاف است.

ایمان از دیدگاه معتزله

ابن ابی الحدید معتزلی یکی از شارحان بزرگ نهج البلاغه در تفسیر و شرحِ این کلام حضرت علی علیه السلام می گوید:

این سخن امام علیه السلام همان چیزی است که اصحابِ ما بدان معتقدند؛ زیرا عمل به ارکان نزد ما داخل در حقیقت ایمان است و کسی که به واجبات دینی عمل نکند مؤمن نیست؛ هر چند شناخت قلبی به خدا داشته و اقرار زبانی هم بنماید و این عقیده خلاف قول اشعریه و امامیه و حشویه است.[۴]

و برخی از معتزله گفته اند: «هو التصدیق بالقلب و اللسان معا.»[۵] یعنی: ایمان، اقرار و تصدیق قلب و زبان با هم را گویند یا ایمان اسمی است که برای همه اطلاعات اطلاق می شود.

بعضی دیگر از علمای معتزله گفته اند که ایمان به انجام همه واجبات با اجتناب از کبائر، اطلاق می شود.

ابوالهذیل و واصل بن عطاء نقل کرده اند که ایمان، انجام همه واجبات و مستحبات است.

و در یک جمله از دیدگاه معتزله، حقیقت ایمان همان اعتقاد به قلب و اقرار به زبان و اجتناب از گناهان کبیره است.[۶] که در حقیقت، به عقیده فرقه خوارج تمایل دارند که مرتکب کبیره را خارج از ایمان می دانند و هر دو فرقه اتفاق دارند بر این که مرتکب کبیره اگر بدون توبه بمیرد جزء خالدین در جهنم است.[۷]

معتزله و ماتریدیه بر اهمیت تعقل و تفکر در ایمان تأکید بلیغ دارند و می گویند که ایمان حقیقی باید مبتنی بر تعقل باشد.[۸]

دیدگاه اشاعره

در باب معنا و حقیقت ایمان، علمای اشاعره چنین عقیده دارند:

همانا ایمان تصدیق خداوند و پیامبران و فرستادگانش است که این تصدیق جز از طریق معرفت حاصل نمی شود.

ابوالحسن اشعری می گوید:

آنچه مورد رضایت نزد ما می باشد، این است که همانا حقیقت ایمان، تصدیق به خداست.»[۹]

غزالی گفته است:

ایمان یعنی اعتقاد و تصدیق به خدا و ملائکه و کتب و رسل الهی و روز قیامت و بر انگیخته شدن بعد از مرگ و حسابرسی اعمال انسانی و قضا و قدر الهی و خیر و شر او.[۱۰]

دیدگاه مرجئه

این فرقه معتقدند که ایمان به معرفت قلبی، محدود است؛ نه شامل فعالیت زبانی می گردد و نه شامل فعل بدنی. از این جهت، کسی که قلبا به این امر شناخت پیدا نماید که خدا یگانه و یکتاست و چیزی همانند او نیست خواه به جانب شرق نماز بگذارد و یا به جانب غرب، مؤمن راستین است.[۱۱] البته این نظر برخی از مرجئه است و برخی دیگر از بزرگان و تابعین این فرقه، ایمان را تصدیق به زبان می دانند.[۱۲]

دیدگاه کرامیه و جهمیه

کرامیه یکی دیگر از فرقه های اسلامی است که پیروان آن، ایمان را صرف گفتار زبانی می دانند. جهمیه گویند: ایمان اعتقاد باطنی است و بس (عقد بالقلب).[۱۳]

ابن تیمیه ضمن رد قول کرامیه و جهمیه می گوید: ایمان مترادف با تصدیق نیست بلکه معنای «اطمینان» هم می شود.[۱۴]

به نظر می رسد که همه فرقه های یاد شده به گوشه ای از معنای ایمان اشاره کرده و هیچ کدام تعریف و معنای دقیقی از آن ارائه نداده اند و آنچه در آیات و روایات تبیین شده، خلاف تلقی و برداشت این گروه ها و فرقه هاست.

حقیقت ایمان از دیدگاه شیعه

بزرگان شیعه در تفسیر حقیقت ایمان گفته اند که ایمان همان تصدیق قلبی و زبانی است ولی عمل به ارکان را برخی، جزء حقیقت ایمان دانسته و بعضی دیگر آن را جزء مراتب بالای آن فرض کرده اند.

خواجه نصیرالدین طوسی، از بزرگترین متکلمان شیعه، می گوید:

«ایمان مشتمل بر این تصدیق خاص است و این قدر، قابل زیادت و نقصان نباشد؛ چه اگر کمتر از این باشد، ایمان نباشد و اگر زیادت از این باشد، کمال ایمان است.»[۱۵]

تصدیق، تصدیق قلبی و زبانی را گویند. تصدیق قلبی و باطنی لازم است؛ زیرا اظهار ایمان به زبان، به نص قرآن که فرمود: «قالَتِ الأَْعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُومِنُوا وَ لکنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» کافی نیست. و نیز اعتقاد قلبی بدون التزام عملی کامل نیست؛ چرا که خداوند فرمود: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ»[۱۶]

خواجه طوس، عمل به ارکان را که در روایت آمده از کمال ایمان می داند؛ نه جزء ایمان اما نظرش به تفصیل عقاید و اعمال است نه به دو اصل اوّلی. همچنین معتقد است افراد ناقص و عاجزی که مقصر نباشند، از عذاب الهی در امان هستند. مقابل ایمان، کفر است و کفر آن است که شخص، دارای ایمان نباشد یا معتقد به ضد ایمان باشد یا غافل از آن. فسق آن است که فرد، مؤمن باشد و از اطاعت الهی بیرون و نفاق آن است که شخص ایمانش را آشکار کند و کفر را پنهان بدارد.[۱۷]

آنچه نزد علمای شیعه درباره حقیقت ایمان مسلّم پنداشته شده، چنین است:

«صرف علم و تصدیق به این که چیزی حق است در حصول ایمان کافی نیست بلکه باید به مقتضای آن علم ملتزم بوده و آثار عملی در زندگی او ظاهر باشد؛ به عنوان مثال کسی که علم دارد به این که خداوند متعال خدایی است که غیر او پروردگاری نیست، باید به مقتضای همین علم که عبودیت اوست ملتزم باشد و به همین اندازه اگر التزام نداشته باشد، مؤمن نیست. پس با این بیان، قول دو گروه باطل می شود:

۱ـ قول کسانی که ایمان را مجرد علم و تصدیق دانسته اند؛ چون چه بسا علم با کفر قابل جمع باشد.

۲ـ قول آنان که ایمان را در عمل خلاصه کرده اند؛ چون عمل، با نفاق قابل جمع است. انسان منافق، بظاهر عمل دارد و لیکن ایمان ندارد.

چون که ایمان همان علم به چیزی همراه با التزام عملی را گویند، به همین خاطر قابل شدّت و ضعف است و این است قول حق که اکثر علما گفته اند و قول ابو حنیفه و امام الحرمین و دیگران که ایمان را همان تصدیق جزمی گرفته اند، باطل می شود؛ به دلیل آیه «لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم» و آیات و روایات دیگر.»[۱۸]

برخی از علمای شیعه گفته اند حقیقت ایمان همان تصدیق قلبی است و عمل از مظاهر ایمان است؛ نه از مقوّمات آن. البته این بدان معنی نیست که تصدیق قلبی و معرفت باطنی، بدون التزام عملی موجب نجات انسان باشد بلکه فقط او را از زمره کافران خارج می کند.[۱۹]

چنان که بعدا خواهد آمد قول یاد شده خالی از اشکال نیست و موارد نقض آن از نظرگاه عقل و نقل ظاهر است. اما بعضی دیگر ایمان را دارای اصل و فرع دانسته و معتقدند: اصل آن، تصدیق به دل است و فرع آن، مراعات امر. هر کس که اطاعت بیشتر نماید امن او از عقوبت زیادتر باشد. پس علت اَمن و ایمان، مراعات نمودن اوامر الهی است. اما در مقابل، عده ای گفته اند که علت اَمن از عقوبت، معرفت است نه اطاعت و اگر اطاعت بدون معرفت باشد، سودی ندارد و اگر معرفت بدون طاعت باشد، عاقبتِ او را نجات باشد.»[۲۰]

شیخ مفید، در آثار خویش، ایمان را معادل معرفت دانسته و در تصحیح الاعتقاد، گفته است:

هیچ عارف به خدا و رسولی، کافر نیست و هیچ جاهل به خدا و رسولی مؤمن، نیست.[۲۱]

شیخ طوسی، سید مرتضی، شهید ثانی، علامه مجلسی و علامه حلّی همین دیدگاه را ارائه نموده و معتقد به تعادل ایمان و معرفت هستند.[۲۲]

البته مراد ایشان از معرفت، همان معرفت قلبی است؛ زیرا همان گونه که گفته شد، محل ایمان، قلب است نه عقل (توضیح بیشتر این مطلب در باب ایمان و معرفت و نقد نظریه برابری ایمان و معرفت خواهد آمد.)

با توجه به دیدگاه های مختلف درباره حقیقت ایمان، نگاه علی علیه السلام مؤید این است که ایمان به معنای معرفت به حق (مبدأ، معاد و نبوت) و عمل بر طبق آن است. حضرت علی علیه السلام در چند مورد به این نکته اشاره دارند که ایمان به آرزو و تمنّی حاصل نمی شود: «اَلا انّ الایمان لیس بالتمنی و لکنّه بالحقائق» یعنی: آگاه باشید که ایمان با آرزو به دست نمی آید بلکه با عمل به حق حاصل می شود.[۲۳]

و در بیان دیگر می فرمایند:

«ای فرزند آدم! هرگاه به حقیقت ایمان رسیدی، از مردم عیب جویی نکن. به عیوبی که در تو وجود دارد و به اصلاح نفس خود مشغول باش و آن را از عیب، پاک ساز.»[۲۴]

و نیز در خطبه ای دیگر فرمودند:

«ایمان راهی است روشن و واضح، با چراغی پرتوافکن. به ایمان است که به کارهای نیکو راه توان برد و به کارهای نیکوست که انسان به سوی ایمان هدایت می شود. ایمان سبب آبادانی علم است و مردم به واسطه علم است که از مرگ می ترسند و به مرگ، زندگی دنیا به پایان می رسد و به وسیله دنیا، آخرت بدست می آید.»[۲۵]

پس نمی توان گفت که ایمان، صرفا یک حالت بسیط درونی و باطنی بوده و حقیقت ایمان آدمی در همین امر خلاصه می شود. متون دینی چنین مطلبی را تأیید نمی کند.

علائم و آثار ایمان

هرگاه حقیقت امری مبهم باشد؛ به گونه ای که نتوان به حقیقت آن پی برد، می توان با شناخت علائم و خصائص آن، به حقیقتش، نزدیک شد. شه مُلک لا فتی، در تبیین علائم ایمان و توصیف مؤمن می فرمایند:

«علامه الایمان ان توثر الصدق حیث یضرک علی الکذب حیث ینفعک و الاّ یکون فی حدیثک فضل عن علمک و ان تتّقی الله فی حدیث غیرک.»

یعنی: نشان ایمان این است که راست را بر دروغی که سود تو در آن است ترجیح دهی؛ هر چند به زیان تو باشد و گفتارت از علمت افزون نیاید و از خدای بترس هنگامی که از دیگری سخن می گویی.[۲۶]

و در بیانی دیگر می فرمایند:

امر نمازتان را مراعات کنید و به حفظ آن بکوشید و بسیار به جای آورید و به وسیله آن به خدا تقرّب جویید که نماز فریضه ای است بر مؤمنان که حتما باید در وقت خود آن را به جای آرند. و نیز مؤمنان کسانی هستند که زکات می دهند و هیچ تجارت، آنان را از یاد خدا غافل نمی سازد و نیز امانتدار می باشند.[۲۷]

در قرآن کریم نیز به این اوصاف اشاره شده است. خداوند در آیه ای می فرماید:

«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْداداً یحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللّهِ وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ»[۲۸]

یعنی: و برخی از مردم در برابر خدا همانندهایی برای او بر می گزینند و آنها را تا حدّ دوستی و محبت خدا، دوست دارند ولی کسانی که ایمان آورده اند، به خدا محبّت بیشتری دارند.

و در آیه دیگر آمده است:

«إِنَّمَا الْمُومِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ»[۲۹]

یعنی: مؤمنان کسانی هستند که چون یاد خدا شود، دلهای آنان بترسد و چون آیاتش بر آنان خوانده شود، بر ایمانشان بیفزاید و بر پروردگار خود توکل کنند.

با توجه به قرآن و تطبیق روایات بر آیات، علائم ایمان عبارتند از: صداقت و درستکاری، کم گویی، تقوا و خداترسی، اقامه نماز، ادای زکات، امانتداری، عدم شرک به خدا، شدّت حب و دوستی به خداوند، ذکر و یاد خدا در دل، توکل به پروردگار و حب و بغض، وقار و متانت، صبر و شکیبایی، سپاس در مقابل نعمت، ترک ظلم و احسان به والدین و…[۳۰] که بیشتر این اوصاف و علائم، به جهات عملی زندگی انسان مربوط می شود.

حقیقت ایمان، چیزی است که همه این اوصاف را در خود داشته باشد. بنابراین، نمی توان گفت که ایمان، منحصر در امور قلبی و معرفت باطنی است. بهترین تعریف برای حقیقت ایمان همان تعریفی است که علامه طباطبایی صاحب تفسیر گران سنگ المیزان ارائه کردند که ایمان، اعتقاد و معرفت قلبی همراه با التزام عملی را گویند که اتصاف به آن، دارای آثار و فواید دنیوی و اخروی است.

ارکان و آثار ایمان

در نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام حقیقت ایمان بر چهار پایه استوار است که عبارتند از: صبر، یقین، عدل و جهاد (الایمان علی اربع دعائم: علی الصبر و الیقین و العدل و الجهاد.)[۳۱] و کفر که نقطه مقابل آن است، بر چهار پایه بنیان نهاده شد. کنجکاوی بیهوده، خصومت و دشمنی کردن، انحراف از حق و ایجاد اختلاف (و الکفر علی اربع دائم: علی التعمق و التنازع و الزیغ و الشقاق.)[۳۲]

از تقابل ارکان ایمان و کفر این نکته به دست می آید که هرگاه شخصیت فردی با ارکان ایمان شکل گیرد، اساس کفر از او دور می گردد و به عکس؛ زیرا همانگونه که ایمان و کفر قابل جمع نیستند، ارکان آن دو نیز جمع نمی شوند؛ حلم و بردباری با تعجیل در امور بی فایده، علم و دانایی با جهل و نادانی، عدل و برابری با ظلم و نابرابری و سعی با سستی، هرگز با هم جمع نمی شوند.

بنابراین، نمی توان ایمان را با جهل یا شک، مقارن دانست؛ زیرا یکی از ارکان ایمان، یقین است (قبلاً گفته شد که ایمان به معنای اعتقاد و تصدیق بوده و تصدیق، برترین مرتبه یقین است.) این ادعا پذیرفتنی نیست که حیات مؤمنانه، یک زندگی جاهلانه و همراه با شک و تردید است.

با قطع و یقین می توان گفت که چنین سخنی، بر مبنای علم و خردورزی استوار نیست؛ چرا که رکن اصلی و پایه اساسی ایمان در زندگی انسان، شناخت و یقین است و مؤمن واقعی، با همین ویژگی شخصیت حقیقی اش را در جامعه با زدودن جهل و اجتناب از محارم و کسب محاسن، به دست می آورد؛ این است معنای سخنان علی علیه السلام که فرمودند:

«الایمان شجرهٌ اصلها الیقین و فرعها التقی و نورها الحیاءُ و ثمرها السخاء.»[۳۳]

یعنی: ایمان، درختی است که ریشه اش یقین و شاخه اش تقوا و شکوفه اش شرم و حیا و میوه اش، بخشندگی و سخاست.

«و بالایمان تکون النجاه.» یعنی: و در سایه ایمان، نجات و رستگاری نهفته است.[۳۴]

«بالایمانِ یرتقی الی ذروهِ السعادهِ و نهایه الحبور.» یعنی: به واسطه ایمان، انسان به قله سعادت و نهایتِ شادیها دست می یابد.[۳۵] «ثمره الایمان، الفوز عند الله.»[۳۶] یعنی: ثمره ایمان، رستگاری نزد خداوند است. امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند: «ثلاث خصالٍ مزن لم یکن فیه لم ینفعه الایمان: حلمٌ یردّ به جهل الجاهل و ورعٌ یحجزه عن المحارم و خلق یداری به الناس.» یعنی: سه خصلت است که اگر کسی نداشته باشد، از ایمانش سودی نمی برد: حلمی که با آن، جهلِ جاهل برطرف می شود، ورعی که مانع اعمال حرام می گردد و اخلاقی که با مردم مدارا نماید.»[۳۷]

تعقل و ایمان

بعد از ذکر مطالبی کوتاه در باب معنای ایمان، علائم و نشانه های آن، ارکان و آثار ایمان و تجلی و ظهور ایمان در زندگی انسان، به این موضوع می پردازیم که آیا ایمان، با تعقل ارتباط و پیوند دارد یا خیر؟ آیا باورهای اعتقادی و گرایشات دینی با خردورزی همخوانی دارند یا این که مبنای ایمان دینی، احساسات و عواطف انسانی است و با تعلیلهای عقلی، منافات دارند؟

به عبارت دیگر، بحث این است که آیا تعقل و تفکر، منشأ باورهای دینی شده یا احساسات و عواطف باعثِ رویکرد انسان به ایمان می شود؟ آیا صاحبان شریعت و مبلغان ادیان الهی؛ یعنی انبیا و امامان معصوم علیهم السلام و پیامبران تبلیغی، برای تبلیغ و ترویج دین، از احساسات مردم استفاده می کردند یا با عقل و اندیشه آنان ارتباط برقرار می کردند؟ این یک پرسش جدی است که برخی از محققان و اندیشمندان اسلامی را به چالش با یکدیگر وا داشته است.

پیش از پاسخ به این پرسش، لازم است به عنوان مقدمه، نگاهی اجمالی به احادیث ولی الله الاعظم علیه السلام داشته باشیم که در باب فضیلت و ارزش نهادن به عقل و علم بیان فرمودند؛ زیرا تا جایگاه عقل و اندیشه در فرهنگ علوی مشخص نشود، نمی توان به این سؤال، پاسخ درستی داد.

بنابراین، نخست به جایگاه عقل و فضیلت علم از دیدگاه علی علیه السلام اشاره می کنیم، سپس به پاسخ سؤال یاد شده می پردازیم.

جایگاه عقل از نگاه حضرت علی علیه السلام

شاید کمتر موضوعی، مثل به کارگیری عقل و اندیشه در بیانات علی علیه السلام مورد توجه قرار گرفته باشد. در سخنان گهربار ایشان، از عقل، به منشأ شرافت و شخصیت انسانی،[۳۸] زیور و زینت آدمی،[۳۹] ریشه و سرچشمه همه خوبیها،[۴۰] عامل سعادت انسانی،[۴۱] ابزار و سلاح همه کارها،[۴۲] درمان و علاج ناکامیها،[۴۳] حیات و زندگی روح،[۴۴] اصل و ریشه دانش و انگیزه فهم و درک انسان[۴۵] و در یک جمله سرچشمه ادب و دینداری[۴۶] و عشق و تعهد و ایمان،[۴۷] یاد شده است. تمام این تجلیلها از عقل، نشانه ارج و عظمتی است که آن حضرت، برای به کارگیری آن در حیات و زندگی انسانها قائل هستند.

درباره منزلت و جایگاه علم از نگاه علی علیه السلام نیز به اختصار بحث می کنیم.

جایگاه علم از دیدگاه علی علیه السلام

در باب فضیلت علم، سخنان و بیانات زیبایی از امیر بیان روایت شده که در حدّ گنجایش مقال به برخی از آنها اشاره می کنیم.

علم و دانش، میراثی است ارجمند،[۴۸] دارای ارزشی بالاتر و برتر از مال و سرمایه،[۴۹] موجب اجتناب و دوری از محارم و معاصی،[۵۰] منشأ خضوع و فروتنی،[۵۱] سرآمد رفق و مدارا،[۵۲] برترین و زیباترین گنجها، زیبایی و زینت در میان مردم و بهترین انیس و همدم انسان در تنهایی،[۵۳] اساس و پایه همه نیکیها،[۵۴] اولین راهنما و آخرین مرحله کمال انسان [۵۵]و در یک جمله، در سایه علم است که عزت دنیا و رستگاری عقبی حاصل می شود.[۵۶] علم و ایمان دو برادر همزاد و دو دوستی هستند که هرگز از هم جدا نمی شوند.[۵۷]

پس عقل و علم منشأ همه خوبیها، مایه فضیلت و موجب عزت و شخصیت و نیز وسیله ای برای وصول به کمال و سعادت است و در مقابل، جهل و نادانی سرچشمه همه ناکامیها، باعث جدال و درگیریها، میدان لغزشها و دردناکترین دردهاست.

با این مقدمه، به پاسخ سؤالی می پردازیم که در باب تعامل عقل و ایمان مطرح کردیم. برخی معتقدند میان ایمان دینی و تعقل و عقل گرایی، هیچ گونه رابطه ای وجود ندارد:

«ایمان، همانا شنیدن آن خطاب و پاسخ مجذوبانه دادن به آن است و رفتن به دنبال آن و آینده را هم با امید ـ نه با استدلال ـ پر کردن. مسأله معاد هم برای مؤمنان یک مسأله استدلالی فلسفی نیست بلکه امید است به این که این خبر، در نهایت ما را به جایی خواهد رساند.»[۵۸]

یا این که ایمان را به معنای امید و دلبستگی که نتیجه تلقین و تجربه شخصی باشد، دانسته اند:

«ایمان عموم متدینان، ایمان با واسطه است؛ یعنی آنها کمتر تجربه مستقیمی از خداوند دارند و مواجهه با امر متعالی برایشان کمتر رخ می دهد اما از آنجایی که به پیامبر اعتماد دارند، از این طریق و به این واسطه، خداوند را می یابند و به او اعتماد می کنند.»[۵۹]

در پاسخ باید گفت از متون دینی (آیات و روایات) به دست می آید که نه تنها هیچ گونه تضادی میان ایمان و تعقل نیست بلکه آن دو، ملازم و مکمل یکدیگر بوده و هرگاه با هم جمع شوند، مایه کمال فرد و جامعه خواهند شد. در کلمات و بیانات امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه بارها به این نکته تصریح شده است که تلفیق علم و دین، موجب رشد و تعالی جوامع انسانی و پیشرفت و توسعه جامعه بشری وام دار همین اتحاد و یگانگی است. به عکس، انفکاک و جدایی میان آن دو، موجب انحطاط و عقب ماندگی و گمراه ساختن فرد یا جوامع انسانی است. یکی از نکات مهم که علی علیه السلامدر نهج البلاغه، بر آن تأکید کرده و پیروان خویش را به آثار مخرّب آن توجه داده اند مسأله تفکیک آگاهی و ایمان، یا جدایی علم و دین است.

از دیدگاه آن امام بزرگوار، نه تنها پایه و اساس دین، معرفت و شالوده ایمان، علم و آگاهی است بلکه مهمترین هدف از بعثت انبیا، زدودن حجاب جهل و بارور ساختن قوه عقل و تقویت ایمان در سایه معرفت بوده است. در این باره، سخنان آن حضرت را در سه قسمت بیان می کنیم.

الف) نجات از جهل و برانگیختن عقول هدفِ بعثت انبیا

حضرت علی علیه السلام، در نهج البلاغه هدف از بعثت انبیا را چنین تبیین می کنند:

خداوند متعال از میان فرزندان آدم پیامبرانی را برگزید و از آنان پیمان گرفت که هر چه را که به آنها وحی می شود، به مردم برسانند و در امر رسالت او امانت نگه دارند. هنگامی که بیشتر مردم، پیمانی را که با خدا بسته بودند، شکسته و حق پرستش او را ادا نکردند و برای او در عبادت شریکانی قرار داده و شیطانها از شناخت خداوند منحرفشان کرده بودند و پیوندشان را از پرستش خداوندی بریده بودند که پیامبران را به میانشان فرستاد.

پیامبران از پی یکدیگر آمدند تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده به جای آرند و نعمت او را که از یاد برده اند، یاد آورند و از آنان حجت گیرند که رسالت حق به آنان رسیده است و خردهایشان را که در پرده غفلت مستور گشته بر انگیزند و نشانه های قدرتش را که بر سقفِ بلند آسمان آشکار است، به آنها نشان دهند.

و خداوند محمد صلی الله علیه و آله را برانگیخت تا آنان را از گمراهی نجات دهد و ننگ جهالت را از آنان بزداید.[۶۰]

بنابراین، هدف اصلی و مهمترین رسالت انبیای عظام و پیا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.