پاورپوینت کامل فلسفه و اهداف حکومت اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فلسفه و اهداف حکومت اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه و اهداف حکومت اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه و اهداف حکومت اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

حمیدرضا اشراقی[۱]

چکیده:

حکومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتی و سلطه گری فردی یا گروهی نیست؛ بلکه تبلور آرمان سیاسی ملّتی هم کیش و هم فکر است که به خود سازمان می دهد تا در روند تحوّل فکری و عقیدتی، راه خود را به سوی هدف نهایی (حرکت به سوی الله) بگشاید. ملت ما در جریان تکامل انقلابی خود از غبارها و زنگارهای طاغوتی زدوده شد و از آمیزه های فکری بیگانه خود را پاک نمود و به مواضع فکری و جهان بینی اصیل اسلامی بازگشت و اکنون بر آن است که با موازین اسلامی و قرآنی، جامعه نمونه (اُسوه) خود را بنا کند.

بر چنین پایه ای، رسالت محققان و پژوهشگران این است که زمینه های تحقق این حکومت را عینیت بخشند و شرایطی را به وجود آورند که در آن، انسان با ارزشهای والا و جهان شمول قرآنی پرورش یابد.

نگارنده کوشید با توجّه به محتوای اسلامی انقلاب ایران، که حرکتی برای پیروزی تمامی مستضعفان بر متکبران است و زمینه تداوم این انقلاب را در داخل و خارج کشور بویژه در گسترش روابط بین الملل، با دیگر جنبشهای اسلامی و مردمی فراهم می کند را در سایه آیات قرآنی، برای تشکیل امّت واحده جهانی بیان کند. (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ أَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ) تا استمرار مبارزه در نجات ملتهای محروم و تحت ستم در تمامی جهان قوام یابد.

با توجّه به ماهیت این تحقیق، خط سیر مقاله، تضمین گر نفی هرگونه استبداد فکری و اجتماعی و انحصار اقتصادی است و در خط گسستن از سیستم استبدادی و سپردن سرنوشت مردم به دست خودشان، تلاش می کند. (وَ یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الأَْغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیهِمْ).

در ایجاد نهادها و بنیادهای سیاسی که خود پایه تشکیل جامعه است، بر اساس تلقی مکتبی، صالحان عهده دار حکومت و اداره مملکت می گردند (أَنَّ الأَْرْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ) و قانون گذاری که روشن کننده ضابطه های مدیریت اجتماعی است، بر مدار قرآن و سنّت جریان می یابد.

بنابراین، نظارت دقیق و جدّی از ناحیه صاحب نظران و اهل قلم، امری ضروری است و چون هدف از حکومت اسلامی، رشد دادن انسان در حرکت به سوی نظام الهی است (وَ إِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ) تا زمینه شکوفایی استعدادها به منظور تجلی ابعاد خداگونه انسانها فراهم آید (تخلّقوا بأخلاق الله)، جز در گرو مشارکت فعّال و گسترده تمامی عناصر اجتماع در روند تحول جامعه نمی تواند باشد.

با این رویکرد، می توان گفت این همان تحقق حکومت مستضعفان در زمین خواهد بود. (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ).

قانون و حکومت

دین، هرگز از حکومت و سیاست جدا نیست؛ زیرا همان گونه که گفته شد. دین، تنها، موعظه و تعلیم محض برای مسائل فردی و مسائل اخلاقی و اعتقادی نیست؛ بلکه احکام اجتماعی و سیاسی و نظامی و… را نیز در کنار اینها دارد.

خدای سبحان در یکی از آیات قرآن کریم، هدف فرستادن رسولان خود را چنین بیان می فرماید:

«کانَ النّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتابَ بِالْحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ»[۲]

یعنی: مردم همه یک گروه بودند. پس خداوند رسولان فرستاد که نیکان را مژده دهند و بدان را بترسانند و برای آنها به راستی کتاب نازل کرد تا تنها دین خدا به عدالت در مورد نزاع مردم حکمفرما باشد.

در این آیه کریمه، مساله رفع اختلاف میان مردم، به عنوان هدف بعثت انبیاء مطرح شده است. اگر اختلاف میان انسانها امری طبیعی و قطعی است، چنانکه در پیش گفته شد و اگر رفع اختلافها برای ایجاد نظم در جامعه بشری و به دور از هرج و مرج، ضروری است. صرف نصیحت و مساله گویی نمی تواند مشکل اجتماعی را حل کند.

از این رو، هیچ پیامبر صاحب شریعتی [۳]نیامده است، مگر آنکه علاوه بر تبشیر و انذار، مساله حاکمیت را نیز مطرح نموده است. خدای سبحان در این آیه نمی فرماید پیامبران به وسیله تعلیم یا تبشیر و انذار، اختلاف جامعه را رفع می کنند؛ بلکه می فرماید به وسیله «حکم»، اختلافات آنها را بر می دارند؛ زیرا حل اختلاف، بدون حکم و حکومت امکان پذیر نیست.

صرف قانون که وجود لفظی یا کتبی تفکر خاصی است، توان تاثیر در روابط خارجی را ندارد؛ بلکه یک موجود توان مند و مرتبط با غیب می خواهد که مسول تعلیم و حفظ و اعمال آن باشد. از این رو، حضرت مولی الموحدین، علی بن ابی طالب علیه السلام، برای رفع مغالطه خوارج که قانون را کافی می دانستند و جامعه را بی نیاز از رهبر و حکومت می پنداشتند و شعارشان این بود: «لا حکم الا لله». فرمودند:

«کلمه حق یراد بها الباطل؛ نعم انه لا حکم الا لله ولکن هواء یقولون لا امره الا لله وانه لابد للناس من امیر بر او فاجر»[۴]؛

یعنی این سخن «لا حکم الا لله»، سخن حق و گفته قرآن است؛ ولی اراده باطل و نادرست از آن شده است.

بله، هیچ حکم و قانونی حق نیست، مگر حکم و قانون خداوند؛ ولی این افراد، از این کلام درست، چیز دیگری اراده کرده اند و مقصودشان آن است که هیچ امارت و حکومتی نیست، مگر امارت و حکومت خداوند و این در حالی است که مردم، بدون امیر و حاکم نمی توانند زندگی کنند وحتی در نبود امیر نیکوکار، امیر فاجر غیرظالمی نیاز دارند تا جامعه به انهدام کشیده نشود.

حکومت اسلامی

خدای سبحان درباره اسلام و رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ»[۵]

یعنی: خدای تعالی رسولش را با هدایت و دین حق اعزام نمود تا مردم را در همه ابعاد زندگی هدایت کند و بساط هر طاغوت را برچیند تا دینش را بر تمام مرامها و نظامها پیروز گرداند.

بر این اساس، پیامبر اسلام برای دو کار آمد نه یک کار؛ هم برای هدایت و موعظه و تعلیم و ارائه قانون آمد و هم برای برچیدن ظلم و طغیان.

خدای تعالی هدف بعثت همه رسولان خود را چنین بیان می فرماید:

«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ»[۶]

یعنی: ما برای هر امتی پیام آوری فرستادیم که آنان را به عبادت «الله» دعوت کند و به اجتناب از طاغوت برانگیزد.

اجتناب کردن از طاغوت؛ یعنی خود را در جانبی و طاغوت را در جانب دیگر قرار دادن و در جهت او قدم برنداشتن و از خود در برابر تجاوز طاغی دفاع کردن و برده او نشدن.

آتش بس یک جانبه!

فکر جدایی دین از سیاست، در واقع، آتش بس یک جانبه بین دو طرف درگیر است؛ یعنی همه کسانی که از روی ترس یا علل دیگر، سخن از جدایی دین از سیاست زده اند و در عمل، کاری به سیاست ندارند. در ستیز دینداران با سیاستمداران ظالم، آتش بس را یک جانبه قبول کرده اند. سیاستمداران بی رحم، هیچ گاه نمی گویند ما با دین و دینداری کاری نداریم. آنان هر زمان که بتوانند، دین را به کام خود می کشند و دینداران را به اسارت درمی آورند.

در گذشته، رژیم منفور پهلوی را دیدیم که گاهی برای فریب مردم و منحرف ساختن آنان، قرآن چاپ می کرد؛ ولی آن زمان که احساس خطر کرد و فهمید که جامعه دینی دیگر نمی خواهد اسیر او باشد، مسجد کرمان را با قرآنهایش به آتش کشید. پس، یک زمان «قرآن سوزی» است و یک زمان «قرآن سازی» و هر دو برای اهداف پلید استعماری و سیاسی است؛ زیرا سخن و روش همه دنیاطلبان و بی دینان، همان شعار «قَدْ أَفْلَحَ الْیوْمَ مَنِ اسْتَعْلی»[۷] است.

طبق این آیه، آنان خوشبختی در این دنیا را در گرو برتری بهره گیری هر چه بیشتر از دیگران می دانند.

ما در جریان جنگ خلیج فارس، شاهد استفاده آمریکا از دین برای فریب مردم بودیم. از واتیکان کمک گرفت و از پاپ خواست برای جنگ، دعا نماید و این همان سوءاستفاده ای است که معاویه منافق از دین می کرد.

معاویه (علیه اللعنه) زمانی که فهمید مالک اشتر(سلام الله علیه) به مصر می رود و با رفتنش آنجا را دگرگون خواهد کرد. شب و روز، منزل و مسیر حرکتش را شناسایی می کرد تا این که توانست با حیله عمرو عاص، عسل مسموم را به وی بخوراند.

پیش از آن که عسل، مالک را به شهادت برساند مردم را به مسجد جامع شام دعوت کرد و به آنان گفت: خطری حکومت اموی را تهدید می کند و ما باید دعا کنیم و شما آمین بگویید. او دعا کرد که خدا خطر مالک را برطرف کند و مردم شام نیز آمین گفتند. زمانی که خبر شهادت مالک به شام رسید، معاویه گفت ما «مستجاب الدعوه» هستیم.

آینده جهان از نظر اسلام

آینده جهان از نظر مکتبهای مختلف که رشد سلاحهای هسته ای و اتمی را می بینند، جز ویرانه ای نیست؛ اما اسلام، آینده جهان را قسط و عدل، آرامش و تمدن و حکومت صالحان می داند:

وَ لَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الأَْرْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ».[۸]

یعنی: ما بعد از تورات در زبور داود نوشتیم «و در کتب انبیاء سَلَف وعده دادیم» که البته بندگان نیکوکار من، ملک زمین را وارث و متصرّف خواهند بود.

هدف رسالت انبیاء الهی، تربیت انسانها و در نتیجه، قیام آنان برای اقامه قسط و عدل است؛ چنانکه فرمود:

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکتابَ وَ الْمِیزانَ لِیقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ»[۹]

یعنی: همانا ما پیامبران خود را با ادله و معجزات فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت بگروند.

و خداوند مونان حقیقی را وعده قطعی داده است که خلافت در زمین را نصیب آنان سازد:

«وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَْرْضِ»[۱۰]

یعنی: خدا به کسانی که از شما بندگان ایمان آرد و نیکوکار گردد وعده فرموده است در زمین خلافت دهد.

و دین پسندیده و مرضی خود را مستقر سازد و در سایه هدایتهای آن، پس از خوف و ترس، امن و آرامش تحقق یابد.

«وَ لَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکونَ بِی شَیئاً».[۱۱]

یعنی: چنانچه امم صالح پیامبران سلف، جانشین پیشینیان خود شدند و علاوه بر خلافت، دین پسندیده آنان را بر همه ادیان تمکن و تسلّط عطا کند و به همه مؤمنان پس از خوف و اندیشه از دشمنان ایمنی کامل دهد که مرا به یگانگی بی هیچ شائبه شرک پرستش کنید.

اسلام، تنها دین الهی است. «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الإِْسْلامُ»[۱۲] یعنی: همانا دین پسندیده نزد خدا، آیین اسلام است. که خداوند آن را با ولایت اولیائش کامل گردانید و بدان راضی شد. «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الإِْسْلامَ دِیناً»[۱۳] یعنی: امروز دین شما را به حدّ کمال رساندم و بر شما نعمت را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است، برایتان برگزیدم.

و خود وعده داده است که اسلام، دین جهانی باشد و حکومت اسلامی، تنها حکومت عدل و قسط در سراسر گسترده خاک گردد: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ».[۱۴] یعنی: اوست خدایی که رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلّط و برتری دهد؛ هر چند مشرکان ناراضی و مخالف باشند.

خداوند، نظام آفرینش را بر پایه حق استوار ساخته است. چنانکه فرمود: «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ وَ ما بَینَهُما إِلاّ بِالْحَقِّ»[۱۵] یعنی: و ما آسمانها و زمین و هر چه بین آنهاست را بجز برای مقصودی صحیح و حکمتی بزرگ خلق نکرده ایم. و هر باطلی در این جهان، محکوم به نابودی است و مانند کف روی آب، زائل خواهد گشت. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفاءً»[۱۶]. یعنی: باطل، چون کف به زودی نابود می شود.

قرآن کریم، همه مخاطبان خود را دعوت می کند که در سرگذشت گذشتگان سیر کنند و عاقبت بد و هلاکت تکذیب کنندگان را ببینند. «قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکمْ سُنَنٌ فَسِیرُوا فِی الأَْرْضِ فَانْظُروا کیفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکذِّبِینَ»[۱۷] یعنی: پیش از شما مللی بودند و رفتند. پس گردش کنید در زمین تا ببینید چگونه هلاک شدند آنان که وعده های خدا را تکذیب کردند.

سنت شکست ناپذیر و غیر قابل زوال الهی، پیروزی قیام حق و نابودی باطل است و این سنت، از اصول همیشگی و همگانی نظام آفرینش است که هیچ گاه تغییرپذیر نیست. «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحْوِیلاً».[۱۸] یعنی: طریقه حق هرگز مبدّل نخواهد شد و طریقه حق هرگز تغییر نمی پذیرد.

قرآن کریم درباره پیروزی حق بر باطل می فرماید: «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»[۱۹]؛ یعنی: حق می آید و باطل می رود وطبیعت باطل، همان رفتن و نابودی است.

در آیه دیگر نیز کیفیت رفتن باطل راچنین بیان فرموده است: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»[۲۰] یعنی: حق را بر باطل چیره می کنیم پس حق، باطل را سرکوب می کند و باطل سرکوب شده، نابود و محکوم به زوال می گردد. آنچه از این آیات استفاده می شود، این است که حکومت حق، با هیچ باطلی سازش ندارد و نه تنها در برابرباطل تسلیم نمی شود؛ بلکه آن را از بین می برد. علاوه بر وجه اثباتی خود، جنبه نفی غیر خود را نیز دارد. از این جا روشن می شود که اگر چیزی بتواند خود را تثبیت کند؛ ولی جنبه نفی وباطل زدایی نداشته باشد، حق نیست؛ بلکه باطلی است در پوشش حق.

پاورپوینت کامل فلسفه و اهداف حکومت اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

حکومت از دیدگاه اسلام، برخاسته از موضع طبقاتی و سلطه گری فردی یا گروهی نیست؛ بلکه تبلور آرمان سیاسی ملّتی هم کیش و هم فکر است که به خود سازمان می دهد تا در روند تحوّل فکری و عقیدتی راه خود را به سوی هدف نهایی (وَ إِلَی اللّهِ الْمَصِیرُ)؛ یعنی الله بگشاید. این همان تحقق حکومت مستضعفان در زمین خواهد بود (وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَْرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ).[۲۱]

اینها همه مقدمه ای است برای تشکیل امت واحد جهانی (إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّهً واحِدَهً وَ أَنَا رَبُّکمْ فَاعْبُدُونِ) و استمرار مبارزه برای نجات ملتهای تحت ستم در تمامی جهان. بر اساس تلقّی مکتبی، صالحان عهده دار حکومت و اداره مملکت می گردند (أَنَّ الأَْرْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ)[۲۲] و قانون گذاری نهایتا بر مبنای قرآن مداری و سپس انسان مداری است.

مهمترین هدفهایی که حکومت اسلامی دنبال می کند، دو چیز است: اول، انسانها را برای «خلیفه الله» شدن راهنمایی کند و مقدمات سیر و سلوک آنان را فراهم نماید. دوم، کشور اسلامی را «مدینه فاضله» سازد و زمینه های تمدن حقیقی را مهیا نماید و اصول حاکم بر روابط داخلی و خارجی را تبیین کند. گرچه، نصوص دینی، حاوی معارف و نکات آموزنده فراوانی است، امّا عصاره همه آنها همین دو رکن یاد شده است.

روح و جسم، نظام داخلی انسان را می سازند؛ ولی اصالت از آن روح است و بدن پیرو آن است. وظیفه بدن این است که با حفظ سلامتی خود، سلامتی روح را از گزند عقاید سوء و آسیبهای اخلاقی تأمین کند. بین دو رکن یاد شده نیز چنین رابطه ای برقرار است. یعنی: خلیفه اللهی اصل است و مدینه فاضله با تربیت انسانهایی، رسیدن به خلیفه اللهی را تقویت می کند.

دلیلش این است که بدن هر چند سالم باشد؛ ولی پس از مدتی می میرد و می پوسد؛ ولی روح، همچنان زنده و پاینده است. مدینه فاضله، هر چند از تمدن والا برخوردار باشد، پس از مدتی ویران می گردد، ولی «خلیفه الله» که همان انسان کامل است، از گزند هر گونه زوال مصون است. بنابراین، مدینه فاضله، به منزله بدن است و خلیفه الله، به مثابه روح آن.

لازمه خلافت الهی آن است که انسان کامل؛ یعنی خلیفه الله، همه کمالهای خداوند را به اندازه سعه هستی خود فراهم نماید و در همه آنها، مظهر خداوند سبحان قرار گیرد.

بنابراین، آنچه به نام قسط و عدل و شبیه آن به عنوان اهداف حکومت اسلامی یاد می شوند؛ اگرچه کمال به شمار می آیند؛ ولی جزء فروعات کمال اصلی اند. مصدر اصلی همه آن کمالها، انسان است که خلیفه خداست و در تدبیر جوامع بشری نقش سازنده دارد.

نورانی گشتن، هدف عالی حکومت

قرآن کریم در آغاز سوره ابراهیم علیه السلام، هدف نزول قرآن را که همان هدف والای رسالت و غرض اصیل حکومت اسلامی است، چنین ترسیم می نماید:

«الر کتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیک لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلی صِراطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»[۲۳]

یعنی: قرآن کتابی است که ما آن را به سوی تو فروفرستادیم تا مردم را از هر تیرگی برهانی و آنان را به نور برسانی که البته، به دستور و اجازه این کار نیز از جانب پروردگار است. راه نورانی شدن مردم، همانا پیمودن راه راست خداوندی است که عزیز و نفوذناپذیر و پیروز بر هر چیز است و شایسته هر گونه ثناست.

دوری از خداوند که «هستی محض» و «کمال صرف» است، تیرگی است. تنها مبدئی که توان بیرون آوردن انسان را از تاریکی دارد، همان «نور بالذات» و خداوندی است که نور آسمانها و زمین است. از این رو خداوند در آیه االکرسی، ولایت این امر را فقط به خود نسبت داده و چنین فرمود:

«اللّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ»[۲۴]

یعنی: خدا یار اهل ایمان است، آنان را از تاریکیهای جهان بیرون آرد.

و اگر در آیه مورد بحث، نورانی ساختن مردم را به رسول اکرم صلی الله علیه و آله اسناد داد، برای این است که انسان کامل، خلیفه خداست و خلیفه، کار مستخلف عنه (که همان خداوند است) را انجام می دهد و چون انجام این کار توسط آن حضرت از راه خلافت و نیابت است نه اصالت. از این رو در آیه مزبور، خروج از ظلمتها به سوی نور، به اذن خدا مقید شده است.

غرض آنکه؛ هدف والای رسالت و نزول وحی که همان حکومت الهی است، نورانی نمودن جامعه انسانی است و انسان نورانی، از گزند آسیب و تیرگی هوا و هوس مصون و از وسوسه و دسیسه و مغالطه، محفوظ خواهد بود. چنین انسانی که از جهت اندیشه، از تباهی هرگونه خیال و مغالطه ای آزاد است و از جهت عمل نیز، از آلودگی هر گونه شهوت و غضب پاک است، شایسته خلافت خداست.

بنابراین، هدف مهم تاسیس نظام اسلامی مبتنی بر وحی و نبوت، همانا خلیفه الله شدن انسان است. در چنین جامعه ای، خط مشی انسان نورانی بسیار روشن است. او با نور الهی که بهره وی گشته است، حرکت و زندگی می کند. چنانکه خداوند می فرماید: «وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النّاسِ»[۲۵]؛ یعنی: و به او روشنی دانش و دیانت دادیم. «وَ یجْعَلْ لَکمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ».[۲۶] یعنی: و نوری از پرتو ایمان به قرآن، شما را عطا فرماید که بدان نور، راه بهشت پیمایید.

سیره آموزنده انسان نورانی آن است که در عین رعایت ادب و پاسداری از حرمت انسانی دیگران، هیچ کسی را شایسته ستایش و پرستش نمی داند و نیز در عین زیبا دیدن نظام کیهانی و تحسین سراسر گیتی، هیچ موجود سپهری یا زمینی را شایسته تکریم عبادی ندانسته، برای آن قداست پرستش قائل نیست؛ بلکه تمام عالم و آدم را نشانه خدای بی نشان می داند و برای آنها ارزشی بیش از نشانه بودن معتقد نیست. چنانکه انسان کاملی همچون حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام در معرفی این گونه از انسانهای نورانی چنین می فرماید:

«عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم».[۲۷]

خاصیت «نور» آن است که هر چیز را آن گونه که هست، نشان می دهد. نور توحید، انسان کامل را چنان بینا می کند که خداوند عظیم را به عظمت درک می کند به گونه ای که همه اشیائی که مخلوق خدایند را در ساحت جلال الهی کوچک می بیند و هر چیزی غیر از خدا، برایش ناچیز شمرده می شود.

حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام در این باره فرموده اند:

«عظم الخالق عندک یصغر المخلوق فی عینک»[۲۸]

یعنی: بزرگی خالق در نزد تو، کوچک می سازد مخلوق را در چشم تو. و این بینش صائب نیز به نور خداوند است که بهره پرهیزگاران می گردد:

«من یتق الله یجعل له مخرجا من الفتن ونورا من الظلم».[۲۹]

نکته دیگری که توجه به آن لازم است، این است که نه تنها قرآن کریم، عامل نورانی شدن انسانهاست؛ بلکه تنها مبدأ نوربخش، همانا حکومت اسلامی در پرتو قرآن است و کسی که از آن محروم باشد، هیچ نوری نخواهد داشت؛ چه این که خداوند فرمود:

«وَ مَنْ لَمْ یجْعَلِ اللّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»[۳۰]

یعنی: و هر که را خدای نور نبخشید، هرگز روشنی نخواهد یافت.

زیرا «بر اهرمن نتابد اسرار اسم اعظم».

هدف متوسط حکومت اسلامی

چون اسلام تنها دین الهی است: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللّهِ الإِْسْلامُ»[۳۱] و هیچ دینی غیر از آن مقبول خداوند نیست: «وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الإِْسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآْخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ»[۳۲]؛ یعنی: هر کسی دینی غیر از اسلام اختیار کند، هرگز از وی پذیرفته نیست و چنین کسی در آخرت از زیانکاران است. بنابراین، تنها ره آورد همه پیامبران الهی، همانا اسلام بوده و حکومت آنان نیز اسلامی بوده و هست به گونه ای که اهداف فراوان آن، در جای جای قرآن کریم آمده است.

در سوره حدید که هدف نبوت عامه را بازگو می کند، چنین می فرماید:

«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکتابَ وَ الْمِیزانَ لِیقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»[۳۳]

یعنی: ما پیامبران را با معجزه و ادله قاطع و گویا فرستادیم و با آنان کتاب آسمانی را که دربردارنده مجموعه عقاید، اخلاق، و قوانین عملی است، نازل نمودیم تا مردم به عدل و داد قیام نمایند، به جور و ستم کوتاهی نکنند و آهن را که در راس نیروی شدید و عامل هراس بیگانگان است، فروفرستادیم که طاغیان و رهزنان به آن دفع شوند و از حریم قسط و عدل و قانون الهی دفاع گردد.

در این آیه، هدف عمومی همه پیام آوران و زمامداران حکومت اسلامی در طول تاریخ، همان قسط و عدل جامعه شمرده شد، لیکن همان گونه که قبلا اشاره شد، رعایت حقوق فرد و جامعه و تامین همه مظاهر تمدن، از فروعات نورانی شدن افراد آن جامعه است؛ زیرا خلیفه الله که انسان نورانی است، به یقین حقوق دیگران را رعایت و از آن حمایت می نماید.

پس آنچه در این آیه به عنوان هدف حکومت رهبران الهی یاد شده، یک «هدف متوسط» است نه هدف نهایی. «هدف نهایی» همان خلیفه الله شدن انسان کامل است که نه تنها معلم انسانهاست و آنان را از کتاب و حکمت خدا آگاه و نفوس آنان را تهذیب می کند، فرشتگان را نیز از اسرار اسماء الهی آگاه نموده و حقایقش را به ملائکه تعلیم می دهد. از این رو، قلمرو خلافت او، فقط موجودهای زمینی نیستند؛ بلکه موجودهای آسمانی نیز از فیض خلافت او بهره می برند؛ اگر چه جسم وی در زمین به سر می برد.

خلافت و حکومت داود علیه السلام

گرچه برهان عقلی و تحلیل قرآنی، دلیلی کافی بر آن است که هدف اصیل حکومت اسلامی، همان خلیفه الله شدن انسان و قیام به قسط و عدل در پرتو آن است؛ ولی ارائه برخی از شواهد قرآنی، مایه طمانینه بیشتر خواهد شد.

قرآن کریم حضرت داود پیامبر علیه السلام را به عنوان مجاهد نستوه و رهبر انقلاب و زمامدار عصر خویش معرفی می نماید: «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ»؛[۳۴] یعنی: و داود امیر آنها جالوت را بکشت. او را دارای کتابی به نام «زبور» می داند: «وَ آتَینا داوُدَ زَبُوراً»[۳۵]؛ یعنی: و به داود هم زبور را عطا کردیم. وی را پیشوای اهل تسبیح می داند و کوه ها و پرندگان را هم نوا با او، تسبیح گوی خدا می شمارد: «وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ یسَبِّحْنَ وَ الطَّیرَ»[۳۶]؛ یعنی: و کوهها و مرغان را به آهنگ داود مسخّر او گردانیدیم. او را همچون پسرش، حضرت سلیمان علیه السلام، سرشار از علم خاص الهی می داند: «وَ لَقَدْ آتَینا داوُدَ وَ سُلَیمانَ عِلْماً»[۳۷] یعنی: و همانا به داود و سلیمان مقام و دانش عطا کردیم. و از منطق و زبان پرندگان آگاه می شمارد: «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیرِ»[۳۸]؛ یعنی: و سلیمان که وارث مُلک داود شد به مردم گفت که ما را زبان مرغان آموختند. او را صاحب قدرت معنوی، و اهل «اوب» و رجوع مکرر به درگاه خدا معرفی می نماید: «وَ اذْکرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الأَْیدِ إِنَّهُ أَوّابٌ»[۳۹].

خدای سبحان آنگاه که وی را به اوصاف حقیقی خلیفه اللهی ستود و کمالهای انسان نورانی را برای وی اثبات نمود، فرمود: «یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناک خَلِیفَهً فِی الأَْرْضِ فَاحْکمْ بَینَ النّاسِ بِالْحَقِّ»[۴۰]یعنی: ای داود! ما تو را خلیفه خود در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم بر اساس حق حکومت کن.

از این کریمه روشن می شود که رهبر جامعه اسلامی که نمونه سالکان کوی کمال است، خلیفه خداست. نخست، خود به مقام منیع خلافت الهی نائل می گردد، آنگاه حکومت اسلامی را تشکیل می دهد و حاکمیت قانون خدا را تحقق می بخشد. از فروع آن مقام این است که به عدل و داد حکم نماید و حقوق متقابل انسانها را رعایت و از آنان حمایت کند.

تا کنون بیان کوتاهی درباره هدف اول حکومت اسلامی ارائه شد و اما در بیان هدف دوم آن، که تاسیس مدینه فاضله است، نکاتی ارائه می گردد.

اوصاف مدینه فاضله

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.