پاورپوینت کامل عرفان در رؤیت و روّیت حسین بن علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عرفان در رؤیت و روّیت حسین بن علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرفان در رؤیت و روّیت حسین بن علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عرفان در رؤیت و روّیت حسین بن علی علیه السلام ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

دکتر محمدجواد رودگر[۱]

چکیده:

عرفان ناب اسلامی، گرفته شده از متن قرآن کریم و سنّت و سیره علمی و عملی معصومین علیهم السلام می باشد و عرفانی جامع و کامل است که عقل و عشق، کمال و کرامت، حیات حماسی و جهادی، زندگی معنوی و معقول را با هم دارد. عرفان درون گرا و برون گرا، عرفانِ عقلانی و تأثیرگذار در تمامی ساحت های زندگی است و رابطه خود با خدا، خود با خود و خود با جامعه و جهان را تنظیم و مدیریت می نماید.

عرفانی که مبانی اصیل معرفت اسلامی، عقلانیت دینی و معنویت فراگیر را با هم داشته و شریعت محورانه از آغاز تا انجام است و آموزه های امام حسین علیه السلام در خطبه ها، نامه ها، ادعیه و کلمات قصار از یک طرف و سیره عملی و به خصوص حادثه همه جانبه و جاودانه عاشورا، عرفان ناب و قرآنی – ولایی که عرفان خِرَدگرا، مهرورز، حماسه و جهاد، عشق و ایثار، صدق و صفا، خلوص و رضا، صبر و بصیرت و آزادگی و آزادی یا حریت درونی و برونی است را متجلّی ساخته و معیار حکم ارزیابی، نقد و تأویل عرفان های مختلف کرده است.

مقدمه:

تصویری که از «عرفان» در ذهن، زبان و ضمیر ما ساخته و پرداخته شده است و خبط و خطاهای فراوان معرفتی – نظری و معنویتی – سلوکی از عرفان چه در ساحت علمی و چه در ساحت عملی که در دل، دیده و دماغ ما به تدریج شکل گرفته، هم ریشه معرفت شناختی و هم ریشه پدیدار شناختی، جامعه شناختی و به خصوص کارکردگروانه دارد و عرفان در آزمون تاریخی آن غالبا با عزلت و خلوت و گریز از مسئولیت و رهبانیت افراطی توأم شده تا بین عرفان و اجتماع، سلوک و سیاست، معرفت و ولایت (حکومت) شکاف و شقاق افکند.

عرفان معهود تاریخی، به خصوص تصوفی، که در گذر زمان از «مسجد» و «محراب» به خانقاه و صومعه با جامه ویژه یا خرقه و کشکول و تبرزین همراه شده و طبقه خاصی را خلق کرده تا راه رازآلود صوفیانه از راه روشن بندگان و عیال خدا متمایز گردد خود در انحراف، تحریف، التقاط عرفانی و تحجر و جمود صوفیانه و فرقه سازی و خرقه پردازی نقش به سزایی داشته است. شیخ سعدی می گوید:

صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه

بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود

تا اختیار کردی از آن این فریق را

گفت آن گلیم خویش به در می برد ز موج

وین جهد می کند که بگیرد غریق را[۲]

«عالمان ربانی» بر عابدان، زاهدان و عارفان گوشه نشین و رهبانیت پیشه فرق های بسیار دارند؛ پیامبر اسلام فرمود: «فضل العالم علی العابد کفضل القمر علی سائر النّجوم لیله البدر».

آری! «عالمان ربانی» بر عابدان، زاهدان و عارفان گوشه نشین و رهبانیت پیشه فرق های بسیار دارند؛ پیامبر اسلام فرمود: «فضل العالم علی العابد کفضل القمر علی سائر النّجوم لیله البدر»[۳]. این در حالی است که عرفان ناب اسلامی، عرفان و سلوک قرآنی و اهل بیتی علیهم السلام نه تنها چنین خلأ و خطاهایی یا کژی و کاستی هایی را ندارد بلکه عرفانی است که در عین تنظیم رابطه «انسان با خدا» در اوج اقتدار معنوی و فتوحات غیبی «رابطه انسان با خود» را با رابطه انسان با جهان و جامعه درهم آمیخته و گرایش به مسئولیت های دینی، هدایتی و جهادی را نیز تعمیق می بخشد و عرفان در متن زندگی، نهاد خانواده، جامعه، مدیریت و راهبری الهی و درد خدا و خلق، عرفان هماهنگ با برهان یا تجربه عقلی، تجربه حسی و جهاد و اجتهاد، حماسه و حضور و حصول و شهود را ارائه می نماید…

عرفان اسلامی، انسان مسلمان تمام عیار و وظیفه شناس و تکلیف مدار تربیت می نماید تا مدرسه، مسجد و میخانه را باهم و درهم و با حفظ گستره و قلمرو هرکدام و شأن و شخصیت آن ها داشته باشد تا عرفان مثبت، پویا، پایا، سازنده و سوزنده و گدازنده باشد و برای فهم و شهود چنین عرفانی باید به اندیشه و اشراق، عقل و دل، برهان و عرفان و رؤیت و روّیت امام مجاهدان و شهیدان و سید و سالار سالکان کوی حق و واصلان الهی یعنی اباعبدالله الحسین علیه السلام نگریست که «آینه در کربلاست» یعنی عرفان نیز با حسین علیه السلام در واقعه عظیم و جاودانه کربلا معنا و مبنا یافت و «عاشورا» تفسیرگر و تصویر کننده «عرفان» است که عرفان حماسی، جهادی، سبزِ سرخ و عرفان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آلهنیز در حادثه ابدی و ماندگار چراغ هدایت و کشتی نجات ظهور یافت تا راه انحراف و تحریف و باب تحجر و تجدد در حوزه «عرفان» نیز بسته شود و «عاشورا» مُحکمی برای تأویل همه متشابهات گردد که:

نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هرکه آینه سازد سکندری داند

هزار نکته باریک تر ز مو این جاست

نه هر که سر بتراشد قلندری داند

آری! واقعه تاریخی بلکه فرا تاریخی و قیام جاودانه حسینی صلای یقظه و بیداری و بینایی و صهبای معرفت و محبت و غریو حضور و ظهور «تکلیف شناسانه و تکلیف گرایانه» در عالم دنیا و دارالغرور است تا هر کس که در انگیزه و اندیشه، جزم و عزم علمی و عملی و سلوک تا شهود قدم ثابت دارد آن انسان کامل مُکمِّل، یعنی امام حسین علیه السلام، را الگوی تمام عیار قرار دهد که آن امام هدایت و نور، عرفان ناب اسلامی را زنده کرد تا در معرفت عرفانی و عرفان علمی و معرفتی خللی حادث نشود و به «اصلاح» عرفان عملی و عمل عرفانی نیز اهتمام ورزید تا نقصان و لغزشی در این زاویه نیز واقع نگردد.

در واقع او هم محیی عرفان و هم مصلح عرفان بود چه این که احیا و اصلاح امام حسین علیه السلام در همه ابعاد و جنبه های اندیشه و معرفت دینی بود.

امام علیه السلام هم چنین گرایش عده ای به خلوت گزینی به بهانه این که ما وظایف خویش را در گذشته و در جبهه و جهاد انجام دادیم و اینک باید به ذکر و دعا و راز و نیاز بپردازیم و گرایش عده ای دیگر به تمتع از لذایذ دنیوی به بهانه این که قبلاً اهل زهدورزی و دنیاگریزی بوده ایم و هم چنین نماز و حج منهای ولایت و عبادتِ گریزانِ از مسئولیت را با نهضت الهی – توحیدی خود نقد و تأویل نمود.

زیرا در عرفان حسینی، شریعت و شهود، حماسه و حضور، خردگرایی و مهرورزی، تقوای گریز و ستیز، آزادگی و آزادی، عقل و عشق، سلوک و سیاست، دعا و دعوت از یک سو و توحید، ولایت، شهود، ریاضت، عبودیت، فنا و بقا از سوی دیگر و در مجموع «قرآن و عترت» کاملاً متجلی بود، چه این که اسلام، ایمان، تقوا و یقین با جهاد، هجرت، مرگ آگاهی و مرگ باوری، عزت و کرامت، امربه معروف و نهی از منکر، سیاست و مدیریت، تعقل و تعبد و درک و درد دینی توأمان حضور داشتند و عارفانی مصداق: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إِیتاءِ الزَّکاهِ یخافُونَ یوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الأَْبْصارُ لِیجْزِیهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللّهُ یرْزُقُ مَنْ یشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ»[۴] و نماد و سمبل عملی: «التّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ الرّاکعُونَ السّاجِدُونَ الآْمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَ بَشِّرِ الْمُومِنِینَ»[۵] در عرفان عاشورایی و عاشورای عرفانی امام حسین علیه السلام ظهور یافته اند که از نماینده های بارز «سالکان مجذوب» و «مجذوبان سالک» یا محبان محبوب و محبوبان محب بوده اند.

ما در این رساله موجز و مقاله مختصر برآنیم تا «عرفان ناب اسلامی» را در شهود و شناخت، اشراق و اندیشه، عیان و بیان، قدمگاه و قرارگاه، دل و دماغ و رؤیت و روّیت حسین بن علی علیه السلام به نظاره نشسته و گوهر گمشده خویش را در دریای زلال کربلا جست وجو نماییم و آن را در دو بخش عرفان علمی – اصولی و عرفان عملی – وصولی با محورهای متنوع ارایه می دهیم و همه همّ و تدبیر و تلاش ما بر آن است که منبع و معیار اصلی و بنیادین هر آینه فقط فکر و فعل و رؤیت و روّیت اباعبدالله الحسین علیه السلام باشد.

البته برداشت آزاد و نکته یابی از آن ها صورت خواهد گرفت اما نه به صورت ذوقی و سلیقه ای که تفسیر به رأی باشد بلکه چون دامن و دامنه آموزه های امام حسین علیه السلام در فکر و فعل گسترده است حق فهم و معرفت و برداشت های اصولی و با زبان و ادبیات عرفانی نیز محفوظ است و در حکم شرح و بسط معارف مستقیم امام حسین علیه السلام خواهد بود.

عرفان انصراف از عالم ناسوت و توجه تام به جهان لاهوت یا قراردادن «آئینه دل» در برابر انوار و تجلیات قدسی حق سبحانه است، چنان که از شیخ الرئیس در نمط نهم اشارات رسیده که: «والمنصرف بفکره الی قدس الجبروت مستدیما لشروق نورالحق فی سرّه».

بخش اول: عرفان علمی – اصولی

عرفان انصراف از عالم ناسوت و توجه تام به جهان لاهوت یا قراردادن «آئینه دل» در برابر انوار و تجلیات قدسی حق سبحانه است، چنان که از شیخ الرئیس در نمط نهم اشارات رسیده که: «والمنصرف بفکره الی قدس الجبروت مستدیما لشروق نورالحق فی سرّه». یا عرفان، خودآگاهی شهودی و ذوقی و هجرت انفسی و خروج از انیت و انانیت با هدف «خدا آگاهی شهودی» است که این معنای گران سنگ در «فطرت» یا سرشت و جبلت الهی و توحیدی ما تعبیه شده است و عرفان بازشناسی و بازیابی این هویت الهی – دینی و حقیقت توحیدی است و رفع موانع و حُجب برای وصل به اصل خویش که در اثر فنای از «خود» و رهایی از «تعلق» بلکه «تعین» حاصل شده تا مجاز به حقیقت، مقید به مطلق، محدود به نامحدود، قطره به دریا و عیبستان به غیبستان و «نی» به «نیستان» برگشته و «عهد اول و الست» یا دیدار اول و پیشین در دار دنیا و فنا با «ایمان» و «عمل صالح» و «علم» و «عمل» تحقق یابد.

آری عرفان معرفت به خدای سبحان و ذات حق و اسماء و صفات الهی و در عین حال شناخت راه اتصال به عالم مافوق ملکوت و آئینه دار طلعت یار شدن یا استکمال انسان در دو ساحت بینش ها و گرایش های عالیه بر روش تهذیب و تزکیه و کشف و شهود است، از این رو عرفان «شناختن»، «شدن»، رفتن و گردیدن نهادی و جوهری است که در اثر طهارت عقل و دل و لطافت فکر و نورانیت «فعل» و عناصر: معرفت، عبودیت، محبت، خلوص و ولایت بهره سالک الی الله می گردد تا معرفت توحیدی و توحید معرفتی به دست آید.

عارفان تفطن به این حقیقت داشته اند که عرفان بر دو اصل اصیل توحید و موحد قرار گرفته و این معنای منیع از ره گذر «معرفه الله» تحقق پذیر است و عرفان جز «معرفت به خدا» چیز دیگری نیست که در عرفان «وحدت شخصی وجود» یا وجود لا بشرط مقسمی و «هویت غیبیه مطلقه» مطرح است. امام حسین علیه السلام در تصویر غایت هستی، انسان و هدف خلقت آدمیان را همانا «شناخت خدا»، «عبودیت الهی»، ترک و انقطاع از ماسوای حق و عدم تسلیم در برابر غیرخدا و آن گاه شناخت انسان کامل و اطاعت پذیری از آن دانسته اند؛ چنان که فرمود:

«ایها الناس! ان الله ما خلق الخَلقَ الا لیعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، واستغنوا بعبادته عن عباده ماسواه.

فقال رجل: یابن رسول الله! ما معرفه الله عزوجل؟

فقال: معرفه اهل کل زمان، امامه و الّذی یجب علیهم طاعته».[۶]

حال مگر عرفان غیر از «خداشناسی»، توحید الهی، بندگی خالص و محض در برابر خداوند متعال و امام شناسی و پیروی از امام است؟

در حدیث یاد شده امام علیه السلام فرمود که سالک طریق حق سبحانه باید «معرفت الله» و «عبودیت الله» را در پرتو انسان کامل و مکمل یا به تعبیر عارفان «پیر راه»، «پیر مغان»، «پیر میکده»، «خضر طریق»، «مرغ سلیمان» و… به دست بیاورد. در این حدیث و برخی احادیث و ادعیه دیگر به چند اصل از اصول عرفان علمی یا نظری اشاره شده است:

الف) توحید در پرتو «معرفه الله»؛

ب) موحد کامل که همان «انسان کامل» باشد؛

ج) ولایت و ولی که واسطه فیض الهی و رابط عبد و معبود و سالک و مسلوک الیه یا محب و محبوب و «راهنما و راهبر» مستعدان کوی وصال است؛

د) عبودیت و انقیاد محض و ناب انسان سالک در برابر پروردگار در سایه سار معرفت کامل به حضرت حق سبحانه؛ چه این که به تعبیر قرآن کریم «ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» که در برخی احادیث و تفاسیر، «الا لیعبدون»، «ای لیعرفون» تفسیر شده است و انسان عارف به خدا تنها او را می پرستد و اساسا «غیرخدا» را نمی شناسد و نمی پرستد، که:

– ره عقل جز پیچ در پیچ نیست

بر عارفان جز خدا هیچ نیست

– رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند

بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت

و شیخ الرئیس بوعلی سینا نیز در نمط نهم اشارات به این مقام عارفان پرداخته است که: «العارف یرید الحق الاول لا لشی ء غیره و لا یؤثر شیئا علی عرفانه و تعبده له فقط لانه مستحق للعباده و لانها نسبه شریفه الیه لا لرغبته او رهبه»[۷]

عارف ذات حق را برای حق می طلبد نه برای چیز دیگر، و هیچ چیزی را برای معرفت حق ترجیح نمی دهد و اختیار نمی کند. امام علی علیه السلام در این مورد می فرماید: «الهی ما عبدتک خوفا من نارک و لا رغبه فی جنتک بل وجدتک اهلاً للعباده فعبدتک».

مائیم و رخ یار دل آرام و دگر هیچ

ماراست همین حاصل ایام و دگر هیچ

عارف الهی عالَم فانی و باقی را فدای شاهد و ساقی کرده و در اثر «شراب طهور حق» از ماسوای الهی پاک شده است و مَی معرفت و مَحْو و فناء او را مجذوب مطلقِ «محبوب» کرده است تا از «توحید فعلی» و «صفاتی» به «توحید ذاتی» در پرتو تجلی فعلی، صفاتی و ذاتی راه یابد و دنیا و آخرت را به یک گوشه چشم و نگاه یار و دلبر و دلدار رها نماید. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «الدنیا حرام علی اهل الاخره و الاخره حرام علی اهل الدنیا و الدنیا و الاخره حرام علی اهل الله»[۸].

تو و طوبی و ما و قامت یار

فکر هر کس به قدر همت اوست

در دعای سحر امام باقر علیه السلام نیز تنها از جمال و جلال و اسمای الهیه سخن به میان آمده است و در دعای عرفه حسین بن علی علیه السلام آمده است:

«انت الذی اشرقت الانوار فی قلوب اولیائک حتی عرفوک و وحدوک و انت الذی ازلت الاغیار عن قلوب احبائک حتی لم یحبوا سواک و لم یلجؤوا الی غیرک»[۹]

یعنی سالک دوست در پرتو اشراقات الهی و لمعات غیبی و جذبات حق که در دلش ایجاد شده و آن را در پرتو ریاضت شرعیه و مجاهدت های مستمر به دست آورده است به منزل «معرفه الله» و آن گاه «توحید الله» رسیده و غیر حق را از دل خویش زدوده و تنها «عشق به خدا» در سویدای سرّش تجلی یافته و تنها به خداوند سبحان پناهنده است و دیگر هیچ. در فراز یاد شده از دعای عرفه نیز غیر از دو رکن رکین «توحید» و «موحد» از اصل ریاضت و مجاهده و جذبات و نفخات قدسی الهیه سخن به میان آمده است که می توان آن را اصول «عرفان عملی» و «سلوک باطنی» و مبنای سفر به سوی محبوب تلقی نمود که در استمرار اصول عرفانی چنین خواهد بود.

ه) ریاضت و مجاهدت؛

و) جذبه حق چه برای سالکان مجذوب و چه مجذوبان سالک؛

ز) عشق و محبت که سوزنده و سازنده است و فراز «ازلت الاغیار عن قلوب احبائک حتی لم یحبوا سواک» بر آن دلالت می نماید.

نقش جمال یار را تا که به دل کشیده ام

یکسره مهر این و آن از دل خود بریده ام

چنان که ملاحظه شد، در اندیشه و اشراق حسینی، ما آفریده نشده ایم مگر این که حق را شناخته و بپرستیم و این دو گوهر گران سنگ را در پناه هدایت، حمایت و اشارت و ارشاد انسان کامل یا ولی جست وجو نماییم.

حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در دعای عرفه اگر چه از «شناخت خود» (خودشناسی) چه معرفت نفس حصولی و شهودی یا ظاهری و باطنی و طرح اعجاب های آفرینش انسان وارد عرصه دعا و نیایش شده و معارف بلندی را عرضه کرده است، یا آیات آفاقی و انفسی را برشمرده و از «وحدت تجلی» و «وحدت شهود» یا توحید وجودی و شهودی سخن گفته است، اما «راه انّی» یا از معلول به علت پی بردن را کافی و کامل ندانسته، تنها شرط لازم و ابتدایی در ورود به بارگاه قدس ربوبی را چنین مطرح نموده است:

«الهی امرت بالرجوع الی الاثار فارجعنی الیک بکسره الانوار و هدایه الاستبصار حتی أرجع الیک منها کما دخلت الیک منها مصون السر عن النظر الیها و مرفوع الهمه عن الاعتماد علیها انک علی کل شی ء قدیر»[۱۰] و «برهان لم» بلکه بالاتر و والاتر «برهان صدیقین» را مطرح فرموده و از «فهمیدن و شناختن» به «رسیدن و شهود کردن» و از فراق به وصال آن هم از طریق «برهان رب» یا «ذات بر ذات»، دست یافته و مرحله به مرحله سالک را رقاء معرفتی و تعالی سلوکی داده است؛ چنان که فرمود: «منک اطلب الوصول الیک بک استدل علیک فاهدنی بنورک و اقمنی بصدق العبودیه بین یدیک»[۱۱]؛ یعنی عرفان ناب از سنخ «وصول» و جنس لقاء رب و شهود است نه اصول نظری محض و شنیدن و گفتن و فهمیدن. در فرازی دیگر فرمود: «آیا تو پنهان بوده ای تا به دلیلی که به سوی تو رهنمونم بسازد احتیاج داشته باشم؟ کی از من دور بوده ای تا نمودهای جان، مرا به تو برساند؟ متی غبت حتی تحتاج الی دلیل یدل علیک و متی بعدت حتی تکون الاثار هی التی توصل الیک؟»[۱۲]

همه عالم فروغ روی حق دان

حق اندر وی ز پیدایی است پنهان

زهی نادان که او خورشید تابان

به نور شمع جوید در بیابان[۱۳]

و «بیت الغزل» دعای عرفه در این فراز زیبا نهفته است که فرمود: «عمیت عین لا تراک علیها رقیبا»[۱۴]؛ یعنی آن چشمی که نظارت تو را بر خود درک نمی کند کور است، زیرا هستی غیر از او نیست؛ «لا اله الا هو» و هویت ما جز او را نشان نمی دهد و اگر ما به «درون» خویش برگردیم «او» را شهود خواهیم کرد و «ما» جز «او» نیستیم؛ «و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه»[۱۵].

ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم

ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

ح) اصل «شهود عرفانی» (وحدت شهود و بالاتر، وحدت وجود بر اساس قرائت عارفان اصیل اسلامی شیعی). دانسته شد که اصول و امهات عرفان اسلامی در آموزه های امام حسین علیه السلام یا در مراتب شهود و شناخت و رؤیت و روّیت او به ظهور رسیده است که حسین علیه السلام نیز چون علی علیه السلام مبدأشناسی شهودی، نبوت شناسی شهودی، و معادشناسی شهودی داشت و آن را در گزاره های حکیمانه و آموزه های عارفانه و در عین حال رفتار و عمل خالصانه اش ظاهر ساخت و توحید، ولایت، عبودیت، عشق و لقاء و فناء و بقاء را نه تنها در علم و نظر بلکه در عین و عمل نشان داد و او جامع عرفان علمی – عینی و توحید نظری و عملی در حد اعلی و اکمل است.

امام حسین علیه السلام عرفان را از خلوت و عزلت به جلوت و عیان آورد و آن «پرده نشین» را «شاهد بازاری» کرد تا راه هرگونه انحراف نظری و تحریف عملی را نیز از ساحت عرفان ناب اسلامی مسدود نماید.

او این حقیقت را نیز گوشزد می نماید که انسان تا با علوم الهی و معارف اسلامی آشنا نشده و اهل تحصیل و مجاهدت های علمی نگردد و مبانی معرفت دینی و تفکر اعتقادی خویش را تعمیق و تحکیم نبخشد نمی تواند اهل تهذیب و سیر و سلوک باشد. باید راه را چنان رفت که رهروان رفتند، زیرا عزیمت به سوی سلوک باطنی بدون استکمال جنبه های عقلانی – علمی بس خطرناک می باشد، چنان که امام حسین علیه السلام فرمود: «دراسه العلم لقاح المعرفه»[۱۶].

علم الدراسه و علوم تحصیلی زمینه عارف شدن است و مؤمن سالک باید درک و درد دین، دین شناسی و دین داری، آگاهی و گواهی دینی، ایمان با محتوای معرفتی، تفقه و بصیرت اسلامی را از محضر انسان کامل و صاحبان ولایت مطلقه الهیه جست وجو نماید. امام حسین علیه السلام در این باره فرمود: «من اتانا لم یعدم خصله من اربع: آیه محکمه و قضیه عادله و أخا مستفادا و مجالسه العلما»[۱۷]؛

یعنی هرکس به مکتب و محفل ما آید آینه محکم (معرفت حق)، قوانین اجتماعی، اخلاقی و دستورهای الهی، آئین برادری و سود بردن از هم نشینی با عالمان بهره او می گردد که «دعای عرفه» امام علیه السلام نیز از توحید، بندگی، فقر ذاتی و وجودی، سلوک معنوی، عشق و مهرورزی، ریاضت شریعت محورانه، کمال و کرامت و وصال و لقای رب، یعنی سلوک معرفتی، معنویتی و شریعتی، معارف فراوانی را فراروی اهل معرفت و معنا نهاده است.

به این دلیل است که امام حسین علیه السلام اصل شریعت، طریقت و حقیقت که در هم تنیده و «ظاهر و باطن و باطنِ باطن» هم هستند را نیز در طول حیات نورانی خود از کودکی تا کربلا و از ولادت تا شهادت نشان داده است.

شریعت محوری سلوک حسینی و عرفان عاشورایی است، چه این که در عرفان ناب محمدی صلی الله علیه و آله نه تنها شریعت گروی در هیچ مرحله ای از مراحل عرفان و سلوک سلب یا کم رنگ نمی شود بلکه ثبوت و شدت توجه به آن بیش تر و عمیق تر می گردد تا در «توحید علمی» و «توحید عینی» شریعت با همه ظواهر و بواطن خویش تجلی یابد و سلوک و سیاست حسین علیه السلام با «شریعت» معنا و مبنا یابد تا کسی به بهانه سیاست و یا با عنوان سلوک، از شریعت فرار ننماید که در هیچ زمان و زمینه و مرتبه ای تکلیف از انسان ساقط نمی گردد بلکه به تناسب شخصیت افراد و مراتب سلوکی و مقامات معنوی آنان، بار تکلیف بیشتر و شدیدتر می گردد و سنت و سیره اهل بیت علیهم السلام گواه تام و تمام در این مورد و سیره علمی و عملی حسین بن علی علیه السلام از مدینه تا مکه و از مکه تا کربلا و از ورود ایشان به سرزمین کربلا تا لحظه شهادت و لقاءالله شاهد جاودانه بر این حقیقت تابنده و سازنده است که بدون شریعت، شهود ممکن نیست.

در این جا نمودار اصول عرفان علمی و نظری به صورت مجمل و با استناد و استشهاد از سخنان حسین بن علی علیه السلام تبیین می گردد:

اصول عرفان علمی – اصولی (برگرفته از خطبه ها، نامه ها، ادعیه و…)

۱- توحید ناب؛ ۲- موحد کامل؛

۳- ولایت و ولی؛ ۴- عبودیت و تسلیم محض حق بودن؛

۵- ریاضت شریعت محور یا مجاهدت و سلوک؛ ۶- جذبه و فیض حق؛

۷- شریعت، طریقت و حقیقت؛ ۸- عشق و محبت؛

۹- شهود و کشف؛ ۱۰- فنا و بقا.

بخش دوم: عرفان عملی – وصولی

عرفان عملی همانا «سیر و سلوک» است که با «رفتن»، «شدن»، طی مقامات و طریقت کردن ممکن و محقق می گردد و اساس عرفان «عرفان عملی» است و عرفان علمی یا نظری در حقیقت ره آورد سیر و سفر روحانی و «تعبیر» تجربه های باطنی و ذوقی است که این «تغییر» و آن «تفسیر» است.

عرفان عملی نیز از «سلوک اخلاقی» و گذر از «تخلیه، تحلیه و تجلیه» و آراستگی به فضایل و پیراستگی از رذایل و سلوک فقهی و شریعتی انجام

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.